مطالعات میان رشته ای در رسانه و فرهنگ
مطالعات میان رشته ای در رسانه و فرهنگ سال چهارم بهار و تابستان 1393 شماره 1 (پیاپی 7) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تکنولوژی، که از آغاز و به قصد سلطه انسان بر جهان طبیعی شکل گرفت، امروز، با گسترش ابعاد فنّاوری در حوزه های مختلف علم، نقش بی بدیلی در زندگی انسان ها ایفامی کند. اگرچه هنوز برخی صاحب نظران از این که واژه سلطه را در این رابطه استعمال کنند احتیاط می کنند، درحقیقت، سلطه تکنولوژی بر انسان مدت هاست که آغاز شده و به اندازه ای این تسلط آرام و سازوار با نیازهای انسان پیش رفته که امروزه اگر کسانی با تردید به این مسئله می نگرند، به دلیل همین بستر منعطف و هماهنگ است. این مسئله اگرچه همواره از آغاز مدرنیته با فراز و فرودهایی همراه بوده و موافقان و مخالفان، هریک با ارائه دلایلی، تفوّق تکنولوژی و پیامدهای آن را بر زندگی انسان مورد بررسی و تحلیل قرارداده اند، به دلیل تغییرات گسترده در شیوه های این برتری، همچنان این مسئله به کانون توجه و نقد صاحب نظران مختلف تبدیل شده است. در این تحقیق سعی شده با مرور برخی از پژوهش های پیشین، در چارچوب برخی نظریه های انتقادی و پیوندی مشترک در حوزه علوم انسانی، این موضوع مورد بررسی قرارگیرد
ارزیابی و مقایسه مدل های تأثیرات رسانه ها بر مخاطبان با استفاده از تکنیک Topsis Fuzzy(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر ارتباطات، دستیابی به مخاطبان و اثرگذاری بر آنان از اهداف دست اندرکاران رسانه های مختلف است. هدف این پژوهش بررسی و مقایسه مدل های تبیین تأثیرات رسانه ها بر مخاطبان است. در این مقاله به چهار مدل از آثار رسانه ها یعنی تأثیرات مستقیم، شرطی، انباشتی و شناختی و متغیرهای مهم در هر مدل پرداخته شده است. تفاوت مدل ها در این است که هر یک بر جنبه خاصی از محتوای رسانه ها یا مخاطبان به عنوان دریافت کنندگانِ تأثیرات رسانه ها تأکید دارند. از آنجا که هر مدل فقط بر بخشی از دلایل تأثیر رسانه ها تأکید دارد، هیچ کدام از آن ها به تنهایی نمی تواند تبیین کاملی از تأثیرات رسانه ها ارائه دهد. بنابراین، با استفاده از روش تاپسیس فازی (Topsis Fuzzy)، مدل های مورد نظر با هم مقایسه شده و مدل ها از لحاظ تأثیرگذاری بر مخاطبان رتبه بندی شدند؛ در پایان، دلایل برتری هر مدل بر دیگری مشخص شد.
تأویل های فلسفی از سینمای کیارستمی با تأکید بر آراء ژان لوک نانسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سینمای کیارستمی قابلیت بحث و بررسی موضوعات فلسفی را در نهاد خود دارد. بدین لحاظ، ژان لوک نانسی، فیلسوف فرانسوی، کوشیده است با نگارش کتاب بداهت فیلم، جهان فلسفی سینمای کیارستمی را مورد کاوش قراردهد. آن چه در این مقاله در پی آن هستیم، تبیین تأویل های فلسفی از سینمای کیارستمی بر پایه آراء فلسفی ژان لوک نانسی بر پایه مفهوم های «بداهت»، «ذات واقع» و «نگاه و تصویر» است. نانسی، ضمن توصیف و تحلیل مبانی فلسفی خود، سعی دارد بر اساس شیوه پدیدارشناسی، سینمای کیارستمی را تحلیل کند. در این مقاله، پس از بررسی جایگاه بحث پدیدارشناسی در سینمای کیارستمی، بحث بداهت را تحلیل خواهیم کرد.
چالش های فرارو در شخصیت پردازی شخصیت های معصومین در فیلمنامه با الگوی ارسطویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه پیرامون این پرسش محوری انجام شده است که اگر قرار باشد فیلمنامه ای با محوریت «شخصیت های مقدس معصومین مانند پیامبر و امامان» نگارش شود، آن فیلمنامه باید از چه الگوی تکنیکی و فرمی تبعیت کند. الگوهای طراحی فیلمنامه های سینمای کلاسیک عموماً بر الگوی ارسطویی استوار است که با توجه به مبانی فلسفی و خاستگاه های فرهنگیِ چنین الگوهایی، نمی تواند قالب ایده آلی برای طرح شخصیت های قدسی مانند معصومین قرارگیرد، زیرا اولاً، شخصیت های معصوم را نمی توان نشان داد؛ دوم این که شخصیت آنان ایستا و پایدار است که در تعارض با شخصیت پردازی در فیلمنامه نویسی است که شخصیت ها عموماً ناپایدار و دایم در حال تحوّل اند.
با توجه به ابعاد عدیده ساختار در فیلمنامه (مانند پیرنگ، ماجرا، شخصیت پردازی ، دیالوگ نویسی و...)، این مطالعه فقط بر بُعد «شخصیت پردازی» در فیلمنامه متمرکز شده که از طریق احصای مختصات تکنیکی و مقتضیات شخصیت پردازی در فیلمنامه، کارآمدی آن ها را در طرح شخصیت حضرات معصومین مورد ارزیابی قرارمی دهد. فرضیه این مقاله این است که قابلیت های تکنیکی فیلمنامه ها با الگوهای ارسطویی، عموماً، مناسب طرح شخصیت های زمینی اند و باید در ویژگی های ساختاری این الگوها از جمله اصل «شخصیت پردازی» تصرف کرد و قابلیت های نوینی را در ساختار فیلمنامه تعریف کرد، والّا شخصیت آنان از مراتب قدسیت به مراتب زمینی فروکاهیده خواهد شد.
رادیو و کارویژه های عصر نو: نقطه گذاری فرهنگی، رایانش اجتماعی، باغبانی زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به دنبال توان سنجی از نظام رسانه ای نوین و جست وجوی کارکردهای مناسب و متناسبِ آن در طراز یک جامعه آرمانی است. در این میان، نقش آفرینی مؤثر شبکه های رادیویی منوط به تعامل مؤثر و حداکثری با بافت اجتماعی و بازاریابی مفید و مؤثر فرهنگی اجتماعی است. از این رو، در این پژوهش، در سطح کلان، ادبیات و رویکردهای کلاسیک حوزه رسانه رصد می شود و نقشه جامعی از این رسانه ها و همنشینی و جانشینی آن ها با یکدیگر ارائه می کنیم که به جایابی رادیو در این گستره می انجامد و سپس با تعریف ثقل ارتباطی رسانه های دیداری و شنیداری و چندرسانه ای ها، به تخصیص نقش و هم پوشانی شبکه های رادیویی در منظومه رسانه های موجود و نیز پذیرش نقش های مکمل این رسانه ها نسبت به یکدیگر پرداخته و با فراتحلیل ادبیات حوزه رسانه، سه محور اساسی زیر را در کارکرد های رسانه ای رادیو مطرح می کنیم:
1. نقطه گذاری فرهنگی ناظر به نقش رادیو در هویت بخشی فرهنگی (Cultural Punctuation)؛
2. رایانش اجتماعی ناظر به کارگزاری و خدمات عمومی رادیو
(Social Computation)؛
3. پایش و پالایش (باغبانی) زبانی ناظر به مرجعیت زبانی رادیو (Language Gardening).
استقرار و استمرار (آمایش) این سه رویکردِ رسانه ای در عرصه اجتماعی یک الزام را با خود دارد و آن هم شکل گیری مناسبات یک فرهنگ رسانه ای است که اشاعه آن، راهگشا و بسترساز تعامل اجتماعی و تأثیر گذاری رسانه ها و از جمله رادیو در زندگی ما و تعیین کننده حدود و ثغور این تأثیرگذاری است. برای رسیدن به چشم انداز مناسبی از اثرگذاری شبکه های رادیویی بر زندگی اجتماعی، فرهنگ ارتباطات رسانه ای به عنوان یک بیانیه مأموریت برای دست اندرکاران و متولّیان شبکه های رادیویی اعم از عمومی، خصوصی، اختصاصی و تخصصی عمل می کند. ما این راهبرد فرهنگی را با شش جهت گیری اساسی معرفی می کنیم.
در سطح خرد، می باید اهداف عملیاتی و به عبارتی کارویژه های رادیویی مشخص شود. سطح خرد بحث، به کمک مطالعات کتابخانه ای و مشاهده میدانی، به نسخه رادیویی مباحث فوق پرداخته و دوازده نقش اساسی را برای شبکه های رادیویی داخلی مدّنظر قرارمی دهد.
ضرورت ها و کارکردهای رادیوی آموزشی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استفاده از رادیو برای آموزش گروه های مختلف اجتماعی در بسیاری از کشورهای جهان سابقه طولانی دارد، اما نتایج تحقیقات انجام شده نشان می دهد در ایران، به طور جدی، از ظرفیت های آموزشی رادیو در دو حوزه آموزش رسمی و غیررسمی بهره برداری نشده است. این پژوهش با هدف طرح ضرورت تأسیس رادیوی آموزشی در ایران، با توجه به شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور و نیز ارائه الگوهای مطلوب برنامه سازی در چنین رادیویی انجام شده است و چارچوب نظری آن را نظریه های لاسول و دانیل لرنر تشکیل می دهند.
این پژوهش با استفاده از روش کیفی انجام شده و برای جمع آوری داده ها، از مطالعه اسنادی و مصاحبه نیمه ساختار یافته با 8 نفر کارشناس استفاده شده است.
با تحلیل یافته های پژوهش، می توان گفت در کشوری مانند ایران، با گستره جغرافیایی وسیع، فراوانی جامعه روستایی، تعدّد فرهنگ ها و مشکلاتی مانند دسترسی نداشتن به خدمات و امکانات آموزشی، نیاز به راه اندازی ایستگاه رادیویی آموزشی به صورت مبرم احساس می شود. رادیو به دلیل سهولت دسترسی و برخورداری از پوشش وسیع و گسترده، می تواند با بهره گیری از الگوی برنامه ای مناسب، هم به عنوان وسیله کمک آموزشی در اثربخشی آموزش های رسمی نقش مؤثر ایفاکند و هم با آموزش های غیررسمی، گام مؤثری در بالابردن سطح آگاهی های مردم، تسهیل و تسریع فرایند توسعه و برقراری عدالت آموزشی برداشته، پاسخ گوی مناسبی به نیازهای آموزشی لایه های مختلف اجتماعی باشد.