آن طور که اغلب تصور شده ، باستان شناسی دانش یکدست و واحد با مرزها و منطقه ها ی موضوعی شفاف و روش شناسی نظری و عملی مشخص و روشنی نیست.مسئله های مطرح شده در آن نیز چنین اند؛هم توصیفی و تحلیلی طرح می شوند، هم تبیینی و تفسیری ره می سپارند. هم ، رنگ تفسیررا برچهره دارند، هم لعاب تاویل را برتن پوشیده اند.تداخل ها و داد و ستدهای چند ضلعی و گسترده باستان شناسان با عالمان و پژوهشگران رشته ها و دانش های دیگر اعم از تاریخی و انسانی و اجتماعی و یا طبیعی و حوزه های فکری و معرفتی دیگر به ویژه فلسفه و منطق و ریاضیات و فلسفه های علم و معرفت شناسی ، تفکیک و تحدید منطقه ها و مرزهای موضوعی وروش شناسی دانش باستان شناسی را از رشته ها و دانش های دیگر، سخت پیچیده و دشوار و در برخی موارد نیز ناممکن کرده است.
منطقه اردبیل وقره داغ که بخش شرقی شمال غربی ایرا را تشکیل می دهد به لحاظ پتانسیل های طبیعی که در طول دوران پیش از تاریخ،فرهنگهای مختلفی را در خود جای داده است ولی در گاهنگاری و طبقه بندی فرهنگ های پیش از تاریخ شمال غرب،هیچگونه جایگاهی نداشته است.حفاریهای محوطه شهریری که شامل آثار مختلفی از دوره نوسنگی تا اواخر عصر آهن است،توانست بخشی از خلا گاهنگاری این منطقه را پر نماید.محوطه قوشا تپه در سال 1383شناسایی و در طی دو فصل، مورد کاوش قرارگرفت که ضمن ارائه نتایج آن ،شباهت های آن را با سایر محوطه های همزمان ،بیان نموده و سعی در تبیین دوره های پیش از تاریخی منطقه اردبیل می نماید.