فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۷٬۷۶۲ مورد.
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۳۱۰-۲۸۷
حوزه های تخصصی:
The Turban helmet is a type of war helmet during the 14th to 16th centuries AD in Middle East countries. This type of helmet has become known by Western scholars by this name because of the special decorations that made it look like a turban as well as the visibility of the helmet from under the warriors’ turban. Based on the numerous documents remaining, one can say that the use of Turban helmets was popular in Middle East territories’ armies during the Middle Ages. Despite being widely used and in style for more than two centuries and among many west Asian countries, among all the remaining samples of this type of middle eastern helmet, only two distinct styles, the Turkoman and the Ottoman styles, have been examined and introduced. This can be due to a large number of remaining samples of these two being kept for years in the armouries of the Ottoman Empire. Apart from these two known styles, few studies have been done so far on investigating other possible types of turban helmets. The purpose of this research is to study the turban helmets that were popular among the armies of the Il-khanid, Jalayirid, Muzaffarid, Timurid, Turkoman, and Safavid that ruled respectively in the cultural Iran region, by relying on the remaining documents from the 14th to the 16th centuries, such as the collection of helmets and illustrated manuscripts. The results of this research reveal that the changes that occurred in the making of turban helmets during the 14th to the 16th centuries have led to the representation of four different types of helmets: Mongolian style, Timurid style, Turkoman style, and Qizilbash style.
گونه شناسی ریختی سنگ قبرهای بُرخوار در دوران اسلامی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۲۸۱-۲۴۹
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، سنگ قبرهای دوران اسلامی منطقه «بُرخوار» واقع در شمال اصفهان با هدف شناخت و طبقه بندی انواع گونه ها، به منظور پاسخ به پرسش های ذیل، به شیوه توصیفی-تحلیلی و با رویکردی گونه شناختی موردمطالعه قرار گرفته است. 1- از منظر ریختی، کدام گونه های سنگ قبور منقوش و کتیبه دار در برخوار وجود داشته است؟ 2- خصیصه های ساختاری و زمانی این گونه ها در مقایسه با یک دیگر و در مقایسه با گونه های رایج در دیگر مناطق، کدام موارد است؟ 3-کمّیت و نحوه پراکنش گونه های سنگ قبر در سکونتگاه های منطقه، به چه شکل بوده و حاوی چه اطلاعاتی است؟ براساس نتایج حاصل از این پژوهش، 404 سنگ قبر در آبادی های و محوطه های باستانی برخوار شناسایی شد. این سنگ های قبور به دوره های صفوی تا قاجار تعلق داشته و شامل 5 گونه، 7 زیرگونه اصلی و 29 زیرگونه فرعی است. اگرچه نحوه قرارگیری در این گونه شناسی مدنظر بوده است، با این وجود ساختار شکلی، مهم ترین ملاک این تقسیم بندی بوده و در مراتب بعد معیارهایی هم چون شیوه های ترکیب بندی آرایه ها، جنس و چگونگی ابعاد و احجام موردتوجه بوده است. گونه های اصلی شامل: عمودی ورقه ای، صندوقی، کتابی (شامل 4 زیرگونه اصلی)، محرابی (شامل 3 زیرگونه اصلی) و مطبق بوده و با نمونه های به دست آمده از دیگر مناطق ایران مطابقت دارد. به ترتیب، گونه های بالین دار، کتابی بزرگ، محرابی تیزه دار و صندوقی، رایج ترین گونه ها بوده و دو گونه محرابی هلالی و مطبق، کمترین میزان کاربرد را داشته اند. گونه صندوقی رایج ترین گونه دوره صفوی و گونه بالین دار و کتابی بزرگ، رایج ترین گونه های دوره قاجار بوده است. با توجه به نتایج حاصل شده مابین گونه های شناسایی شده و شرایط زمانی، جغرافیایی و مکانی سکونت گاه های منطقه، ارتباطات تنگاتنگی دیده می شود. گونه های عمودی بیشتر در مناطق کوهستانی و گونه های افقی در مناطق پست منطقه رواج داشته است.
بررسی تطبیقی اسطوره جمشید در ادب فارسی با اسطوره های اُزیریس و ایندرا، با رویکرد اسطوره شناسی طبیعت شناختی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
۳۶۰-۳۳۹
حوزه های تخصصی:
ادب فارسی سرشار از اسطوره های نابی است که از کنهِ ذات انسانی سرچشمه می گیرد، لذا برای شناخت دقیق تر تمدن بشری نیاز است تا اسطوره های ایرانی درکنار اسطوره های دیگری شناخته شوند که امروزه صبغه جهانی یافته اند. به همین دلیل اسطوره جمشید (که تا زمان پادشاهی فریدون را دربر می گیرد) به عنوان اسطوره الگوی ایرانی در گستره ادبیات فارسی مورد بررسی قرار گرفته، و با معادل های مصری و هندی آن مقایسه شده است. شیوه روایی اسطوره جمشید از جهات بسیاری با روایت اسطوره اُزیریس به گونه ای کم نظیر مشابه است. هم چنین معادل روایی آن را در اسطوره های هندی به صورت پراکنده در ستیز «ایندرا» با «وریتره» و «تریته آپتیه» با «ویشورپه» می توان یافت، اما از آنجایی که می توان معادل هندی را تا حدی هم ریشه با معادل ایرانی اش دانست، در بحث حاضر بیشتر برای تکمیل اسطور ه ایرانی آورده و سعی شده است تا به جای تطبیق روایتی صرف، به وجوه شکل گیری این اساطیر با محوریت اسطوره ایرانی، از منظر رویکرد اسطوره شناسی طبیعت شناختی نگاهی افکنده شود. مهم ترین پرسش هایی که این پژوهش سعی دارد بدان ها پاسخ دهد بدین قرار است: 1. چگونه سه اسطوره با بن مایه های مشابه در سه تمدن بزرگ و دور از هم یعنی هند و ایران و مصر پدید می آیند؟ 2. منشأ بیرونی و درونی آن ها کجاست؟ 3. نقش طبیعت در ساخت این اسطوره ها چیست؟ بر این اساس با درنظر گرفتن عناصر طبیعت و خاصه پدیده های کیهانی، این اساطیر در سه بخش آب، خورشید، و آب و روشنایی مورد بررسی قرار گرفته اند تا وجوه اشتراک شکل گیری آن ها به خوبی آشکار شود. و اما نتایج این پژوهش را می توان در دو مورد خلاصه کرد؛ نخست، منشأ خارجی تمام این اسطوره ها را می توان تا حد زیادی مربوط به چرخه های موجود در طبیعت دانست و دیگر، قائل به شباهت بین ذهن اسطوره ساز انسان های گذشته و ذهن شاعرانه به عنوان عامل درونی ایجاد اسطوره ها شد.
Review Paper: Luristan during the first Millennium B.C.
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۱ - Serial Number ۵, June ۲۰۲۳
69 - 92
حوزه های تخصصی:
Luristan is located in the Central Zagros Chains and it plays an important role in the events of the first millennium BC. Therefore, archeological and historical studies of this region lead to a better understanding of the events and the role of Lorestan in this period. The purpose of this research is to investigate the role of Lorestan in the first millennium BC based on historical and archeological sources. This research was done with a descriptive-analytical method with a historical approach. The Results show According to the Assyrian documents, Greek and Roman sources an ethnic group lived in the Zagros Mountains. Their land more probably was bigger than the administrative borders of Lruistan. Presumably, it should be somewhere between the Greater Media and Susa or Chaospes River. Luri is the common language of these peoples in this area.
گونه شناسی و شمایل نگاری مهرهای تپه حصار دامغان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
1 - 22
حوزه های تخصصی:
در ادبیات باستان شناسی، اشیا کوچک قابل حمل سنگی، گلی، استخوانی یا فلزی، معمولاً به قطر ۱-۵ سانتی متر، با یک سطح منقوش به صورت کنده یا شیاردار با یک دسته حلقوی سوراخ دار، مهر نامیده می شوند. مکانیسم کارکرد مهرها در دوران پیش ازتاریخ، تفاوت های آشکاری را نشان می دهند. بارزترین تفاوت ها را می توان در پیدایش مهرهای استوانه ای و یا پیدایش مهرهای مشبک فلزی در عصر مفرغ مورد توجه قرار داد. هدف از پژوهش حاضر، طبقه بندی و گونه شناسی و شمایل نگاری مهرهای یافت شده از تپه حصار دامغان است. مقاله حاضر در پی پاسخ به پرسش های ذیل است: از جمله این که، مهرهای تپه حصار به لحاظ گونه شناسی، چه اشکالی را شامل می شود؟ نقش مایه های به کاررفته بر روی مهرهای تپه حصار چه موضوعاتی را در بر می گیرند؟ این پژوهش مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است که سعی دارد با رویکرد کتابخانه ای به طبقه بندی و گونه شناسی مهرهای یافت شده از تپه حصار دامغان بپردازد. مهرهای حصار Iو II اغلب از بافت قبور و مهرهای حصار III اغلب از بافت معماری یافت شده اند . مهرهای حصار از سنگ ها و مواد متفاوتی ساخته شده اند که برخی از مواد، بومی بوده و برخی دیگر از مناطق دیگر به محوطه وارد شده اند که بیانگر گستره تجارت و بازرگانی محوطه تپه حصار دامغان است. نتیجه این مطالعه نشان می دهد که اغلب مهرهای تپه حصار از نوع مهر مسطح یا استامپی هستند و نقوش هندسی فراوان ترین نقش مایه حکاکی شده بر روی مهرهای تپه حصار است. مهرهای تپه حصار از لحاظ گونه شناختی و نقش مایه بیشترین شباهت را با مهرهای شوش و تپه سیلک دارند و در خارج از فلات ایران شباهت هایی با مهرهای بین النهرینی و همچنین، آسیای مرکزی را نان می دهند. با پیشرفت تجارت تغییراتی در کیفیت جنس و نقوش مهرهای تپه حصار ایجاد شده است و در این تغییرات هم عامل ارتباط با اقوام دیگر و هم تغییر تفکر مردمان بومی منطقه می تواند سهیم بوده باشد.
استقرارگاه های دوران تاریخی در شاه کوهِ شهرستان نهبندان – خراسان جنوبی (محوطه های آتشکده، کلاته بَل بَتو و گورستان تاسکا)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
59 - 78
حوزه های تخصصی:
شهرستان نهبندان واقع در خراسان جنوبی، از نواحی مهم در پژوهش های باستان شناسی دوران تاریخی و اسلامی به شمار می رود. دامنه غربی شاه کوه در غرب این شهرستان، به دلیل وجود شرایط مساعد اقلیمی و محیطی، استقرارها و سکونتگاه های مهم و گسترده ای را در خود جای داده است که نشان از اهمیت آن ها در برهمکنش های درون و برون منطقه ای دوران تاریخی دارد. از جمله این یادگارهای بی همتا، بخش های برجای مانده از بنای معروف به آتشکده در روستایی با همین نام جای است که شوربختانه بخش های اندکی از این سازه برجای مانده است. پیرو برنامه گمانه زنی به منظور تعیین عرصه و پیشنهاد حریم محدوده بنا و شواهد معماری موجود و نیز معماری کنونی در بافت روستا، گمان آن می رود که این سازه با نقشه چلیپایی و چهار دیوار سنگی و پوشش گنبدی پایه گذاری شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که بنای معروف به آتشکده (؟) در دوره ساسانی ساخته شده و در سده های نخستین اسلامی نیز همچنان کاربری داشته و به عنوان یک مکان مذهبی، با محوطه های پیرامون خود مانند کلاته بَل بَتو و گورستان تاسکا در ارتباط بوده است. ضمن معرفی این اثر، به تحلیل بقایای فرهنگی سطحی محوطه های مذکور نیز پرداخته می شود. یافته های سطحی این محوطه ها در پیوند با دوران تاریخی (هخامنشی ساسانی) است که نشان از تداوم سکونت و برهم کنش های فرهنگی در این منطقه از آغاز دوران تاریخی تا دوران اسلامی دارد. هدف اصلی، شناخت بنای معروف به آتشکده (؟) با توجه به شواهد و داده های باستان شناسی و همچنین، معرفی محوطه های دیگر دوران تاریخی مانند کلاته بل بتو و تاسکا است. این پژوهش با گردآوری یافته ها به صورت میدانی و تحلیل آن ها از طریق پژوهش های کتابخانه ای با رویکرد تاریخی فرهنگی و به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است.
The Army and Militarism in the Samanid Era
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۳ - Serial Number ۷, December ۲۰۲۳
37 - 49
حوزه های تخصصی:
Following Arab invasions into Iran and their territorial expansion within the Sasanian realm, Iranian discontent with Arab rulers grew, particularly during the Umayyad and Abbasid periods. These grievances sparked uprisings and revolts, eroding Arab control over the eastern reaches of the Islamic Empire and gradually enabling local governments in the east to assert autonomy. Amidst conflicts on its western borders and engagements with the Byzantine Empire, the Abbasid Caliphate grew uneasy as local governments like the Tahirids, Saffarids, and Samanids declared independence, albeit with nominal allegiance to Baghdad. Among these emerging powers, the Samanids of Transoxiana, centered in Bukhara, rose to prominence. Originally prominent commanders within the Abbasid army, the Samanid rulers, with the backing of their people and forces, navigated toward independence. Initially part of the Abbasid army hierarchy and beneficiaries of military training under the Abbasid regime, the Samanid emirs seized the opportunity created by the weakened Caliphate and conflicting interests with Baghdad, establishing a semi-independent government in the east. In this historical context, military forces and militarism held significant importance for all the established systems in the eastern regions, including the Samanids. The military played a pivotal role in shaping and sustaining Iranian local governments like the Samanids.
Review of linguistic studies about Urartus in Azerbaijan
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۲, Issue ۳ - Serial Number ۷, December ۲۰۲۳
51 - 67
حوزه های تخصصی:
The Urartu civilization is one of the old civilizations of the Azerbaijan region. Urartus ruled over northwestern part of Iran, Caucasia, eastern Turkey and even northern part of today Syria. Their language does not belong to Indo-European or Semitic language families. Their language was an agglutinative language. There are lots of inscriptions related to Urartus in East Azerbaijan, West Azerbaijan and Ardabil in northwestern Iran. These inscriptions and Urartu castles in the region have Turkish names. The researcher tried to find out whether there is any relationship between Urartu language and Azerbaijani Turkish language of local people of the region. The cognate based study and comparing roots of the words between ancient Turkish and Urartu language showed that Urartu and Turkish words have the same roots. There are also grammatical similarities between these two languages in using suffixes like –li and –ni for showing relationship and possessiveness. Furthermore, in Urartu language like Kazakh Turkish suffix –u is used to make an infinitive verb. Some Uratian names like Turkish names start with prefix ar/er. The name of some Urartian Gods have meaning in Turkish. As a result, Urartu language must be an Altaic language and a proto-Turkic language.
نگاهی به فعالیت های اجتماعی و فرهنگی تجار سلطان آباد از مشروطه تا پایان پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۳۰)
51 - 75
حوزه های تخصصی:
شهر سلطان آباد در دوران فتح علی شاه قاجار حدود سال 1228ق توسط یوسف خان گرجی، یکی از فرماندهان نظامی، ساخته شد. این شهر با هدف ایجاد امنیت در منطقه فراهان و راه های ارتباطی بین مناطق شرقی و غربی کشور، براساس الگویی نظامی سازمان دهی شد. با گذشت زمان، سلطان آباد در ابعاد مختلف اقتصادی و تجاری به شهری مهم تبدیل شد. تولید محصولات کشاورزی و صنعت بافت فرش، جایگاه این شهر را ارتقا داد. به همین دلیل، تجار سلطان آباد نیز به موقعیت برجسته ای دست یافتند و در تحولات شهر نقشی مؤثر ایفا کردند. هدف : بررسی تأثیرگذاری تجار سلطان آباد در تحولات اجتماعی و فرهنگی این شهر از دوران مشروطه تا پایان دوره پهلوی اول. روش/ رویکرد پژوهش : این مقاله با روش تاریخی و شیوه توصیفی تحلیلی و با کمک اسناد و مدارک آرشیوی و منابع اصلی در پی پاسخگویی به این پرسش است که تجار سلطان آباد در دوران مشروطه و پهلوی اول چه نقشی در ارتقای اجتماعی و فرهنگی سلطان آباد داشتند؟ یافته ها و نتیجه گیری : تجار سلطان آباد علاوه بر نقش مستقیم در پویایی اقتصادی منطقه، در زمینه های فرهنگی مانند احداث مراکز آموزشی و اماکن مذهبی نیز حضوری مؤثر داشتند. آن ها با تعامل با بخشی از افراد صاحب نفوذ، ازجمله روحانیون، بخشی از مشکلات اجتماعی و اقتصادی ساکنان منطقه را نیز حل کردند.
تحلیل تبعید مخالفان سیاست های سه گانۀ نظام اجباری، اتحاد البسه، و کشف حجاب، در دورۀ پهلوی اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۱۳۲)
6 - 24
حوزه های تخصصی:
هدف: شناخت ویژگی های تبعید مخالفان سیاست های سه گانه نظام اجباری، اتحاد البسه، و کشف حجاب، در دوره پهلوی اول شامل انتخاب محل تبعیدگاه، مدت تبعید، و شناخت گروه های اجتماعی تبعیدیان.روش/ رویکرد پژوهش: این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با کمک اسناد و مدارک آرشیوی و منابع اصلی تنظیم شده است.یافته ها و نتیجه گیری: در دوره پهلوی اول برای انتخاب تبعیدگاه معیارهای تفاوت اقلیم، مذهب و عقاید، و شغل تبعیدی مدنظر بوده است؛ ولی درباره تبعیدیان مخالف نظام اجباری، اتحاد البسه و کشف حجاب این معیارها رعایت نشده است. تبعید مخالفان سیاست های سه گانه جنبه تنبیهی و تنبّهی داشت. مدت زمان آن کوتاه بود و با اظهار ندامت تبعیدی، تبعید به پایان می رسید. روزنامه نگاران، فعالان کمونیست، ملّاکان و ایلات و عشایر، اتحاد البسه و کشف حجاب را پذیرفتند. در این دوره اتحاد البسه و کشف حجاب مسئله عشایر نبود تا با آن مقابله کنند؛ ولی مسئله مردم محلی بود و بدین سبب است که بیشترین تبعیدی از شهرهای استان خراسان و نیز شهرهای قم، یزد و کرمان است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که واکنش مخالفان سیاست های نوسازی درقبال تبعید، رویه یکسانی را نشان نمی دهد. برخی از گروه های مردمی با نوشتن ندامت نامه به تبعید خود خاتمه دادند؛ ولی در بین روحانیون تبعیدی که در جریان واکنش به اتحاد البسه در تهران «حبس در تبعید» شده بودند نشانه ای از ندامت دیده نمی شود. تحلیل محتوای تبعیدنوشته های این افراد که در قالب شعر، نثر و یادگاری بر دیوارهای زندان قصر باقی مانده است از قیاس زندان آن ها با زندان امام موسی بن جعفر حکایت دارد و نشانه ای از تأسف از عملکرد در این تبعیدنوشته ها دیده نمی شود. درنهایت می توان به این جمع بندی رسید که حکومت با استفاده از ابزار تبعید توانست که این سیاست های سه گانه را به پیش ببرد و ازاین جهت ابزار تبعید برای اجرای این سیاست ها برخلاف تبعید ایلات و عشایر کارآمد بود.
محوطه های عصرآهن دامنه های غربی کوه ساوالان براساس بررسی مسیر ایل راه های ایلات شاهسون
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
۱۵۹-۱۳۱
حوزه های تخصصی:
از حدود اواخر عصرمفرغ جدید و شروع عصرآهن، نواحی شرقی شمال غرب ایران درگیر یکسری مهاجرت های قومی گسترده ای می شود که پیش تر از آن، دامنه این مهاجرت ها به نواحی قفقاز رسیده بود. گذرگاه های موجود در رشته کوه های قفقاز، این مهاجرت ها را به سمت دشت مشگین شهر و اردبیل و نواحی مرتفع و سرسبز ساوالان هدایت نمودند. بدون شک، مهاجران کوچ رو در طول چندین سده مهاجرت در طول مسیرها، یکسری ایل راه های کم خطر و سهل الوصولی را پیدا کرده بودند که دائم در طول آن ها به تردد می پرداختند. این مسیرها علاوه بر این که از منابع آبی همیشگی گذر می کردند، امکان استفاده از اتراق گاه های موقتی در طول مسیر را نیز مهیا می نمودند. تردد دائمی در طول این مسیر باعث شده تا محوطه های گورستانی بی شماری در طول آن برجای بماند. امروزه، ایلات شاهسون استان اردبیل، بخشی از این ایل راه های باستانی را به ارث برده و دائم از آن استفاده می کنند. انطباق مسیر ایلات شاهسون با پراکنش خطی محوطه های عصرآهن بر روی آن ها، چنین فرضیه ای را به اثبات می رساند. در پژوهش حاضر که به واسطه بررسی های میدانی با رویکرد قوم باستان شناسی در نواحی غربی دشت مشگین شهر و دامنه های غربی و شمال غربی ساوالان انجام گرفته است، چرایی و چگونگی انطباق مسیرهای باستانی اقوام کوچروی عصرآهن با ایل راه های کنونی ایلات شاهسون، بحث و بررسی شده است. وسعت محوطه های عصرآهن قرارگرفته در مسیر ایل راه های ایلات شاهسون، چگونگی پراکنش محوطه ها در محل ییلاق های دامنه های غربی ساوالان و تعیین مهم ترین و اصلی ترین ایل راه های باستانی براساس پراکنش محوطه ها و وسعت آن ها از دیگر موضوعاتی است که در این پژوهش بدان پرداخته شده است. نتایج بررسی و تحلیل داده های موجود، نشانگر انطباق کامل نحوه پراکنش محوطه های عصرآهن با خط طولی مسیر ایل های عشایر شاهسون است. اکثر محوطه های شناسایی شده در طول ایل راه ها از نوع گورستان است که وسعت آن ها در محل ییلاق ها نسبت به نقاط دیگر بسیار بیشتر است.
ساختارشناسی لعاب آبی فیروزه ای در سفال های به دست آمده از کاوش باستان شناسی محوطۀ تاریخی خانۀ مروّج در اردبیل
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۳
۲۸۴-۲۶۵
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، پنج قطعه سفال با لعاب آبی فیروزه ای مربوط به سده های 8 تا 12ه .ق. به دست آمده از کاوش باستان شناسی محوطه تاریخی خانه «آیت الله مروّج (خلیل زاده)» در شهر اردبیل، جهت فن شناسی این گونه لعاب و شناخت نوع و مقدار عناصر موجود در آن مورد مطالعه قرار گرفت. برای نیل به این هدف از روش های آزمایشگاهی طیف سنجی اشعه ایکس (XRD) و طیف سنجی پراش انرژی اشعه ایکس (EDX) استفاده شد. این پژوهش ماهیت توصیفی- تحلیلی دارد و روش انجام آن به صورت ترکیبی از مطالعات آزمایشگاهی و تحلیل های مقایسه ای و آماری است. با توجه به داده های حاصل از نتایج آزمایش ها، می توان اظهار داشت که چهار قطعه از لعاب ها از دسته لعاب های قلیایی و تنها یک قطعه سفال، لعاب پایه سربی دارد. براساس اکسیدهای رنگ ساز شناسایی شده می توان گفت که در ایجاد رنگ آبی فیروزه ای، از عنصر واسطه رنگ ساز مس در هر پنج نمونه استفاده شده است و فقط در یک نمونه علاوه بر مس، اکسید کروم نیز به کار رفته است؛ به طور کلی، مهم ترین عناصر موجود در نمونه لعاب های مورد پژوهش، سیلیس، آلومینیوم، کلسیم، سدیم، پتاسیم و درصد ناچیزی از سرب است. براساس مطالعات آماری، بیشترین هم بستگی عناصر در نمونه های مربوط به سده های 8 تا 9ه .ق. وجود دارد و کمترین شباهت بین نمونه ای از دوره صفوی در مقایسه با سفال های سده های مذکور مشاهده شد.
ارزیابی درمان زردشدگی کاغذهای تاریخی با استفاده از شستشو و عوامل کاهنده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاغذ با هر درجه کیفی، در طول زمان زرد می شود و اکسایش سلولز یکی از مهمترین دلایل شکست زنجیره است. اکسایش سلولز سبب تشکیل گروه های جاذب نور و در نتیجه زردشدگی کاغذهای تاریخی می شود. شستشو با آب خالص می تواند سبب خروج برخی محصولات تخریب رنگی از ساختار کاغذ و روشن تر شدن رنگ کاغذ شود. همچنین سفیدگری با عوامل کاهنده می تواند با احیاء کروموفورهای جاذب نور در کاغذ، سبب بی رنگ شدن آنها و در نتیجه افزایش روشنایی و سفیدی کاغذ شود. در این تحقیق، تغییرات ایجاد شده در خصوصیات ظاهری و ساختاری کاغذ تاریخی پس از استفاده از شستشو با آب خالص و عوامل احیا کننده بوروهیدرید سدیم و دی تیونیت سدیم ارزیابی شده است. این دو ماده کاهنده، در صنعت کاغذ سازی، جهت سفیدگری خمیر چوب استفاده می شوند. نمونه کاغذ تاریخی با آزمون های رنگ سنجی، طیف سنجی مادون قرمز، سنجش pH و فلورسانس اشعه ایکس تعیین مشخصه شده اند. با توجه به نتایج تجربی، استفاده از عامل کاهنده منجر به افزایش روشنایی و کاهش زردی، پایداری الیاف و جوهر و همچنین افزایش pH کاغذ (به ویژه نمونه تیمار شده با سدیم بوروهیدرید) می شود. در نتیجه تیمار با عوامل کاهنده نشان دهنده کارایی بیشتر در مقایسه با آب مقطر است.
گو نه شناسی چوب های به کار رفته در سقانفارهای مازندران (مطالعه موردی: شهرستان قائم شهر)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
363 - 382
حوزه های تخصصی:
سقانفار، نوعی بنای چوبی با کارکرد مذهبی در استان مازندران بوده که احداث بیشتر این بناها به دوره قاجار برمی گردد. در این بناها، هرس اله در ماه محرم مراس م ع زاداری برگ زار می شود. باوجود اهمیت فرهنگی سقانفارهای مازندران، تاکنون نوع چوب های مورداستفاده در آن ها بررسی نشده و پژوهش ها محدود به معماری و نقاشی های آن ها بوده است. در این پژوهش، چوب های به کار رفته در اجزای مختلف پنج سقانفار قائم شهر (ریکنده، سیدابوصالح، قادیکلای نوکنده کا، وسطی کلا و آهنگرکلای بیشه سر) به صورت ماکروسکوپی و میکروسکوپی مورد بررسی قرار گرفتند. پس از استخراج فهرست ویژگی های آناتومی چوب از مقاطع میکروسکوپی رنگ آمیزی شده، هر نمونه شناسایی شد. در بررسی ماکروسکوپی، تمام چوب ها بخش روزنه ای بودند. غیر از نمونه قادیکلای نوکنده کا، سایر نمونه چوب ها پس از غوطه وری، آب را به رنگ طلایی درآوردند. گونه استفاده شده در سقانفارهای وسطی کلا، ریکنده، سیدابوصالح و آهنگرکلای بیشه سر، آزاد (Zelkova carpinifolia) و چوب های سقانفار قادیکلای نوکنده کا، بلوط اوری (Quercus macranthera) شناسایی شدند. هر دو چوب، بادوام بوده، نم پذیری کمی داشته و درصورت استفاده در ساختمان نیاز چندانی به مراقبت و تعمیر ندارند. پراکنش بلوط و سایر گونه های درختی با چوب ساختمانی باکیفیت در جنگل های نزدیک سقانفار ها، به اندازه یا بیش از آزاد بوده است؛ از این رو، ترجیح این چوب نمی تواند صرفاً به در دسترس بودن و کیفیت فنی آن مربوط باشد. با توجه به این که از قرن 16م.، به بعد چوب آزاد یکی از محبوب ترین چوب ها برای ساخت بناهای تاریخی و مذهبی در شرق دور (به خصوص در کره و ژاپن) بوده و با توجه به تأثیرپذیری معماری و نقاشی سقانفارهای چوبی قدیمی تر از فرهنگ شرقی، می توان انتخاب چوب آزاد برای ساخت این اماکن را تا حدی متأثر از تبادلات فرهنگی دانست.
نشانه شناسی مهرهای عصر مفرغ جنوب شرق ایران و مطالعه تطبیقی با حوزه فرهنگی آسیای مرکزی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
51 - 71
حوزه های تخصصی:
هزاره سوم پیش ازمیلاد زمانی است که روابط گسترده فرهنگی و اقتصادی و تجاری میان تمدن ایران و دره سند، بین النهرین، خلیج فارس، دریای عمان و آسیای مرکزی برقرار بوده است. هدف مقاله حاضر، بررسی نشانه شناسی فرهنگی و ارتباطات میان محوطه های عصر مفرغ جنوب شرق ایران، با تأکید بر شهرسوخته، شهداد و تپه یحیی است. در این روند، نشانه های مهرها و اثرمهرهای محوطه های ذکر شده در جنوب شرق ایران شامل: شهداد و شهرسوخته براساس مطالعات تطبیقی با محوطه های اصلی در آسیای مرکزی شامل: بلخ، مرو، موندیگاک، آلتین تپه، گنورتپه، داشلی تپه، تغلق، و منطقه اوردوس مورد مطالعه و بررسی قرار خواهند گرفت؛ از این رو، در چارچوب نشانه های موردمطالعه برروی مهرها و اثرمهرها، پیشنهادی مبنی بر وجود ارتباطات فرهنگی موجود میان این مناطق در دوره زمانی موردپژوهش (عصر مفرغ) ارائه می گردد.برهمین اساس، پرسش های پژوهش چنین مطرح شده است؛ بین علائم سفال ها و مهرها چه مشابهت هایی دیده می شود؟ تشابهات فرهنگی بین آثار مناطق جنوب شرقی ایران با نواحی آسیای مرکزی به چه میزان و چگونه بوده است؟ آیا مشابهت های مشهود و مکشوف به هم مرتبط و هدف مشترکی را دنبال می کرده است؟ برهم کنش های فرهنگی می تواند در نتیجه عواملی ایجاد شود که نیازمند بررسی شواهد مادی برجای مانده از جوامع آن دوره است. با توجه به فاصله های موجود میان محوطه های باستانی هزاره سوم پیش ازمیلاد می توان این نشانه ها را نتیجه یک تفکر خاص و هدایت شده دانست که در محوطه های نیمه شرقی فلات ایران ظاهر شده اند؛ به عبارت دیگر، فاصله های جغرافیایی و جا به جایی اندیشه ها از جایی به جای دیگر با توجه به وجود ارتباطات وسیع بازرگانی و تجاری میان این محوطه ها قابل قبول است. این امر نشان می دهد که هم بستگی آسیای مرکزی با مناطق شرقی و هم چنین جنوب شرق ایران و بخشی از فرهنگ هند و اروپایی در عصرمفرغ، می توانسته نشأت گرفته از اعتقادات و باورها و اندیشه های مشترک و یکسان باشد.
گونه شناسی معماری آرامگاه های الیمائی
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
97 - 118
حوزه های تخصصی:
باور به زندگی پس از مرگ به خلق گورستان ها، بناهای یادمانی و آداب و رسوم مرتبط به آن می انجامد. بقایای برجای مانده از جوامع باستانی در بیشتر مواقع به قبور و آرامگاه های آنان محدود می شود، که بررسی در آن بخش هایی از مذهب، آئین و باورهای دینی آنان را آشکار می کند. الیمائیان حاکمان نیمه مستقل و خودمختار هم زمان با سلوکیان و پارتیان در جنوب غربی ایران هستند که گونه هایی از معماری آرامگاهی آنان برپایه کاوش های باستان شناسی در محوطه هایی چون: شوش، دستوا، گلالک، صالح داوود، کَلِ چندار شمی، چشمه چلوار، قلعه شیاس، کافه بابک و هشتلیک به دست آمده است. در بررسی معماری آرامگاهی الیمائی ها علاوه بر توصیف و گونه شناسی آنان، شباهت های قابل مقایسه ای با شیوه های خاکسپاری تمدن های پیشین و حکومت های هم زمان آشکار می شود که نویسندگان این پژوهش با استفاده از مطالعات تاریخی-تطبیقی و براساس نتایج کاوش های الیمائی سعی در دستیابی به آن دارند. این پژوهش نشان می دهد که با توجه به تفاوت های زیست محیطی کوه و دشت، معماری آرامگاه های الیمائی به دو نوع کوهستانی و دشتی طبقه بندی می شود. با توجه به موقعیت آن ها نسبت به سطح زمین، آرامگاه های کوهستانی به آرامگاه های زیرزمینی، آرامگاه های نیمه زیرزمینی و آرامگاه های ساخته شده در سطح و آرامگاه های دشت الیمائیان به دو گونه آرامگاه زیرزمینی (سردابه ای) و آرامگاه نیمه زیرزمینی تقسیم می شدند. گونه شناسی و مقایسه آرامگاه های الیمائی با آرامگاه های به جامانده از تمدن های پیشین و بومی (بین النهرین و ایلام) و حکومت های سلوکی و اشکانی نشان می دهد که این مقبره ها هنوز تحت تأثیر سنت های محلی مانند بین النهرین و ایلام هستند.
حفاظت و مرمت اضطراری آرایه های معماری اتاق شاه نشین خانه ارم یزد
حوزه های تخصصی:
استحکام بخشی اضطراری آرایه های معماری در بیشتر مواقع در راستای اهداف مرمت بناهای تاریخی صورت می گیرد به همین منظور مرمتگر آرایه های معماری می بایست شرایط ایمن را از جهت حفظ آرایه های موجود در اقدمات مرمت بنا ایجاد کند خانه ارم یزد یکی از بناهای قاجاری شهر یزد بوده و قرار بر احیا و کاربری یافتن دارد؛ این بنا در بخش شاهنشین دارای آرایه های گچی آینه و شیشه ای و همچنین دیوارنگاره با نقوش گیاهی و کتیبه نوشتاری است به دلیل آسیب های موجود در لایه های مختلف آرایه های معماری این بنا امکان استحکام بخشی سازه ای و مرمت قسمت های فرسوده را برای مرمتگران بنا دشوار کرده بود به طوری که در صورت انجام هر گونه اقدامات مرمت سازه ای امکان تخریب آرایه های معماری وجود داشت؛ چرا که ترک هایی که نشان از حرکت سازه دارد موجب جدایش و سست شدن آرایه ها از بخش لایه زیرین خود که شامل تکیه گاه آجر) آستر (کاهگل) و بستر (گچ) شده است که نیازمند استحکام بخشی است؛ کل سطح دیوارها به جز دیوار سقف در خانه ارم یزد دارای اندود گچی الحاقی بوده که باعث پنهان شدن بخش هایی از آرایه های گچی و دیوار نگاره شده است؛ از این رو نیازمند مشخص سازی آرایه های پنهان در بخش های مختلف با انجام سونداژهایی در دیوارهای اتاق شاه نشین خانه ارم یزد است. در برخی از نقاط دیوارها نیازمند استحکام بخشی دقیق از جانب مرمتگران ابنیه است ولی در این نقاط گفته شده دیوارنگاره وجود دارد که امکان هر گونه اقدمات استحکام بخشی را محدود کرده است. برای این منظور دیوارنگاره ها در نقاط ذکر شده می بایست از دیوارها جدا و نگهداری شده و بعد از اقدمات استحکام بخشی سازه ای دوباره به مکان اصلی خود جای گذاری شوند. در این مقاله شرح کامل اقدامات عملی استحکام بخشی اضطراری انجام گرفته بر روی آرایه ای معماری خانه ارم یزد ارائه شده است.
اختراع پوشش مقاوم کاهگلی ضدآب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاهگل به عنوان گسترده ترین اندود معماری خاکی شناخته شده است، اما در برابر رطوبت بسیار آسیب پذیر است. افزایش مرمت های دوره ای و هزینه های نگهداری باعث گسترش استفاده از مصالح دیگر مانند سیمان، ایزوگام و... به جای کاهگل شده است. این تغییرات، علاوه بر ایجاد مشکلات جدید، هویت بافت و مناظر آثار تاریخی، روستاها و شهرهای معماری خاکی را نیز تغییر داده است. برای حل این مشکل، می توان از فناوری هایی که باعث بهبود پایداری کاهگل می شوند، استفاده کرد. در این راستا، اختراع پوشش مقاوم کاهگلی ضدآب به عنوان یکی از راه حل های مؤثر برای احیای مهم ترین مصالح معماری خاکی ایران و اختراع برگزیده جشنواره رویش بنیاد ملی نخبگان در سال ۱۳۹۳ معرفی شده است. این پژوهش بر اساس ماهیت و هدف کاربردی و رویکرد توسعه ای دارد. در گام اول، با معرفی اختراع و فعالیت های پژوهشی مخترع، ایده و اهداف اختراع از دیدگاه مخترع بیان شده است. در ادامه با بیان ماهیت و کاربری اختراع و ارائه نتایج آزمون در برابر رطوبت، گزیده ای از پروژه های اجراشده را معرفی می کند. طرح پوشش مقاوم کاهگلی ضدآب که تأییدیه طرح از ستاد توسعه نانو دارد، در آزمون درصد جذب آب ۲۴ ساعته با میزان جذب آب ۱.۱درصد از بهترین نمونه مکعبی سیمانی با جذب ۱۴.۷ درصد عملکرد بهتری داشته که بیانگر نفوذناپذیری عالی در برابر رطوبت است. این پوشش با ایجاد بافت کاهگلی و قابلیت اجرا روی سطوح مختلف در ضخامت کم و حذف معایب کاهگل سنتی، دارای مزیت های کاهگل سنتی است و همچنین شسته نشدن در برابر رطوبت و عدم عبور آب به عنوان بخشی از ویژگی های منحصربه فرد این محصول باعث شده است که این اندود فناورانه در پروژه های مختلف نوسازی و بازسازی مراکز فرهنگی، مذهبی، تجاری و مسکونی استفاده شود.
قرنطینه و بیماری های مسری در کرمانشاهان (از زمان ناصرالدین شاه تا پایان دوره قاجار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال ۳۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۳۰)
7 - 50
حوزه های تخصصی:
قرنطینه به عنوان یکی از راه های مهم پیشگیری از شیوع بیماری ها پدیده ای مدرن است که همراه با گسترش پزشکی مدرن، پارادایمی نو را در حوزه بهداشت و درمان در ایران دوره قاجار شکل داد. موضوع زیارت و تجارت ایران با عراق عرب در قلمرو عثمانی، همواره باعث ترغیب تعداد زیادی از افراد با عناوین زائر، تاجر، و سیاح برای حرکت در مسیر کرمانشاهان می شد که نقشی عمده در اشاعه بیماری های مسری در این منطقه و دیگر مناطق ایران داشت. ضرورت پیشگیری از شیوع بیماری ها باعث شد تا دولت های ایران و عثمانی در مواقع بحرانی در مناطق کرمانشاهان و عراق عرب قرنطینه ایجاد کنند. هدف : شناختِ اهمیت قرنطینه های کرمانشاهان در پیشگیری از شیوع گسترده بیماری های واگیردار در ایران. روش/ رویکرد پژوهش : این پژوهش با تکیه بر روش تحقیق تاریخی و با استفاده از اسناد و مدارک منتشرنشده آرشیوی و منابع معتبر کتاب خانه ای انجام شده است. یافته ها و نتیجه گیری : دستاورد پژوهش نشان داد که ایجاد قرنطینه هایی در مسیر کرمانشاهان می توانست مانعی مهم و جدی دربرابر شیوع سریع و گسترده بیماری های واگیردار از درون مرزهای عثمانی به ایران باشد؛ ولی این قرنطینه ها به دلایلی چون رعایت نشدن مقررات قرنطینه ای توسط افراد بانفوذ و صاحب منصب، اختصاص نیافتن بودجه کافی ازسوی دولت برای اداره این قرنطینه ها، نگاه منفعت جویانه مأموران قرنطینه و دریافت رشوه از تجار، زوار و کاروان های حمل جنازه، در پیشگیری از شیوع بیماری ها و سرایت نکردن آن به دیگر نقاط کشور چندان مؤثر نبود.
The Archeology of the Ritual Practices The Case Study of the Iron Ages Cemeteries of Talesh Region (Maryan & Tandevin)
حوزه های تخصصی:
During the life of humans on earth, there has been no subject more interesting and complicated than death. The knowledge and understanding of what will happen to a person after death form the basis of most religions in the world, which have since been referred to as religious matters or religious experiences. The issue of death is so important in many societies that it has caused the birth of schools of thought and, as a result, the growth of various religions and cults. Burial customs include the structure of the graves, the direction, and condition of human or animal skeletons, and the placement of objects in the graves. The Iron Age in Iran and Guilan is divided into three sections: Iron Age I, II, and III. This Period includes from 1500 B.C. to 550 B.C., of course, some archaeologists believe the existence of Iron Age IV, which continues until the middle of the Parthian period (the End of 1st Millennium B.C.). All major discoveries from selected Iron Age sites in the area of Guilan have been explained and classified. In this research, a new attempt has been made to review the religious experience and ritual practices regarding the repeatability of ancient cemeteries of Talesh during the Iron Ages. The main aim of this article is to identify the Iron Age Burial culture in Guilan. This investigation shows that the society’s People of Iron age in the area of Talesh have social Rank and Status but the factor of Gender is not important in classifying their classes.