فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۱٬۷۰۶ مورد.
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
127 - 140
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر تمیز افراد مصرف کننده دخانیات از افراد سالم بر اساس خلق وخوی و تنظیم شناختی هیجانی بود. روش: پژوهش حاضر دارای طرح طبقه بندی گروهی بود. جامعه پژوهش دانشجویان دختر و پسر گروه فنی مهندسی و علوم پایه شهر کرمان بودند. نمونه نهایی پژوهش 200 شرکت کننده بود (هر گروه 100 شرکت کننده). برای گردآوری داده ها از پرسشنامه خلق وخوی کلونینجر و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی استفاده شد. یافته ها: در مقایسه به گروه سالم، در گروه مصرف کننده دخانیات میانگین نوجویی و تنظیم شناختی هیجانی ناکارآمد بیشتر و میانگین پشتکار، خودراهبری، پاداش وابستگی و همکاری کمتر بود؛ اما ازنظر آسیب گریزی، خودفراروی و تنظیم هیجان کارآمد تفاوت معناداری نبود. نتیجه گیری: بالا بودن میزان استفاده فرد از راهبردهای ناکارآمد تنظیم شناختی هیجانی و گرایش افراطی به پاداش وابستگی و خودراهبری بالا و نوجویی پایین می تواند فرد را در برابر تمایل به مصرف دخانیات آسیب پذیر کند.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، شفقت و درمان ترکیبی بر اضطراب و نگرش های ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
189 - 206
حوزه های تخصصی:
لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده می گردد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، شفقت و درمان ترکیبی بر اضطراب و نگرش های ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با یک گروه کنترل می باشد.جامعهآماریاینپژوهششاملکلیهبیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک تحت درمان در بیمارستان های شهر شیرازمی باشد که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از میان جامعه آماری 80 نفر انتخاب و به صورت تصادفی به چهار گروه (یک گروه کنترل 20 نفره و 3 گروه آزمایش 20 نفره) قرار گرفتند. ابزارهای بکاررفته در این پژوهش شامل پرسشنامه اضطرابزونگ (1970) و پرسشنامه نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978) بود. یافته ها: داده های گرداوری شده با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که این درمان بر لوپوس سیستمیک در مراحل پس آزمون و پیگیری تأثیر معنادار دارد (p≤0/0001و 6/53F = ). همچنین اثر درمان ترکیبی در این پژوهش با سطح معناداری (207/47F = و p ≤/ 0005) بود. نتیجه گیری: مطابق با یافته های پژوهش حاضر، می توان از بسته های آموزشی پذیرش و تعهد و شفقت درمانی جهت بهبود اضطراب و نگرش های ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس بهره برد.
شناسایی واکنش های شناختی پزشکان بهبودیافته از بیماری کووید-19: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
101 - 120
حوزه های تخصصی:
مقدمه: کارکنان مراقبت های بهداشتی و درمانی در خط اول مبارزه با بیماری کووید-19 می باشند. این پژوهش با هدف شناسایی واکنش های شناختی پزشکان بهبودیافته از بیماری کووید-19 انجام شد. روش: در پژوهش حاضر از شیوه پدیدارشناسی استفاده شد. جامعه این پژوهش شامل پزشکان بهبودیافته از بیماری کروناویروس در شهر یزد بود. 13 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و مورد مصاحبه ساختار نیافته و عمیق قرار گرفتند. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از روش کلایزی استفاده شد. یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها منجر به تولید 2 مضمون اصلی، 12 مضمون فرعی و 40 مفهوم اولیه گردید. مضمون اصلی نخست «واکنش های شناختی سازگارانه» بود. واکنش های شناختی سازگارانه شامل مجموعه واکنش هایی بود که مضمون های فرعی 1- اندیشه والا، 2- شفقت به خود، 3- خود ارنقایی، 4- توانش شناختی و 5- خودباوری پیروزمندانه را دربر می گرفت. مضمون اصلی دوم «واکنش های شناختی ناسازگارانه» بود. واکنش های شناختی ناسازگارانه شامل مجموعه واکنش هایی بود که مضمون های فرعی 1- تحریفات شناختی، 2- اندیشناکی ذهن، 3- تردید، 4- بی اعتمادی، 5- سرزنش گری، 6- نارضایتی ذهنی 7- سردرگمی ذهنی بود. نتیجه گیری: درمجموع نتایج این پژوهش نشان داد که تجربه مبتلایان به کووید-19 دارای طیف متنوعی از واکنش های شناختی سازگارانه و واکنش های شناختی ناسازگارانه بوده و این واکنش ها بعضا مشابه و در برخی واکنش ها متفاوت هستند. این پژوهش رهیافتی برای ادامه بررسی واکنش های روان شناختی و تدوین پروتکل های مداخلاتی در این حوزه می باشد.
cognitive-behavioral therapy on the anxiety, stress and despair of MS patients(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۴, Issue ۳ - Serial Number ۹, September ۲۰۲۱
67 - 76
حوزه های تخصصی:
objective: The aim of this study was to determine the effect of group therapy in cognitive-behavioral manner on anxiety, stress and despair of Multiple sclerosis patients in Tehran. Method: This study was a quasi-experimental study with pre-test-post-test with control group. Twenty patients referred to the available medical centers were selected as a sample and randomly assigned to two experimental and control groups. In this study, Kalmogorov-Smirnov, Levene and Covarians tests were evaluated with Spss software. also, Beck Anxiety Inventory Questionnaire, Cohen's Perceived Stress Questionnaire (PSQ) and Beck's Hopelessness Scale questionnaire were applied to collect data. Results: The results of the present study showed that there is a significant difference between the experimental and control group of anxiety, stress and despair with 95% confidence level. Therefore, all three main hypotheses were confirmed and the null hypothesis was rejected. In reducing anxiety, stress, and despair in MS patients, group therapy is effective in a cognitive-behavioral manner. Conclusion: Cognitive-behavioral group therapy reduced stress, anxiety and despair in patients with MS and improved mental health of these patients. Therefore, this treatment method can be considered a treatment in clinics.
مقایسه تجربیات آزاردیدگی و خوردن ذهن آگاهانه در زنان دارای شاخص توده بدنی بالا با و بدون اختلال پرخوری و زنان دارای وزن بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تجربیات آزاردیدگی و خوردن ذهن آگاهانه در زنان دارای شاخص توده بدنی بالا با و بدون اختلال پرخوری و زنان دارای وزن بهنجار بود. این پژوهش توصیفی، با طرح علی مقایسه ای انجام گرفت. جامعه پژوهش را زنان مراجع دو مرکز مشاوره تغذیه شهرستان رشت در سال 1400 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل 179 آزمودنی (50 زن دارای شاخص توده بدنی بالا با اختلال پرخوری، 69 زن دارای شاخص توده بدنی بالا بدون اختلال پرخوری و 60 زن دارای وزن طبیعی) مراجعه کننده به این دو مرکز بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تشخیصی اختلالات خوردن استیک و همکاران (2000)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی برنستاین و همکاران (2003) و پرسشنامه خوردن ذهن آگاهانه فرامسون و همکاران (2009) استفاده شد. داده ها با تحلیل کوواریانس یک و چندمتغیری به منظور کنترل سن تحلیل شدند. نتایج نشان داد که تجربیات آزاردیدگی در زنان چاق و دارای اضافه وزن با اختلال پرخوری بیش از زنان بدون اختلال و در هر دو گروه بیشتر از زنان دارای وزن بهنجار است. زنان گروه دارای اختلال پرخوری نمرات خوردن ذهن آگاهانه کمتری نسبت به زنان بدون اختلال و هر دو گروه نمره پایین تری از زنان دارای وزن طبیعی داشتند. با توجه به یافته ها، تجربیات آزاردیدگی و خوردن ذهن آگاهانه نقش مهمی در آسیب شناسی چاقی، اضافه وزن و اختلال پرخوری دارند. بنابراین، طراحی برنامه های آموزشی/ درمانی با هدف کاهش پیامدهای روانشناختی آزاردیدگی و آموزش تکنیک های خوردن ذهن آگاهانه، می تواند راهگشا باشد.
مقایسه اثربخشی درمان حساسیت زدایی با حرکت چشم و پردازش مجدد و درمان شمارش پیشرونده بر کیفیت زندگی بیماران عمل تحت جراحی بای پس عروق کرونر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۰)
131 - 150
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روش درمان حساسیت زدایی با حرکت چشم و پردازش مجدد و شمارش پیشرونده بر کیفیت زندگی بیماران جراحی بای پس عروق کرونر انجام گرفت. روش: طرح پژوهشی نیمه تجربی و با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران تحت جراحی بای پس عروق کرونر مراجعه کننده به کلینیک بازتوانی مرکز قلب تهران بود که نمونه ای به تعداد 36 نفر از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. در گروه های آزمایشی، هر بیمار در 6 جلسه 45 دقیقه ای به صورت انفرادی تحت درمان قرار گرفت و در گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. هر سه گروه مقیاس تأثیر رویداد و آزمون کیفیت زندگی SF-36 را قبل و بعد از مداخله و در پیگیری تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری تحلیل شد. یافته ها: نتایج در مرحله پس آزمون نشانگر تفاوت معنادار بین گروه حساسیت زدایی و گروه کنترل در زیر مؤلفه مشکلات هیجانی و در مرحله پیگیری نشانگر تفاوت معنادار بین گروه حساسیت زدایی و گروه کنترل در مؤلفه های عملکرد جسمانی، مشکلات هیجانی، انرژی/ خستگی، بهزیستی هیجانی و درد و تفاوت معنادار گروه شمارش و گروه کنترل در مؤلفه های مشکلات هیجانی و بهزیستی هیجانی بود. نتایج هیچ گونه تفاوت معناداری بین اثربخشی دو نوع مداخله، بر کیفیت زندگی افراد نشان نداد. نتیجه گیری: بنابراین، روش درمان حساسیت زدایی و روش شمارش در ارتقای کیفیت زندگی در بیماران جراحی بای پس عروق کرونر مؤثرند.
Comparing The Efficacy of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) and Dialectical Behavior Therapy Skills Training (DBT-ST) on Cognitive Emotion Regulation in Patients with Type II Diabetes(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Objectives: <span class="fontstyle2">Diabetes is a chronic, multifaceted and threatening disease which has significant psychological complications. The purpose of this study was comparing the efficacy of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) and Dialectical Behavioral Therapy Skills Training (DBT-ST) on cognitive emotion regulation in patients with type II diabetes. Method: <span class="fontstyle2">The design of this quasi-experimental research was a pretest-posttest with a control group. The statistical population of the study included all patients with type II diabetes referred to Baghban (Touba) Medical Clinic in Sari in 2019, among whom 45 patients were selected through the convenience sampling method and then randomly assigned into three groups. The first group received ACT, the second group received DBT-ST, and the third group was considered as a control group. Data were collected using a 36-item Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (Garnefsky et al., 2001) in three stages of pre-test, post-test, and follow-up, and were analyzed by repeated measurement variance analysis. Results: <span class="fontstyle2">The results showed that ACT and DBT-ST were significantly more effective on cognitive emotion regulation for the experimental groups compared to the control group (effect sizes 0.911 & 0.967, respectively). The effectiveness of DBT-ST compared to ACT was more significant on cognitive emotion regulation scores (effect sizes 0.967) at (P>0.01). Conclusion: <span class="fontstyle2">Based on the results of this study, it can be concluded that ACT improved psychological indexes and mental health of patients with type II diabetes due to acceptance of unfavorable emotions and thoughts, commitment, and DBT-ST for emotion regulation and mindfulness components
Evaluation of Effectiveness of Mindfulness, Logotherapy, and Schema therapy on Stress, Anxiety, and Depression in Patients with Multiple Sclerosis(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Objective: <span class="fontstyle2">This study aimed at evaluating the effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy, logo therapy, and schema therapy on reducing stress, anxiety, and depression in patients with multiple sclerosis. Methods: <span class="fontstyle2">The present study was a quasi-experimental study with a pre-test-post-test design with a control group. The study population consisted of all members of the MS Society of Iran located in Tehran in 2019, and the sample consisted of 60 members of the Association who were selected using the convenience sampling method and were randomly assigned to three experimental groups and one control group (15 people for each group). All four groups were tested by DASS-21 scale, and then the experimental groups underwent mindfulness-based cognitive therapy, logo therapy, and schema therapy in 12 Two-hour sessions for 12 weeks, but the control group did not receive any training. Analysis was performed using SPSS22 in two parts: descriptive and inferential statistics. Results: <span class="fontstyle2">The results of analysis showed that mindfulness-based cognitive therapy has been effective on reducing stress (f= 110.90, p <0,001), anxiety (f= 88.92, p <0,001), and depression (f= 32.29, p <0,001) in patients with multiple sclerosis. Also it was shown that logo therapy was effective on stress (f= 264.60, p <0,001), anxiety (f= 175, p <0,001), and depression (f= 305.07, p <0,001), and schema therapy was effective on reducing stress (f=110.90, p <0,001), anxiety (f= 88.92, p <0,001), and depression (f= 32.29, p <0,001) in patients with multiple sclerosis. Also, the comparison of means showed that in the variables of stress, anxiety, and depression, mindfulness-based cognitive therapy, logo therapy, and schema therapy were effective. Conclusions: <span class="fontstyle2">The findings of this study confirmed that mindfulness-based cognitive therapy, logo therapy, and schema therapy were effective in reducing stress, anxiety, and depression in patients with multiple sclerosis.
پیش بینی بهزیستی روانشناختی براساس تنظیم هیجان، انعطاف پذیری شناختی و ذهن آگاهی در مبتلایان به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
141 - 160
حوزه های تخصصی:
مقدمه: سرطان تهدیدکننده زندگی و چالشی بزرگ برای بهزیستی افراد مبتلا است. هدف این پژوهش پیش بینی بهزیستی روان شناختی براساس راهبردهای تنظیم هیجان، انعطاف پذیری شناختی و ذهن آگاهی در بیماران سرطانی بود. روش: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به سرطان مراجعه کننده به کمپین، مؤسسات و انجمن سرطان در سه ماه اول سال 1398 شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 119 نفر انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه های تنظیم شناختی هیجان (گراس و جان، 2003)، انعطاف پذیری شناختی (دنیس و واندروال، 2010)، ذهن آگاهی (براوان و رایان، 2003) و بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989) به صورت داوطلبانه پاسخ دادند. یافته ها به وسیله نرم افزار SPSS v.21 و روش آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که متغیرهای ارزیابی مجدد تنظیم هیجان، انعطاف پذیری شناختی و ذهن آگاهی با بهزیستی روان شناختی رابطه مثبت و معنا دار دارند و رابطه مؤلفه سرکوبی تنظیم هیجان با بهزیستی روان شناختی منفی و معنادار بود. نتیجه گیری: بهزیستی روان شناختی اثرات مثبتی بر سلامت روان و استقامت بیماران سرطانی در مقابله با بیماری دارد، ازآنجایی که تنظیم هیجان، انعطاف پذیری شناختی و ذهن آگاهی با بهزیستی روان شناختی ارتباط دارند، ازاین رو لازم است این عوامل در درمان بیماران موردتوجه قرار گیرد و مداخله های مؤثر در این زمینه طرح ریزی گردد.
A Review of Pathogen Identification through the Behavioral Immune System(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۴, Issue ۴ - Serial Number ۱۰, December ۲۰۲۱
9 - 16
حوزه های تخصصی:
Objective: Pathogen disgust has evolved as a psychological adaptation in response to the avoidance of disease-causing organisms. Recently, evolutionary social psychologists have proposed the existence of a behavioral immune system that has evolved to avoid pathogens as a psychological adaptation. However, researchers claim that the concept of a behavioral immune system is not the same as pathogen avoidance. Therefore, in this study, the aim is to investigate whether the behavioral immune system is the same as the pathogen avoidance system or has a broader meaning. Method: using Google Scholar database keywords such as disease avoidance, pathogen disgust, the behavioral immune system were searched. PubMed for the behavioral immune system, system over perception disease cues, and disease over perception bias was investigated. All-time periods were used for this review study and more than two hundred documents were reviewed and extracted according to the criteria. Results: The findings show that there are three main mechanisms involved in the behavioral immune system. This system includes the emotional, cognitive, and behavioral mechanisms. Therefore the results showed that the behavioral immune system has a broader meaning than the pathogen avoidance system. Conclusion: Research on physiological correlations with emotional experiences shows that disgust is evoked in response to pathogen-related stimuli and is associated with unique patterns of autonomic nervous system and neural activity. However little is known about the functional connections between anatomical structures, neurochemical processes, and various cognitive and behavioral phenomena that are the manifestations of the behavioral immune system, and more studies are needed in this area.
Standardization of the Persian Version of the Treatment Entry Questionnaire for Students with Internet Addiction(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Iranian Journal of Health Psychology, Volume ۴, Issue ۴ - Serial Number ۱۰, December ۲۰۲۱
47 - 58
حوزه های تخصصی:
Introduction: One of the basic human needs that plays a vital role in sustainable development is mental health. In the digital age, Internet addiction is a threat to mental health. So this study aimed at validating the treatment entry questionnaire for Tehran University students in 2019. Method: Participants were 324 undergraduate and postgraduate students of state universities in Tehran, who were selected through one-step cluster random sampling. All participants completed the Urbanoski and Wild’s (2012) Treatment Entry Questionnaire, the Miler and Tonigan (1996) Change Readiness and Treatment Eagerness Scale, and the Young Internet Addiction Questionnaire. Results: Data were analyzed using the confirmatory factor analysis model. Confirmatory factor analysis of the data showed that the three-factor structure of the identified, intrinsic, and extrinsic treatment motivation has a good fit, and the validity of the scale was confirmed by face and content validity. Convergent validity evidence confirmed the positive relationship between identified, intrinsic, and extrinsic treatment motivation with subscales of recognition, taking the step, and ambivalence of the Readiness for Change and Treatment Motivation scale. Cronbach's alpha test was used to assess the reliability of the whole scale (0.95) and each subscale of identified motivation (0.94), intrinsic motivation (0.89), and extrinsic motivation (0.86). Conclusion: The results showed that the Persian version of the treatment entry scale for the student population has acceptable psychometric properties and can be used as a valid tool in psychological research.
نقش واسطه ای سبک های مقابله و حمایت اجتماعی ادراک شده در ارتباط بین ابعاد سرشت و منش و بهزیستی روانشناختی در افراد مبتلا به میگرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۹)
29 - 50
حوزه های تخصصی:
مقدمه: میگرن وضعیتی عمیقاً ناتوان کننده است که متغیرهای روانشناختی می توانند در آن اثرگذار باشند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای سبک های مقابله و حمایت اجتماعی ادراک شده در ارتباط بین ابعاد سرشت و منش و بهزیستی روان شناختی در افراد مبتلا به میگرن انجام شد. روش: این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد مبتلا به میگرن در شهر رشت در سال 1398 بود که به متخصص مغز و اعصاب مراجعه نمودند. نمونه شامل 432 نفر (276 زن و 156 مرد) بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای به کاررفته در این پژوهش شامل پرسشنامه سرشت و منش (TCI-56)، مقیاس بهزیستی روان شناختی (PWB) ، پرسشنامه پاسخ های مقابله ای (CRI) و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده (MSPSS) بود. یافته ها: تحلیل مسیر نشان داد بهزیستی روان شناختی در افراد مبتلا به میگرن، متأثر از ابعاد سرشت و منش، سبک های مقابله و حمایت اجتماعی ادراک شده است . همچنین، نقش واسطه ای سبک های مقابله و حمایت اجتماعی ادراک شده در ارتباط بین ابعاد سرشت و منش و بهزیستی روان شناختی مورد تأیید قرار گرفت. برای ارزیابی مدل از شاخص های (91/0) CFI، (93/0) GFI، (91/0) NFI و (07/0) RMSEA استفاده شد و مدل پیشنهادی برازش خوبی با داده ها داشت. نتیجه گیری: عوامل روانشناختی در میزان بهزیستی روانشناختی افراد مبتلا به میگرن نقش دارند؛ بنابراین، شناسایی این متغیرها می تواند تلویحات مهمی در زمینه درمان های روانشناختی میگرن داشته باشد.
نقش تعاملی فرد-رسانه (مجازی غیر دولتی) در زمینه اخبار مرگ بر استرس ادراک شده و مقابله با آن در دوران قرنطینگی بیماری کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
21 - 44
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه در هر بحرانی رسانه ها و بازتاب های خبری آن ها نقش بسیار مهمی در چگونگی مقابله با بحران ایفا می کنند، هرچند مخاطبین این اخبار با واکنش فعال یا منفعلانه می توانند در این جریان اثرگذار باشند، در همین راستا بررسی پویایی های این ارتباط متقابل و نقشی که می تواند بر استرس ادراک شده افراد در دوران قرنطینگی بیماری کرونا داشته باشد، هدفی است که محققین در این پژوهش به دنبال آن هستند. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی و بر اساس تجارب زیسته 15 زن و مرد در خرم آباد، قزوین و قم بود که با نمونه گیری غیر تصادفی نظری انجام شد. روش گرد آوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که به دلیل محدودیت های اجرایی به صورت مجازی و از طریق واتساپ صورت گرفت. یافته ها: اطلاعات به دست آمده در این پژوهش شامل سه محور اصلی نقش تعاملی فرد رسانه، محور دوم با عنوان استرس های ادراک شده پس از مواجهه با اخبار مرگ در رسانه های مجازی و سومین محور با عنوان سبک های مقابله ای افراد پس از مواجهه با اخبار مرگ و تجربه فشار روانی است که هریک دارای مضامین و زیرمضمون های مختص به خود می باشد. نتیجه گیری: با توجه به نقش تعاملی فرد و رسانه های مجازی و تأثیراتی که می توانند بر ایجاد استرس افراد بگذارند، مجموعه راهبردهای مقابله ای به کار برده شده شامل مقابله های اجتنابی (اجتناب از مواجهه با مشکل و حل آن)، تمرکززدایی ذهنی از بحران، مراقبت های بهداشتی و طبی، تمرکز بر جنبه های مثبت زندگی، جستجوی حمایت و تکیه گاه و تغییر نگرش و فلسفه زندگی با زیر مؤلفه های مختص به هر یک، می تواند در قالب الگوهای کاربردی در مواقع بحرانی جهت پیشگیری از آسیب های جسمانی و روانی و افزایش سطح سازگاری افراد به کار برده شوند.
اثربخشی درمان ذهن آگاهی کودک محور بر خودکارآمدی درد و اضطراب درد کودکان مبتلا به رماتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
85 - 100
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بیماری های فیزیولوژیک و مزمن فرایندهای روان شناختی، ارتباطی، اجتماعی و هیجانی کودکان را با آسیب مواجه می سازد. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان ذهن آگاهی کودک محور بر خودکارآمدی درد و اضطراب درد کودکان مبتلا به رماتیسم انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل کودکان مبتلا به رماتیسم شهر اصفهان در سه ماهه پاییز سال 1397 بود. در این پژوهش تعداد 30 کودک مبتلا به رماتیسم با روش نمونه گیری غیرتصادفی دردسترس انتخاب و با انتساب تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند. گروه آزمایش مداخله ذهن آگاهی کودک محور را طی سه ماه در 10 جلسه 60 دقیقه ای دریافت نمودند. پرسشنامه های مورد استفاده شامل علائم اضطراب درد (مک کراکن و همکاران، 1992) و مقیاس خودکارآمدی درد (نیکولاس، 1989) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان ذهن آگاهی کودک محور بر خودکارآمدی درد و اضطراب درد کودکان مبتلا به رماتیسم تأثیر معناداری داشته است (f = 83/54, f= 311/23, p<0/001). علاوه بر این نتایج نشان داد که این درمان توانسته تأثیر خود را در زمان نیز به شکل معناداری حفظ نماید (p<0/001). میزان تأثیر آماری درمان ذهن آگاهی کودک محور بر خودکارآمدی درد و اضطراب درد کودکان مبتلا به رماتیسم به ترتیب 74 و 91 درصد بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که درمان ذهن آگاهی با بهره گیری از فنونی همانند افکار، هیجانات و رفتار آگاهانه می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت افزایش خودکارآمدی درد و کاهش اضطراب درد کودکان مبتلا به رماتیسم مورد استفاده گیرد.
نقش میانجی احساس شرم و گناه در رابطه سبک های دلبستگی با پرخاشگری ارتباطی پنهان زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی احساس شرم و گناه در رابطه بین سبک های دلبستگی و پرخاشگری پنهان زناشویی، انجام گرفته است. مطالعه ی حاضر یک تحقیق همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش را زوجین متأهل شهر بیرجند تشکیل دادند. حجم نمونه پژوهش حاضر را 320 زوج تشکیل دادند. روش نمونه گیری از نوع در دسترس بود. به منظور تجزیه و تحلیل روش های آماری از همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که بین متغیرهای پژوهش رابطه معناداری وجود دارد. بررسی مدل مفهومی پژوهش نشان داد که احساس شرم و گناه در رابطه سبک دلبستگی اضطرابی و سازه های پرخاشگری پنهان (کناره گیری عاطفی و خراب کردن وجهه اجتماعی) نقش میانجی معناداری داشت. به طورکلی نتایج نشان داد سبک دلبستگی اضطرابی بر احساس شرم و گناه تأثیر بیشتری دارد. همچنین نتایج بیانگر نقش مؤثر سبکهای دلبستگی ایمن، اضطرابی و اجتنابی بر کناره گیری عاطفی بود. احساس شرم با هر دو سازه پرخاشگری پنهان ارتباط مثبت معناداری داشت و احساس گناه فقط با خراب کردن وجهه اجتماعی رابطه معناداری داشت. نتایج بررسی نقش میانجی نیز حاکی از نقش معنادار احساس شرم و گناه در رابطه سبک دلبستگی اضطرابی و سازه های پرخاشگری پنهان (کناره گیری عاطفی و خراب کردن وجهه اجتماعی) بود.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب و وسوسۀ مصرف سیگار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب و کاهش وسوسه مصرف سیگار بود. روش تحقیق حاضر از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان سیگاری مراجعه کننده به خانه های سلامت در منطقه 22 شهر تهران در بهار 1396 بود.30 نفر از این افراد، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و افراد با گمارش تصادفی به دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه تقسیم شدند. برای سنجش اضطراب از پرسشنامه اسپیلبرگر و وسوسه مصرف سیگار از پرسشنامه فاگرشتروم بهره برده شد. پس از انتخاب گروه آزمایش و گواه، مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای و یک جلسه در هفته اجرا گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس یک راهه استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین نمره های پس آزمون گروه های آزمون و کنترل در اضطراب و وسوسه مصرف سیگار تفاوت معنادار وجود داشت (05/0P<)؛ به طوریکه شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی باعث کاهش اضطراب و وسوسه مصرف سیگار در گروه آزمایش گردید. در کل می توان نتیجه گرفت که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند باعث بهبود مولفه های روانشناختی موثر در ترک مصرف سیگار گردد.
نقش واسطه ای اضطراب بیماری کرونا در رابطه بین اضطراب صفت با سلامت عمومی و سبک ارتقادهنده سلامت در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۰)
165 - 179
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای اضطراب بیماری کرونا در رابطه بین صفت اضطرابی با سلامت عمومی و سبک ارتقادهنده سلامت در دانشجویان اجرا شد. روش: جامعه آماری پژوهش مشتمل بر کلیه دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز در سال 1399 بوده که به صورت اینترنتی در پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان این پژوهش پرسشنامه اضطراب بیماری کرونا علیپور و همکاران (1398)، سیاهه اضطراب صفت-حالت اشپیل برگر (1970) پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (1972) و نیمرخ سبک زندگی ارتقادهنده سلامت والک ر و همکاران (1987) را تکمیل کردند. برای آزمودن مدل پژوهش، از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. همچنین، برای بررسی معنی داری اثرات غیرمستقیم مدل پژوهش، روش بوت استراپ به کار گرفته شد. یافته ها: نتایج تحلیل ها نشان داد الگوی پیشنهادی از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین بررسی اثرات مستقیم مدل نشان داد که اثر اضطراب صفت بر اضطراب بیماری کرونا ؛ و اثر اضطراب بیماری کرونا بر سلامت عمومی و سبک زندگی ارتقادهنده معنی دار است (0001/ 0 P < ). به علاوه ، نتایج نشان داد که تمامی اثرات غیرمستقیم مدل معنی دارند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج بدست آمده اضطراب صفت می تواند با میانجی گری اضطراب بیماری کرونا بر سلامت عمومی و سبک ارتقادهنده سلامت تأثیرگذار باشد.
نقش رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجی گری سرسختی سلامت در زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
161 - 188
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بیماری مالتیپل اسکلروزیس به عنوان یک بیماری مزمن با بروز ناگهانی و غیرقابل پیش بینی سبب کاهش بهزیستی ذهنی در ابعاد هیجانی، روان شناختی و اجتماعی می گردد. این پژوهش با هدف بررسی نقش رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجی گری سرسختی سلامت در زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به ام اس مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی شهر تهران در سال 1399 بود که از بین آن ها 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه های نگرانی درمورد وزن و رژیم غذایی کاگان و اسکوایزر، سرسختی سلامت گیبهاردت و همکاران بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو، بود. فرضیه های این پژوهش بااستفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری حداقل مجذورات جزئی مورد آزمونقرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از بررسی تأثیرات مستقیم متغیرهای پژوهش نشان داد که رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی، بهزیستی ذهنی بر سرسختی سلامت و سرسختی سلامت بر بهزیستی ذهنی، تأثیر مستقیم و معناداری داشتند (05/0P < ). در نقش غیرمستقیم، رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجی گری سرسختی سلامت به میزان 25/0 تأثیر معناداری داشت (05/0P < ). نتیجه گیری: با توجه به نتایج تحقیق پیشنهاد می شود در جهت افزایش بهزیستی ذهنی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس به نقش رزیم غذایی و عوامل روانشناختی همچون سرسختی سلامت توجه شود.
پیش بینی اتخاذ رژیم درمانی روزانه بر اساس نگرانی از تصویر بدن، دشواری تنظیم هیجانی و خودپنداره در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۴۰)
63 - 76
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ازآنجایی که عوامل مرتبط با سلامت جسمی و روان شناختی نوجوانان همیشه موردتوجه پژوهشگران است، لذا هدف پژوهش حاضر، بررسی پیش بینی اتخاذ رژیم درمانی روزانه بر اساس نگرانی از تصویر بدن، دشواری تنظیم هیجانی و خودپنداره در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر اهواز بود. روش: جامعه پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر اهواز و نمونه مشتمل بر 360 نفر از جامعه مذکور بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های، نگرانی از تصویر بدن لیتلتون و همکاران (2005)، دشواری تنظیم هیجانی گراتز و رومر (2004)، خودپنداره بک (1978) و مقیاس رژیم شناختی - رفتاری مارتز، استروگیز و گوستافسون (1996) استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها بر اساس همبستگی پیرسون نشان داد بین اتخاذ رژیم درمانی روزانه با نگرانی از تصویر بدن (389/0=r، 01/0>p)، دشواری تنظیم هیجانی (245/0=r، 01/0>p) و خودپنداره (214/0-=r، 01/0>p) همبستگی معنادار وجود دارد. همچنین با توجه به نتایج رگرسیون از بین متغیر های پیش بین به ترتیب، متغیرهای خودپنداره و نگرانی از تصویر بدن پیش بینی کننده های مناسب تری برای متغیر ملاک اتخاذ رژیم درمانی روزانه بودند. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها، تقویت خودپنداره، تصویر بدنی مثبت و تنظیم هیجانات در نوجوانان می تواند در اتخاذ منطقی رژیم غذایی روزانه آنان مؤثر باشد.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی- رفتاری و نظم جویی فرآیندی هیجان در حساسیت اضطرابی بیماران مبتلا به اسکلروز چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال دهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
109 - 126
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری، تنظیم هیجان و مداخله تلفیقی در حساسیت اضطرابی بیماران مبتلا به اسکلروز چندگانه انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری بود . جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلابه اسکلروز چندگانه که دارای پرونده پزشکی در انجمن ام.اس تهران در سال 1399 بود. 30نفر از بیماران به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش قرار گرفتند. گروه های آموزش به مدت سه ماه تحت درمان شناختی -رفتاری، تنظیم هیجان و مداخله تلفیقی قرار گرفتند. میزان حساسیت اضطرابی به وسیله پرسشنامه حساسیت اضطرابی رایس و پترسون قبل، بعد از مداخله و سه ماه بعد از مداخله اندازه گیری شد. یافته ها: نتایج نشان داد تفاوت معنی داری(p≤0.05) بین میزان اثربخشی سه روش درمان بر روی حساسیت اضطرابی بیماران وجود دارد . آزمون تعقیبی توکی نشان داد که مداخله تلفیقی در مقایسه با مداخلات درمانی دیگر و مداخله به روش تنظیم هیجان نسبت به درمان شناختی رفتاری در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری میانگین پایین تری دارد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه، تأثیر درمان شناختی - رفتاری و نظم جویی فرآیندی هیجان را در کاهش میزان حساسیت اضطرابی نشان داد.