با استفاده از مطالعات انجام شده در زمینه تاب آوری در طول سه دهه گذشته، عوامل موثر بر تاب آوری افراد در معرض خطر سو مصرف مواد مخدر مورد بررسی قرار گرفت. شرکت کنندگان در پژوهش 716 نفر (همگی مذکر) بودند که از محله های پرخطر 11 شهرستان استان فارس به روش قضاوتی (با توجه به دارا بودن شرایط خطرزا) انتخاب شدند. هـدف اصلی پژوهش تاثیر متغیرهای خانوادگی (سبکهای دلبستگی و پیوند والدینی) بر تاب آوری با واسطه گری متغیرهای فردی (کانون کنترل، اعتماد به نفس، و مهارتهای تطابقی) بود. بدین منظور از پرسشنامه های:1- آزمون کانون کنترل راتر 2- پرسشنامه سبکهای دلبستگی 3-پرسشنامه پیوند والدینی 4-مقیاس تاب آوری کونور و دیویدسون 5-پرسشنامه مهارتهای مقابله ای و 6-پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت، استفاده گردید. پایایی پرسشنامه ها به روش آلفا کرونباخ و روایی آنها با استفاده از روشهای تحلیل عامل و همسانی درونی احراز گردید. یافته های پژوهش ضمن تایید تاثیر متغیرهای خانوادگی و فردی بر تاب آوری، موید نقش واسطه ای متغیرهای فردی بین متغیرهای خانوادگی و تاب آوری بود. نتایج حکایت از آن داشت که مسیرهای تاب آوری گروههای سالم، مصرف کننده و سوءمصرف کننده مواد متفاوت می باشند. بحث تفصیلی پیرامون نتایج و توصیه های پژوهشی و مداخله ای در متن مقاله آورده شده است.
رفتارهای نابهنجار نوجوانان امروزه مساله عمده ای در حوزه آسیب شناسی خانواده به شمار می رود. خانواده، جایگاه مهمی را در چارچوب نهادهای جامعه دارد و تنها نهادی است که وظیفه دگرگون کردن ارگانیزم زیستی و تبدیل آن به موجود انسانی را برعهده دارد. خانواده از طریق پایه ریزی الگوهای تربیتی و رفتاری خود و اجرای نقش های اجتماعی گوناگون و در یک کلمه از طریق شیوه های اجتماعی کردن، به درجات مختلف، همنوایی با هنجارهای اجتماعی مورد پذیرش جامعه را در کودکان و نوجوانان درونی می سازد. در صورتی که خانواده ها به هر دلیلی نتوانند هنجارهای اجتماعی را به فرزندان خود انتقال و در آنها درونی سازند، احتمالا رفتار فرزندان مطابق با هنجارهای جامعه نبوده و این رفتار از نظر جامعه، نابهنجار تلقی می شود. رفتارهای نابهنجار را باید مقدمه بزهکاری و انجام جرم تلقی نمود که خود از مصادیق ناکارآمدی نظام اجتماعی به شمار می رود. هدف اصلی این تحقیق، تعیین رابطه بین رفتارهای نابهنجار نوجوانان یا برخی از انواع خانواده (گسترده، هسته ای، ناقص، بی سازمان یا توخالی) می باشد و رابطه برخی انواع خانواده ها با برخی متغیرهای اجتماعی کردن نظیر اقتدار، انضباط و نظارت والدین، میزان درونی کردن هنجارها، پیروی از هنجارها و رفتار نابهنجار نوجوانان مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نمونه آماری این تحقیق 592 نفر از دانش آموزان پسر و دختر است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای از بین 44939 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه نواحی پنجگانه آموزش و پرورش شهر تبریز در سال تحصیلی 83-1382 انتخاب شده اند. روش تحقیق پیمایش و ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه کتبی است. در این مطالعه بر اساس مدل نظری تحقیق و نتایج بدست آمده از انجام تحلیل عاملی اکتشافی رفتارهای نابهنجار نوجوانان در سه بعد رفتار ضد اجتماعی، رفتار ضد اخلاقی و ناسازگاری رفتاری تعریف شده است. نتایج بدست آمده از انجام آزمون های مختلف آماری از جمله، آزمون تفاوت میانگین، آزمون آنالیز واریانس و آزمون ضریب همیشگی پیرسون برای آ زمون وجود رابطه بین رفتارهای نابهنجار نوجوانان و عوامل موثر بر آن حاکی از این واقعیت است که تقریبا در تمام موارد، رابطه معنادار بین این متغیرها مشاهده می شود. علاوه معنی دار بودن مدل رگرسیونی برازش شده در این مطالعه می باشد.
هدف: تحقیق حاضر به بررسی سوگیری حافظه ضمنی نسبت به پردازش اطلاعات هیجانی منفی در بیماران مبتلا به اضطراب منتشر، افسردگی اساسی و افراد بهنجار پرداخته است.
روش: تحقیق حاضر نوعی پژوهش مقطعی بود، بدین منظور 20 نفر بیمار مبتلا به اختلال اضطراب منتشر، 20 نفر بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و 20 نفر افراد بهنجار با دامنه سنی 18 تا 52 سال انتخاب شدند. هر سه گروه آزمودنی بر اساس متغیر های سن، جنس و سطح تحصیلات همتاسازی شده، توسط آزمون تکمیل ریشه کلمه (سوگیری حافظه ضمنی) مورد ارزیابی قرار گرفتند. مواد هیجانی شامل مجموعه ای از ریشه لغات در قالبی مبهم بود که می توانست توسط آزمودنی به شکل خنثی و یا هیجانی منفی تکمیل گردد.
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که افراد مبتلا به اختلالات بالینی افسردگی اساسی و اضطراب منتشر نسبت به گروه هنجار لغات را بیشتر به شکل هیجانی منفی تکمیل نمودند که حاکی از وجود سوگیری حافظه ضمنی در دو گروه بالینی بود.
نتیجه گیری: نتایج همسو با پیشینه پژوهشی و همچنین در مورد اختلال افسردگی اساسی در راستای رویکرد باور (1987)، و همچنین در اختلال اضطراب منتشر در راستای مدل آیزنک و کین (2000) و باور (1987) می باشد.
"بسیاری از محققین در مطالعاتی که انجام داده اند به اضطراب به عنوان یک مشکل اساسی و عامل موثر در اعتیاد اشاره کرده اند. در این مقاله که بر یافته های پژوهش صورت گرفته برروی معتادان زندانی در زندان مرکزی زاهدان مبتنی است، تاثیر تمرینات ورزشی (هوازی) بر کاهش اضطراب معتادین بررسی می شود.
با بهره گیری از پرسشنامه سلامت عمومی گلد برگ به عنوان ابزار اندازه گیری، گروه تجربی تحقیق که به مدت 8 هفته فعالیتهای ورزشی را شامل گرم کردن، نرمشهای سوئدی، راه رفتن تند، دویدن و راه رفتن آرام انجام داده اند مورد مطالعه قرار گرفته اند. مقایسه نتایج حاصله از آزمونهای گروه تجربی و گروه کنترل تاثیر قابل توجه فعالیتهای ورزشی بر کاهش اضطراب را نشان می دهد.
"
هدف: هدف این مقاله مروری بر مفهوم سازی ها و درمان های رفتاری و شناختی ـ رفتاری وسواس، و آشنایی با پیشرفت های اخیر در این زمینه است.
روش: مقاله های اصیل و مروری مرتبط با مفهوم سازی و درمان رفتاری و شناختی ـ رفتاری وسواس که از سال 2000 میلادی منتشر شده اند، در مدلاین و سایک اینفو جست وجو شد. به علاوه، با جست وجوی دستی در منابع این مقالات، برخی کتاب ها و مقالات مرتبط دیگر نیز مورد بررسی قرار گرفت. در این مقاله مفهوم سازی های رفتاری و شناختی وسواس مرور و به روش های درمانی رفتاری و شناختی ـ رفتاری این اختلال اشاره می شود.
یافته ها و نتیجه گیری: اگرچه رویارویی و جلوگیری از پاسخ در درمان رفتاری وسواس موثر بوده است، محدودیت های خاص این درمان پژوهش گران بالینی را بر آن داشت تا رفتار درمانی را با مداخله های مستقیم شناختی تقویت کنند. مفهوم سازی های شناختی و مفاهیم و فرآیندهای مرتبط با آن به شکل گیری مدل های درمانی متناسب با هر مفهوم سازی انجامیده اند. به نظر می رسد هر کدام از این مفهوم سازی ها در توجیه بخشی از شکل گیری و تداوم علایم وسواسی نقش داشته باشند و پرداختن به این اجزا، به بهبود روند درمان و اثربخشی آن کمک کند. با این حال، رفتار درمانی به شکل رویارویی و جلوگیری از پاسخ، همچنان بخش اصلی درمان شناختی ـ رفتاری جدید وسواس را تشکیل می دهد.
کارکردهای اجرایی عصبی- شناختی ساختارهای مهمی هستند که در هدایت و کنترل رفتار نقشی اساسی ایفا می کنند. کارکردهای اجرایی دارای مؤلفه های گوناگونی همچون خودگردانی، حافظه کاری، ادراک زمان و زبان درونی هستند. کارکردهای اجرایی در طول فرآیند رشد و با افزایش سن کودک تحول می یابند و به تدریج به کودک کمک می کنند تا تکالیف پیچیده تر و سخت تری را انجام بدهد. ارزیابی دقیق کارکردهای اجرایی به شناخت بهتر رشد کودک و اختلال های رشدی کمک شایان توجهی می کند. کارکردهای اجرایی را می توان به دو روش رسمی و غیررسمی ارزیابی کرد که در این میان بر ارزیابی در موقعیت های غیرساختارمند تأکید می شود. آسیب در کارکردهای اجرایی می تواند پیامدهای قابل ملاحظه ای در عملکرد اجتماعی، تحصیلی و هیجانی کودک داشته باشد. در این مقاله، یافته های پژوهشی در مورد آسیب در کارکردهای اجرایی در چند مورد از اختلال های رشدی شامل اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، اختلال های طیف اتیسم، آسیب مغزی ضربه ای یا اکتسابی، اختلال هماهنگی رشدی، اختلال های یادگیری، اختلال سلوک و اختلال نافرمانی مقابله ای، مورد بررسی قرار گرفته و سپس چشم اندازهای درمان بر اساس اختلال در کارکردهای اجرایی توضیح داده شده است.