فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۵۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه دستیابی به میزان شیوع نارساییهای ویژه در یادگیری و عوامل مرتبط با آن در میان دانش آموزان دوره ابتدایی استان اردبیل می باشد. روش تحقیق از نوع علی - مقایسه ای می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر را دانش آموزان مشغول به تحصیل در پایه های سوم الی پنجم ابتدایی مدارس شهری استان اردبیل تشکیل می دهند که از میان آنها، قریب به 1440 نفر با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و با استفاده از چک لیست ویژگی های کودکان مبتلا به نارساخوانی، نارسانویسی و نارسایی در حساب، که در اختیار معلمان قرار گرفته بود، توام با تحلیل دفاتر املا انشا و حساب دانش آموزان، اقدام به شناسایی کودکان مبتلا به نارساییهای ویژه در یادگیری شد بطوری که میزان شیوع این نارسایی در حد 13 درصد بدست آمد در مرحله دوم مطالعه، از میان این دانش آموزان، 48 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند که 50 درصد آنها دختر و 50 درصد دیگر پسر بودند. همچنین تعداد 48 نفر دانش آموز عادی نیز از همان کلاسهایی که دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری انتخاب شده بودند بصورت کاملا تصادفی برگزیده شدند. هر دو گروه قابل مطالعه و قابل مقایسه به آزمونهای تشخیص شنیداری وپمن، آزمون هوشی ریون، آزمون حافظه وکسلر، آزمون ماریان فراستیک، آزمونهای خواندن، املا و ریاضی، و آزمونهای محقق ساخته پاسخ دادند. همچنین آزمون مشکلات رفتاری راتر نیز از دید معلمان برای هر دو گروه دانش آموزان اجرا شد. لازم به ذکر است که ماهیت مطالعه ایجاب می کرد که از روش علی مقایسه ای استفاده شود و شیوه جمع آوری اطلاعات نیز انفرادی بوده و در محل تحصیل دانش آموزان و بوسیله آزمونگران آموزش دیده صورت گرفته است. نتیجه مطالعه نشان داد که 13 درصد دانش آموزان پایه های سوم و چهارم و پنجم ابتدایی مدارس شهری استان اردبیل مبتلا به نارساییهای ویژه در یادگیری هستند و از عوامل مرتبط با این نارساییها می توان به اشکال در یادآوری، استفاده کمتر از تکرار و تمرین و ضعف در حافظه بینایی، کنترل ذهنی ضعف، ضعف در تشخیص شنیداری اشاره کرد. همچنین این دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری بیشتری بوده و از نظر ادراک بینایی حرکتی ضعیف تر از دانش آموزان عادی هستند.
اختلال های یادگیری غیرکلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال های یادگیری غیرکلامی1 (NLD) شامل شماری از علائم بالقوه ناتوان کننده ویژه ای است که رورک2 (1995)، آنها را به سه دسته عمده مشتمل بر: نقایص نورولوژیکی، نقایص تحصیلی و نقایص اجتماعی - عاطفی، سازشی تقسیم بندی کرده است. نقایص نورولوژیکی شامل مشکلاتی در ادراک دیداری و لامسه ، هماهنگی روانی – حرکتی ، توجهات دیداری و لامسه ، حافظه غیرکلامی ، استدلال ، کارکردهای اجرایی و مشکلات ویژه-ای در جنبه هایی از زبان و گفتار می باشد . نقایص تحصیلی شامل مشکلاتی در زمینه هایی مانند : نقایصی در محاسبات ریاضی ، استدلال ریاضیات ، درک و فهم خواندن بعضی از مطالب و جنبه هایی از زبان نوشتاری و دست خط می باشد . نقایص اجتماعی شامل مشکلاتی در ادراک اجتماعی و تعاملات اجتماعی است
بطورخلاصه ویژگی های کودکان دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی شامل 1) رشد توانائی های کلامی و گنجینه لغات مناسب 2) مشکلاتی در زمینه های اجتماعی، تعبیر و تفسیر حالات هیجانی دیگران و ضعف در فهم علائم عاطفی دیگران می باشد. همراه با مشکلاتی در درک و فهم خواندن (مانند استعاره ها و فکاهی) ، 3) مشکلات شدید در ریاضیات، ضعف در تفکر انتزاعی و داوری 4) تفاوت معنی داری بین هوشبهر عملی و هوشبهر کلامی با برتری هوشبهر کلامی از دیگر ویژگی های این کودکان است 5 ) افزون براین ، مشکلاتی در تمرکز، حواسپرتی، توجه زیاد به جزئیات، ناهماهنگی های حرکتی و ضعف در مهارت های ظریف حرکتی در این کودکان به وفور دیده می شود.هدف از مقاله حاضر آشنایی خوانندگان و علاقمندان با نشانگان اختلالات یادگیری غیرکلامی می باشد.
تاثیر آموزش کارکرد های اجرایی بر عملکرد ریاضیات و خواندن دانش آموزان دبستانی با ناتوانیهای یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی در چهار عامل سازمان دهی، برنامه ریزی، حافظه فعال و بازداری پاسخ بر بهبود عملکرد خواندن و ریاضیات دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه پرداخته شده است.
روش: با توجه به ماهیت موضوع از روش نیمه تجربی و طرحهای بلوکی تصادفی ساده با پیش آزمون- پس آزمون و مرحله پیگیری استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دختر و پسر پایه چهارم دبستان با اختلال خواندن و اختلال ریاضیات شهر اصفهان به تعداد 209 نفر بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 90 دانش آموز به شکل تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به شکل تصادفی قرار گرفتند.در مرحله پیش آزمون از آزمونهای حافظه فعال کورنولدی و آزمون عصب شناختی کولیج برای اندازه گیری کارکردهای اجرایی و از آزمونهای ریاضیات کی- مت و آزمون تشخیص سطح خواندن به ترتیب برای اندازه گیری عملکرد ریاضیات و خواندن استفاده شد. آموزش کارکردهای اجرایی به شکل گروهی و برای هر کارکرد در هر بلوک ده ساعت آموزش اعمال شد. تمرکز اصلی آموزش بر فعالیتهایی بود که موجب تحریک و تقویت پیوندهای عصب شناختی کودک می شد. پس از آموزش ، پس آزمون و بیست و پنج روز بعد مرحله پیگیری به اجرا درآمد. از روش تحلیل واریانس چندمتغیره آمیخته همراه با اندازه گیری مکرر برای آزمون فرضیه ها استفاده شد.
یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین کارکردهای اجرایی در دو گروه دانش آموزان با اختلال خواندن و اختلال ریاضیات به تفکیک جنسیت تفاوت معنادار آماری وجود دارد . همچنین تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر بهبود عملکرد خواندن و عملکرد ریاضیات به لحاظ آماری معنادار است (p < .01) .
نتیجه گیری: آموزش و توجه به تقویت کارکردهای اجرایی به مثابه کارکردهایی با زیربنای عصب شناختی می تواند به صورت رویکردی نوین در درمان اختلالهای یادگیری ویژه، مطرح شود.
مقایسه هوش کلامی و غیرکلامی دانش آموزان نارساخوان – نادرست نویس با دانش آموزان عادی
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر نتایج بخشی از پژوهشی است که با هدف مقایسه هوش کلامی و غیرکلامی دانش آموزان نارساخوان – نادرست نویس با دانش آموزان عادی پایه سوم ابتدایی منطقه 10 شهر تهران انجام شده است. بدین منظور طی چند مرحله 30 دانش آموز نارسا خوان – نادرست نویس و 30 دانش آموز عادی که از نظر سن، جنس، پایه تحصیلی، دامنه هوشی، مشکلات عاطفی – رفتاری و آسیبهای حسی (بینایی و شنوایی) همگن بودند انتخاب گردیدند. ابزارهای تحقیق شامل برگه اطلاعات فردی و علایم و نشانه های نارساخوانی – نادرست نویسی، پرسشنامه راتر، آزمون ماتریسهای رنگی ریون، آزمونهای خواندن و نوشتن و مقیاس هوش وکسلر برای کودکان بود. برای تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از روش t برای گروههای مستقل و همبسته استفاده شد. یافته ها نشان می دهند که هوش کلامی دانش آموزان نارساخوان – نادرست نویس کمتر از هوش کلامی دانش آموزان عادی است (P<0.0001)، برعکس هوش غیرکلامی دانش آموزان نارساخوان – نادرست نویس بیشتر از هوش غیرکلامی دانش آموزان عادی می باشد (P<0.05). همچنین هوش کلامی دانش آموزان نارساخوان – نادرست نویس به مراتب کمتر از هوش غیرکلامی آنها می باشد (P<0.0001)، در حالیکه بین هوش کلامی و غیرکلامی دانش آموزان عادی تفاوت معناداری وجود ندارد. با توجه به اینکه هوش غیرکلامی در دانش آموزان نارساخوان – نادرست نویس بیشتر از هوش کلامی آنها می باشد، لازم است از مهارتهای غیرکلامی و عملی آنها در جهت جبران کمبودهای آنان بهره بگیریم
ماهیت و طبقه بندی اختلالات خواندن (نقدی بر پیشنهادات (DSM- 5) برای این اختلال)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله دانش و آگاهی های موجود در مورد اختلالات خواندن در کودکان را مرور کرده و آن را با پیشنهادات موجود در طبقه بندی آنها در "" DSM- 5"" ارتباط می دهد. عموما دو شکل مختلف از اختلالات خواندن در کودکان که ناشی از مشکلات زبانی هستند، وجود دارد. نارساخوانی (همانطور که در (DSM- 5) تعریف شده است) یا مشکل رمزگشایی که مربوط به کودکانی است که در تسلط بر ایجاد رابطه بین الگوی هجی کردن حروف و تلفظ کلمات دارای مشکل هستند. به طور مشخص این کودکان با صدای بلند و آهسته و در عین حال غلط می خوانند و مشکلات بیشتری نیز در هجی کردن را تجربه می کنند. نارساخوانی ظاهرا از ضعف در مهارت های واج شناختی (صداهای گفتاری) بوجود می آید و با تدریس آوایی نظام مند در ترکیب با آموزش آگاهی واج شناختی قابل بهبود است. شکل اصلی دیگر از مشکلات خواندن، اختلال درک خواندن است. این کودکان با صدای بلند و در عین حال درست و روان می خوانند اما مشکلاتی در فهم آنچه خوانده اند، دارند. به نظر می رسد اختلال درک خواندن ناشی از ضعف در گستره مهارت های زبان شفاهی شامل دانش واژه شناسی ضعیف، مهارت های دستوری ضعیف و مشکلاتی در ادراک زبان شفاهی باشد. در این مقاله پیشنهاد می شود که حذف آسیب درک خواندن از (DSM- 5) یک مشکل جدی است که باید پیگیری و اصلاح شود. هر دو نوع نارساخوانی و اختلال درک خواندن اساسا هم بعد هستند و ارتباط زیادی با دیگر اختلالات زبانی دارند. در این مقاله بحث می شود که شناخت ارتباط بین اختلالات خواندن و زبانی الزام مهمی برای ارزیابی و درمان است و اشاره می شود که درجه بالای هم بودی بین اختلالات خواندن و دیگر اختلالات به ظاهر مجزا (مانند اختلال نقص توجه ، بیش فعالی و اختلالات حرکتی ) چالش های مهمی برای درک این اختلالات بوجود می آورد.
مقایسه عملکرد کودکان دارای اختلالات یادگیری کلامی و غیرکلامی در مقیاس تجدیدنظر شده هوشی وکسلر، آزمون دیداری حرکتی بندرگشتالت و مقیاس ریاضیات ایران کیمت
حوزه های تخصصی:
"هدف این پژوهش بررسی و مقایسه عملکرد کودکان دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی و کودکان دارای اختلالات یادگیری کلامی در زیرآزمونهای مقیاس تجدید نظر شده هوشی وکسلر کودکان، آزمون دیداری ـ حرکتی بندرگشتالت و مقیاس ریاضیات ایران کیمت بود. پس از ارزیابیهای متعدد بر اساس تفاوت معنادار بین هوشبهر کلامی و عملی و نمرات مقیاس درجهبندی دانشآموزان: تشخیص اولیه کودکان دارای اختلالات یادگیری (مایکل باست، 1971) دو گروه دارای اختلالات یادگیری کلامی و غیرکلامی از میان مراجعهکنندگان به مراکز اختلالات یادگیری سازمان کودکان استثنایی شهر شیراز شناسایی شدند. اطلاعات لازم بهمنظور انجام این پژوهش با استفاده از مقیاس تجدید نظر شده هوشی وکسلر کودکان، آزمون دیداری ـ حرکتی بندرگشتالت و مقیاس ریاضیات ایران کیمت از 52 آزمودنی دختر و پسر 6 تا 11 ساله دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی (23 نفر) و دارای اختلالات یادگیری کلامی (29 نفر) جمعآوری گردید. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی و آزمون T مستقل با روش تصحیح بونفرنی استفاده شد. نتایج نشان داد که:
1ـ میانگین نمرات گروه دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی در خردهآزمونهای اطلاعات، شباهتها، حساب و واژهها از میانگین نمرات گروه دارای اختلالات یادگیری کلامی بهطور معنادار بالاتر است. و در خردهآزمون حساب برخلاف سایر زیرآزمونها میانگین نمرات گروه دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی از میانگین نمرات گروه اختلالات یادگیری کلامی پایینتر است.
2ـ تفاوت معناداری در تمام خردهآزمونهای عملی مقیاس تجدیدنظرشده هوشی وکسلر بجز تطبیق علایم در دو گروه دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی و دارای اختلالات یادگیری کلامی وجود دارد. میانگین نمرات گروه دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی از میانگین نمرات گروه دارای اختلالات یادگیری کلامی بهطور معناداری کمتر است.
3ـ میانگین گروه دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی در آزمون دیداری ـ حرکتی بندرگشتالت بهطور معنادار پایینتر از میانگین گروه دارای اختلالات یادگیری کلامی است.
4ـ میانگین گروه دارای اختلالات یادگیری غیرکلامی در تمام بخشهای مقیاس ریاضیات ایران کیمت بهطور معنادار پایینتر از میانگین گروه دارای اختلالات یادگیری کلامی است.
با استفاده از نتایج فوق تشخیص اختلالات یادگیری کلامی و غیرکلامی با استفاده از نیمرخ نمرات در زیرآزمونهای مقیاس تجدید نظرشده هوشی وکسلرکودکان، آزمون دیداری ـ حرکتی بندر گشتالت و مقیاس ریاضیات ایران کی مت امکانپذیر بوده و استفاده از هر سه مقیاس توصیه میشود.
"
فراتحلیل شیوع ناتوانی های یادگیری در دانش آموزان ابتدایی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش برآورد میزان شیوع ناتوانی های یادگیری در دانش آموزان ابتدایی کشور بود. با توجه به اینکه چندین پژوهش با حجم نمونه بزرگ در کشور انجام گرفته بود، تحقیق حاضر قصد داشته است تا با استفاده از روش فراتحلیل نرخ شیوع ناتوانی های یادگیری را از مطالعات انجام شده برآورد کند. به این منظور با استفاده از بانک اطلاعاتی اسناد و مدارک علمی ایران و نیز فصلنامه ها و مجلات علمی - پژوهشی یا ترویجی هفت مطالعه شناسایی گردید که دسترسی به تعدادی از این مطالعات به علت جابجایی در مرکز منتشر کننده پژوهشهای مذکور در زمان انجام مطالعه حاضر میسر نشد. چهار مطالعه با حجم نمونه بزرگ بدست آمد که در فراتحلیل حاضر مورد استفاده قرار گرفته اند. از طرف دیگر نرخ شیوع با استفاده از اطلاعات بدست آمده از مراکز ناتوانی های یادگیری در سطح کشور نیز محاسبه گردید. به طور کلی نرخ شیوع ناتوانی های یادگیری با توجه به فراتحلیل حاضر و نیز تحلیل حساسیت عبارت بودند از: شیوع کلی 8.81 درصد در هر دو جنس در چهار مطالعه بدون تحلیل حساسیت، شیوع در خلال تحلیل حساسیت و پس از حذف مطالعه کردستان 6.02 درصد، شیوع در پسران 6 درصد و شیوع در دختران 4.56 درصد. برآوردهای نرخ شیوع حاصل از آمار مراکز ناتوانی های یادگیری برای شیوع ناتوانی های یادگیری در سال های 80-81 و 81-82 که توسط پژوهشگر مطالعه حاضر محاسبه و به دست آمده است به ترتیب 3.19 و 3.7 درصد بوده است. در تحلیل نهایی با احتساب نرخ شیوع بدست آمده از مراکز ناتوانی های یادگیری در فراتحلیل حاضر نرخ شیوع کلی 4.58 درصدی برای ناتوانی های یادگیری در دانش آموزان ابتدایی کشور بدست آمد. از طرف دیگر نتایج فراتحلیل حاضر نشان داد که پسران 1.1 تا 2.2 درصد بیش از دختران به ناتوانی های یادگیری مبتلا می شوند. با توجه به اینکه نرخ شیوع در استانهای کردستان و اردبیل بر اساس مطالعات انجام شده بالاتر از مطالعات تهران و رشت بوده است، احتمال نقش عامل دوزبانگی در ارزیابی های تشخیصی برای وجود ناتوانی های یادگیری می رود.
شیوع اختلالات خواندن در دانش آموزان پایه سوم و چهارم ابتدایی شهرکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : مطالعه حاضر، با هدف بررسی میزان شیوع اختلال خواندن در دانش آموزان پایه سوم و چهارم ابتدایی شهرکرد انجام شد. روش : این پژوهش از نوع توصیفی- همه گیرشناسی است.400 نفر دانش آموز دختر و پسر پایه سوم و چهارم ابتدایی با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و آزمون تشخیصی سطح خواندن برای آنها اجرا شد. داده های این پژوهش از طریق روشهای آمار توصیفی و آزمون خی دو تحلیل شدند. یافته ها : این پژوهش نشان داد که به طور کلی 5/10 درصد از دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی و 3/7 درصد دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی دچار اختلال خواندن هستند. در ضمن 4/8 درصد از دانش آموزان پسر پایه سوم ابتدایی و 3/4 درصد دانش آموزان دختر پایه سوم ابتدایی دبستانهای شهرکرد از اختلال در خواندن رنج می برند. همچنین مشخص شد که هرچند بین فراوانی اختلال خواندن در دانش آموزان پسر و دختر تفاوت معنادار وجود دارد، ولی تفاوت دانش آموزان پایه سوم و چهارم معنادار نیست. نتیجه گیری : شیوع اختلال خواندن در میان دانش آموزان پایه سوم و چهارم دبستانهای شهرکرد نسبتاً بالاست و اختلال خواندن در دانش آموزان پسر بیش از دانش آموزان دختر است ولی تفاوت معناداری بین فراوانی اختلال خواندن در میان دانش آموزان پایه سوم و چهارم وجود ندارد.
مقایسه سبک های دلبستگی دانش آموزان مبتلا به اختلال رفتاری، نارساخوان و عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
" مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبکهای دلبستگی دانشآموزان مبتلا به اختلال رفتاری، نارساخوان و عادی صورت گرفت.
روش: پژوهش حاضر از نوع پسرویدادی است. جامعه آماری پژوهش ، کلیه دانشآموزان پایههای سوم تا پنجم ابتدایی شهر تهران بودند. بهمنظور انجام این پژوهش، ابتدا تعداد 55 دانشآموز نارساخوان و 43 دانشآموز دارای اختلال رفتاری پایه سوم تا پنجم شهر تهران پس از اجرای آزمونهای تشخیصی ( آزمون اختلال خواندن و آزمون اختلال رفتاری راتر ) به شیوه نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای بهطور تصادفی انتخاب شدند. سپس 60 دانشآموز عادی از مقطع ابتدایی به منظور مقایسه با دانشآموزان مبتلا به اختلال رفتاری و نارساخوان بهصورت هدفمند انتخاب شدند. پس از نمونهگیری، آزمون دلبستگی رندولف روی دانشآموزان اجرا شد. دادههای بهدستآمده با روش آماری تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی شفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها : تجزیه و تحلیل دادههای بهدست آمده با روش آماری تحلیل واریانس یکراهه و آزمون تعقیبی شفه حاکی از آن بودند که بین سبکهای دلبستگی دانشآموزان نارساخوان، عادی و اختلال رفتاری تفاوت معنیداری وجود دارد (001/0>p). در نتیجه دانشآموزان نارساخوان و اختلال رفتاری در مقایسه با دانشآموزان عادی از سبک دلبستگی ناایمن برخوردارند.
نتیجهگیری: دانشآموزان عادی از سبک دلبستگی ایمن برخوردار هستند، اما دانشآموزان نارساخوان دارای سبک دلبستگی ناایمن از نوع اجتنابی و دانشآموزان مبتلا به اختلال رفتاری دارای سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا هستند."
اثربخشی آموزش حافظه ی فعال بر بهبود عملکرد تحصیلی کودکان با ناتوانی یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش حافظه ی فعال بر بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی است.
روش: روش این پژوهش آزمایشی بود. برای این هدف، 30 کودک با ناتوانی یادگیری ریاضی پایه سوم ابتدایی به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، انتخاب و به روش تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل گمارده شدند (15 کودک در گروه آزمایشی و 15 کودک در گروه کنترل). ابزارهای مورد استفاده عبارت از مقیاس هوش کودکان وکسلر ویرایش چهار، آزمون تشخیصی حساب نارسایی و آزمون عملکرد تحصیلی ریاضی پایه سوم دبستان بود. آموزش حافظه ی فعال بر روی گروه آزمایش انجام گرفت. داده های به دست آمده با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش حافظه فعال می تواند عملکرد تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضی را بهبود بخشد.
نتیجه گیری: آموزش حافظه ی فعال می تواند به عنوان یک روش مداخله ای در بهبود اشکالات ریاضی در دانش آموزان با ناتوانی یادگیری ریاضیات مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه ی کارکردهای اجرای در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه بیش فعالی، ناتوانی در یادگیری و بهنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"
مقدمه: هدف ازاین پژوهش مقایسه ی کارکردهای اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه بیش فعالی، ناتوانی در یادگیری و بهنجار بود.روش کار: جامعه ی آماری این پژوهش علی مقایسه ای، شامل همه دانش آموزان از سوم ابتدایی تا اول راهنمایی بود که در زمستان 1386 در مدارس عادی و مرکز کودکان استثنایی شهر اردبیل تحصیل می کردند. نمونه ی این پژوهش شامل 20 کودک پسر مبتلا به اختلال نقص توجه بیش فعالی و 20 کودک مبتلا به دچار ناتوانی در یادگیری و 20 کودک عادی بود که به شیوه ی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند. برای جمعآوری دادهها از آزمون ارزیابی هوش ریون، پرسش نامه ی کانرز، آزمون قلب ها و گلها، آزمون سیمون 1 و2 وآزمون جستجوی دیداری استفاده شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی LSD تحلیل گردید.یافته ها: بین سه گروه در زمینه کارکردهای اجرایی تفاوت معنی داری وجود داشت (00/0P<). کودکان دارای اختلال نقص توجه بیش فعالی نسبت به کودکان دچار ناتوانی در یادگیری، نمرات بالاتری را در حافظه فعال کسب کردند(05/0P<) اما از نظر بازداری تفاوت معنی داری نداشتند. کودکان مبتلا به ناتوان در یادگیری نسبت به کودکان بهنجار درزمینه ی بازداری و حافظه ی فعال نمرات پایین تری را کسب کردند (01/0P<).نتیجه گیری: بنا بر این نتیجه می گیریم که کودکان دارای ناتوانی در یادگیری در مقایسه با گروه کودکان بهنجار و کودکان دارای اختلال نقص توجه بیش فعالی در تعداد بیشتری از کارکردهای اجرایی دچار آسیب هستنند.
"
مقایسه ویژگی های روان شناختی دانش آموزان نارسانویس و عادی پایه سوم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور مقایسه ویژگیهای روان شناختی دانش آموزان نارسانویس و عادی اجرا شد. روش: در این پژوهش 160 دانش آموز پای سوم ابتدایی (40 دانش آموز پسر نارسانویس، 40 دانش آموز دختر نارسانویس، 40 دانش آموز پسر عادی نویس و 40 دانش آموز دختر عادی) از شهرستان های شمال، مرکز و جنوب استان آذربایجان غربی (ماکو، ارومیه و اشنویه) شرکت داشتند. این پژوهش در دو مرحله اجرا شد: در مرحله اول، پس از انتخاب تصادفی شهرستانها و مدارس، دانش آموزان نارسانویس بر اساس نتایج آزمون هوشی اسلوسن، نمرات املا دانش آموزان و و میزان سلامت بینایی و شنوایی شناسایی شدند. در مرحله بعد، آزمونها و پرسشنامه های مرتبط با سنجش ویژگی های روان شناختی از قبیل آزمون تشخیص توای حافظه شنوایی – بینایی، آزمون توالی حافظه بینایی – ترسیمی، آزمون تشخیص شنوایی و پرسشنامه ارزیابی رفتاری راتر بر اساس دستورالعملهای مربوطه بر روی دانش آموزان نارسانویس و عادی اجرا شد. یافته ها: نتایج حاصل از آزمونهای آماری نشان داد که: (1 دانش آموزان گروه های نارسانویس و عادی در ویژگیهای روان شناختی اضطراب – افسردگی، ناسازگاری اجتماعی و کمبود توجه، تفاوت معنی داری دارند، اما در ویژگی هایی نظیر پرخاشگری – بیش فعالی و رفتارهای ضد اجتماعی تفاوت ها معنی دار نبود. (2 تفاوت بین گروه های نارسانویس و عادی در متغیرهای روان شناختی مربوط به حافظه دیداری، شنیداری و همچنین حساسیت شنیداری معنی دار بود. نتیجه گیری: در این مقاله نتایج، محدودیت ها و پیشنهادهایی برای پژوهش های بعدی مورد بحث قرار گرفته است.
مقایسه توانایی های هماهنگی دیداری - حرکتی دقت و توجه ، هوش ، اختلالات یادگیری و اختلالات رفتاری کودکان نارس و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، مقایسه توانایی هماهنگی دیداری – حرکتی، دقت و توجه، هوش، اختلالات یادگیری و اختلالات رفتاری در کودکان نارس متولد شده و عادی بود. 250 دانش آموز نارس متولد شده با 250 دانش آموز عادی به وسیله آزمون های بندر - گشتالت، تولوزپیرون، وکسلر کودکان، مایکل باست و راتر مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج نشان داد کودکان نارس متولدشده از نظرهماهنگی دیداری - حرکتی، دقت و توجه و هوش ضعیف تر از کودکان عادی هستند. به علاوه شیوع اختلالات یادگیری و اختلالات رفتاری در کودکان نارس متولدشده بیش تر از کودکان عادی است.
تعیین عوامل اختلالهای هیجانی موثر بر نارساخوانی دانش آموزان مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، به منظور تعیین عوامل اختلالهای هیجانی مؤثر در نارساخوانی دانش آموزان مقطع ابتدایی صورت گرفته است. روش: به منظور انجام این پژوهش، ابتدا تعداد 105 نفر از دانش آموزان مشکوک به نارساخوانی از میان جامعه دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر تهران در پایه های سوم، چهارم و پنجم به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به صورت تصادفی انتخاب و سپس از میان آنها تعداد 70 دانش آموز نارساخوان پس از اجرای آزمونهای تشخیصی (از جمله آزمون هوشی وکسلر کودکان، آزمون اختلال خواندن، نصفت و همکاران، 1380) به صورت هدفمند برگزیده شدند. همچنین برای ارزیابی اختلالهای هیجانی همراه در دانش آموزان نارساخوان از پرسشنامه رفتاری راتر استفاده شد. اعتبار و رو ایی این آزمون را مهریار (1373) با به کاربردن روش دو نیمه کردن و باز آزمایی، 85/0 گزارش کرده است. در این پژوهش به منظور تعیین اینکه تمام متغیرهای پیش بین تا چه اندازه قدرت پیش بینی متغیر ملاک را دارند، از روش تحلیل رگرسیون پس رونده استفاده شده است. در این تحقیق سرعت، دقت و درک خواندن به صورت متغیر ملاک و متغیرهای اضطراب-افسردگی، بیش فعالی-پرخاشگری، نارسایی توجه، ناسازگاری اجتماعی، رفتار ضد اجتماعی به مثابه متغیرهای پیش بین وارد مدل رگرسیون شدند. یافته ها: نتایج نشان می دهد که از بین مؤلفه های اختلالهای هیجانی، متغیر های اضطراب-افسردگی، بیش فعالی، پرخاشگری و نارسایی توجه در پیش بینی نارساخوانی و مؤلفه های آن (سرعت، دقت و درک خواندن) نقش تعیین کننده ای داشته اند. نتیجه گیری: بر مبنای نتایج این پژوهش می توان به متخصصان اختلالهای ویژه یادگیری پیشنهاد کرد که اقدام به تدوین و اجرای برنامه های درمانی ترکیبی برای دانش آموزان نارساخوان همراه با اختلالهای هیجانی کنند.
ناتوانی های یادگیری ویژه در نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی و ارایه الگوی 3 لایه ای پاسخ به مداخله برای تشخیص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بیش از 50سال از زمانی می گذرد که ساموئل کرک، اصطلاح ناتوانی یادگیری را برای توصیف کودکانی به کار برد که هوش نزدیک به متوسط یا بالاتر از متوسط دارند. در حقیقت، این کودکان هم معما و هم متناقض هستند و به طور معمول، این کودکان در مدرسه مشکلات بسیاری دارند. در ویرایش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی در سال 2013، اصطلاح ناتوانی یادگیری به اختلال یادگیری ویژه تغییر نام یافت. در جدیدترین تعریف که در سال 2013 توسط انجمن روان پزشکی آمریکا از اختلال یادگیری ویژه به عمل آمده است، در ملاک های تشخیصی این اختلال هم تغییراتی به وجود آمد. ملاک تشخیصی ناهماهنگی بهره هوشی و پیشرفت به علت تاخیر در شناسایی، الگوی انتظار به سوی شکست نامیده و حذف شد. از طرف دیگر، رویکرد پاسخ به مداخله جایگزین آن شد. پاسخ به مداخله یک واقعیت در کلاس های درسی امروزی به حساب می آید که سوال های بسیاری را به وجود آورده است.
نتیجه گیری: پاسخ به آموزش و مداخله، نوعی رویکرد بهبودبخشی تحصیلی چندمرحله ای است که حمایت های تحصیلی و رفتاری بهنگامی را ارایه می کند. انتظار می رود به منظور غربالگری، شناسایی و تشخیص بهنگام به رویکرد نوین پاسخ به مداخله، توجه ویژه ای شود.
تأثیر راهبرد مرورذهنی بر عملکرد حافظه فعال دانش آموزان نارساخوان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: تحقیق حاضر بهمنظور بررسی تأثیر راهبرد مرور ذهنی بر عملکرد حافظه فعال دانشآموزان نارساخوان اجرا شد.
روش: در این تحقیق که از نوع کاربردی است و با روش نیمهتجربی به اجرا درآمده است، 15 دانشآموز نارساخوان بهروش نمونهگیری در دسترس و 15 دانشآموز عادی بهروش تصادفی انتخاب شدند. نمونههای انتخاب شده از لحاظ میانگین سنی و پایه تحصیلی با یکدیگر وضعیت مشابهی داشتند. برای جمعآوری دادهها از آزمون WMTB-C که توسط پیکرینگ و گدرکول در سال 2001 تهیه شده است، استفاده شد. راهبرد مرور ذهنی با استفاده از روش آموزش مستقیم در گروه نارساخوان به اجرا درآمد .
یافتهها : عملکرد حافظه فعال دانشآموزان نارساخوان از دانشآموزان عادی ضعیفتر بود.
نتیجهگیری: راهبرد مرور ذهنی تأثیر معنیداری بر عملکرد حافظه فعال دانشآموزان نارساخوان ندارد. "