۱.
برهان چرخهای افلاطون در فایدون در اثبات بقای نفـس پـس از مرگ با محوریت «آمـوزهای کهن» در باب «چرخه زایشهای متوالی» و با توسل به اصل پیدایش ضد از ضد، که در فرهنـگ یونانـی از زمان هسیـودوس تا افلاطـون وجـود داشـته است، با بیانی اسطـورهای – فلسفی اقامه میشود. این برهان، به رغم ایرادهایش، برهانی است که افلاطون آن را به مثابه گام نخست دیالکتیک مربوط به اثبات جاودانگـی نفس تلقـی میکند و معتقـد است اجمالا بقای پس از مرگِ نفس را اثبات میکند.
۲.
نقش و اهمیت ”تعارضات عقل محض“ در فلسفه نقادی غیرقابل انکار است. نویسنده مقاله حاضر کوشیده است تا تبیین روشنی از تعارضاتی را که عقل در حوزه جهانشناسی با آنها رو به روست، ارائه کند. همچنین سعی نگارنده بر این بوده که اشاراتی- هر چند مختصر- به منشأ بروز این تعارضات نموده و راهحلهای هر یک از آنها را نیز به بحث بگذارد.
۳.
منشا صدور و پیدایش عالم هستی در نظامهای مختلف فلسفی ـ عرفانی تفسیرهای گوناگون، پذیرفته است. از جمله نظریههای مطرح در دانش فلسفه اسلامی، نظریه "فاعلیت بالرضا" است که منسوب به حکیم سهروردی طلایهدار حکمت اشراق میباشد.مقاله حاضر، ضمن بررسی جایگاه این نظریه و مبانی آن در دستگاه فلسفی اشراقیون، وجوه اشتراک و افتراق آن را با آرای حکمای قبل از وی (مشائیان) و بعد از وی (متعالیه) معلوم مینماید.آنچه بر اهمیت این موضوع تاکید میکند سوال زیر است:"رابطه خدا باجهان از نظر فلسفی و عرفانی چگونه تفسیر میگردد؟"برای یافتن پاسخ موجه و خردپسند به این سوال هر یک از نظامهای فلسفی مشاء، اشراق و متعالیه با ژرفاندیشی خاص خود بدین مسئله پرداختهاند که با بررسی و تحلیل آنها میتوان دیدگاههای آنان را به منزله نقطه عطفی میان رویکردهای فلسفی و رویکردهای عرفانی آنان پیرامون خداشناسی و جهانشناسی بر محور توحید تلقی نمود.
۴.
مقاله حاضر گزارشی پیرامون مهدویت و استمرار ولایت از دیدگاه سهروردی است. برای این منظور نخست تقریرهای سهگانه از مهدویت بیان میشود و بر مبنای این تقریرها سیر تاریخی این مسئله در فلسفه اسلامی مورد بررسی قرار میگیرد. سپس از طریق بیان آرای سهروردی پیرامون نبوت و ولایت و استدلالهای وی در اثبات وجوب و استمرار ولایت در تمام زمانها، روشن میشود که تقریر او از مهدویت، تقریری نزدیک به تقریر عرفا از این اعتقاد است. در نهایت از ضرورت اعتقاد به استمرار ولایت و فایده تشریعی و تکوینی ولی در فلسفه سهروردی نیز بحث خواهد شد.
۵.
ایدهآلیسم در قلمرو فلسفه، به دو معنای مهم به کار میرود: یکی ایدهآلیسم عینی یا مابعدالطبیعی که در برابر طبیعتگرایی قرار میگیرد و دیگری ایدهآلیسم ذهنی یا معرفتشناختی که در برابر رئالیسم معرفتشناختی قرار میگیرد. ایدهآلیسم در معنای نخست عبارت است از قول به تقدم روح بر ماده یا اصالت روح و وجود وهمی جسم و در معنای دوم حاکی از نفی وجود مادی متعلقات شناخت حسی است. فیلسوفان اسلامی در حوزه مابعدالطبیعه قایل به دیدگاه سومی میان ایدهآلیسم عینی و طبیعتگراییاند. آنها از یک سو وجود ماده را واقعی میدانند و از سوی دیگر در آرای برخی از ایشان چون سهروردی و ملاصدرا وجود جهان مـثل (البته با اختلاف تقریر با افلاطون) پذیرفته میشود. دیدگاه فلاسفه اسلامی در حوزه معرفتشناسی دیدگاهی رئالیستی است و در آن ایدهآلیسم ذهنی رد میشود. مواجهه این فیلسوفان با ایدهآلیسم ذهنی ابتدا به صورت نقد سفسطه و بعدها در دوره معاصر، به ویژه در آثار مرحوم علامه طباطبایی و استاد شهید مطهری و آیت ا... مصباح یزدی، به صورت نقد سفسطه و اندیشه ایدهآلیستی و همچنین دفاع از مبانی رئالیستی فلسفه اسلامی در قلمرو شناخت ظاهر میشود.
۶.
آموزه گناه اولیه جزو آموزههای رسمی مسیحیت و مورد تایید کلیسای کاتولیک است که کالون و لوتر، سردمداران نهضت اصلاح، نیز بر آن صحه و تاکید گذاشتهاند. مفاد اصلی این آموزه آلودگی نوع انسان است.این آموزه توجیهی برای ایده نجاتبخشی مسیح است.برای ایده نجات بخشی مسیح، حامیان آمـوزه در حمایت از آن به کتاب مقدس و به ویژه نوشتههای پولس رسـول استناد مـیکنند. بزرگترین پشتیبان و معمار این آموزه قدیس آگوستین (قرن چهاردهم میلادی) است، اما از همان اوائل مخالفان، این ایده را غیرمعقول و غیر قابل دفاع دانسته و آن را مورد هجوم قرار میدادند. شاخصترین مخالف آن پلاگیوس متفکرهم عصر آگوستین است. پس از وی نیز مخالفتها ادامه داشته و در عصر جدید دامنه این مخالفتها گسترش بیشتری یافته است؛ اما دستگاه مسیحیت طی شوراهای مکرر و متعددی مثل شورای کارتاژ، شورای اورانژ و شورای ترنت، پیوسته آموزه را مورد تاکید قرار داده و مخالفان را به ارتداد و انحراف محکوم نموده است. این مقاله فرایند شکلگیری آرای مخالفان و موافقان و سیر تاریخی آموزه را پی میگیرد، تا بستری برای پژوهشهای تخصصی در این زمینه فراهم سازد.
۷.
پاپر برای ارائه راه حلی برای مسئله تمییزِ علم از غیر علم، ملاکی ارائه میدهد که هدف این نوشتار، طرح و بررسی آن است.در این مقاله تلاش میشود با الهام از نقدهایی که لری لائودن، هارولد براون(1979)، و.و. بارتلی، کوهن و لاکاتوش از ملاک تمییز پاپر به عمل آوردهاند، نقدهای جدیدی ارائه شود. تحلیل تبعات منطقی ملاک پاپر روشی است که در پیش گرفته میشود تا چنانکه خود وی پیشنهاد میکند ملاکش مورد نقد و بررسی قرار گیرد. در این نقد مواضعه پاپر برای تعریف علم، به سه مرحله تجزیه و برای هر یک از این مراحل نقدهایی ارائه میشود.