رشد تفکر منطقی و قوه قضاوت صحیح یکی از اهداف مهم و بنیادی آموزش و پرورش می باشد. در برآورد این هدف عالی، شیوه های مختلف آموزشی پیشنهاد گردیده است. حل مساله در قالب راهبردهای ذهن انگیزی توانسته است در برآورد چنین هدفی نقش عمده ای را ایفا کند. زیرا که راهبردهای ذهن انگیزی فرآیند یادگیری را در زمینه های شناختی، احساسی عاطفی، و روانی - حرکتی متبلور نموده بنحوی که یادگیرنده به میزانی از پختگی و مهارت می رسد که قابل انتقال و تعمیم به موقعیت های جدید می باشد. لذا، در این تحقیق تلاش شده تا تاثیر راهبردهای ذهن انگیزی بر یادگیری کیفیت فراگیر روشن شود. برای این منظور چهار گروه از دانش آموزان سال سوم دبیرستان به طور تصادفی انتخاب گردیدند. برای دو گروه از آنها درس روان شناسی به شیوه ذهن انگیزی تدریس گردید و دو گروه دیگر این درس را به شیوه سنتی آموختند. یافته های این تحقیق بر مبنای آزمونهای آماری، نشان داد که شیوه ذهن انگیزی در افزایش دانستیهای ضروری روان شناسی، ایجاد نگرش مثبت، و مهارتهای ضروری دانش آموزان تاثیر معنی داری داشته است. این شیوه برتری چشمگیر و معنی داری نسبت به روش سنتی در تدریس درس روان شناسی دارد.
در این مقاله بعضی از مفاهیم بنیادی زبانشناسی معاصر از دیدگاه دستور گشتاری را مورد بحث قرار داده و سعی کرده ایم که سوء تفاهم های غیرعلمی موجود در مورد این مفاهیم را روشن نماییم. بعد از مقدمه ای کوتاه در زمینه نظرات چامسکی در مورد مطالعه زبان و ذهن، در فصل دوم سعی کرده ایم روشن کنیم که چرا به قول چامسکی زبان آیینه ای از ذهن انسان باید تلقی شود. در این زمینه سه تئوری مربوط به هم در مورد زبان را مورد بررسی و تحلیل قرار داده ایم: الف) تئوری در مورد ساختار زبان ب) تئوری در مورد فراگیری زبان و ج) تئوری در مورد کاربرد زبان. در فصل سوم روشن ساخته ایم که مفاهیمی نظیر "درست"، "قابل پذیرش"، "خلاف قاعده از نظر کاربرد" و "بدساخت از نظر معنایی" را نباید با مفهوم توصیفی "دستوری" اشتباه کرد. در فصل چهارم سعی کرده ایم به این سوال مهم پاسخ دهیم که چرا فراگیری زبان فعالیتی خلاق و قاعده مند بوده و چرا وظیفه یک زبانشناس در تدوین دستور یک زبان در واقع فرض مجموعه محدودی قواعد واجی، صرفی، نحوی و معنایی است که مجموعه بی نهایتی از جملات خوش ساخت زبان را می تواند تولید نماید. در فصل پنجم اشاره کرده ایم که زبانشناسی باید مجموعه مناسبی از داده های زبانی را در زمینه خوش ساختی گردآوری نموده و در عین حال سعی نماید که فرضیه جامعی را در مورد اصول حاکم بر زبان ارایه نماید.
مقاله حاضر کنش زبانی دو زبانه های آذری زبان و تک زبانه های فارسی زبان را در فرایند یادگیری زبان سوم مورد بررسی قرار می دهد. پژوهش های موجود درباره توانایی های فرازبانی و شناختی زبان آموزان کودک حاکی از این است که دو زبانه ها با توجه به کسب تجارب قبلی در یادگیری زبان دوم، در فراگیری زبان سوم موفق تر بوده و کنش زبانی آنها متفاوت تر از تک زبانه ها خواهد بود.در این تحقیق کنش زبانی دو گروه ده نفری از دو زبانه های آذری زبان و تک زبانه های فارسی زبان پس از آموزش های لازم مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بدست آمده و تجزیه و تحلیل آماری داده ها نشان می دهد که دو زبانه ها به کمک آگاهی های فرازبانی و تجارب قبلی و با استفاده از تشابهات و تفاوت های بین دو زبان، در فراگیری زبان سوم موفق تر هستند.
آثار سعدی سرشار از تناقض و پارادوکس می باشد. کاربرد این عوامل نه تنها برای روند متن بازدارنده نیست، بلکه موجب روانی و شیوایی آن نیز می شود و بر غنای آن می افزاید. ما این دو عامل خلاق را، با مثالهایی، در بستر متن و در دو سطح متفاوت مورد مطالعه قرار داده ایم: واژگان و مباحث.تناقض و پارادوکس هر یک در بستر متن از مکانیزم های خاصی برخوردارند و نقش خلاق آنها در حیطه واژگان و مباحث به وضوح به چشم می خورد. سعدی این دو عامل را با مهارت تمام به خدمت گرفته است و از حیث شکل و محتوا معنای خاصی به آنها بخشیده است.
در این مطالعه اثرات آب و هوایی ناشی از توپوگرافی محلی و کاربرد مدلهای خطی و غیرخطی در مطالعه آب و هوای حوضه های آبریز رودخانه ارس و دریاچه ارومیه تواما مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج این پژوهش با تحلیل عنصر رطوبت و بارندگی، میزان همبستگی هر یک از عنصر اقلیمی را با عوامل جغرافیایی (طول و عرض جغرافیایی و ارتفاع) در منطقه مطالعاتی به صورت نمودار نشان داده و تغییرات ماکرو و میکرو ناشی از توزیع عمودی عناصر آگروکلیمایی فوق را در نواحی کوهستانی مشخص کرده و شرایط لازم برای تعیین و ترسیم ساختار عمودی محدوده «آگروتوپوکلیماتیک» و طبقه بندی آب و هوای کشاورزی را فراهم نموده است.
پدیده مهاجرت یکی از پیچیده ترین پدیده های جمعیتی، و رابطه این پدیده با فرایند گسترش شهری و شهرنشینی در جوامع، پدیده ای به مراتب پیچیده تر است. پیچیده تر از اینها فرایند سازگاری مهاجران در شهرهاست؛ چرا که زندگی شهری تنها مساله سکونت در شهر نیست بلکه متضمن رعایت اصول و آدابی است که در مجموع زیر بنای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگ شهری را تشکیل می دهند. بیگانه بودن مهاجران به ویژه مهاجران روستایی با این اصول و عدم برخورداری آنان از جایگاه اقتصادی و اجتماعی مشخص، پیامدهای گوناگون جمعیتی، رفتاری، اخلاقی و روانی دارد. برخورد مهاجران با فرهنگ جوامع شهری و چگونگی سازگاری آنان با محیط های ناآشنا و متفاوت شهری موضوع اصلی این مقاله را تشکیل می دهد. در این مقاله، سعی شده است گوشه هایی از فرایند سازگاری مهاجران با محیطهای جدید به ویژه محیطهای گسترده شهری که به هر دلیل به عنوان مقصدهای مهاجرتی انتخاب شده اند، در مقیاس بین المللی و ملی مورد بررسی قرار گیرند. با توجه به گستردگی موضوع و تنوع مکانی و گوناگونی منطقه ای مهاجرت و تفاوتهای آشکار فرهنگی در بین گروه های مهاجر و جامعه مهاجرپذیر و پیچیدگی های محیط شهری و برخوردهای متفاوت مهاجران با مسایل اجتماعی شهرها این بررسی از نوع کلان بوده، به نکات برجسته و عمومی موضوع سازگاری مهاجران در شهرهای مناطق مختلف جهان پرداخته شده است. مراحل مختلف مهاجرت به شهر تا تحکیم مواضع اجتماعی و اقتصادی مهاجران برابر نظریه ترنر مورد بررسی قرار گرفته و در پایان نکاتی به عنوان نتیجه گیری ارائه شده است.