چکیده

متن

در مهر 57 طومارحزب رستاخیز برچیده شد. این حزب، یکی از ارکان دولت استبدادی پهلوی دوم، در طول بیش از 3 سال و 6 ماه فعالیتش، با این‌که موفق شد تشکیلات و سازمان اداری و اجرایی گسترده‌ای در بیشتر نقاط کشور به‌وجود آورد و با برگزاری چند کنگره و سمینار و اقدامات صوری هیاهوی گاه‌ و بی‌گاهی در فضای سیاسی، اجتماعی کشور ایجاد کند، در هدف‌ها و مقاصدی که دنبال می‌کرد، به طور کامل شکست خورد و در نهایت، منحل شد.
در کنار 3 رکن نیروهای مسلح، شبکه حمایتی دربار ‌و دیوان‌سالاری گسترده دولتی، مهم‌ترین وظیفه و رسالت حزب رستاخیز، تحکیم هرچه بیشتر موقعیت دولت مطلقه پهلوی دوم در کشور بود. شاه می‌خواست کنترل حاکمیت بر مردم و مخالفان سیاسی را گسترش دهد و مردم را به پیروی از نظمی ویژه مجبور کند. او با استبداد مطلقه می‌کوشید مردم را متقاعد کند و از آنها اقرار بگیرد که حکومت او بر پایه‌های مشروعیت و حقانیت استوار است.
اهداف حزب رستاخیز با دستاوردهای عملی آن بشدت تعارض داشت. هدف این حزب تقویت رژیم، نهادینه کردن هرچه بیشتر سلطنت و فراهم کردن پایگاه اجتماعی گسترده‌تری برای دولت مطلقه بود.
پهلوی دوم، حتی در ظاهر هم نمی‌خواست نغمه مخالفی در کشور سر داده شود و نیش و کنایه‌های این و آن، که گاه لحنی انتقادی و مخالفت‌آمیز می‌گرفت، خاطرش را بیازارد. این‌که او در آن مقطع تاریخی چرا و چگونه به فکر تأسیس حزب واحد رستاخیز افتاد، در این زمینه چه جریانات داخلی یا خارجی مشوق و حامی او بودند (هرچند خودش معتقد بود در تأسیس حزب رستاخیز از جایی الهام نگرفته است)، اهمیت درجه دومی دارند. مهم‌تر این است که حزب رستاخیز در برآوردن مجموعه وظایف محوله به طور کامل با شکست و ناکامی مواجه شد و حتی خود به عاملی مهم و اساسی در تسریع سیر فروپاشی نهایی رژیم پهلوی تبدیل شد.
تا جایی که به مخالفان سیاسی شاه و رژیم مربوط می‌شد، تأسیس و فعالیت حزب رستاخیز بر دشمنی و نفرت آنها از رژیم افزود؛ به‌طوری‌که، خوشبین‌ترین آنها هم از دستیابی به توافقی هرچند لرزان با شاه و حاکمیت او ناامید شدند و به این باور رسیدند که رژیم پهلوی دیگر هیچ گونه اصلاحی را برنخواهد تابید؛ همچنان‌که مخالفان سرسخت‌تر رژیم پهلوی مانند امام‌‌خمینی(ره)، بر شدت حملات و انتقادات خود افزودند. شاه با تأسیس حزب واحد و به‌اصطلاح فراگیر رستاخیز، آشکارا مخالفان سیاسی خود را به مبارزه طلبیده بود. بااین‌همه، به‌رغم تمام تلاش‌ها، هیچ‌کدام از مخالفان جدی او حزب رستاخیز را تأیید نکردند و حتی به ظاهر، عضویت در این حزب را نپذیرفتند.
به این‌ترتیب، درحالی‌که پهلوی دوم و بسیاری از درباریان و دولتمردان وابسته به حاکمیت او نیروی مخالفان، بویژه روحانیت را جدی نمی‌گرفتند، مخالفان سیاسی او که از سالیان گذشته به‌سان آتشی زیر خاکستر مانده بودند، با تأسیس و گسترش فعالیت حزب رستاخیز، پرتوان‌تر از هر زمان دیگری دولت مطلقه او را به چالش کشیدند و در شرایطی که ارکان رژیم و در راس همه آنها حزب رستاخیز، به دلایل متعدد دچار فساد و عفونتی التیام‌ناپذیر شده و در دفاع از کیان استبداد مطلقه فرومانده بودند، به عمر 53 ساله سلسله پهلوی پایان دادند.
مروری بر جایگاه حزب رستاخیز در ایران معاصر، مسعود مطلبی، ماهنامه زمانه، شماره 66

 پنج شنبه  23 مهر 1388

تبلیغات