فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۲۱ تا ۱٬۵۴۰ مورد از کل ۱٬۸۳۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
بسیاری از دانش آموزان با مشکلات یادگیری و رفتاری در یک روال هر روزه از آموزش عمومی خارج می شوند. اگرچه در این میان صداهایی مبنی بر آموزش این دانش آموزان در همان موقعیت عمومی (فراگیرسازی آموزشی) در کنار هم سالان شان به گوش می رسد، اما نحوه حمایت از نیاز های رفتاری و تحصیلی این دانش آموزان در قالب فراگیرسازی آموزشی هنوز مبهم است. در این مقاله با مروری کوتاه بر پیشینه تجربی پاسخ به مداخله، به تشریح علل اصلی ناکامی در فراگیرسازی آموزشی و راه حل های عرضه شده برای آن، در منابع اطلاعاتی پرداخته شده است. درواقع رویکرد پاسخ به مداخله در منابع اطلاعاتی به عنوان نقشه راهی برای اجرای فراگیرسازی آموزشی و رفع موانع پیش روی آن بیان شده است. به طورکلی، پاسخ به مداخله می تواند به عنوان رویکردی برای تسهیل فراگیرسازی دانش آموزان با مشکلات یادگیری و رفتاری در ایران به کار گرفته شود.
پیش بینی تعامل مادر - کودک بر اساس ویژگی های شخصیتی و سبک های مقابله ای مادران دارای کودک با کم توانی هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش پیش بینی تعامل مادر-کودک بر اساس ویژگی شخصیتی و سبک مقابله ای در مادران دارای کودک با کم توانی هوشی بود. روش: پژوهش پیش رو از نوع همبستگی است. نمونه آماری شامل 209 نفر از مادران دارای کودک با کم توانی هوشی بود که به صورت طبقه ای از چهار ناحیه آموزش و پرورش شهرستان کرج در سال تحصیلی 96-97 انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه شخصیتی نئو مک کری و کاستا (1985) و تعامل مادر-کودک رابرت (1961) و سبک مقابله ای لازاروس و فولکمن (1988)، و جهت تحلیل داده ها از شاخص آماری پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته ها: تحلیل یافته ها نشان داد ویژگی شخصیت و سبک های مقابله ای توان پیش بینی تعامل مادر-کودک را ندارند. همچنین میان برخی از خرده مقیاس های متغیر ویژگی شخصیتی و تعامل مادر کودک رابطه معناداری وجود دارد (05/0p›). میان خرده مقیاس پذیرش با خرده مقیاس های انعطاف پذیری و مسئولیت پذیری رابطه مثبت و مستقیم و میان خرده مقیاس های حمایت، سهل گیرانه و طرد با خرده مقیاس های روان نژندگرایی، انعطاف پذیری، دلپذیری و مسئولیت پذیری رابطه معکوس و منفی وجود دارد. میان خرده مقیاس های متغیر راهبردهای مقابله ای و تعامل مادر-کودک رابطه معناداری (05/0p›) وجود ندارد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده می توان گفت برای پیش بینی کیفیت تعامل مادر-کودک با کم توانی هوشی ویژگی های شخصیتی و سبک های مقابله ای مادران، نقش چندانی نداشته و متغیرهای دیگری این ارتباط را تبیین می کنند.
اثربخشی برنامه اوقات فراغت عرش بر ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی مدارس استثنایی شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی برنامه اوقات فراغت عرش بر ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی بود. روش: این پژوهش، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه شاهد بود. در این پژوهش 30 دختر کم توان ذهنی که به روش نمونه گیری تصادفی از مدارس استثنایی شهر اصفهان انتخاب شده بودند، شرکت داشتند. آزمودنی ها به دو گروه 15 نفری آزمایش و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمایش، برنامه اوقات فراغت عرش را در 16 جلسه دریافت کردند، در حالی که به گروه شاهد این آموزش ارائه نشد. ابزارهای پژوهش آزمون هوشی وکسلر کودکان (2003) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی (1990) بود. اطلاعات جمع آوری شده از طریق آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد با استفاده از نسخه بیست و سوم نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که برنامه اوقات فراغت عرش بر ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی آزمودنی ها تاثیر معناداری معناداری داشت (0001/0 P< ). نتیجه گیری: برنامه اوقات فراغت عرش ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی را بهبود بخشید. بنابراین، برنامه ریزی به منظور استفاده از برنامه اوقات فراغت برای این دانش آموزان اهمیت ویژه ای دارد.
اثربخشی برنامه عصب روان شناختی خانواده محور بر کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی از شایع ترین اختلال های عصبی تحولی دوران کودکی است. این کودکان در معرض مشکلات زیادی در حوزه ی کارکردهای اجرایی هستند. موضوع انعطاف پذیری عصبی اهمیت مداخلات عصب روان شناختی را ازآن جهت که اختلال در کارکردهای اجرایی در اوایل کودکی ممکن است به اختلالات عملکردی بعدی منجر شود، آشکار می سازد. لذا این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی برنامه مداخله ای طراحی شده بر کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی صورت گرفت. پژوهش حاضر از نوع مطالعات شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه ی دانش آموزان دختر و پسر 7 تا 10 ساله شهر تهران تشکیل می دهند. از بین دانش آموزان واجد شرایط با استفاده از روش نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند 40 دانش آموز به همراه مادرانشان انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه گمارده شدند. گروه آزمایش (20 نفر) تحت آموزش 12 جلسه برنامه مداخله کارکردهای اجرایی فراشناختی قرار گرفتند و گروه گواه (20 نفر) در لیست انتظار باقی ماندند. برای گردآوری داده ها از چک لیست مصاحبه بالینی، هوش آزمای نوین تهران استنفورد بینه و مقیاس درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی استفاده شد. نتایج حاکی از تأثیر معنادار آموزش مداخلات عصب روان شناختی خانواده محور بر کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی (05/0>p) است. این روش درمانی می تواند مداخله ی بالقوه امیدوارکننده ای برای کودکان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی باشد.
تدوین الگوی شایستگی ها و صلاحیت های حرفه ای مدیران مدارس استثنایی بر اساس هوش مدیریتی و موفق با نقش واسطه ای هوش شخصیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل الگوی شایستگی ها و صلاحیت های حرفه ای مدیران مدارس استثنایی متوسطه اول مناطق 23 گانه دولتی شهر تهران در نیمه اول سال تحصیلی 98-99 بر اساس هوش مدیریتی و هوش موفق با نقش واسطه ای هوش شخصیتی انجام شد. روش شناسی: پژوهش از لحاظ روش در زمره پژوهش های آمیخته (کمی –کیفی) از نوع اکتشافی بود. جامعه آماری در بخش کیفی از پژوهش، خبرگان جامعه علمی دانشگاهی و متخصصان آموزش و پرورش بود. 15 نفر برای انجام بخش کیفی پژوهش انتخاب شدند و در فرآیند مصاحبه با استفاده از روش دلفی شرکت کردند، روش نمونه گیری در بخش کیفی به صورت هدفمند بود. جامعه آماری بخش کمی شامل کلیه مدیران مدارس استثنایی بودند نمونه به دست آمده از این جامعه براساس جدول کرجسی و مورگان 384 نفر بود که در این پژوهش 100 نفر در نظر گرفته شد. روش تحلیل داده ها در بخش کیفی پرسشنامه محقق ساخته بود که بر اساس تحلیل محتوا و کدگذاری نظری بود. مراحل کدگذاری مورداستفاده در این تحقیق شامل کدگذاری باز، محتوایی و محوری بود. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه هوش موفق، هوش تجاری، هوش شخصیتی و هوش مدیریتی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هوش موفق، ویژگی های شخصیتی، منافع دیگران، اصول بنیادین، اگاهی و دانش، تفکر انتقادی، ویژگی های تجاری، اصول بنیادین زندگی، زیرساخت شایستگی و ساختار فیزیکی مدارس به ترتیب بالاترین بار عاملی و وزن عاملی را بر روی عامل مرتبه دوم مدل نه عاملی الگوی شایستگی ها و صلاحیت های حرفه ای مدیران مدارس دارند
طراحی و اعتبار یابی مدل آموزشی به منظور به کارگیری فناوری در برنامه فلسفه برای کودکان برای دانش آموزان بااستعداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی مؤلفه ها و چارچوب مدل آموزشی برای به کارگیری فناوری در برنامه فلسفه برای کودکان برای دانش آموزان بااستعداد و اعتبار یابی درونی آن بود. روش پژوهش آمیخته از نوع اکتشافی بود. در بخش کیفی پژوهش برای به دست آوردن مدل طراحی آموزشی از تحلیل محتوای استقرایی و در بخش کمی برای اعتبار یابی درونی مدل به روش پیمایشی از طریق پرسشنامه ازنظر متخصصان استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی متخصصین مرتبط با موضوع در رشته های تکنولوژی آموزشی، آموزش و پرورش کودکان استثنائی و فلسفه آموزش وپرورش، اسناد و منابع مکتوب و الکترونیکی و در بخش کمی نیز متخصصین رشته های مذکور بودند. نمونه ها در هر دو گروه به صورت هدفمند انتخاب شدند که در بخش کیفی برای مصاحبه 31 تن از متخصصین و کارشناسان و در بخش کمی 36 نفر از متخصصین در دانشگاه ها و مؤسسات مختلف کشور بودند. جمع آوری داده ها در بخش کیفی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و تحلیل محتوا از اسناد و در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته صورت گرفت. بر اساس تحلیل محتوای انجام شده، 7 طبقه اصلی به دست آمد. همچنین 39 زیر مؤلفه برای طبقه های اصلی استخراج گردید. پس از استخراج کدها، مؤلفه ها و زیر مؤلفه ها در قالب مدل ارائه شدند. نتایج حاصله از اعتبار یابی درونی بر اساس نظر متخصصان نشان داده شده است که مدل آموزشی ارائه شده از اعتبار درونی مطلوبی برخوردار است و اثربخشی لازم را برای آموزش به دانش آموزان بااستعداد دارد.
ارزیابی و مداخله در فرایند سازگاری خ انواده های کودکان با نیازهای ویژه: م عرف ی الگوی دوگانه «ای بی سی ایکس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یافته های پژوهشی نشان می دهند والدین دارای فرزند با نیازهای ویژه فشارهای بیشتری را در زمینه های مختلف تجربه می کنند که می تواند بر کارکردهای خانواده تأثیر گذاشته و منجر به ناسازگاری و آسیب پذیری شود. هدف از پژوهش حاضر معرفی الگویی چند وجهی و پرکاربرد جهت ارزیابی و تبیین سازگاری خانواده های کودکان با نیازهای ویژه است. مقاله حاضر مروری است که با روش مرور نظام مند موضوع در وب گاه های معتبر علمی، به بررسی الگوی دوگانه «ای بی سی ایکس» پرداخته و ضمن بررسی اجزای الگو، روش کاربرد آن نیز ارائه شده است. الگوی دوگانه «ای بی سی ایکس» الگویی چندبُعدی در تبیین میزان فشار روانی و سازگاری خانواده های کودکان با نیازهای ویژه است. با بهره گیری از این الگو، متخصصان، مربیان و کارشناسان می توانند ضمن ارزیابی مطلوب میزان سازگاری خانواده های کودکان با نیازهای ویژه، مداخله های مناسبی برای بهبود عملکرد این خانواده ها انجام دهند.
مقایسه اثربخشی توان بخشی حافظه کاری به کمک رایانه و روش چندحسی بر بهبود کارکرد های اجرایی دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نارساخوانی رایج ترین نوع ناتوانی های یادگیری است که حدود 80 درصد مشکلات یادگیری را در بر می گیرد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی توان بخشی حافظه کاری به کمک رایانه و روش چندحسی بر بهبود کارکرد های اجرایی دانشآموزان مبتلا به نارسا خوانی بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی مبتلا به نارساخوانی شهر رشت در سال تحصیلی 94-1393 بودند که از بین آنها 45 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها از ویرایش چهارم مقیاس هوش وکسلر کودکان، آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی و نسخه نرم افزاری آزمون مرتب کردن کارت های ویسکانسین استفاده شد. برنامه توان بخشی حافظه کاری به کمک رایانه در 11 جلسه به گروه آزمایش اول و برنامه آموزش چندحسی در 9 جلسه به گروه آزمایش دوم آموزش داده شد؛ درحالی که گروه گواه، آموزشی در این زمینه ها دریافت نکردند. تحلیل داده ها نشان داد که در مرحله پس آزمون بین گروه های آزمایش و گواه از نظر میزان بهبودی کارکرد های اجرایی تفاوت وجود داشت؛ به طوری که روش توان بخشی حافظه کاری به کمک رایانه بیشتر از روش چندحسی باعث بهبود کارکرد های اجرایی دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی شده بود. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که روش توان بخشی حافظه کاری به کمک رایانه با ایجاد نوعى تجربه یادگیرى که معطوف به انعطاف پذیری و بازگرداندن کارکرد های مغزىِ دچار اشکال است به بهبود کارکرد های اجرایی کودکان مبتلا به نارساخوانی کمک بیشتری می کند.
بررسی تحول شناختی و هوشی افراد سندرم داون بر اساس آزمون استانفورد بینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کودکان نشانگان داون دارای تاخیرات در زمینه های حرکتی، زبان، خود حمایت گری، رشد شناختی و اجتماعی هستند. دانستن فنوتیپ شناختی و رفتاری افراد نشانگان داون به ما درباره ماهیت عصب روانشناختی افراد نشانگان داون آگاهی می دهد. در نهایت به درمان، آموزش و توانبخشی و ارائه مداخله به این کودکان کمک می کند تا رشد شناختی این گروه از افراد افزایش یابد. بنابراین این پژوهش با هدف بررسی پروفایل شناختی دانش آموزان نشانگان داون در مقایسه با دانش آموزان عادی انجام شد و همچنین تحول پروفایل شناختی این گروه در مقایسه با دانش آموزان عادی پرداخته است. به این منظور 100 دانش آموز نشانگان داون و عادی در گروه سنی 14-6 ساله از مدارس استثنائی و عادی به طور تصادفی انتخاب شدند. در نهایت گروه های سنی دانش آموزان نشانگان داون و دانش آموزان با رشد عادی به 3 گروه 8-6 سال، 11-9 سال، 14-12 سال طبقه بندی شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، آزمون هوش استانفورد بینه نسخه پنجم است. نتایج تحلیل آماری این پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی توکی بیانگر این است که در افراد دارای سندرم داون در مقایسه با کودکان عادی، در مقیاس های استدلال سیال غیرکلامی، دانش غیرکلامی و حافظه فعال با افزایش سن کاهش صورت می گیرد. در صورتی که در باقی زیر مقیاس ها تغییرات معنی داری در پروفایل شناختی دیده نشد. گرچه گروه نشانگان داون نیز مانند گروه افراد دارای رشد عادی، با افزایش سن تغییراتی در رشد کلی هوش کلامی و غیرکلامی و هوشبهر کلی نداشتند.
بررسی اثربخشی برنامه ی بخشایشگری بر مهارت کنترل خشم نوجوانان بزهکار شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی برنامه ی بخشایشگری در کاهش مشکلات خشم و ارتقای مدیریت خشم نوجوانان مقیم کانون اصلاح و تربیت تهران انجام شد. این پژوهش یک مطالعه ی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل بود. در این پژوهش 30 نوجوان با مشکلات رفتاری مقیم کانون اصلاح و تربیت به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 16 جلسه ی 120 دقیقه ای در جلسات آموزش بخشایشگری شرکت کردند، درحالی که به گروه کنترل آموزشی داده نشد. ابزار جمع آوری داده ها در این پژوهش پرسشنامه ی خشم صفت – حالت اسپیلبرگر STAXI-2 بود و اطلاعات به دست آمده با روش کوواریانس تک متغیره و با استفاده از نسخه ی 23 نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها نشان داد که آموزش برنامه ی بخشایشگری اثر معنی داری بر مهارت کنترل خشم نوجوانان با مشکلات رفتاری دارد (p<0/05). لذا آموزش این برنامه با نتایج مثبت و مؤثری بر کنترل و مدیریت خشم گروه آزمایش همراه بوده و توجه به برنامه های بخشایشگری در کاهش مشکلات رفتاری نوجوانان ضروری است و اهمیت ویژه ای دارد.
مقایسه آموزش مبتنی بر زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی کوتاه مدت به شیوه خود تنظیمی در بهبود راهبرد های مقابله زناشویی و تنظیم شناختی هیجان والدین دارای فرزند کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه آموزش مبتنی بر زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی کوتاه مدت به شیوه خودتنظیمی در بهبود راهبرد های مقابله زناشویی و تنظیم شناختی هیجان والدین دارای فرزند کم توان ذهنی هدف: هدف این پژوهش مقایسه تأثیر آموزش مبتنی بر زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی کوتاه مدت به شیوه خودتنظیمی ( SRCT ) بر تنظیم شناختی هیجان و راهبردهای مقابله زناشویی والدین دارای فرزند کم توان ذهنی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با رویکرد کاربردی و با بهره گیری از طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری (یک ماهه) با گروه کنترل بود. نمونه مورد مطالعه شامل 41 زوج از والدین دارای فرزند کم توان ذهنی بود که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (زوج درمانی هیجان مدار، 12زوج و زوج درمانی کوتاه مدت به شیوه خودتنظیمی، 14زوج) و یک گروه گواه (15 زوج) جایگزین شدند. زوج درمانی هیجان مدار ( EFT ) در 10 جلسه و زوج درمانی کوتاه مدت به شیوه خودتنظیمی ( SRCT ) در 8 جلسه (هفته ای یک جلسه) بر روی گروه های آزمایش انجام شدند و داده های حاصل از پرسشنامه راهبردهای مقابله زناشویی بومن و تنظیم شناختی هیجان با آزمون طرح مختلط اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مبتنی بر زوج درمانی هیجان مدار ( EFT ) و زوج درمانی کوتاه مدت به شیوه خودتنظیمی ( SRCT )، باعث افزایش نمرات زوج ها در تنظیم شناختی هیجان و راهبردهای مقابله زناشویی می شود. یافته ها همچنین نشان داد، اثر بخشی هر دو مداخله بعد از یک ماه باقی مانده است. نتیجه گیری: با توجه به نقش تنظیم شناختی هیجان و راهبرد های مقابله زناشویی در تعاملات زوجین، پیشنهاد می شود از شیوه هیجان مدار و خودتنظیمی برای بهبود راهبردهای مقابله زناشویی و تنظیم شناختی هیجان و کاهش تعارضات زناشویی در والدین دارای فرزند کم توان ذهنی استفاده کرد .
مقایسه اثربخشی آموزش شناختی مبتنی بر رایانه، مداخله مکمل های غذایی و ترکیب این دو بر بهبود توجه و نشانگان رفتاری اختلال کم توجهی/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بازتوانی شناختی مبتنی بر رایانه، درمان با مکمل های غذایی و ترکیب این دو مداخله بر بهبود توجه و نشانگان رفتاری کودکان نارسا توجه/ بیش فعال انجام گرفت. روش : روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل همه مدارس ابتدایی دخترانه مناطق چندگانه تهران در سال تحصیلی ۹۷-۹۶ بود که از بین آنها، چهار مدرسه با روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد، ۶۶ کودک با نارسایی توجه/ بیش فعالی شناسایی شدند که ۵۲ نفر از آن ها برحسب شرایط ورود به پژوهش انتخاب و در چهار گروه آزمایشی و گواه ( 13 نفر در هر گروه) جای دهی شدند. به منظور تشخیص اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی از پرسشنامه اسنپ-۴ و مصاحبه بالینی وبرای کنترل هوش از آزمون ریون استفاده شد. شرکت کنندگان از نظر سن، هوش و شدت علائم اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی در چهار گروه همتاسازی شدند. داده های پژوهش با کمک پرسشنامه نقاط ضعف و قدرت ( SDQ ) فرم والدین و آزمون عملکرد پیوسته ( CPT ) جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری و با کمک نرم افزار Spss20 انجام شد. یافته ها : هر سه گروه مداخله ای در زمینه توجه و نشانگان رفتاری نسبت به گروه کنترل پیشرفت معناداری داشته اند اما بین گروه های مداخله ای در تغییرات از پیش آزمون تا پس آزمون تفاوت معناداری دیده نشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که توانبخشی شناختی و مصرف مکمل های غذایی می تواند منجر به بهبود عملکرد توجه و نشانگان رفتاری در کودکان نارسا توجه/ بیش فعال گردد. بیشترین اندازه اثر در خرده مقیاس پاسخ صحیح(۸۵/۰)دیده شد.
اثر بخشی برنامه حضوری – مجازی درمان تعامل والد-کودک بر اساس رویکرد آیبرگ بر اختلالات رفتاری کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف اثربخشی برنامه حضوری- مجازی درمان والد- کودک براساس رویکرد آیبرگ بر کودکان با اختلالات رفتاری مراکز پیش دبستانی در شهر تهران انجام شده است. روش : این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با 30 مادر کودکان با اختلالات رفتاری پیش دبستانی (15 مادر گروه آزمایشی و 15 مادر گروه گواه) و با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. هر دو گروه قبل از برنامه ، سیاهه رفتاری کودکان آیبرگ (ECBI) (آیبرگ، پنگوس،1999، آیبرگ، رابینسون، 1993) سیاهه رفتاری کودکان (CBCL) آخن باخ و رسکولار(2000) آزمون ملاک های اختلالات رفتاری بر DSM5 (2013) ( را کامل کردند سپس برنامه را طی 14جلسه فقط برای گروه آزمایش اجرا شد وگروه گوا ه هیچ برنامه ای را دریافت نکردند. برای تجزیه وتحلیل از آزمون T مستقل و تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج: یافته ها نشان دادکه برنامه حضوری – مجازی درمان تعامل والد- کودک براساس رویکرد آیبرگ به طور معناداری در کاهش اختلالات رفتاری موثر بوده است. بحث : الگوی کلی نتایج حاکی از آن است که این برنامه درکاهش اختلالات رفتاری اثربخش بوده ، بنابراین می توان از آن به عنوان یک الگوی درمانی در مراکز پیش دبستانی استفاده شود.
پیش بینی اضطراب اجتماعی بر مبنای حمایت اجتماعی و خودکارآمدی اجتماعی در نوجوانان معلول جسمی- حرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف پیش بینی اضطراب اجتماعی بر مبنای حمایت اجتماعی و خودکارآمدی اجتماعی در نوجوانان معلول جسمی- حرکتی شهر شیراز انجام شد. روش پژوهش از نوع توصیفی و همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر و پسر معلول جسمی-حرکتی در سال تحصیلی 95-94 در مقطع متوسطه ی اول و دوم شهرستان شیراز بودندنتایج نشان داد از بین مؤلفه های خودکارآمدی اجتماعی، خودکارآمدی برای کنترل شناختی (41/0 =r) و خودکارآمدی برای کنترل عاطفی (26/0-= r) با ترس از ارزیابی منفی رابطه معنی داری دارد. علاوه بر این، از بین مؤلفه های حمایت اجتماعی،حمایت هیجانی/اطلاع رسانی 24/0-r= و حمایت مهربانی 24/0- r=با اجتناب و اندوه عمومی رابطه معنی داری دارد. از بین مؤلفه های خودکارآمدی اجتماعی، خودکارآمدی برای کنترل شناختی (32/0 =r) و خودکارآمدی برای کنترل عاطفی 36/0- r= با اجتناب و اندوه عمومی رابطه معنی داری دارد. همچنین مؤلفه های حمایت اجتماعی با اجتناب و اندوه در موقعیت های جدید رابطه معنی داری ندارد. همچنین، از بین مؤلفه های خودکارآمدی، خودکارآمدی برای کنترل شناختی (26/0 =r) با اجتناب و اندوه در موقعیت های جدید رابطه معنی داری دارد. نتایج رگرسیون نشان داد از میان مؤلفه های خودکارآمدی اجتماعی، تنها خودکارآمدی برای کنترل شناختی به طور معنی داری ترس از ارزیابی منفی (01/0p < - 4/0β=) اجتناب و اندوه عمومی (001/0p= - 27/0β=) و اضطراب و اندوه در موقعیت های جدید (01/0p < - 27/0β=) را پیش بینی می کند. با توجه به رابطه منفی مؤلفه های حمایت اجتماعی، با اضطراب اجتماعی، پیشنهاد می شود که درمانگران و متخصصان حوزه بهداشت روان، به نقش این متغیر در مداخلات درمانی توجه بیشتری نشان دهند.
تدوین و اعتباریابی برنامه آموزشی تاب آوری ویژه مادران دارای فرزند با اختلال فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی برنامه آموزشی تاب آوری ویژه مادران دارای فرزند با اختلال فلج مغزی انجام شد. روش: پژوهش به روش کیفی از نوع تحلیل کیفی متن صورت گرفت. جامعه پژوهشی شامل کتاب ها و مقالات تخصصی فارسی و انگلیسی در دسترس در حوزه آموزش تاب آوری، مدل ها و الگوهای تاب آوری در 20 سال اخیر، متخصصان تاب آوری و مادران دارای فرزند با اختلال فلج مغزی بود. انتخاب از میان منابع کتابخانه ای شامل تمامی منابع مرتبط بود، انتخاب از میان متخصصان به روش گلوله برفی و انتخاب از میان مادران به روش در دسترس صورت گرفت. در نهایت، 12 متخصص و 8 مادر در مصاحبه نیمه ساختاریافته شرکت کردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون از نوع شبکه مضامین استفاده شد. اعتبارسنجی مضامین با روش های نظر ممیز بیرونی و محاسبه شاخص CVR صورت گرفت. یافته ها: نشان داد که ضرورت های آموزشی مادران در 6 محور قالب بندی می شود. این 6 محور شامل: 1. ضرورت آشنایی مادران با مفهوم تاب آوری، عوامل مؤثر بر آن و ویژگی های افراد تاب آور، 2. آشنایی با عوامل حمایتی درونی و بیرونی در ارتقاء تاب آوری، 3. نقش افکار منفی و تحریف های شناختی و راهکارهای مقابله با آنها در تاب آوری، 4. لزوم به کارگیری راهبردهای تنظیم هیجان کارامد در مواجهه با مشکلات، 5. نقش معنویت در تاب آوری و معنایابی در رنج و 6. آشنایی مادران با فرایند هدف گذاری و نقش آن در تاب آوری می باشد. برای این 6 محور، 12 جلسه آموزشی تعریف شد.
تاثیر آموزش مثبت اندیشی بر ناگویی هیجانی و خودبخشایشگری مادران کودکان دارای ناتوانی های یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی دوره جدید سال هشتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۹
111 - 145
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مثبت اندیشی بر ناگویی هیجانی و خودبخشایشگری مادران کودکان دارای ناتوانی های یادگیری سبزوار (1395) انجام شد. این پژوهش، نیمه تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. 34 نفر از مادران کودکان دارای ناتوانی های یادگیری 6 - 12 ساله سبزوار به صورت تصادفی انتخاب شده و در دو گروه جایگزین شدند. پرسشنامه های ناگویی هیجانی تورنتو و خودبخشایشگری ول، دی شی و واکینی به عنوان پیش آزمون اجرا شد. مادران گروه آزمایشی 8 جلسه 75 دقیقه ای دربرنامه آموزش مثبت اندیشی شرکت کردند و آن گاه پس آزمون اجرا شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که آموزش مثبت اندیشی موجب کاهش ناگویی هیجانی و مولفه های آن ( دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تمرکز بر تجارب بیرونی ) و نیز افزایش خودبخشایشگری و مولفه های آن (احساسات و کنش های خودبخشایشگری و باورهای خودبخشایشگری) شد. براین اساس آموزش مثبت اندیشی یک برنامه مداخله ای موثر برای کمک به مادران کودکان دارای اختلال یادگیری می باشد.
اختلال های طیف اتیسم؛بازنگری ملاک های تشخیصی در نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بازنگری در ملاک های تشخیصی اختلال های طیف اتیسم به طور گسترده ای پیش بینی شده و انتظار می رود نقش مهمی در پالایش تعریف آن داشته باشد. در مقایسه با نسخه پیشین، در نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی تغییرات متعددی ایجاد شده است. این ملاک ها هیچ گونه تاکیدی بر تاخیر زبان و سن شروع اختلال ها نداشته به جز این که اختلال های طیف اتیسم به عنوان نوعی اختلال عصبی تعریف شده است که نشانه های آن در اوایل دوره کودکی ظاهر می شود، اگرچه ممکن است این اختلال ها برای نخستین بار در مراحل بعدی زندگی نیز تشخیص داده شوند. حوزه های 3گانه اختلال های طیف اتیسم به 2حوزه حیطه اجتماعی-ارتباطی و حیطه رفتاری که شامل علایق ثابت و رفتارهای تکراری است، کاهش یافته اند. نتیجه گیری: در مقاله تظاهرات بالینی این اختلال ها در فرد مبتلا با جزییات بیشتری برحسب مشخصه های بالینی توصیف می شوند. افزون بر گزارش این تغییرات در طبقه بندی اختلال ها، دستورعمل های بین المللی عمده ای نیز معرفی شده اند و توصیف مختصری از شیوه های بالینی مناسب برای ارزیابی این اختلال و اصول کلی مداخله درمانی نیز ارایه شده است.
تأثیر آموزش توانایی خودنظم بخشی بر کاهش رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از دلایل اصلی مشکلات رفتاری دانش آموزان در مدارس، عدم توانایی تنظیم هیجان های مختلف است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر برنامه آموزش توانایی خودنظم بخشی بر کاهش میزان پرخاشگری دانش آموزان با مشکلات سازش یافتگی بود. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی دانش آموزان پسر مقطع دبیرستان در سال تحصیلی1392 - 1393 شهرستان رشت بود که از بین آنها پس از اجرای اولیه پرسشنامه ناسازگاری 20 نفر که دارای پرخاشگری معناداری بودند، انتخاب و در دو گروه 10 نفره آزمایش و کنترل به شیوه تصادفی جایدهی شدند. برای گروه آزمایش، 9 جلسه 80 دقیقه ای برنامه توانایی خودنظم بخشی، آموزش داده شد در حالی که گروه کنترل چنین آموزشی را دریافت نکردند، و در پایان هر دو گروه مورد پس آزمون قرار گرفتند. ابزار سنجش مقیاس هوش وکسلر کودکان، پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992) و پرسشنامه ی سازگاری دانش آموزان (سینها و سینگ، ۱۹۹۳) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش توانایی خودنظم بخشی به طور معنا داری موجب کاهش انواع پرخاشگری در دانش آموزان ناسازگار می گردد (۰۵/۰≥p)؛ بنابراین می توان نتیجه گرفت که برنامه های آموزش خودنظم بخشی با افزایش توان تنظیم و مدیریت هیجان به کاهش رفتارهای پرخاشگرانه کمک می کند.
مقایسه نارسایی هیجانی، خود دلسوزی و سبک های شوخ طبیعی بین والدین کودکان کم توان ذهنی و کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه نارسایی هیجانی، خود دلسوزی و سبک های شوخ طبیعی بین والدین کودکان کم توان ذهنی و کودکان عادی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع علی - مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل کلیه والدین کودکان کم توان ذهنی (160=N) و والدین کودکان عادی شهرستان سقز بودند که از بین آنها 80 نفر والد کودکان کم توان ذهنی به شیوه دردسترس و 80 نفر والد کودکان عادی بودند به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس نارسایی هیجانی تورنتو (بگبی، پارکر، تیلور ، 1994)، پرسشنامه خود دلسوزی (نف،2003) و پرسشنامه شوخ طبعی (مارتین و دیگران،2003) است. روش تجزیه و تحلیل، آزمون تحلیل واریانس چند متغیره بود. نتایج پژوهش نشان داد که بین والدین کودکان کم توان ذهنی و والدین کودکان عادی از لحاظ نارسایی هیجانی، خود دلسوزی و سبک های شوخ طبعی تفاوت معنی دار وجود دارد (01/0 ≥ P). نتیجه گیری: والدین کودکان کم توان ذهنی به دلیل مشکل فرزندشان مشکلات نارسایی هیجانی و خود- دلسوزی بیشتر داشتند و از سبک های شوخ طبعی پرخاشگرانه و خودتحقیرگرایانه نسبت به والدین سالم استفاده کردند. بنابراین والدین کودکان کم توان ذهنی نیاز به توجه و حمایت بیشتر در زمینه آموزش و تربیت کودکان دارند.
مقایسه ادراک دیداری- فضایی و پردازش زمانی شنیداری در کودکان دارای اختلال یادگیری خاص، اختلال یادگیری غیرکلامی و اختلال نقص توجه/ بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به مشکلاتی که کودکان با نارسایی های عصب تحولی در پردازش های حسی با آن مواجه هستند؛ پژوهش حاضر باهدف مقایسه ادراک دیداری- فضایی و پردازش زمانی شنیداری در کودکان با اختلال یادگیری خاص، اختلال یادگیری غیرکلامی و نقص توجه/ بیش فعالی انجام شد. روش تحقیق پژوهش پس رویدادی و جامعه آماری شامل کودکان دختر و پسر 9 تا 12 ساله مراجعه کننده به مرکز روان پزشکی کودکان، مراکز اختلال یادگیری و مدارس دوره ابتدایی در سال تحصیلی 400- 1399 شهر رشت بودند. تعداد 79 نفر از این کودکان با روش نمونه گیری در دسترس در سه گروه اختلال قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از آزمون های ادراک دیداری –غیرحرکتی (گاردنر، 1996)، ادراک شنیداری (آلن و سرواتسکا،1994) و سیاهه مشکلات شنوایی (فیشر،1996) استفاده شد. داده های پژوهش با تحلیل واریانس تک متغیره و چند متغیره تحلیل شد. نتایج نشان داد کودکان با اختلال یادگیری غیرکلامی در متغیر ادراک دیداری- فضایی و پردازش زمانی شنیداری در مقایسه با گروه اختلال یادگیری خاص و نقص توجه/ بیش فعالی نمرات پایین تری کسب کردند؛ کودکان با اختلال یادگیری خاص با نارسایی خواندن در مؤلفه (چرخش و وارونگی) ادراک دیداری- فضایی و مؤلفه (دیرش) پردازش زمانی شنیداری در مقایسه با گروه اختلال نقص توجه/ بیش فعالی عملکرد پایین تری داشتند. با توجه به نتایج به دست آمده و وجود نارسایی های بیشتر کودکان اختلال یادگیری غیرکلامی در مهارت های پردازش حسی دیداری و شنیداری ضروری است که در حوزه آموزش توجه بیشتری به علائم و نشانه های این اختلال شود تا با مداخله زودهنگام، مشکلات این کودکان کاهش یابد.