هزار و یکشب سرشار از افسانه و افسون است.افسانه هایی که در این کتاب از پی هم می گذرند،اتفاقات و حوادثی را در بطن خود می پرورانند اگر چه در دنیای خود طبیعی و عادی هستند، اما به آسانی در باور ما نمی گنجد. ما با آنها مأنوس نیستیم و تنها آنها را به حساب مافوق طبیعی بودن می گذاریم. سحر و جادو در هزار و یکشب جایگاه ویژه ای دارد، نه هر کس، تنها دو دسته از افراد آنها را به کار می بردند.افراد خوب و افراد بد! در داستان های هزار و یکشب عمدتاً زنان ساحرند و افسونگر. دنیای هزار و یکشب دنیای انسان هایی است که با دیوان و پریان زندگی می کنند و چون یارای برابری در مقابل آنان را ندارند سحر و جادو را در برابر ناملایمات، برای آنان و گاه برای همجنسان خود به کار می گیرند. آنچه که در ذهن ما پذیرفتن وجود سحر و جادو را کمی آسان تر نموده است، تأیید این مسأله در کتاب آسمانی ماست.قرآن کریم،در برخی از آیات، سحر و جادو را ممکن دانسته و صد البته جادو و جادوگری را منع نموده است. اما در هزار و یک شب، سحر و جادوگری امری مأنوس است. در این مقالهسحر و جادو در هزار و یکشبو قرآن، به ویژه آیه «102» سوره بقره،به گونه ای مبسوط تر با رهیافتی توصیفی - تحلیلی با بهره گیری از روش اسنادی و کتابخانه ای در قالب مقاله علمی پژوهشی مقایسه و تحلیل شده است.