محمد ولیالله قرنی فرزند میرزا آقاخان در سال 1292 ش در تهران به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را در دبیرستانهای دارالفنون و نظام به پایان رسانید و در سال 1309 به دانشکده افسری رفت و 2 سال بعد با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل شد.1
اندیشمندان در طول تاریخ، نقش موثری در حیات سیاسی جوامع داشته اند. به همین جهت حکومتگران با آگاهی از نقش و جایگاه مهم آنان، برای سهولت سلطه بر جامعه و کسب مقبولیت و مشروعیت، تعامل با اندیشمندان و همراه ساختن حیات فکری جامعه را با حکومت ضروری می دانسته اند؛ اما این تعامل دوجانبه همیشه به سود طبقه حاکم نبوده، بلکه گاهی تفکر گروهی از اندیشمندان در مقابله با حکومتگران، موجب تضعیف یا حتی سقوط آنان گردیده است. مقاله حاضر، تعامل حکومتگران اموی و اندیشمندان جامعه را بررسی می کند و چگونگی شکل گیری، هدف و تاثیر گذاری هر یک از گروه های فکری مانند اهل حدیث، مرجئه، جبریون و قدریه را در دوره امویان تبیین می نماید و مدلل می سازد که اندیشمندان جامعه اسلامی درتعامل با خلفای اموی یکسان عمل نکرده اند. چنان که گروهی از اندیشمندان در خدمت خلفای اموی قرار گرفته و به ابزاری برای توجیه حکومت آنان تبدیل شدند، و در مقابل، گروهی دیگر به نقد خلفا و خلافت اموی پرداختند و منشا تغییر و تحولاتی در جامعه اسلامی گردیدند.
شناخت ماهیت تحولات اجتماعی و سیاسی بدون توجه به نحوه آرایش نیروهای اجتماعی و ماهیت تعارضات میان آنها و بررسی اندیشه ها و ایدئولوژی حاکم بر رفتار این نیروها میسر نیست.
یکی از مهم ترین نیروهای اجتماعی که حدوداً از اواسط سده سیزده شمسی در سیاست و حکومت، به ویژه تحولات سیاسی ــ اجتماعی ایران نقش برجسته ای داشته است طبقه متوسط سنتی می باشد.
پیروزی جنبش تنباکو و انقلاب مشروطیت ایران در درجه اول عمدتاً به دست این نیروی اجتماعی به دست آمد و در نهضت ملی کردن صنعت نفت یکی از ارکان اساسی ائتلاف جبهه ملی را تشکیل داد، طبقه متوسط سنتی در قیام پانزده خرداد و سرانجام در انقلاب اسلامی در صف اول نهضت قرار داشت.
در این مقاله سعی شده است با نگاهی به تاریخ و مطالعه نقش این نیروی اجتماعی خودآگاه و متشکل در منازعات عمده اجتماعی ـ سیاسیِ معاصر ایران، زمینه ها و عوامل مؤثر برای ایفای نقش هژمونیک این طبقه در انقلاب اسلامی ریشه یابی شود.
یکی از مهمترین دستاوردهای رخداد مشروطه در عثمانی و ایران، تدوین قانون اساسی است. این دستامد گران مایه علی رغم محاسن زیادی که داشته، به نسبت چشم اندازی که واضعان آن به نحوه پیشبرد جریان نوگرایی و اصلاحات داشتند، خود باعث تند یا کند شدن جریان مشروطه خواهی شده است. یکی از مصادیق مدعای فوق، مساله اختیارات پارلمان در دو قانون مذکور است. به سبب قبض و بسط های موجود در خصوص اختیارات پارلمان در قوانین مشروطه ایران و مشروطه 1908 عثمانی، جریان مشروطه خواهی، سرنوشت متفاوتی را به خود دید که به زعم نگارنده، منبعث از رویکرد قوانین یاد شده به جایگاه نهادهای مدنی از قبیل پارلمان در ساختار هیات حاکمه دو دولت اسلامی با زعامت سلطان مشروع است.در نوشتار حاضر، سعی می شود با تامل در قوانین یاد شده، از زاویه اختیارات پارلمان، تاثیر آن متون بر سرنوشت جریان نوگرایی در ایران و عثمانی ارزیابی گردد.
تاریخ، مرام و عملکرد حزب توده ی ایران(1320-1362 ش)به منزله ی یک تشکیل سیاسیِ دیرپا و تأثیرگذار در تاریخ معاصر ایران را طیفِ وسیعی از نویسندگان نقد و ارزیابی کرده اند.از ابتدای نگارش تاریخ این حزب تاکنون، آنچه در زبان های مختلف نوشته شده است، شامل کتاب، مقاله (در نشریه های حزبی، نشریه های مخالفان و منتقدان و نشریه های تخصصی)، حجم زیادی را در برمی گیرد.در میان این نوشته ها، خودنگاری یا تاریخ نگاری حزب توده به دست نیروهای وابسته به آن ویژگی های خاصی دارد.این خودنگاری ها از نخستین ماه های تشکیل این جریان سیاسی آغاز، و تاکنون ادامه دارد.بنابراین، شناخت محورهای اساسی تاریخ نگاری داخلی حزب توده، یعنی نگاه تاریخی فعالان این حزب به خود، در ارزیابی و تحلیل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پایدارترین جریان سیاسی تاریخ معاصر ایران بسیار اهمیت دارد. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که آیا می توان تاریخ نگاری حزب توده را نیز همچون دوره های فعالیت حزب به ادوار گوناگون با ویژگی های خاصی تقسیم بندی کرد یا خیر.ادوار گوناگون حیات سیاسی این حزب از زمان تاسیس حزب توده ی ایران در مهر ماه 1320 تا شکل گیری جریان انشعاب در سال 1326 ش، دوران نهضت ملی تا کودتای 28 مرداد 1332، دوران رکود فعالیت های علنی حزب و آوارگی و تبعید اجباری از ایران و فعالیت مجدد حزب توده در سال های 1357 تا 1362 ش همه را در برمی گیرد.بالتبع، تاریخ نگاری نیز بر همین ادوار تاریخی مبتنی است.این تاریخ نگاری بر پررنگ کردن جایگاه مبارزات نیروهای چپ از ابتدا تا تشکیل حزب توده ی ایران، منحصر ساختن نقش رهبری مبارزات سیاسی اجتماعی در دوران پهلوی دوم به حزب توده، ایدئولوژیک و ارزشی کردن تاریخ نگاری و خلق و تولید مفاهیم جدید در تاریخ و ادبیات سیاسی و تاریخ نگاری ایران معاصر متمرکز بوده است.