پژوهش های فلسفی

پژوهش های فلسفی

پژوهش های فلسفی بهار و تابستان 1395 شماره 18 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

سیر تطوّر الگوهای تمایز علوم در اندیشه متفکران مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: علم شناسی قراردادگرایی تلفیق گرایی موضوع محوری غرض محوری سنخیت محوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۵۷ تعداد دانلود : ۶۴۸
کهن ترین الگوی تمایز علوم از آنِ ارسطوست (موضوع محور)، که توسط حکمای مسلمان ترویج شد. اما ناکارآمدی آن روز به روز برای عالمان مسلمان، خصوصاً اصولیان و در رتبه بعد متکلمان، منطقیون و ... آشکار شد؛ تا آنجا که محقق خراسانی الگوی غایت محور و محقق اصفهانی و امام خمینی (ره) الگوی سنخیت محور را مطرح کردند. اما هر یک از این الگوهای انحصارگرا نقاط ضعفی را داشتند و این سبب شد که الگوهای تلفیقی مطرح شوند و آنها نیز با آشکار شدن نقاط ضعفشان، جای خود را به رویکرد قراردادگرا دادند. به عقیده قراردادگرایان علم بودن یک علم نه به وحدت در موضوع است، نه روش و نه غایت (هر یک به تنهایی)، بلکه علم عبارت است از مجموعه ای از مسائل متشتته، که جامع آنها گاه ممکن است به دلیل سنخیت در ذات باشد (مثل موضوع، محمول، حیثیت) و گاه نیز ممکن است به دلیل امری عرضی باشد (مثل غایت). از اینرو مبنای تمایز علوم با توجه به غرض تدوین متفاوت خواهد بود و حتی تمامی جهاتی که در نزد عقلا معتبرند، نیز در این وحدت و تمایز دخیلند و ممکن است لحاظ شوند، مثل مدت زمان فراگیری علم، امور زیبایی شناسی، نیازهای جامعه، مرجحات تاریخی و ... .
۲.

فلسفه ی تطبیقی از نگاه پُل ماسون اُرسِل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پوزیتیویسم تاریخ بستر روش تطبیقی کاربردپذیری حقایق تاریخی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۲۸ تعداد دانلود : ۷۷۶
ماسون اُرسِل پدر فلسفه ی تطبیقی است. او با تأثر از دو جریان تاریخ گرایی و پوزیتیویسم سده ی نوزده، می کوشید تا فلسفه ها را در مقام پدیده هایی تاریخی، در درون سنّت پوزیتیویستی، به گفت وگو وادارد. موفقیت روش تطبیقی در دیگر حوزه های معرفت خصوصاً فیلولوژی (فقه اللغه)، الهام بخش او در اتخاذ این اندیشه بود که مطالعه ی تطبیقیِ الگوهای تفکر در تمدّن های مختلف می تواند دانش ما را در جهت آنچه فلسفه می خوانیم، وسعت و وضوح بخشد. او پژوهش خود را بر بررسی تاریخی سه تمدّن هند، چین و اروپا متمرکز می کند و معتقد است تاریخ و غنای حِکمی این سه تمدّن، بخشی از حکمت خالده ی جهان را تشکیل می دهد. اُرسِل در کتاب فلسفه ی تطبیقی می کوشد با طرح روش تطبیقی، فلسفه را از جزمیت و نسبیت مطلق برهاند. برای این کار، توجه خویش را به حقایق تاریخی فلسفی با توجه به بسترهای شکل گیری تاریخی شان معطوف می کند. در واقع او تطبیق را چونان مجرایی می داند که فلسفه با آن، از مطلق گرایی مابعدالطبیعی و نظری رهایی می یابد و به عمل و کاربردپذیری می گراید. ما در این مقاله می کوشیم تا با رویکردی توصیفی به معرفی آرا و نظریات اُرسِل در باب فلسفه ی تطبیقی بپردازیم.
۳.

عقل هیولانی مفارق(separate Matterial Intellect) در فلسفه ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نفس عقل عقل فعال قوه خیال عقل هیولانی قوه حس

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
  4. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
تعداد بازدید : ۱۱۳۲ تعداد دانلود : ۴۷۱
ماهیت عقل در آثار ارسطو با ابهام مواجه است، و فلاسفه مشائی و بویژه ابن رشد برای رفع آن تلاشها نموده اند. ابن رشد در فلسفه خود عقل هیولانی را زیربنای تحلیل ماهیت عقل نزد ارسطو قرار می دهد، و آن را در کتاب تفسیر کبیر بر رساله نفس ارسطو، و با توجه به نظرات مفسران پیشین مطرح می کند. او در این تفسیر به دنبال ارائه شرحی منسجم درباره کیفیت شناخت و تعیین ماهیت قوه عقلانی انسان است و عقل هیولانی را قوه ای مفارق و مجرد، اما دارای ماهیت پذیرندگی می شناسد. در این مقاله با توجه به آثار ابن رشد، ابتدا سه تعریف مختلف از عقل هیولانی آورده شده، سپس نقدهای وی را بر تفاسیر سایر مفسران پبشین ارسطو و نیز پاسخ وی به اشکالات مطرح در زمینه عقل هیولانی آورده شده تا نیل به مقصود اصلی ابن رشد درباب عقل هیولانی میسر گردد.
۴.

شانس اخلاقی از نظر برنارد ویلیامز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اخلاق شانس برنارد ویلیامز شانس اخلاقی شانس معرفتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۱۷ تعداد دانلود : ۸۷۷
شانس اخلاقی از جمله بحث های مهم در فرااخلاق است که به دلیل تعارض با اصل کنترل، ارزیابی ، قضاوت و مسئولیت اخلاقی ما را به چالش می کشد. برنارد ویلیامز اولین کسی است که واژه شانس اخلاقی را به کار می برد و به انگیزه نشان دادن معانی متناقض این دو کلمه، به طور مدون و جدّی تر از گذشتگان خود به شرح و تبیین آن می پردازد. ویلیامز با دیدگاه کانت و پیروانش و شهودات معمول ما درباره اخلاقیات، مبنی بر اینکه اخلاقیات مصون از شانس است و برخلاف سایر ارزش ها، برای تمام انسان ها قابل دسترسی است، مخالفت می کند. به باور او، اگر ارزش اخلاقی برای همگان قابل دسترسی باشد علاوه بر مصونیت از شانس، باید متعالی نیز باشد. وی بر اساس سه مفهوم توجیه، تأسف و تأثیر تأملات و تصمیمات پیشینی فاعل در عمل، ضمن مثالهایی نشان می دهد اخلاقیات دو شرط مذکور را ندارد. تامس نیگل با معرفی شانس اخلاقی در چهار نوع نتیجه، محیطی، سازنده و علّی، شانس اخلاقی ویلیامز را از نوع شانس اخلاقی نتیجه می داند و به نقد آن می پردازد. این مقاله پس از تعریف معنا و اقسام شانس اخلاقی به تبیین و نقد دیدگاه ویلیامز می پردازد. انتقادات نیگل و دیگران نشان می دهد که هر چند عده ای از آنان با دیدگاه او هم سو هستند اما با موفقیت او در اثبات این موضوع مخالف می باشند. در نهایت به نظر می رسد عدم توانایی ویلیامز در بیان و اثبات دیدگاهش نه تنها از اهمیت موضوع نکاسته است بلکه ایده های قویتری توسط تامس نیگل را در این رابطه شکل داده است.
۵.

جایگاه «انسان شناسی» در نظام اخلاقی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انسان شناسی وظیفه قانون اخلاقی اراده خیر

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
تعداد بازدید : ۱۶۴۹ تعداد دانلود : ۸۷۴
تأسیس یک نظام اخلاقی کارآمد، منوط به شناخت دقیق و همه جانبه ی سرشت انسان، به عنوان موضوع اخلاق، است؛ اینکه ما چه تلقی از انسان و طبیعتش داریم، او را موجودی ذاتاً اخلاقی یا ذاتاً بد و شرور می دانیم، یا تلقی مان از انسان، موجودی متعلق به دو جهان محسوس و معقول است که در هر ساحتی جنبه ای از سرشتش ظهور پیدا می کند، پیش شرط لازم برای پی ریزی یک نظام اخلاقی است. در تلقی کانت، انسان یک موجود تک ساحتی نیست؛ بلکه شهروند دو جهان است: جهان محسوس و جهان معقول. انسان بر اساس طبیعت معقولش، خوب و بر اساس طبیعت محسوسش بد است. بر همین اساس، در بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق بر این نکته تأکید می کند که: «...از آنجایی که جهان فهم واجد مبنای جهان حس و در نتیجه واجد مبنای قوانین آن است؛ من باید قوانین جهان عقل را به عنوان امر مطلق و افعالی را که مطابق با آن قوانین است به عنوان وظیفه تلقی کنم.» لزوم توقف اخلاق بر انسان شناسی، که از نظر کانت از حیث روش یک علم تجربی به حساب می آید، از یک سو و امکان تأسیس فلسفه ی اخلاق نابی که به کلی فارغ از هر چیز تجربی باشد از سوی دیگر، سبب شده که برخی از مفسرین در امکان اینکه کانت واقعاً توانسته باشد یک چنینفلسفه ی اخلاقی تأسیس کند، تردید کنند. لذا در این مقاله قصد داریم به بررسی نسبتانسان شناسی با اخلاق در نظام فلسفی کانت بپردازیم تا هم ماهیت ناب بودن فلسفه ی اخلاقش و هم نحوه ی توقف آن بر انسان شناسی را آشکار کنیم.
۶.

معنا یا غایتمندی زندگی در فلسفه افلاطون با تکیه بر آموزه «مثال خیر»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معنای زندگی افلاطون غایتمندی فراطبیعت گرایی مثال خیر

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه و معنای زندگی
تعداد بازدید : ۶۱۵۲ تعداد دانلود : ۲۹۷۵
پرسش از «معنای زندگی» و تلاش برای پاسخ گویی به آن، یکی از مهم ترین دغدغه های فکری آدمی از دیرباز تاکنون است. برخی معتقدند پژوهش در باب معنای زندگی درواقع پژوهش در باب «غایت» یا «هدف» زندگی است. ما نیز در این مقاله برآنیم تا معنای زندگی نزد افلاطون را با توجّه به اعتقاد او به غایتمندی زندگی مورد بررسی قرار دهیم. فلسفه افلاطون یک نوع فلسفه زندگی است و معنای زندگی به واسطه فلسفه ای مبتنی بر «حقیقت مطلق و راستین» کشف می شود. طبق نظر افلاطون زندگی انسان، فرآیندی غایتمند است که هدف آن نیل به «مثال خیر» است. فرآیندی که متضمن شناخت خیر، سرسپردگی و دلباختگی بدان و تخلق به فضایل است. «مثال خیر» به عنوان سلطان ساحت معقول در اعلی عِلیّین عالم مثل قرار داشته و سرتاسر خوبی و زیبایی و سودمندی است که نیل به آن، غایت «فلسفه» است : زندگی فلسفی، بهترین راه تحصیل غایت خیر است. با توجّه به غایتمندی زندگی نزد افلاطون و جایگاه مثال خیر در نظام فلسفی وی بجاست که دیدگاه فراطبیعت گرایانه نسبت به معنای زندگی را به او نسبت دهیم.
۷.

بررسی و تحلیل نسبت بین کمال انسانی و ساحتهای طولی و عرضی حیات در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ملاصدرا کمال انسانی حیات بشری ساحت طولی ساحت عرضی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
تعداد بازدید : ۱۲۵۷ تعداد دانلود : ۱۵۴۵
حیات انسان بر خلاف سایر موجودات واجد ساحتهای متفاوتی است که می توان آنها را به ساحتهای طولی و عرضی تقسیم کرد. فلاسفه اسلامی به طور سنتی و با بهره گیری از منابع فلسفی یونان از جمله اندیشه های افلاطون و ارسطو و همین طور منابع دینی از جمله آیات و روایات و مبانی فلسفی خود موفق به تبیین نظریه ای جامع در باب ساحتهای طولی حیات و نسبت آن با کمال انسانی شده اند. در اندیشه ایشان ساحات طولی حیات بشری تنها در پرتو تکامل وجودی و فردی انسان قابل تبیین و تفسیر است و این ساحات، ارتباطی تنگاتنگ با تکامل معرفتی انسان دارد. به رغم برخی تفاوتها در بین فلاسفه اسلامی، می توان ساحات طولی حیات انسان را به سه ساحت: حیات مادی، حیات مثالی و حیات عقلی تقسیم کرد. ملاصدرا با استفاده از مبانی فلسفی خود از جمله اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری، توانسته تا به درستی رابطه بین ساحات طولی حیات بشر و تکامل وجودی انسان را تبیین فلسفی نماید. اما حیات انسانی علاوه بر ساحات طولی، واجد ساحات عرضی نیز می باشد که از جمله آنها می توان به ساحت حیات فردی، اجتماعی، حقیقی، مجازی و ... اشاره کرد. به نظر نگارنده بر اساس مبانی فسلفی ملاصدرا و نگاه طولی و اشتدادی وی به کمال انسان، نقش و جایگاه ساحات عرضی در روند تکامل انسان به درستی قابل تبیین نیست.
۸.

گلاسنهایت و مسئله ی اراده در فلسفه ی هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: وجود هایدگر اراده کنش انفعال نفی اراده گلاسنهایت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۶۰ تعداد دانلود : ۱۴۵۹
مسئله ی اراده در فلسفه ی هایدگر حائز اهمیت فراوانی است. این مسئله را می توان از هستی و زمان تا آثار متأخّر هایدگر دنبال کرد. به نظر می رسد علیرغم نقد هایدگر بر سوبژکتیویسم و تفکّر مبتنی بر تمثّل، که نام های دیگری برای اراده هستند، وی تا زمان طرح اصطلاح پیچیده ی گلاسنهایت نتوانست به طور اساسی از اراده فاصله بگیرد. پیش از به پیش کشیدن این اصطلاح، فلسفه ی هایدگر به طور کامل از اراده عاری نیست و اراده در تصمیم های دازاین (در هستی و زمان) و یا به عنوان اراده ای ترانساندانتال (در آثار 1929-1928) که هر اراده ای را ممکن می سازد، نهفته است. پس از این دو دوره، همدلی هایدگر با هیتلر سبب می شود که هایدگر نوعی اراده گرایی جمعی را طرح کند که هر فردی باید اراده ی خود را در راه آن قربانی کند. پس از این سه دوره، هایدگر در مواجهه با نیچه از اراده روی بر می گرداند. نیچه به عنوان متفکّری در پایان متافیزیک غرب و قلّه ی بحث از اراده، هایدگر را متوجه آن می کند که وجود در دوران مدرن همان اراده است که نهایتا در قالب تفکّر تکنولوژیک به صورت ""اراده به اراده"" درآمده است. اگر نیچه مسئله را برای هایدگر مشخص می کند، این اکهارت است که شروعی را برای پاسخ به این مسئله نشان می دهد. این مقاله به روشن کردن این موضوعات می پردازد: منظور از دامنه ی اراده چیست؟، نسبت گلاسنهایت با کنش و انفعال، نسبت اراده و پرسش از وجود و نسبت هایدگر با عرفان مسیحی اکهارت.
۹.

صرف الوجود و مسئله ی زبان نمادین (بررسی نظریّه ی نمادگرایی تیلیش)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: پل تیلیش نمادهای دینی نمادها صرف الوجود نظریه ی نمادگرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۸۵ تعداد دانلود : ۷۱۸
پل تیلیش یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان و الاهی دانان مسیحی در قرن بیستم است. او نظریّه ی جدیدی را در باب سخن گفتن از خدا طرح کرده است که امروزه به نظریّه ی نمادگرایی مشهور است. او در این نظریّه نشان می دهد که نمی توان به نحو حقیقی در باب خدا سخن گفت و زبان دین، زبان نمادهاست. تیلیش نظریّه ی نمادگرایی خود را بر مبنای پیش فرض های هستی شناختی اش مبتنی می کند. بنابر مبنای هستی شناختی او هرچند خدا به عنوان صرف الوجود و وجود متعال از انسان متمایز است؛ امّا انسان در هستی با خدا سهیم است و از همین روست که انسان در عین بیگانگی با خداوند یگانه است. لازمه ی چنین پیش فرضی بهره گیری از نمادهای دینی در سخن گفتن از خداست. تیلیش برای پیش برد این دیدگاه خود ابتدا ویژگی های نمادها را نشان می دهد و سپس نمادهای دینی را تعریف و مراتب آن ها را بیان می کند. او در پایان نشان می دهد که نمادهای دینی از ویژگی دوگانه ای بهره مند هستند که همزمان دو ساحت متفاوت را در مقابل ما می گشایند؛ زیرا با تمسّک به این نمادها از یک سو می توان خدا را وجود متعال و به کلّی دیگر معرّفی کرد و از سوی دیگر می توان با او رابطه ی وجودی و شخصی برقرار نمود.
۱۰.

بررسی عقلانیت و ایمان از نگاه رابرت آئودی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عقلانیت ایمان باور توجیه مصالحه درونی مصالحه بیرونی رابرت آئودی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
تعداد بازدید : ۱۴۰۱ تعداد دانلود : ۷۷۲
رابرت آئودی، معرفت شناسِ بنامِ معاصر، رویکرد متفاوتی را در بررسی عقلانیت ایمان در پیش گرفته است که سزاوار طرح و بررسی است. آئودی کوشیده است با نگاهی متفاوت به ماهیت ایمان و تمرکز بر ایمان غیراعتقادی که قابل تقلیل به باور نیست و متمایز دانستنِ عقلانیت از توجیه، نشان دهد طلب عقلانیتی که با عقلانیت باور در معرفت شناسی متناسب است، برای ایمان غیراعتقادی نادرست است و ایمان غیراعتقادی عقلانیتِ متناسب با خود را داراست. بخش عمده کار آئودی معطوف به بازتعریف ایمان و عقلانیت است که از هر دو جنبه انتقاداتی به دیدگاه او وارد است. ازجمله اینکه ویژگی های ایمان موردنظر آئودی تا حدّی مبهم هستند. بعلاوه، هیچ نگرش شناختی ای وجود ندارد که دارای همه آن ویژگی ها باشد. به نظر می رسد ایمان پیشنهادیِ آئودی، زاویه تندی با مفهوم ایمان در ادیانی مثل مسیحیت و اسلام دارد. با توجه این مشکلات و برخی مشکلات دیگر نظریه آئودی که در این مقاله به آن اشاره شده است، به نظر نمی رسد تلاش او قرین موفقیت کامل باشد.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷