مردم در فرهنگ های مختلف با تجربه مشترک و ناگزیر مرگ چه می کنند؟ همه ما مرگ و مناسک و معانی پیرامون و همراه با آن:سوگ، اندوه و ماتم و شرکت در مراسم سنتی و دسته جمعی را به نوعی در زندگی شخصی خود تجربه کرده ایم.گاهی نیز مرگ را در حوادثی بسیار تاثربرانگیز مثل حوادث غیرطبیعی نظیر قتل ها و کشتارهای دسته جمعی در جنگ ها و خشونت های سیاسی، یا بلایای طبیعی چون زمین لرزه، سیل و نظایر آن دیده ایم و از آن متاثر شده ایم. این حوادث هرچند ممکن است مرگ هایی نامتعارف تلقی شوند اما باید اعتراف کنیم که از اولین انگیزه های انسان شناسان برای توجه به موضوع مرگ بوده اند...
"
در این مقاله نویسنده به سلطه قدرت بر زبان و فرهنگ میپردازد که از این طریق علایق، ارزشها، تجربهها و رفتار اقشاری که خارج از خط فکری غالب جامعه قرار میگیرند ناشناخته مانده و نادیده گرفته میشود.
بخش اول این مقاله به بررسی نظریههای ارتباطی فمینیسم اختصاص یافته است که به طور خاص بر زبان به عنوان ابزاری که تصاویر، تجربهها و علایق مردانه را مورد تاکید قرار داده و تصاویر، تجربهها و علایق زنانه را نادیده گرفته است تمرکز دارد.
در بخش دوم «نظریه گروه خاموش» مورد بررسی قرار میگیرد که تصویرسازی ناقص از فرهنگ را که تنها بخشی از اعضا را توصیف میکند، مشکوک میداند. قدرت مردان در تصویرسازی تجربهها، برابر با قدرت ساخت واقعیت است. کسانی که این جهان را از طریق برجسته کردن تجربهشان تصویرسازی میکنند، مصونیت دارند و آنچه مهم تلقی میکنند شهرت مییابد، اما تجربه کسانی که شناخته شده نیستند یا فراموش شده و یا به دلیل تصویرسازی نکردن مهم تلقی نمیشود در نتیجه، گروههایی که در زندگی فرهنگی دارای پایگاه حاشیهای هستند، از داشتن واژگانی برای تعریف یا بیان تجربههایشان محرومند.
از سویی برخی نظریهپردازان گروه خاموش از غلظت انتقادهایی که در بخش قبلی از مردان صورت میگرفت، میکاهند. آنان عقیده دارند زنان همیشه سرکوب نمیشوند، بلکه اغلب تمایل کمتری به نشان دادن خود در زمینههای معین دارند.
در نظریه گروه خاموش رسانهها به عنوان ابزار پرقدرت ایدئولوژی غالب معرفی میشوند و گفته میشود اگر چه بسیاری ـ نه همه نهادهای فرهنگی ـ ایدئولوژی غالب را حمایت میکنند، اما رسانهها به طور ویژهای در ارائه ایدئولوژی گروههای غالب به صورت بهنجار، شایسته و طبیعی توانایی دارند.
"
"حق حریم خصوصی از مهمترین مصادیق حقوق بشر محسوب میشود که در بسیاری از اسناد بینالمللی به غیر قابل تعرض بودن آن تصریح شده است.
اما برخی از صاحبنظران بر این باورند که شناسایی حق حریم خصوصی سبب شده است محدودیتی اساسی بر آزادی بیان و حقوق وابسته به آن نظیر حق جستجو، دسترسی و اشاعه اخبار و اطلاعات وارد شود.
نویسنده در این مقاله میکوشد با بررسی مبانی و قلمرو هر یک، این باور را تبیین کند که حریم خصوصی نه تنها محدودیت اساسی بر آزادی بیان نیست بلکه روشن شدن مفهوم آن سبب توسعه و شکوفایی این آزادی نیز میشود، زیرا مهمترین نوع بیان در رسانههای همگانی بیان سیاسی و مسائل حائز نفع عمومی است که اصولاً از شمول حریم خصوصی خارج هستند.
وی در ابتدا با ارائه دیدگاه صاحبنظران و اندیشمندان مختلف در زمینه تعریف حریم خصوصی دشواری ارائه تعریف مشخصی در این باب را متذکر میشود و با بیان نسبیت حریم خصوصی و تفاوت قلمرو این حق در فرهنگها و نظامهای اجتماعی مختلف و موقعیتهای گوناگون، عوامل مؤثر بر قلمرو حریم خصوصی را مورد بررسی قرار میدهد سپس شرایط پدید آمدن «انتظار معقول و متعارف» در این زمینه را مطرح میکند که عبارتند از: مکان مورد نظارت، موضوع مورد نظارت، نحوه استفاده از اطلاعات حاصل از نظارت، وسایل مورد استفاده برای نظارت، وضعیت مشخص مورد نظارت، رضایت و روابط بینالطرفین
در بخش دوم مقاله تعارض بین حق حریم خصوصی و آزادی بیان و عرصههای این تعارض و تزاحم و نحوه برقراری سازش دراین موارد مطالعه و بررسی شده است این عرصهها عبارتند از: حریم خصوصی قربانیان جرائم و مصاحب؛ حریم خصوصی مصیبدیدگان و متألمان؛ حریم خصوصی به هنگام ضبط وقایع در بیمارستانها؛ حریم خصوصی در مراسم تشییع و تدفین؛ حریم خصوصی طرفین دعوا و شهود در رسیدگیهای قضایی؛ حریم خصوصی و سوابق کیفری گذشته افراد؛ حریم خصوصی و مصاحبههای کیفی؛ حریم خصوصی و جمعآوری اطلاعات با روشهای پنهانی؛ حریم خصوصی و جمعآوری اطلاعات با روشهای متقلبانه.
"
" هویت ملی، مجموعهای از گرایشها و نگرشهای مثبت نسبت به عوامل و عناصر و الگوهای هویتبخش و یکپارچه کننده در سطح یک کشور، بهعنوان یک واحد سیاسی، است. هویت ملی دارای عناصر سازنده گوناگونی چون ارزشهای ملی، دینی، فرهنگی، جامعهای، انسانی، و در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، زبانی و غیره است.
هویت ملی ایرانی نیز به انحای مختلف، دارای ابعاد و عناصر فوق هستند؛ اما مهمترین مسایل آن، وجود دو عنصر اسلامیت و ایرانیت و تاثیرپذیری آن از فرهنگ غربی است. لذا، در تاریخ معاصر ایران، چالش و بحران در عناصر هویت ملی ایرانی در این دو مولفه اساسی و رابطه آن با فرهنگ غربی بود.
استاد مطهری، بهعنوان یک روشنفکر دینی و آسیبشناس مذهبی، که دردهای جامعه را از زاویه دینی مورد شناسایی و ارزیابی قرار میداد، به طرح دیدگاههایی درباره هویت ایرانی پرداخته و از میان عناصر متفاوتی که به هویت ایرانی شکل داده است، به مذهب اولویت و اصالت بخشیده و عواملی چون جغرافیا، نژاد، زبان، سنن، فرهنگ و سایر عناصر هویتی را در درجه دوم اهمیت قرار داده است.
از نظر ایشان مهمترین عامل هویتیابی ایرانیان، گرایش آنان به دین اسلام میباشد، چرا که اسلام بواسطه خصوصیات معنوی خود، توانست به ایرانیان هویت جدیدی اعطا کند و به ایرانی بودن نیز معنای جدیدی بدهد. "
علل رخداد انقلاب اسلامی در ایران را می توان در دو دسته عمده ، یعنی علل ساختاری و علل ارادی مورد بررسی قرار داد . علل ساختاری را می توان عنوان علل دراز مدت و میان مدت و علل ارادی را علل کوتاه مدت و شتابزا نامید . در این مقاله تنها به بررسی عوامل ارادی مهم می پردازیم که منجر به رخداد انقلاب در ایران شد و در این ارتباط به عواملی همچون نقش امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب ، نقش ایدئولوژی انقلاب و نقش بسیج مردمی در انقلاب اسلامی ایران اشاره خواهد شد .
"روان شناسان اجتماعی به فشارهایی که از جانب گروه های نزدیک، نظیر خانواده و هم سالان به فرد وارد می شود، اهمیت بسیار قائلند و از طریق مقایسه نفوذ و فشار ارزش ها و هنجارهای دو گروه خانواده و هم سالان در مطالعاتشان، نفوذ هنجارهای غالب را نشان می دهند. بدیهی است جوان برای هم رنگ شدن با ارزش ها و هنجارهای گروه های نزدیک، زیر فشار قرار می گیرد. گاه هنجارها و ارزش های دو گروه به هم نزدیک و هماهنگ است و گاه با هم در تضاد قرار دارد. ولی به هر حال هر دو گروه برای هم رنگ شدن، جوان را زیر فشار قرار می دهند.
در بررسی حاضر که با هدف شناخت عوامل موثر در گرایش جوانان به اعتیاد و ارائه راه کارهایی برای کاهش گرایش آنان به سوء مصرف مواد مخدر انجام گرفته است، پژوهش گران با عنایت کلی به نقش اعضای خانواده و بستگان نزدیک، در گرایش جوانان به اعتیاد، به تأثیر معاشرت با دوستان معتاد و هنجار شکن بسیار تأکید کرده اند.
این مطالعه توصیفی ـ تحلیلی از نوع مطالعات مقطعی است. از میان جامعه آماری، مجموعاً 99 نفر از جوانان معتاد مذکر، در گروه سنی زیر 25 سال، با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. به منظور مقایسه نیز 99 نفر جوان غیرمعتاد ـ که به لحاظ متغیرهای جنس، سن، تحصیلات، و محل سکونت، همتا شده بودند ـ به عنوان گروه مقایسه در آزمون شرکت داده شدند.
براساس یافته های این تحقیق، میانگین سن معتادان بررسی شده 21.39 سال و میانگین سنی شروع مصرف مواد مخدر 16.7 سال بود. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که از میان اقوام و بستگان جوانان معتاد، 60.6 درصد معتاد بودند؛ در حالی که این نسبت در گروه گواه 40.4 درصد برآورد شد. ضمنا در میان جوانان معتاد بررسی شده، 12.1 درصد پدران و 11.1 درصد برادران معتاد بودند؛ اما تنها 1 درصد پدر و مادر معتاد در میان جوانان غیرمعتاد گزارش شد.
میانگین تعداد دوستان سیگاری، دوستان معتاد و دوستان دزد یا قاچاقچی در میان جوانان معتاد به ترتیب 7.38، 4.31 و 2.08 برآورد شد که در مقایسه با گروه گواه (1.54، 0.19 و 0.04) تفاوت معنی داری مشاهده شد. نکته جالب این که 64.6 درصد معتادان اظهار کردند که اولین بار از طرف دوستانشان مواد مخدر به آن ها عرضه شده است، و نکته مهم تر این که 87.9 درصد جوانان غیر معتاد با هیچ دوست معتادی هم نشین نبوده و معاشرت نداشته اند، در حالی که 89.9 درصد جوانان معتاد بیان داشتند که دارای دوست معتاد هستند."