نقشها
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
در کوران مبارزات ملت ایران در واپسین سالهای قرن 13 و نخستین سالهای قرن 14 که استعمار، به اساس استقلال ایران چشم طمع دوخته بود، کسان بسیاری بودند که در برابر این زیادهخواهی، مردانه ایستادند و حتی بر سر مبارزه با بیگانگان، نرد جان نیز باختند.متن
جمع زیادی از روحانیت همچون آیتالله مدرس، آیتالله سیداحمد زنجانی (امام جمعه)، آیتالله شیخ حسین لنکرانی و نیز چهرههای سیاسی نظیر میرزاده عشقی، میرزا حسن مستوفیالممالک و حتی احمدشاه قاجار در شمار این گروه قرار داشتند که عزت ابدی و نام نیک از خویش به یادگار گذاردند. در صف مقابل نیز اشخاصی حضور داشتند که یا شناسنامه آنان انگلیسی بود و یا گذرنامهشان. چهرههایی همچون لرد کرزن، نرمن، وثوقالدوله، رضاخان، سیدضیاء، نصرتالدوله فیروزه، داور، تیمورتاش و ... نیز از عناصر شاخص این جریان بشمار میروند که ننگ و نفرین جاودانی را برای خویش خریدهاند.
در دو صفحه پیشرو کوشیدهایم تا بعضی چهرههای سرشناس و شاخص هر دو جناح را معرفی کنیم.
پادشاه مشروطه
احمدشاه قاجار یا سلطان احمدشاه (27 شعبان 1314 26 رمضان 1348 ق مطابق با 31 ژانویه 1897 / 26 مارس 1930م) . پسر بزرگ محمدعلی شاه، هفتمین و آخرین پادشاه سلسله قاجار در 27 جمادیالاول 1327 ق 16 ژوئیه 1909 به سلطنت رسید. در 27 شعبان 1332 تاجگذاری کرد و با خلع او در 13 ربیعالاخر 1344 قمری31 اکتبر 1925 میلادی توسط مجلس موسسان سلسله قاجار پس از حدود 130 سال سلطنت در ایران منقرض شد.
پس از فتح تهران به دست قوای مشروطهخواه، محمدعلی شاه در 26 جمادیالاخر 1327 از سلطنت خلع شد و روز بعد فرزند 12 ساله او به نام احمدشاه بر تخت نشست و شورایی متشکل از علما و برخی نمایندگان مجلس اول و سران مجاهدین رشته کارها را در دست گرفتند و علیرضاخان عضدالملک رئیس ایل قاجار و شخصیت خوشنام آن روزگار و سپس ناصرالملک قراگزلو را به نیابت سلطنت انتخاب کرد. در این ایام اسمیرنف معلم روسی احمدشاه را مرخص کردند و کسانی همچون ذکاء الدوله غفاری و کمالالملک را به تدریس او گماشتند. دو مورلی مشاور حقوق دولت و معلم مدرسه علوم سیاسی نیز مامور تدریس زبان و حقوق مدنی به شاه جوان شد.
اندکی پس از تاجگذاری شاه جنگ جهانی اول آغاز شد و او در نطق افتتاحیه مجلس شورای ملی دولت و ملت ایران را بیطرف خواند. با این همه اوضاع نابسامان سیاسی و مالی ایران و فقدان قوای نظامی کافی برای دفاع از مرزهای کشورو همچنین وجود قوای روس در خاک ایران، دامنه جنگ را به این کشور کشانید و قوای عثمانی وارد ایران شد و ماموران آلمانی نیز از جنوب ایران به تحریک مردم بر ضد انگلیس و روسیه پرداختند. در مقابل انگلیسیها برای دفاع از منابع نفت جنوب قوایی از بصره وارد ایران کردند و بدینگونه بیطرفی ایران از همه سو نقض شد.
در پی موفقیتهایی که ماموران آلمانی در جنوب و ارتش عثمانی در غرب ایران به دست آوردند، ارتش روسیه با پشتیبانی انگلستان در محرم 1334 به سوی تهران حرکت کرد. به اشاره مستوفیالممالک گروهی از نمایندگان مجلس و سران ملیون تهران را ترک کردند و صحبت از تغییر پایتخت به میان آمد.
در پایان جنگ جهانی اول دولت ایران میکوشید با عنوان این که موضوع بیطرفی کشور در جریان جنگ، نقض شده است در کنفرانس صلح شرکت جوید، انگلیس با این شرکت مخالف بود که در نتیجه هیاتی از ایران اعزام گردید ولی انگلیسیها در آنجا هیات ایرانی را کاملا به انزوا کشاندند و اجازه حضور در کنفرانس را ندادند. با توجه به دگرگونیهای سیاسی جهان وثوقالله نخستوزیر به امضای قرارداد 1919 با انگلیس مبادرت ورزید که مفاد آن قرارداد، آینده کشور را اساسا به دست انگلیس میداد. این قرارداد هیچگاه رسمیت پیدا نکرد چه میبایست توسط مجلس شورای ملی تصویب میشد که دولتهای مستعمل این دوره نتوانستند انتخابات را برگزار و مجلس را دایر کنند. از سوی دیگر انگلستان فشار زیادی را به احمدشاه وارد آورد تا در غیاب مجلس او به عنوان پادشاه این قرارداد را تایید کند، ولی احمدشاه به هیچ وجه زیر بار این ننگ نرفت و حتی در مقابل تهدید انگلستان به انقراض قاجاریه نیز قرارداد ایران بر باد ده را امضا نکرد، در خلال سفر احمدشاه به انگلیس نیز آنها خیلی او را تحت فشار قرار دادند تا کلمهای از تایید قرارداد به زبان آورد ولی او نپذیرفت.
پس از ورود احمدشاه به کشور در سال 1338 ق که از سفر اروپا آمده بود و استعفا وثوقالدوله مشیرالدوله مامور تشکیل کابینه شد. انگلیسها ژنرال آیرن ساید را مامور تهیه مقدمات بیرون بردن قوای خود از ایران در بهار 1921 کردند. در این ایام انگلیسیها به این اندیشه افتادند که پیش از خروج قوای انگلستان با از صحنه خارج کردن سیاستمداران و دولتمردان قدیمی ایران یک دیکتاتوری نظامی در کشور برقرار کنند که گروهی و از جلمه سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد از این ایده پشتیبانی میکردند. بدین ترتیب رضاخان فرمانده قوای قزاق و سیدضیاءالدین طباطبایی به اشاره و پشتیبانی آیرون ساید در 3 اسفند 1299 بدون زد و خورد، تهران را تصرف کردند و حکومت نظامی را برقرار ساختند. سیدضیاء به صدارت رسید و به تدریج با گسترش دامنه نفوذ خود، زمینه را برای انقراض قاجاریه و به سلطنت رسیدن خویش فراهم ساخت تا با دخالت افسران زیردست رضاخان در انتخابات مجلس پنجم (1302) طرفداران وی به مجلس راه پیدا کردند. بالاخره احمدشاه با صدور حکم ریاست وزرایی رضاخان، ایران را ترک کرد و آن مجلس فرمایشی، انقراض قاجاریه را در دستور قرارداد و طی ماده واحدهای در 9 آبان 1304 از تصویب گذراند. احمدشاه 4 سال پس از روی کار آمدن رضاخان در پاریس درگذشت.
احمدشاه اختیارات خودش را در چارچوب قانون اساسی مشروطه میدانست و به هیچوجه نمیخواست پا را از حدود خویش فراتر بگذارد لذا شاید بتوان او را به معنای واقعی پادشاه مشروطه خواند.
منبع: دانشنامه ایران، ج 1، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، 1382.
پنجشنبه 09 آبان 1387
در دو صفحه پیشرو کوشیدهایم تا بعضی چهرههای سرشناس و شاخص هر دو جناح را معرفی کنیم.
پادشاه مشروطه
احمدشاه قاجار یا سلطان احمدشاه (27 شعبان 1314 26 رمضان 1348 ق مطابق با 31 ژانویه 1897 / 26 مارس 1930م) . پسر بزرگ محمدعلی شاه، هفتمین و آخرین پادشاه سلسله قاجار در 27 جمادیالاول 1327 ق 16 ژوئیه 1909 به سلطنت رسید. در 27 شعبان 1332 تاجگذاری کرد و با خلع او در 13 ربیعالاخر 1344 قمری31 اکتبر 1925 میلادی توسط مجلس موسسان سلسله قاجار پس از حدود 130 سال سلطنت در ایران منقرض شد.
پس از فتح تهران به دست قوای مشروطهخواه، محمدعلی شاه در 26 جمادیالاخر 1327 از سلطنت خلع شد و روز بعد فرزند 12 ساله او به نام احمدشاه بر تخت نشست و شورایی متشکل از علما و برخی نمایندگان مجلس اول و سران مجاهدین رشته کارها را در دست گرفتند و علیرضاخان عضدالملک رئیس ایل قاجار و شخصیت خوشنام آن روزگار و سپس ناصرالملک قراگزلو را به نیابت سلطنت انتخاب کرد. در این ایام اسمیرنف معلم روسی احمدشاه را مرخص کردند و کسانی همچون ذکاء الدوله غفاری و کمالالملک را به تدریس او گماشتند. دو مورلی مشاور حقوق دولت و معلم مدرسه علوم سیاسی نیز مامور تدریس زبان و حقوق مدنی به شاه جوان شد.
اندکی پس از تاجگذاری شاه جنگ جهانی اول آغاز شد و او در نطق افتتاحیه مجلس شورای ملی دولت و ملت ایران را بیطرف خواند. با این همه اوضاع نابسامان سیاسی و مالی ایران و فقدان قوای نظامی کافی برای دفاع از مرزهای کشورو همچنین وجود قوای روس در خاک ایران، دامنه جنگ را به این کشور کشانید و قوای عثمانی وارد ایران شد و ماموران آلمانی نیز از جنوب ایران به تحریک مردم بر ضد انگلیس و روسیه پرداختند. در مقابل انگلیسیها برای دفاع از منابع نفت جنوب قوایی از بصره وارد ایران کردند و بدینگونه بیطرفی ایران از همه سو نقض شد.
در پی موفقیتهایی که ماموران آلمانی در جنوب و ارتش عثمانی در غرب ایران به دست آوردند، ارتش روسیه با پشتیبانی انگلستان در محرم 1334 به سوی تهران حرکت کرد. به اشاره مستوفیالممالک گروهی از نمایندگان مجلس و سران ملیون تهران را ترک کردند و صحبت از تغییر پایتخت به میان آمد.
در پایان جنگ جهانی اول دولت ایران میکوشید با عنوان این که موضوع بیطرفی کشور در جریان جنگ، نقض شده است در کنفرانس صلح شرکت جوید، انگلیس با این شرکت مخالف بود که در نتیجه هیاتی از ایران اعزام گردید ولی انگلیسیها در آنجا هیات ایرانی را کاملا به انزوا کشاندند و اجازه حضور در کنفرانس را ندادند. با توجه به دگرگونیهای سیاسی جهان وثوقالله نخستوزیر به امضای قرارداد 1919 با انگلیس مبادرت ورزید که مفاد آن قرارداد، آینده کشور را اساسا به دست انگلیس میداد. این قرارداد هیچگاه رسمیت پیدا نکرد چه میبایست توسط مجلس شورای ملی تصویب میشد که دولتهای مستعمل این دوره نتوانستند انتخابات را برگزار و مجلس را دایر کنند. از سوی دیگر انگلستان فشار زیادی را به احمدشاه وارد آورد تا در غیاب مجلس او به عنوان پادشاه این قرارداد را تایید کند، ولی احمدشاه به هیچ وجه زیر بار این ننگ نرفت و حتی در مقابل تهدید انگلستان به انقراض قاجاریه نیز قرارداد ایران بر باد ده را امضا نکرد، در خلال سفر احمدشاه به انگلیس نیز آنها خیلی او را تحت فشار قرار دادند تا کلمهای از تایید قرارداد به زبان آورد ولی او نپذیرفت.
پس از ورود احمدشاه به کشور در سال 1338 ق که از سفر اروپا آمده بود و استعفا وثوقالدوله مشیرالدوله مامور تشکیل کابینه شد. انگلیسها ژنرال آیرن ساید را مامور تهیه مقدمات بیرون بردن قوای خود از ایران در بهار 1921 کردند. در این ایام انگلیسیها به این اندیشه افتادند که پیش از خروج قوای انگلستان با از صحنه خارج کردن سیاستمداران و دولتمردان قدیمی ایران یک دیکتاتوری نظامی در کشور برقرار کنند که گروهی و از جلمه سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد از این ایده پشتیبانی میکردند. بدین ترتیب رضاخان فرمانده قوای قزاق و سیدضیاءالدین طباطبایی به اشاره و پشتیبانی آیرون ساید در 3 اسفند 1299 بدون زد و خورد، تهران را تصرف کردند و حکومت نظامی را برقرار ساختند. سیدضیاء به صدارت رسید و به تدریج با گسترش دامنه نفوذ خود، زمینه را برای انقراض قاجاریه و به سلطنت رسیدن خویش فراهم ساخت تا با دخالت افسران زیردست رضاخان در انتخابات مجلس پنجم (1302) طرفداران وی به مجلس راه پیدا کردند. بالاخره احمدشاه با صدور حکم ریاست وزرایی رضاخان، ایران را ترک کرد و آن مجلس فرمایشی، انقراض قاجاریه را در دستور قرارداد و طی ماده واحدهای در 9 آبان 1304 از تصویب گذراند. احمدشاه 4 سال پس از روی کار آمدن رضاخان در پاریس درگذشت.
احمدشاه اختیارات خودش را در چارچوب قانون اساسی مشروطه میدانست و به هیچوجه نمیخواست پا را از حدود خویش فراتر بگذارد لذا شاید بتوان او را به معنای واقعی پادشاه مشروطه خواند.
منبع: دانشنامه ایران، ج 1، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، 1382.
پنجشنبه 09 آبان 1387