آشنایی با فرهنگ و تمدن جدید غرب و نفوذ تدریجی آن در جامعه ایرانی در طی دهه های نخستین قرن نوزدهم و نقش عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و تجاری آن قرن از سویی به بیداری زن و مرد ایرانی کمک شایان نمود، و از سوی دیگر زمینه های همفکری و همیاری گروه های صنعتگر و مترقی را فراهم آورد. در دورانی که زن در جوامع پیشرفته جهان، دوشادوش مردان چون نیرویی مؤثر به حقوق مسلم و انسانی خود دست یافته، و به عنوان فردی از جامعه انسانی نقش سازنده خود را ایفا می کرد و صفحات درخشانی از ابتکارات و اختراعات را به نام خود در تاریخ بشر ثبت می نمود. زن ایرانی همچنان دست و پا بسته و مقید به سنت های دست و پاگیر و کهنه نظام حاکم بود، و به عنوان موجودی ضعیف و ناتوان و متعلقه مرد، فعالیت دیگری در جامعه نداشت. چنانکه اگر فرد یا گروهی هم گاهی در صدد در هم شکستن این حریم پرده نشینان بر می آمدند و در مجامع و رسانه ها به آنها اشاره می کردند. می بایست چماق اتهام و تکفیر و تبعید را به جان می خریدند. از این رو هدف از این مقاله ارائه تصویری از اولین زنان شجاع و بلند همت آذربایجانی است، که با آغاز نخستین نغمه های آزادیخواهی پای در میدان عمل نهادند و دوشادوش مردان به اثبات توانایی های خود پرداختند.
در کوران مبارزات ملت ایران در واپسین سالهای قرن 13 و نخستین سالهای قرن 14 که استعمار، به اساس استقلال ایران چشم طمع دوخته بود، کسان بسیاری بودند که در برابر این زیادهخواهی، مردانه ایستادند و حتی بر سر مبارزه با بیگانگان، نرد جان نیز باختند.
از دیرباز که باب روابط دولت ایران و انگلستان گشوده شد، این کشور کارنامهای بسیار سیاه و منفی از خود در ذهن ملت فرزانه و رشید ایران بر جای گذاشت. چراکه بریتانیا همواره در تعامل با ملل شرق فقط منافع خویش را در نظر میگرفت و هیچ حقی برای سایر ملتها و ازجمله مردم ایران قائل نبود. پیمانشکنی، ترویج فساد، جاسوسپروری، سلطهطلبی، زیادهخواهی، تبعیض و منفعتطلبی بخشی از شاخصهای حضور انگلیس در سایر کشورها (به معنای عام) و در ایران (به طور خاص) است. مقاله حاضر میکوشد ما را با مطامع و نیات شوم این قدرت استعماری بیشتر آشنا سازد.
لباس یک ملت بخش مهمی از فرهنگ ملی آن است و به همین خاطر در مطالعات فرهنگی و مردم شناسی جایگاه پراهمیتی دارد و موضوع تغییر نوع پوشش و لباس مردم به عنوان یک پدیده دیرین اجتماعی مورد توجه بوده است؛ اما موضوع تغییر اجباری لباس در دوران رضاخانی و به ویژه طرح و قانون پرمشکل و نافرجام کشف حجاب بانوان مقوله ای خارج از علم مردم شناسی و مطالعات فرهنگ ملت هاست؛ زیرا طرحی کاملاً نسنجیده، توطئه آمیز و استعماری بود که مدتی بر ملت شریف و نجیب ایران تحمیل شد. این طرح سرانجام عِرش دشمنان را برد و زحمت مردم را در پی داشت.تغییر لباس و پدیده کشف حجاب نسوان به قدری جاهلانه طرح، تصویب و اجرا شد که حتی متجددان مشوق و مروج آن نتوانستند با غرور و افتخار از آن یاد کنند. هرچند این واقعه تاریخی اکنون جزء مشهورات شده است و اغلب به طور اجمالی در حافظه تاریخی مردم ایران مرور می شود، برای شناخت پیامدهای منفی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن همچنان مطالعات بیشتری نیاز است که برای فهم بسیاری از تحولات گذشته و کنونی کشور مفید خواهد بود.
واقعه مسجد گوهرشاد در تاریخ تحولات معاصر به رویداد پراهمیت سیاسی ــ اعتقادی تبدیل شد و در حافظه تاریخی مردم ایران چنان جای گرفت که حدود چهل سال بعد به مثابه یکی از ارجاعات تاریخی انقلاب اسلامی مطرح می شد.اگرچه این رویداد از سوی دو طرف به طور ناخواسته پیش آمد و عوامل حکومت رضاخانی هم اشتباهاً و براساس گزارش های ناقص و نادرست به مرکز، زمینه های آن را فراهم کردند، به هرحال این رویارویی خونین روحانیان و مردم با حکومت وقت، شکاف عمیقی را میان مردم و نظام استبداد رضاخانی ایجاد کرد.مقاله پیش رو این واقعه تاریخی و سهم مرحوم شیخ بهلول، واعظ و خطیب سرشناس آن زمان، را در شکل گیری قیام خونین مسجد گوهرشاد مشهد شرح داده است.
در فرایند ورود مستقیم علمای شیعه به عرصه سیاست، جنگ های ایران و روسیه را می توان مرحله ای مهم تلقی کرد. مهم ترین ویژگی این مرحله آن است که ورود علما به سیاست خارج از چهارچوب دولت بود و مجتهدان شیعه برای اولین بار با یک قدرت معارض برون دینی مواجه شده بودند. همراهی عده ای از علمای شیعه با سلاطین صفوی در جنگ با عثمانی به هرحال در معادلات سیاسی درونی جهان اسلام جای می گرفت، اما فتواهای آنها در جنگ با روسیه و ایستادگی و حضور فیزیکی بعضی از آنها در صحنه جنگ برخاسته از احساس شرافت دینی و دفاع از کیان اسلام و مسلمانان بود. با مرور کم و کیف حضور نظری و عملی روحانیان شیعه در جنگ های ایران و روسیه، که در بعضی مواقع با درخواست شاه و صاحب منصبان کشور بود، می توان با چهره راستین روحانیت انقلابی و مجاهد شیعه آشنا شد. مقاله پیش رو به همین منظور پیش روی شما عزیزان قرار گرفته است.
به نظر می رسد که روابط ایران و روسیه از دوران جنگ های معروف دوره قاجاریه تا هم اکنون همواره از الگویی سنتی پیروی کرده که مبتنی بر توسعه نفوذ در غرب و جنوب از سوی روس ها و استفاده از روس ها برای مهار غرب از سوی ایرانیان بوده است. هرچند در بعضی از برهه های تاریخی مثلاً 1962 تا 1979 یا اوایل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و همچنین پس از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، روابط تا سطح صلح سرد بهبود یافت، در این مقاطع نیز روابط ایران و روسیه عمیق و استراتژیک نگردید و گویی در بیشتر دوره ها ایران و روسیه به بالا بردن سطح روابط با یکدیگر تمایلی نداشته اند. در نوشتار پیش رو چند دوره از روابط ایران و روسیه با توجه به تحولات داخلی و محیطی این دو کشور مرور شده که امید است مورد توجه محققان و علاقمندان عزیز قرار گیرد.
الغ بیگ فرزند شاهرخ تیموری و نوه امیر تیمور گورگان، یکی از چهره های برجسته و تابناک تاریخ است که در 18 سالگی به فرمان روایی ماوراء النهر رسید . با فرمان روایی او دوره ای از شکوفایی فرهنگ و هنر در ماوراءالنهر به مدت 40 سال آغاز شد . در این دوران ماوراء النهر اقتدار سیاسی خود را بازیافت، امنیت در جامعه جاری شد و اقتصاد به شکوفایی رسید و در پرتو این عوامل و تلاش های الغ بیگ، ماوراء النهر به پایگاهی علمی و هنری در جهان اسلام مبدل شد که به واسطه آن معماری به شکوه و جلال قابل توجهی دست یافت، و هنر خطاطی ، نقاشی و موسیقی به پیشرفت های چشمگیری نایل آمد، و از همه مهم تر، میدان پژ وهش در عرصه های مختلف گسترده تر شد، و دانش ریاضی و نجوم عقده های خود را باز گشود .
صفویان نخستین سلسلهی حکومتی ایران بودند که توانستند ترکیبی پررنگ و نتیجه بخش بین تصوف و تشیع ایجاد نموده و شالودهی حکومت خود را بر آن قرار دهند. این دو عنصر مهم نقش تعیین کننده ای در سیاست های مختلف نظامی، اقتصادی، مذهبی و در مجموع رفتارهای حکومتی آنان داشت. تشیع به عنوان اصلیترین اندیشهی حکومتی صفویان دگرگونیهای گسترده ای را در جامعهی ایران به وجود آورد. با این وجود رفتارهای مذهبی شاهان صفوی در برخورد با تشیع و علمای آن یکسان نبود. اخراج گروهی از علمای شیعه از ایران و دعوت از علمای جبل عامل لبنان در زمره این رفتارهای متفاوت بود. علمای جبل عامل کوشیدند تا نظریات حکومتی شیعه را در ایران پیاده کنند اما به زودی دریافتند که هدف اصلی از فراخواندن آنان به ایران بیشتر به منظور استواری بخشیدن به حیات سیاسی شاهان شیعه مذهب بوده است. با این وجود آنها از تلاش بیوقفهی خود برای در اختیار گرفتن و یا حداقل زیر نفوذ قرار دادن قدرت سیاسی دست برنداشتند و توانستند در زمان برخی از پادشاهان ضعیف صفویه بر امور مسلط شوند.
بعد از تشیع، تصوف دومین عامل قدرتیابی پادشاهان صفویه بود. صفویان قبل از آن که باورهای شیعی را در خدمت اهداف سیاسی خود بگیرند و گرایش های سیاسی از خود نشان دهند در عالم تصوف سیر میکردند. آنان در ادامه راه کوشیدند تا از طریق اندیشه های صوفیانه به قدرت دنیایی دست یابند. این تلاش به ویژه بعد از بخشیده شدن گروهی از اسرای عثمانی از طرف تیمور گورکانی به خواجه علی سیاه پوش از سرعت بیشتری برخوردار شد. صوفیان صفویه که رهبران خود را تا سر حد جان اطاعت میکردند مهم ترین ابزار نظامی صفویان در دستیابی به قدرت سیاسی بودند. با این همه مدتی بعد از تشکیل سلسله صفویه، بروز برخی از تند رویها و مستمسک قرار دادن بعضی از تعالیم صوفیانه باعث ایجاد تعارضاتی بین پادشاهان صفوی و جماعت صوفیه شد. رهبران صفویه برای کاستن از این تعارض پیوندهای صوفی گرایانه خود را با مریدان کاهش دادند که این موضوع در دراز مدت به تضعیف صوفیان و در نتیجه کاهش قدرت صفویان منجر شد.
در پی تمرکز قدرت، امنیت و انسجامی که ایلخانان به وجود آوردند، زمینه های رونق تجاری فراهم شد و اقتصاد شهری در بخش های مهمی از قلمرو ایشان رو به رشد نهاد. رشد تجاری عهد ایلخانان که با اقتدار مغول ها در امپراتوری گسترده آنها ارتباط مستقیم داشت، رونق جاده های تجاری این عصر را در خود داشت. فعالیت های تجاری این عصر چه در مسیرهای زمینی و چه دریایی رشد چشمگیری داشت و بخش عمده فعالیت های تجاری در دو مسیر «جاده ابریشم» و «جاده ادویه» انجام میگرفت. مغول ها اهتمام ویژه ای به طرق تجاری داشتند و نظر به اهمیتی که برای تجارت قائل بودند در برقراری امنیت در مسیرهای تجاری میکوشیدند. بیش از یک چهارم درآمد حکومت ایلخانی از راه مالیات های تجاری به دست میآمد و لذا طبیعی بود که در رونق بیشتر مسیرهای تجاری تلاش کند. آن چه که این مقاله به آن میپردازد، بررسی وضعیت بخشی از راه های تجاری عصر ایلخانان است که زمینه های برقراری مناسبات تجاری با ممالک خارج از قلمرو ایشان را هموار میکردند.