آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

حاج مهدی – محمدمهدی ابراهیمی عراقی – فرزند جنوب تهران (متولد 1309) – محله پاچنار – از اعضای فدائیان اسلام و بعدها، هیات‌های موتلفه اسلامی است. در اوان انقلاب – چهارم شهریورماه 1358 – بود که توسط سه موتورسوار عضو گروه فرقان در حالی که در مسیر محل کار خود بود، ترور شهید و با زندگی وداع گفت.

شهید حاج مهدی عراقی به توصیه شهید بهشتی بود که در آستانه انقلاب برای عهده‌داری تدارکات محل اسکان امام خمینی عازم نوفل‌لوشاتو پاریس شد و در آنجا اقامت گزید. کتاب «ناگفته‌ها» که حاصل پنج جلسه گفت‌وگوی دانشجویان انجمن اسلامی پاریس با حاج مهدی عراقی در پاییز 1357 است و در آپارتمانی با نام مستعار «نسیم» که در اجاره انجمن اسلامی بود، انجام گرفته، روشن‌کننده بسیاری از زوایای زندگی و دیدگاه‌های اوست. اگر نبود این سند تاریخی، بسیاری ناگفته‌ها که شاید فردی همچون حاج مهدی عراقی با صداقت و صراحت خود می‌توانست راوی آنها باشد، ناگفته باقی می‌ماند.

حاج مهدی عراقی در 16 سالگی به عضویت شورای مرکزی فدائیان اسلام درآمد و در سال 1341 نیز به اتفاق گروهی از همفکران خود، هیات‌های موتلفه را پایه‌گذاری کرد. او پس از ترور منصور به زندان رفت و در سال 1355 پس از 13 سال زندگی در زندان، رهایی از بند را تجربه کرد. با وقوع انقلاب اسلامی نیز عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری، مدیریت مالی روزنامه کیهان و ریاست واحد اجرایی بنیاد مستضعفان را در کارنامه اجرایی و سیاسی خود به ثبت گذاشت.

حاج مهدی عراقی در «ناگفته‌های» خود شرح منحصر به فرد و جزء به جزئی از دیدگاه فدائیان و نواب و بی‌اعتمادی آنها به آیت‌الله کاشانی ارائه می‌دهد. عراقی با روایت بازداشت دسته‌جمعی اعضای فدائیان در نوروز 1330، از مراجعه فدائیان به کاشانی برای مذاکره با رژیم در جهت آزادی بازداشت‌شدگان سخن می‌گوید و بی‌توجهی کاشانی به این مراجعات را بازگو می‌کند.

او در خاطرات خود همچنین از موافقت واحدی در ترور حسین فاطمی می‌گوید و مدعی می‌شود که واحدی در این ماجرا کسب اجازه از نواب صفوی نکرده است. عراقی از استعفای خود و جمعی دیگر از فداییان در پی این ماجرا و در اعتراض به عملکرد واحدی سخن می‌گوید و در توضیح سخن می‌افزاید: مرحوم نواب در شرایطی بود که آن موقع نمی‌توانست مرحوم واحدی را روشن بکند، چون احتمال می‌داد که بیاید در جایی دیگر یک انشعابی به وجود بیاورد و یک کارشکنی‌هایی بکند. به من گفت من باید این را داشته باشم، کنترلش بکنم. اگر من ردش بکنم، از کنترل من خارج می‌شود.

تبلیغات