در این پژوهش، چگونگی پردازش اطلاعات به طریق چند وجهی (دیداری، شنیداری و شنیداری – دیداری، میدان دیداری راست، میدان دیداری چپ و پردازش با هر دو نیمکره مغز) و با استفاده از روش راه اندازی معنایی و رابطه این پردازش با ویژگی های تفکر خلاق، بررسی شد. این مطالعه بر روی دو گروه از دانش آموزان دختر تیز هوش و عادی در مقطع دبیرستان انجام گرفت. هدف از این مطالعه، بررسی و شناخت فرایندهای حافظه ی معنایی و خلاقیت عابدی (عابدی، 1995) حافظه ی معنایی و خلاقیت، اندازه گیری شد.
نتایج نشان می دهد که کارکردهای عصبی در افراد تیزهوش انرژی کمتری را به مصرف می رساند و زمان واکنش در آنها سریع تر است. دو گروه از لحاظ خلاقیت تفاوت معنی دار با یکدیگر نشان نداده اند. نتایج بر اساس نظریه هوش چند وجهی (هوارد گاردنر، 1998 و رنزدلی1998)، موردبحث قرار گرفته است و یک مدل بازنمایی چند گانه از لحاظ معنایی ارائه شده، که در یاری رساندن به برنامه های آموزشی و پرورشی استعدادهای خلاق می تواند راه گشا باشد.
یکی از شاخص های توسعه ی اجتماعی و اقتصادی، کار زنان است. بررسی جنبه های گوناگون آن بویژه در بخش غیر دولتی با ویژه گی هایش می تواند در برنامه ریزی های آینده ی ایران که تأکید بر رشد بخش غیر دولتی است، کارساز باشد. در تحقیق انجام شده تأثیر عوامل درون سازمانی کارگاه ها و مؤسسات ثبت شده به صورت غیر دولتی بعنوان متغیر مستقل بر ارزیابی زنان از وضعیت شغلی خود (متغیر وابسته) مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی پژوهشی قرار گرفت. نتایج نشان داد که رابطه ی بین این دو متغیر قوی و معنادار است. ویژگی هایی چون نابرابری، استقلال شغلی، مدیریت مشارکتی و ارتباطات، بیشترین رابطه را با متغیر وابسته نشان دادند. یعنی زنان به این عوامل از میان سایر عوامل اهمیت بیشتری قائل می شدند و از طریق آن ها ارزیابی بهتری از شغل خود داشتند. افرادی چون پزشکان، مهندسان و مدیران و دبیران ارزیابی بهتری از شغل خود داشتند. چون استقلال شغلی بیشتر و مدیریت مشارکتی را تجربه کرده بودند. کارگران رده های پائین به واسطه ی کمتر بودن استقلال شغلی و مدیریت مشارکتی و نیز وجود نابرابری، ارزیابی پائین تری را از شغل خود ارائه نمودند.
پژوهش حاضر با ترکیب سه وجه از ساختار توزیع قدرت در خانواده، یعنی وجوه تقارن رابطه ، وحوزه قدرت و نحوه ی برخورد زن وشوهر ، میزان دموکراتیک و غیردموکراتیک بود توزیع قدرت در خانواده را مورد مطالعه قرار داده است. این پژوهش با استفاده از رویه پیمایش و از طریق پرس وجو در سه منطقه ی 3، 6 و 16 شهر تهران وبا یک نمونه 200 نفری انجام شده است. تکنیک های آماری مورد استفاده، آماره های شاخص تمرکز و تشتت، هم بستگی دو متغیری، هم بستگی جزئی، تحلیل عاملی، رگرسیون چند متغیری و تحلیل مسیر بوده است. یافته های تحقیق نشان می دهد ساختار قدرت در خانواده های جنوب شهر غیردموکراتیک تر و در شمال شهر دموکراتیک تر بوده است و عواملی نظیر سطح تحصیلات و اشتغال زنان، مشارکت زنان در انتخاب همسر، باعث افزایش و متغیرهایی نظیر تصور فرمان برانه زن از نقش خود و تصور اقتدارگرای شوهر، موجب کاهش دموکراتیزه شده خانوده می گردد.
عوامل بسیاری در ایجاد نابرابری آموزشی دخالت دارد که از جمله ی آن ها می توان به جنگ، فقر،نژادپرستی، کش مکش های داخلی و سیاست های غلط آموزشی اشاره کرد. محرومیت از آموزش، هنگامی که دختران به طور خاص مورد توجه قرار می گیرند، وضع اسفناکی به خود می گیرد، زیرا عامل بازدارنده ی دیگری به نام جنسیت مطرح می شود که تحت تأثیر عوامل فرهنگی و باورهای منفی درباره ی دختران، تبعیض آموزشی مضاعفی را علیه آنان رقم می زند.
در پژوهش حاضر که توصیفی - تحلیلی است و اطلاعات مورد نیاز آن به روش کتاب خانه ئی جمع آوری شده است، به دلیل نقش غیر قابل تردید آموزش زنان بر توسعه ی کشور، سعی شده است وضعیت آموزش دختران کشورمان به لحاظ کمی و کیفی واکاوی شود، تا از این راه زمینه های نابرابری آموزشی بر اساس جنسیت و علل و عوامل این نابرابری ها مورد شناسایی قرار گیرد و راه کارهایی برای رفع معضلات و تنگناهای موجود ارائه شود.
تناسب بین حق و تکلیف وقتی دربارة نظام حق و نظام تکلیف بحث میشود، مراد از حق، حق واجب است؛ یعنی هر انسانی حقوقی دارد که عقل و شرع او را برای پیگیری و استیفای آنها محق میدانند؛ به گونهای که اگر «من علیه الحق» کوتاهی کند، امکان اقامة دعوی برای شخص بوده و میتواند با استفاده از مجاری قانونی، حق خود را بستاند. در برابر این حق نیز تکالیف الزامی وجود دارند که هر انسانی ملزم به رعایت آنها است. واضح است که هر تکلیفی، مبتنی بر توانایی انجام آن است و عقل و شرع، دربارة محال بودن تکلیف غیرمقدور، با یکدیگر موافقند. مهم این است که دایرة توانایی هر انسانی، گستردهتر از دایرة تکالیف الزامی برعهده او است.از این رو، در این مقاله این بحث،را طی دو محور پی می گیریم: • اول آن که بین حقوق و تکالیف موجود، تناسب لازم باشد. • دوم آن که برای انسانی که دایرة تواناییاشگسترده تر از دایرة تکالیف الزامی او است نیز فکری بشود.
تحقیق حاضر در صدد پاسخ گویی به سوالات است که در رابطه با خشونت خانگی علیه زنان در شهر ارومیه شکل گرفته است. جمعیت مورد مطالعه ی این تحقیق شامل تمامی زنانی است که در فاصله ی زمانی فروردین 1380 تا پایان اسفند 1380 به دلیل خشونت به کلانتری های شماره ی یازده و هفده شهر ارومیه (که بالاترین میزان ارجاع را داشته) مراجعه نموده و تشکیل پرونده داده اند. متغیرهای مورد بررسی در این مطالعه که از اطلاعات ثبت شده در پرونده ها به دست آمده شامل سن، شغل، میزان سواد، محل سکونت، نوع خشونت، نتیجه ی خشونت، عاملین خشونت، و علت خشونت می باشد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که زنان بین سنین 17 تا 32 بیشترین خشونت را تجربه می کنند (56 درصد) و 60 درصد زنانی که مورد خشونت مردان خود قرار می گیرند، دارای تحصیلات ابتدایی و 25 درصد آنان بی سواد می باشند. نتایج حاکی از آن است که بیشترین میزان خشونت از نوع جسمی و فیزیکی است (50 درصد)، و سپس خشونت روانی و مالی به ترتیب 7/25 و 2/23 درصد را نشان می دهد. درصد بالای علت خشونت به اعتیاد مربوط می شود و در رتبه ی بعدی، علت خشونت به مسائل مالی - ارثی بر می گردد.
به منظور بررسی و مقایسه ی سلامت روانی فرزندان و مادرانی که حضانت فرزندان شان را دارند با فرزندان و مادرانی که حضانت فرزندان شان از آن ها سلب شده است، 60 نفر از مادران متارکه کرده که 30 نفر آن ها حضانت فرزندان خود را به عهده داشتند و 30 نفر دیگر که حضانت فرزندانشان از آن ها سلب شده بود، به صورت تصادفی انتخاب شدند. هم چنین همه ی مادران، دختران دبستانی با دامنه ی سنی 7 تا 9 سال داشتند که در سال تحصیلی 81-1380 مشغول به تحصیل بودند و وضعیت حضانت آن ها از طرف دادگاه های خانواده و اداره ی سرپرستی مشخص شده و به ثبت رسیده بود. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه ی سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ) و پرسش نامه ی اختلال رفتاری کودکان کانرز، فرم والدین استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل نتایج از روش T استودنت دو گروه مستقل و ضزیب هم بستگی پیرسون استفاده شد. نتایج یافته ها نشان داد که: 1- بین سلامت روانی مادرانی که حضانت فرزندانشان را به عهده دارند با مادرانی که حضانت فرزندان شان از آنها سلب شده است، به استثنای خرده مقیاس کنش اجتماعی، تفاوت معناداری وجود ندارد. 2- بین سلامت روانی فرزندانی که حضانت آنها بر عهده ی مادران شان است با فرزندانی که حضانت آنها از مادران شان سلب شده، تفاوت معناداری وجود دارد. 3- بین سلامت روانی مادران و سلامت روانی فرزندان آنها تفاوت معناداری وجود دارد.
همه چیز آغشته به شهوت و مسائل جنسی شده است. تمدن جدید و کشورهای غربی به خصوص ایالات متحده، الگوی بسیاری از ملتها حتی در کنار گذاشتن اخلاق و رو آوردن به مسائل جنسی شدهاند و جدا شدن از اخلاق تا آنجا پیش رفته است که دیگر خوب از بد و رفتار مناسب از نامناسب بازشناخته نمی شود. جوانان، خانواده ها، اجتماع و... در فساد غوطه ور شدهاند. در چنین شرایطی گردابی از بحران اخلاقی پدیده آمده است که که آنرا از زوایای مختلف مورد بررسی قرار می دهیم.
فمینیسم در دوران یک صد و پنجاه ساله حیات خود تحولاتی مهم راتجربه کرده و از جنبش اجتماعی به مرحله نظریهپردازی اجتماعی و از آن به طرح فلسفه و دانشهای فمینیستی و بالأخره به معرفتشناسی فمینیستی گام نهاده است وهم اکنون نیز موج سوم را با طرح نظریههای پست مدرن و انتقاد از دیدگاههاییکپارچه و جهانشمول موج دوم، تجربه میکند.در این مقاله اختلاف دیدگاه های فمنیستی را پی می گیریم.
بشر در دوران معاصر دچار آسیبها و چالشهای فردی و اجتماعی فراوانی شده و در تکاپوی حل آنها، در دام نابهنجاریهای دیگری گرفتار شده است. الکلیسم، یکی از نابهنجاریهایی است که تأثیرات منفی و مخرّبی را در عرصههای فردی، خانوادگی و اجتماعی به همراه دارد. بدین لحاظ نهاد خانواده، به عنوان مهمترین نقطه آسیبپذیر این انحراف و زنان، به عنوان اولین قربانیان این کجروی اجتماعی محسوب میشوند؛ به گونهای که میتوان میخوارگی مردان را جرمی علیه زنان تلقی کرد. در این نوشتار ضمن بررسی آماری میزان مشروبخواری، علل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی آن و پیامدها و زیانهای ناشی از میگساری با تأکید بر نهاد خانواده و زنان مورد بررسی قرار گرفته و در پایان نیز اصول پیشگیری از این معضل و راهکارهای آن ارائه شده است.
از جمله مباحث اساسی جامعه شناختی دوران معاصر، شناسایی و نقد وضعیت جامعه یا به عبارتی آسیب شناسی اجتماعی است. از دیدگاه اغلب صاحبنظران ارتباطات، ابزارهای فرهنگی و رسانههای جمعی اعم از نوشتاری، دیداری و شنیداری قادرند به واسطه انتشار محتوا، تصاویر و اصوات مخرب، آسیبهایی فرهنگی را تولید یا بازتولید نمایند. در این نوشتار بدون انکار توانمندی ابزارهای فرهنگی و وسائل ارتباط جمعی در تثبیت ارزشها و هنجارهای متعالی، مصادیق آسیب زا و منفی این کالاها بر علیه زنان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است و در شماره آتی علل و پیامدهای چنین روندی تبیین خواهد شد.