این پژوهش با هدف بررسی رابطه ی بین متغیرهای احساس انسجام و عملکرد شغلی با میانجیگری راهبردهای مقابله و سلامت عمومی انجام شد. این پژوهش از نوع همبستگی است.روش نمونه گیری پژوهش تصادفی ساده بود. از پرسشنامه های احساس انسجام فلسنبرگ، عملکرد شغلی پاترسون، راهبردهای مقابله ای بلینگز و موس و سلامت عمومیGHQ به عنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. نمونه ی مورد پژوهش 244 نفر از کارمندان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز در سال 89 بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج حاکی از آن بود که احساس انسجام هم به واسطه ی راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و مساله مدار و سلامت عمومی و هم به طور مستقیم با عملکرد شغلی رابطه دارد. به عبارت دیگر احساس انسجام از طریق راهبردهای مقابله ای و سلامت عمومی به عنوان میانجی، می تواند تاثیرگذاری بیشتری بر عملکرد شغلی داشته باشد.
بـر پایه رویآورد ساختاری مبتنی بر تحلیل سطح ارزشهـای حرفه ای (الیزور، 1984)، این پژوهش رابطه بین ارزشهای حرفه ای و کار در حین تحصیل دانشگـاهی را بررسی کرد. نمونه ای به حجم 400 داتشجو (200 زن، 200 مرد، 200 شاغل و 200 غیرشاغل) از دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگـاه آزاد اسلامی انتخاب شدند و به پرسشنامه ارزشهای حرفه ای (الیزور و دیگران، 1991) پاسخ دادند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشـان دادند که سطوح ارزشهای حرفه ای در بین دانشجویان شاغل و غیر شاغل معنادار نبودند. زنان در سطوح ارزشهای عاطفی (45/6=F، 011/0 (P<و ابزاری (09/17 =F، 001/0(P< و امکانات (54/11=F، 001/0(P< نمره بالاتری نسبت به مردان به دست آوردند. اثر تعاملی شغل و جنس نیز در هیچ سطحی معنادار نبود.
مقدمه: فرسودگی شغلی، سندرمی شایع در میان پرستاران بخش روان پزشکی است و عدم توجه به آن منجر به افسردگی، رضایت شغلی پایین، عیب جویی، سرزنش کردن و فقدان همدلی نسبت به بیمار، کاهش عملکرد شغلی، افزایش مشکلات بین فردی و خانوادگی و بالاخره اختلال در امر مراقبت از بیماران می باشد، لذا هدف از این مطالعه درک تجارب پرستاران بخش روان پزشکی از فرسودگی شغلی در بیمارستان های روان پزشکی مشهد در سال 1392 بوده است.
روش کار: این یک مطالعه ی کیفی با رویکرد پدیدارشناسی تفسیری است. شرکت کنندگان از میان پرستاران بخش های روان پزشکی بر اساس معیارهای پذیرش با نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند (12 نفر). جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه های عمیق و بدون ساختار انجام و بر روی نوار ضبط و کلمه به کلمه بر روی کاغذ نوشته شد و سپس تحلیل اطلاعات به روش دیکلمن و همکاران (1989) صورت گرفت.
یافته ها: نتایج این مطالعه در قالب 3 درون مایه ی اصلی و 10 زیر درون مایه: 1- راه رفتن روی شیشه (خشونت، برخورد با رفتارها و کلام غیر معمول بیماران، برآوردن نیازهای جسمی و روانی بیماران و اقدامات ناخواسته)، 2- زندگی در تارعنکبوت (حجم بالای کار، عدم درک مدیران، کمبود کارکنان) و 3- وضوح تاریکی (نیاز مالی، مسئولیت زندگی، مشکلات خانوادگی) از تجربیات مشارکت کنندگان ارایه شد.
نتیجه گیری: بسیاری از نشانه ها وشرایط مختلف موثر بر فرسودگی شغلی موجود در این مطالعه نشان می دهد که مداخلات باید منحصر به فرد بوده و بر تمام زندگی فرد از جمله رفتار، زندگی اجتماعی و محل کار تاثیر بگذارد، هم چنین حمایت بیشتر مدیران نیز در پیشگیری از فرسودگی شغلی یک امر لازم است.
در زندگی انسان کار نقش مهمی را در بهداشت روانی فرد ایفا می کند. در حقیقت؛ بعد از ارضا شدن نیازهای زیستی و اولیه انسان؛ مانند گرسنگی؛ نیازهای دیگری جای آن ها را می گیرند که در سلامت و بهداشت روانی فرد تاثیر گزار می باشند و به عنوان تعیین کننده های بهداشت روانی محسوب می گردند. یکی از این نیازها؛ نیاز به کار و داشتن شغل می باشد.
رفتارهای انحرافی در اغلب شرایط برای افراد و سازمان ها زیان بار هستند. با این حال در سطح فردی این رفتارها می توانند در پاسخ به استرس شغلی به عنوان رفتارهای جبرانی در نظر گرفته شوند. این پژوهش با هدف بررسی نقش تعدیل کننده رفتارهای انحرافی در رابطه بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده و مقایسه این روابط در دو سازمان مستقل صنعتی و اداری اجرا شد. از میان کارکنان دو سازمان در اصفهان به ترتیب 204 و 277 نفر انتخاب شدند و به پرسشنامه های رفتار های انحرافی (DBQ)، استرس شغلی (JSQ) و امنیت روانشناختی ادراک شده (PPS) پاسخ دادند. نتایج نشان داد که بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده رابطه منفی معنادار و بین استرس شغلی با رفتارهای انحرافی معطوف به افراد و سازمان رابطه مثبت معنادار وجود دارد. هم چنین نتایج نشان داد که رفتارهای انحرافی، رابطه استرس شغلی را با امنیت روانشناختی ادراک شده تعدیل می کند؛ به این معنا که وقتی رفتارهای انحرافی معطوف به افراد و سازمان بالا است، بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده رابطه معنادار وجود ندارد، اما زمانی که رفتارهای انحرافی معطوف به افراد و سازمان پایین است، بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده رابطه منفی معنادار وجود دارد. در مجموع نتایج این پژوهش نشان می دهد که با وجود برخی تفاوت ها در دو مجموعه اداری و صنعتی مورد بررسی در پژوهش حاضر، رفتارهای انحرافی معطوف به افراد و سازمان می توانند به عنوان یک عامل جبرانی در رابطه بین استرس شغلی و امنیت روانشناختی ادراک شده عمل کنند.