تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)
تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) دوره 8 بهار 1395 شماره 27
مقالات
حوزه های تخصصی:
در جریان شعر نو و اتفاقات ادبی بعد از انقلاب نیما ،شاعران زیادی،انواع ادبی تازه ای را،با مضامین اجتماعی و سیاسی آمیختند و در این حوزه دست به تجربه زدند. اما تعداد انگشت شماری،بنا به دلایلی،به موضوعات مذهبی و دینی پرداختند. آن چه در این پژوهش مورد توجه است ،پیشینه ی شعر سپید آیینی و معرفی آثاری است که بعد از انقلاب و تحت تاثیر آموزه های عاشورایی و مفاهیم ارزشمند آن ،توانستند جریان تازه ای را، به شعر معاصر تزریق کنند. این جریان امروز، به عنوان رویکردی قابل اهمیّت در بین شاعران ،در حال تجربه اندوزی است.هدف از این تحقیق نقش شاعران جریان ساز پیش از انقلاب،در تقویت بنای این نوع ادبی و بررسی مؤلفه های شعر سپید،در شعر شاعران نوگرا و میزان موفقیت آن،به عنوان یک نوع ادبی با محتوایی آیینی ، می باشد.
نقد پسااستعماری آثار روح انگیز شریفیان
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسااستعماری یکی از رویکردهای انتقادی است که در دهه های اخیر در حوزه مطالعات فرهنگی به وجودآمده ،این رویکرد در واقع بیانگر بازتاب نوعی واکنش به استعمار و میراث فرهنگی،اجتماعی و سیاسی ناشی از آن است.مطالعات پسااستعماری بر نقش عوامل شناختی و فرهنگی تکیه دارد و تلاش می کند تا شیوه های متفاوتی را که استعمار گران در طول تاریخ به وسیله آنها به استعمار جوامع پرداخته اند فاش کند.توزیع نامتوازن ثروت و جمعیت که در دوران پسااستعماری نمود بیشتری پیدا کرد به افزایش روند مهاجرت دامن زد. مهاجرت هویت فردی را ذوب می کند و مفاهیمی همچون زبان ، مکان،نژاد و برخورد ها را دستخوش تغییر می کند.مهاجرت به عنوان پدیده ای نو، پیامی در دنیای پسااستعماری محسوب می شود و از دیدگاه های مختلف قابل بررسی است.در مقاله حاضر پس از تبیین اصول نظریه ی پسااستعماری و مولفه های آن ،انعکاس آن را بر آثار روح انگیز شریفیان -نویسنده مهاجر ایرانی و ساکن لندن-مورد بررسی قرار می دهیم.
رویکرد «باهم آیی» درترکیب های وصفی و اضافی مثنوی مولاناجلال الدین محمد بلخی
حوزه های تخصصی:
هنجارگریزی یکی از ویژگی های سبکی مولانا جلال الدین محمد بلخی است. گاهی این هنجارگریزی ها جنبه ای بسیار هنرمندانه به سخن وی می دهد. در این زمینه پژوهش پیش رو تلاش داشته است تا به بررسی ترکیب های وصفی و اضافی در مثنوی مولانا بپردازد؛ ترکیب هایی که به صورت دل خواه مولانا، دچار تغییر در سطح ساخت و معنا شده است. البته این تغییرات در جهت هنری زبان صورت گرفته و آن را از زبان هنجار جدا ساخته است. تعبیری که برای این گونه ترکیبات می توان آورد «باهم آیی» است که تفاوت آن با ترکیب دستوری، هنجارگریزی در معناست.در این مقاله نتایجی جالب توجه حاصل شده که از جمله آن می توان به«باهم آیی» های انتزاعی اشاره کرد. این ترکیب ها که نتیجه ذهن خلاق و قاعده ناپذیر مولاناست، هم در شعر شاعران پیشین بی سابقه است و هم برانگیزاننده ذهن مخاطب به سوی جست و جو در پیوند دادن اجزای یک ترکیب و یافتن رابطه معنایی در آن هاست
«ابرمتن» چالش نوین هرمنوتیک
حوزه های تخصصی:
درک نسبت نشانه های متنی با نشانه هایی که به نظام های متفاوت وابسته اند، نکته جذابی است که توجه هرمنوتیک مدرن را بیش از پیش به خود معطوف کرده است. امروزه در زمینه ی رایانه ها، با سرعت به سوی برقراری پایگاه های فوق رسانه ییپیش می رویم که می توانند به جز متن، مواد گرافیک، آواها و حتی نشانه های گفتاری و موسیقی را نیز انباشت کنند و «متن» در بستر انفورماتیک به «ابرمتن» تبدیل می شود، از این رو ایده ی گفتگو با متن در ساحت «ابرمتن» نمودی صد چندان خواهدیافت. معناهای پنهان «ابرمتن» دیگر مواردی مادی نیستند که یکبار برای همیشه کشف شوند و تأویل تا بی نهایت امتداد خواهد یافت و در آینده ادبیات سینتتیک فرارسانه ای، زاینده ی ساحت های ناموجود در متن و مجال فراخی خواهد بود که هرمنوتیک را نیز به چالش خواهدکشید. مقاله پیش رو با تأکید بر اشکال نوین ادبی در بستر مدیاها، به مرور هرمنوتیک در ساحت «متن» و «ابرمتن» می پردازد.
نماد رنگ و حس آمیزی آن در تصویرسازی های اخوان ثالث
حوزه های تخصصی:
یکی از زمینه هایی که در آثار ادبی به ویژه شعر از ارزش پایگاهی شایسته برخوردار است و آفرینش های ادبی بر پایه ی آن پدید می آیند حس آمیزی و تخیل با رنگ در تصاویر شعری است «رنگ»، به عنوان برجسته ترین عنصر در حوزه محسوسات، از دیرباز تا کنون مورد توجَه انسان بوده و همواره روح و روان آدمی را مسحور قدرت خود کرده است. و یکی از عناصری است که کارکرد بسیار برجسته و در همه زمان ها و نزد همه ی ملت ها جایگاهی درخور و شایسته دارد، در هر فرهنگی برخی از رنگ ها گویای نگرش ها و بازگوکننده احساس ها و عواطف و آرزوهای درونی مردمان است، نمود این مسأله را در رنگ پرچم ها و نشانه های ملی هر کشور می توان یافت و امروزه رنگ مهمترین عنصر در بروز خلاقیت های هنری و بهره وری محسوب می شود. رنگ مایه ی آرامش و هسته ی آرایش جهان است. شاعران نیز در سروده های خویش، عاطفه و احساس خود را با رنگ به تصویر می کشند و برجسته ترین جنبه ی تصویر در شعر عنصر رنگ است پیوندی که شاعر در میان اشیاء و پدیده های پیرامون پدید می آورد یا به کشف آنها دست می زند گاه بر پایه ی رنگ است.
سحر و جادو درداستان های هزار و یکشب و قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
هزار و یکشب سرشار از افسانه و افسون است.افسانه هایی که در این کتاب از پی هم می گذرند،اتفاقات و حوادثی را در بطن خود می پرورانند اگر چه در دنیای خود طبیعی و عادی هستند، اما به آسانی در باور ما نمی گنجد. ما با آنها مأنوس نیستیم و تنها آنها را به حساب مافوق طبیعی بودن می گذاریم. سحر و جادو در هزار و یکشب جایگاه ویژه ای دارد، نه هر کس، تنها دو دسته از افراد آنها را به کار می بردند.افراد خوب و افراد بد! در داستان های هزار و یکشب عمدتاً زنان ساحرند و افسونگر. دنیای هزار و یکشب دنیای انسان هایی است که با دیوان و پریان زندگی می کنند و چون یارای برابری در مقابل آنان را ندارند سحر و جادو را در برابر ناملایمات، برای آنان و گاه برای همجنسان خود به کار می گیرند. آنچه که در ذهن ما پذیرفتن وجود سحر و جادو را کمی آسان تر نموده است، تأیید این مسأله در کتاب آسمانی ماست.قرآن کریم،در برخی از آیات، سحر و جادو را ممکن دانسته و صد البته جادو و جادوگری را منع نموده است. اما در هزار و یک شب، سحر و جادوگری امری مأنوس است. در این مقالهسحر و جادو در هزار و یکشبو قرآن، به ویژه آیه «102» سوره بقره،به گونه ای مبسوط تر با رهیافتی توصیفی - تحلیلی با بهره گیری از روش اسنادی و کتابخانه ای در قالب مقاله علمی پژوهشی مقایسه و تحلیل شده است.
« نقد نقّادان ادبی»
حوزه های تخصصی:
نقد بر پایه ی معناشناسی و پذیرش چندگانگی معنا باعث پیوند ذهن خواننده با ابعاد مختلف زیبایی شناسی متن می گردد؛ این درک درست از متن، خواننده را ترغیب می کند تا بیشتر بخواند و بیشتر لذّت ببرد، خوانشِ بیشتر نیز فرآیندی است دو سویه بین نویسنده و خواننده که نتیجه ی آن جامعه ای با فرهنگ بالاست که درست می اندیشد و نقد می پذیرد. در مقابل این نوع نگرش جدید، سنّت های ادبی در پی مطلق گرایی معنا هستند، نگاهی تک بعدی که انسان مُدرن، آن را بر نمی تابد و در صورت رواج این گونه نقدها و متون ادبی، خواننده دچار بی میلی شده، منفعل می گردد؛ لذا مخاطب در صدد آنست که با یادگیری مراحل نقد و با رعایت چهارچوب های علمی آن، آثار بیشتری را بخواند و از لذّت ادبی و زیباشناسانه بهره مند گردد. در صورتی که او با برخورد های احساسی و عدم لحن سالم نقد مواجه شود، به دنبال راهکارهای ساده تر و سریع تری برای ایجاد لذّت و سرگرمی خواهد رفت و این شکستی بزرگ برای فرهنگ و هنر یک ملّت است. در مکتب شالوده شکنی برای خواننده و نویسنده وظایفی تعیین شده که به پویایی تولید و خوانش آثار ادبی می انجامد و بی توجّهی به آنها حاصلی جز جامعه ی ادبی و هنری رو به اُفول نخواهد بود. در این مقاله با روش تحلیلی سعی شده بی میلی مطالعه ی آثار ادبی از منظر نقد ادبی علّت شناسی گردد.