در خلق یک اثر ادبی، به ویژه رمان، نحوه نگارش داستان و شیوه تخیل در آن از اهمیت خاصی برخوردار است. ضمن مطالعه و تحقیق در باب آثار برخی نویسندگان معاصر فرانسوی به این نتیجه تحلیلی رسیدیم که آنها گاهی با به بازی گرفتن ضمایر در قالبهای تخیلی موردنظر و با استمداد از تکنیکهای تجمع ضمایر، ترتیب و افتراق آنها، موفق به خلق آثار ارزشمندی میشوند. شیوه نگارش و تقرب آنها به ضمایر، منجر به تکنیکهای ادبی می گردد که در نوع خود تازگی داشته و از جذابیت خوبی برخوردار است. خواننده به واسطه همین تکنیکها، شریک ماجرای تخیلی شده و همسو با مولف آنها را دنبال میکند و گاهی نیز با ذهنیت خود به تکمیل آنها مشغول میشود. همچنین در این مقاله به تفاوتهای اساسی بین قالب و محتوی و تخیل در این نوع آثار و سایر رمانها، به ویژه رمانهای سنتی، اشاره شده است.
انگلستان عصر ملکه ویکتوریا دچار تضاد است. این دوره از یک سو، دوره شک و بدبینی، و از سوی دیگر دوره توفیق و خوش بینی است. یکی از مصادیق برجسته این آشفتگی، فلسفه اصالت سودمندی است که در زمان چارلز دیکنز، نویسنده رمان روزگار سخت، کاملا دراروپا مطرح بود. اما دیکنز باور ندارد که انگلستان عصر ویکتوریا بتواند بر اساس این فلسفه خود را باز سازی کند. او نسبت به ایده اصالت سودمندی بدبین است و آن را رد میکند، چرا که معتقد است این فلسفه در حد وسیع مورد سوء استفاده قرار گرفته است.مقاله حاضر برای تجزیه و تحلیل فلسفه اصالت سودمندی در انگلستان این دوره، رمان روزگار سخت را، که به گفته بعضی از تاریخ ادبیات نویسان قابل فهمترین نقد جامعه آن زمان است، مورد بررسی انتقادی قرار میدهد. مضرات سوء استفاده از این فلسفه را به لحاظ آموزشی، احتماعی، و اقتصادی مورد بررسی قرار میدهد و آنطور که در رمان مطرح است، برای هر جنبه مصادیقی و پیامدهایی ذکر میکند. در بخش آموزشی، تاکید بر دو موضوع است که از مصادیق فلسفه اصالت سودمندی در جامعه زمان دیکنز است: نفی کردن کامل منطق دل و اهمیت افراطی دادن به منطق ذهن و نفی کردن شخصیت مستقل افراد. در بخش اجتماعی، دو مقوله تحریف قانون و ازخود بیگانگی بررسی می شود. و در بخش اقتصادی، تاکید برفقر فراگیر و بی مسئولیتی ثروتمندان و اولیا جامعه در قبال فقرا است. در هر بخش، پیامدها و مصادیق دیگری هم مورد بررسی قرار میگیرد.
در آثار همینگوی، مرگ موضوع مهمی است که در نقطه مقابل زندگی قرار میگیرد. در آثار او این حقیقت بیان میشود که زندگی معنای واقعی خود را در مقابله با مرگ می یابد. بنابراین بیشترین نماد در تمام آثار همینگوی موضوع مرگ و خشونت است که زندگی و هویت انسانی را مطرح میسازد. در آثار همینگوی، معنای زندگی در تکرار تجربه مرگ یافته میشود و این تنش بین زندگی و مرگ باید همواره پویا باشد. در غیر این صورت قهرمانان داستان هویت فردی خود را از دست میدهند و جزئی از جمعیت عامه مردم میشوند. می توان نتیجه گیری کرد که درک مفهوم مرگ، بیهودگی زندگی روزمره را می شکند و انسان را از ورطه مشغولیات روزمره رها میسازد. بعلاوه، با درون گرایی اندیشه مرگ، انسان از ابعاد محدود کننده مرگ در زندگی رهایی مییابد.
مقاله حاضر به تحقیق درباره تصحیح خطاهای کلامی زبان آموزان توسط معلمان در کلاسهای انگلیسی به عنوان زبان دوم میپردازد.هدف از این تحقیق این است که مجادله موجود در نوشتجات مربوط به بازخورد را در خصوص ابهام در تصحیحات غیرمستقیم مورد بررسی قرار دهد و به کنکاش درباره این موضوع بپردازد که چرا زبان آموزان، تصحیحات غیرمستقیم را به جای اینکه به عنوان ساختارهای بازآفرینی شده صحیح در نظر گیرند، ممکن است آنها را صرفا به عنوان تایید معنایی و تکرار غیرتصحیحی تلقی نمایند. آوانویسی 25 درس ضبط شده از پنج معلم (پنج درس از هر معلم) و 31 ساعت تعامل کلاسی، داده های این تحقیق را تشکیل میدهد. تحلیل این دادهها نشان میدهد نادیده گرفتن تفاوتهای ساختاری بین انواع مختلف تصحیحات غیرمستقیم و در نظر گرفتن تمامی این گونه تصحیحات به عنوان نوع واحدی از بازخورد تصحیحی، ممکن است به ایجاد دو دیدگاه متفاوت در توجه زبان آموزان به این نوع تصحیحات منجر شده باشد. از این رو، تصحیحات غیرمستقیم به دو نوع مجزای برجسته و غیر برجسته تقسیم شدند. تکرار کلامی به عنوان معیار سنجش کارایی تصحیحات غیرمستقیم و میزان توجه زبان آموزان به اینگونه تصحیحات در نظر گرفته شد. یافتهها نشان می دهد میزان تکرار کلامی زبان آموزان بعد از تصحیحات غیرمستقیم برجسته به طور قابل توجهی بیشتر از میزان این معیار بعد از شکل غیر برجسته این نوع تصحیحات میباشد. نتایج حاصله حاکی از آن است که احتمالا زبان آموزان، تصحیحات غیرمستقیم برجسته را به عنوان بازخورد ساختاری ـ و نه به عنوان تایید معنایی ـ در نظر می گیرند، در حالیکه این احتمال در مورد تصحیحات غیرمستقیم غیر برجسته به خاطر فقدان تاکید افزوده بر روی نقش تصحیحی آنها کمتر است.
این مقاله با مقایسه ساختارهای صرفی در زبان فارسی و انگلیسی تحقیق مینماید که دستور جهانی (UG) در پاسخگویی به مراحل اولیه فراگیری فرافکن گروه صرفی و زمانی (IP)، و فرافکن گروه متمم ساز (CP) چه نقشی ایفا میکند؟ این مطالعه یک بررسی مقطعی است که بر اساس آن مراحل مختلف فراگیری صرف بر پایه دو آزمایش: باز گویی و مصاحبه بر روی 99 نفر از فراگیران ایرانی به عنوان زبان خارجی مورد بررسی قرار گرفت. علیرغم اینکه این پژوهش بر روی فراگیران سطح مبتدی تاکید داشت؛ اما افراد سطوح متوسط و پیشرفته را نیز بررسی نمود تا مراحل مختلف فراگیری صرف را در سطوح مختلف زبانی را مطالعه نماید. نتایج داده ها نشان داد که دستور جهانی میتواند پاسخگوی مراحل فراگیری ساختارهای صرفی باشد.
دانشجویان رشته زبان انگلیسی و سایر رشتههای دانشگاهی پس از سالها آموختن زبان و کسب مهارتهای لازم در امر خواندن و نوشتن، به هنگام نگارش به زبان انگلیسی ضعفهایی از خود نشان میدهند که حاکی از عدم انطباق نوشته های آنان با اصول نگارش انگلیسی است. این بدین معنی نیست که آنها از نحوه نگارش به این زبان اطلاعی ندارند بلکه برعکس مانند سایر مهارتهای یادگیری هر زبان به گونههای مختلف و براساس برنامههای درسی گوناگون، مهارت نگارش به انگلیسی را آموختهاند. حتی بسیاری از زبان آموزانی که در یادگیری مهارتهای زبان موفق بوده اند، به خوبی نشان داده اند که به هنگام نگارش، مطالب و ذهنیات خود را به گونه ای ابراز میکنند که منطبق با اصول نگارش در انگلیسی نیست. به عبارت دیگر نوشته های آنها رنگ و بوی انگلیسی نداشته و منطبق با سیستم تفکراتی غربی نیست و در نتیجه برای افراد انگلیسی زبان عجیب مینماید.در این مقاله سعی شده است با استفاده از خطاهای نگارشی دانشجویان، تشخیص داده شود که چه مواردی باعث بروز چنین رفتارهای زبانی از سوی نویسنده مطلب به انگلیسی می گردد تا با یافتن دلایل خطای دانشجویان و طبقه بندی آنها، بتوان راهکارهایی برای رفع مشکل نگارشی زبان آموزان یافت.