چه رابطهای بین تاریخ و علوم اجتماعی وجود دارد؟ آیا تاریخ یکی از علوم اجتماعی نیست؟ این نوشتار در تلاش جهت پاسخ گفتن به این مسأله، به ذکر پارهای از تفاوتها و شباهتهای موجود بین تاریخ و علوم اجتماعی میپردازد و برجستهترین تمایزهای مذکور را نه بینِ تاریخ و علوم اجتماعی بلکه در درون هر یک از آنها مییابد و در پایان با تأکید بر استقلال آنها، شیوههای بسیاری که این شاخههای دانش میتوانند به هم یاری رسانند برمیشمارد.
به دنبال بررسی دیدگاههای گوناگونی که پیرامون نهضت عاشورا ارائه شده است، یک جستجوگر دقیق، در مییابد که پارهای از آنها به خاطر ذهنیتهای غایت شناختی است که نویسندهی مقاله به اهم آنها اشاره نموده، در مورد هر کدام توضیح و سپس نقدی ارائه میدهد:
1) نخستین موردی که از آن بحث میشود، هدف تشکیل حکومت است. این دیدگاه بر آن است که امام برحسب تکلیفی که داشت برای برگرداندن حق به مدار اصلی آن قیام نمود و شرط اصلی تحقق چنین منظوری کسب قدرت و دستیابی به حکومت است.
2) کسانی هم معتقدند که امام علیهالسلام حرکتی اصلاحی انجام داده است و برحسب وظیفهی دینی امر به معروف و نهی از منکر، در مقابل فسق دستگاه حکومت و فساد آن قیام نموده است، لیکن مؤثر واقع نشده، کار به قتل امام و یارانش منتهی گردیده است.
3) دیدگاه بسیار قدیمی فدای گناهان امت شدن، به همراه تز جدید آن که فدا را به مثابه ایثار خود برای ارائهی الگوی قیام و مبارزه معرفی مینماید، در این قسمت مقاله مطرح و بررسی میگردد.
4) احیاگری ارزشهای به ظلمت خفتهی الهی و انسانی، بیدار نمودن روحیهی غیرت دینی، دمیدن دوبارهی روحیهی شهادت خواهی و حسّاس نمودن افراد جامعهی خود و آیندگان نسبت به آسیبهایی که از این رهگذر بر اسلام وارد میشود، آخرین دیدگاهی است که مورد بررسی و بحث قرار میگیرد.
مقاله حاضر درباره زندگی حضرت علی (ع) و نگرش او به دنیا و آخرت است . از نظر او دنیا بسان آب دهان سگ آلوده و پست است اما میبینیم که چگونه رهبری همین دنیای ناپاک را به اجبار برای چهار سال و اندی به دست میگیرد و چنان حکم میراند که خود ترازویی برای قسط و عدل می شود . اما در عین حال که سرگرم رتق و فتق امور مردم است ‘ لحظه ای از یاد خدا غافل نمی شود و همان امور وکارها را به همراه نیایش و عبادت برای پروردگار به انجام می رساند . در این مقاله به چند بعد از زندگی حضرت خواهیم پرداخت .
این مقاله فرهنگ عرب پیش از اسلام را براساس دلالت هاى موجود در زبان عربى بررسى مى کند لکن پیش از پرداختن به دلألت هاى لغوى به تحلیل این نمادها از بعد نظرى مى پردازد. در فتح باب این بخش به معرفى خاستگاه زبان عربى و قوم عرب آنگاه به تحلیل ریشه و پیشینه زبان و خط و پیدایش عربى فصیح دست یازیده است سپس معناى جاهلیت را مى شکافد و این پرسش را مطرح مى سازدکه این نام و مفهوم مستفاد از آن در نزد همگان چقدر با واقعیت موجود در این سرزمین تطابق دارد. محدودهء عصر جاهلى را مى نمایاند و به تحلیل ادیان و علوم و معارف آن دوره مى پردازد. آنگاه با نگرشى تحلیلى در شعر و نثر جاهلى تأمل و در معناى شعر و شاعر غور مى نماید و به روند تکامل شعر که چقدر زمان پشت سرگذاشته و چه آزمونهایى دیده اشاره مى کند و سخن از محافلى به میان مى آوردکه بسان آکادمى هاى امروزى علوم به نقد و بررسى شعر عنا یت مى ورزیدند.