فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
فروید، باور به خدا را به عنوان پایه بیشتر ادیان، امرى توهمى مى داند و معتقد است خدا، همان مفهوم پدر است که در ذهن آدمى تعالى یافته و بر اثر یادآورى ناتوانى دوران کودکى و توجه به نیازهاى همیشگى خود، بدان روى آورده است. او دین و دین دارى را در ردیف رفتارهاى روان رنجورانه، همچون وسواس به شمار مى آورد و بر آن است که با افزایش افق هاى علمى در زندگى انسان، سرانجام دین از صحنه حیات آدمى زدوده خواهد شد.
در نقد نگاه فروید به دین، باید گفت:
الف) فروید، بى دینى تمام عیار و بلکه ضد دین بود. بنابراین، نمى توان گفت که او توانسته است بدون سوگیرى درباره دین اظهار نظر کند.
ب) جهان بینى فروید درباره جهان هستى، مادى گرایى صرف است. این جهان بینى، با نظر اکثریت مردم و دانشمندان که در وراى ماده، به هستى برترى معتقدند، در تعارض است.
ج) برداشت فروید از «خود» و نیز رویکرد او به دین و دین دارى، غیر از برداشت هاى خود فروید که برپایه داستان پردازى هاى غیرعلمى است، هیچ سند قابل اعتمادى ندارد.
د) از زمان نظریه پردازى فروید درباره ماهیت دین و دین دارى در میان مردم، بیش از صد سال مى گذرد. در این مدت، بى گمان شناخت آدمى درباره قواعد حاکم بر جهان فزونى یافته است و به باور برخى اندیشمندان، دست کم فن آورى گام هاى نهایى خود را برمى دارد، ولى برخلاف تصور فروید، از جریان ها و نهضت هاى دینى کاسته نشده است.
تحلیل و نقدی بر فلسفه تربیتی کانت با تاکید بر نظریه تربیت اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر چند معرفت شناسی، فلسفه ی اخلاق، فلسفه حقوق و فلسفه ی دین، حوزه های اصلی تاملات فلسفی حکیم برجسته ی اروپایی، امانوئل کانت است، اما وی، چونان بسیاری از فیلسوفان دیگر، از تعلیم و تربیت غافل نمانده، در این عرصه نیز به اندیشه گری و نظریه پردازی روی آورده است. کانت پس از تبیین آخرین دیدگاه های خود در کتاب هایی چون «نقد خرد ناب»، «دین در محدوده ی عقل تنها» و «بنیاد ما بعد الطبیعه ی اخلاق» بحث هایی را در حوزه ی تعلیم وتربیت مطرح ساخت که حاصل آنها در کتاب «تعلیم و تربیت» گردآوری شد. کانت با تقسیم بندی تعلیم و تربیت به چهار مرتبه ی «پرورش»، «تادیب»، «آموزش» و «اخلاق» از یکصد و سیزده نکته ی تربیتی سخن گفت. پرورش جسمانی، مرکب از دو بخش تغذیه و پرستاری و مخصوص دوران کودکی است. در این مرحله، اصل هایی (مانند: ضرورت تغذیه با خوراک طبیعی، یادگیری از راه فعالیت های شخصی و طبیعی، اعتدال، تربیت سختگیرانه، جلوگیری از عادتهای نامطلوب) مطرح است. تادیب جنبه ی منفی و بازدارنده دارد، و مانعی در برابر خوی سرکش آدمی است. در این مرتبه می توان از اصل هایی چون عادت کردن به مخالفت با خواهش های نفسانی و کاربرد روش هایی چون پاداش و تنبیه سخن گفت. آموزش (یا فرهنگ)، بخش مثبت تعلیم و تربیت بوده و شامل پرورش قوه های ذهنی و یادگیری اطلاعات و معلومات است. اصل هایی مانند رعایت اعتدال، پرورش قوه های دانی ذهنی به منظور رشد قوه های عالی ذهنی، و کاربرد قوه های ذهنی در این مرتبه به بحث گذاشته می شوند. و سرانجام اخلاق (یا تربیت اخلاقی)، برترین مرتبه تعلیم و تربیت و به منزله ی مقصد و غایت آن است. در این مرحله می توان از اصل هایی همچون عمل مطابق با تکلیف و کاربست قوه های عالی ذهنی سخن به میان آورد. این مقاله با نقدهایی بر دیدگاه های تربیتی کانت به پایان می رسد. عدم مرزبندی دقیق مراتب تربیتی چهارگانه، خدشه دار بودن نظر کانت در باب عدم جواز کاربرد روش پاداش دهی، و آینده گرایی شدید وی در بحث های تربیتی از جمله این نقدها است
دین و ارزش ها از دیدگاه کانت و فیلسوفان نوکانتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"کانت عقل را به عقل نظری و عقل عملی تقسیم کرده است. او در عقل عملی، به تاسیس نظامی اخلاقی همت گمارد که بنیان آن بر قضایای اخلاقی پیشینی استوار بود. کانت با تقسیم عقل به نظری و عملی حیطه ی دانش را از ارزش جدا ساخت.
ادیان الهی و برخی از فلاسفه ی اخلاق، دین را مقدم بر اخلاق دانسته و اخلاق را بر پایه ی دیانت استوار ساخته اند؛ در حالی که کانت تلاش نمود تا دین را بر پایه ی اخلاق استوار سازد و بنیاد دین را از الهیات به اخلاق، و از عقاید به رفتار تغییر دهد. با ارائه ی نظریات کانت، دین از حوزه ی استدلال بیرون رفت و صرفا از سنخ اخلاق به شمار آمد. بدین سان، زمینه ی لازم برای جدائی دیانت از علم و نیز جدائی دین از شئون مختلف اجتماعی فراهم شد.
در میان فیلسوفان نوکانتی، ویندل باند ارزش ها را اساسی ترین مسئله در فلسفه می دانست. وای هین گر معتقد است آن چه برای ما ارزش مند است، در عالم واقع بی اهمیت است. هوف دینگ درباره ی واقعیت نهائی تردید دارد، اما آدمی را به تحقق بخشیدن ارزش ها می خواند. کوهن و دیگر فیلسوفان مکتب ماربورگ به نظریه ی حلولی که بر اساس آن دین و اخلاق یکی شناخته می شود، باور دارند. چنین دیانتی، قاعدتا، یا بدون خدا است و یا خدائی دارد که بیش از یک مفهوم نمی تواند باشد؛ یعنی دین تهی از باورهای متعالی.
"
آموزش و پرورش و انسان شدن : نظریه انتقادی پائولو فریزه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پائولو فریره یکی از متنفذترین متخصصان تعلیم و تربیت در قرن بیستم است. این مقاله ناظر بر کاربرد ایده های فریره در آموزش و پرورش است. بنابراین ابعاد اجتماعی و تربیتی نظریه انتقادی وی مورد مداقه قرار گرفته و برخی اصول کلیدی در آثار او شناسایی شده است. در این مقاله تصریح شده است که فلسفه پائولو فریره مبتنی بر رویکردی است که نشان دهنده دیدگاه کاربردی وی درباره دانش ایده آل انسانی و نیز تعهدی ژرف به آزادی بخشی ستمدیدگان است.
"کاربرد روانشناسی در آموزش و پرورش قبل از دبستان "
منبع:
مکتب مام ۱۳۵۶ شماره ۸۹
حوزه های تخصصی:
تاملی بر اندیشه های تربیتی کمینوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبحث صلح در اندیشه عرفانی و تربیتی و اخلاقی غرب حداقل از زمان فلوطین تاکنون استمرار دارد. کمنیوس به ظریف ترین تلفیق نظری و عملی صلح در دنیای غرب با تکیه بر پارادایم مهر دست یافت. او نگرشی چند وجهی را در قلمرو تربیت عرضه کرد. آرزوی کمنیوس پیوند مهر، دانایی و خرد، توانایی (نظر و عمل) و ایمان و دین بود. نگرش جهانی او، در عرصه تعلیم و تربیت به ابداعاتی در حوزه اندیشه صلح نزد او منجر شد. کمنیوس را می توان از پیشروان نظریه های تکاملی روان شناسی ژنتیک، روش های تدریس، روان شناسی ژنتیک، روش های تدریس، روان شناسی کودک و تربیت از جمله در بعد بین المللی آن برشمرد. تربیت فراگیر به طور منطقی چهره او را بالقوه به عنوان یکی از پیشروان آموزش از راه دور هم مطرح کرد. او در صدد اصلاح و بهبود تعلیم و تربیت کودکان و بزرگسالان و پیران بود. وی یکی از پیشروان مبانی روان شناسی رشد و بنیانگذار نظام آموزش گام به گام متناسب با رشد شاگردان معرفی شده است. کمنیوس به ترکیب تربیت فراگیر، و اصلاح عمومی و جهانی در دانش، ایمان و اخلاق می اندیشید و تربیت را نوری در تاریکی می نامید. او توفیق یافت مبانی اخلاقی صلح و نیز زوایای تاریک نظری آن را باز نمایاند.
منابع انگیزش اخلاقی با رویکرد تطبیقی بین دیدگاه علامه طباطبایی و مازلو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش که با هدف بررسی منابع انگیزش از دیدگاه علامه طباطبایی و آبراهام مازلو و مقایسه آن دو دیدگاه انجام شد به دنبال پاسخگویی به این سؤال بود که: منبع انگیزشی رفتار اخلاقی انسان ها چیست؟
روش این پژوهش تحلیل عقلی و نظری متون دینی و روان شناختی است. این پژوهش از یک سو، دارای رویکردی میان رشته ای بین اخلاق و روان شناسی و از سوی دیگر پژوهشی علمی _ دینی است.
براساس بعضی از دستاوردهای این پژوهش، علامه طباطبایی سه نظریه «اخلاق یونانی»، «اخلاق دینی» و «اخلاق قرآنی» را به ترتیب با سه منبع انگیزشی «تحسین اجتماعی»، «ثواب اخروی» و «محبت مبتنی بر توحید» مورد تأکید قرار می دهد. مازلو نیز بر دیدگاه «اخلاق مبتنی بر نیاز و فطرت» تأکید کرده است. بین دیدگاه علامه طباطبایی و آبراهام مازلو پنج وجه تشابه و چهار وجه تفاوت کشف شد.
ماهیت انسان و نیازهای متعالی او از دیدگاه ویکتور فرانکل(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار با توجه به مبانی فلسفه وجودی و روان شناسی وجودی ویکتور فرانکل به تبیین دیدگاه وی در پاسخ به دو مسئله: 1. ماهیت انسان چیست؟ 2. نیازهای اصیل روحی انسان چیست؟ میپردازد. فرانکل ماهیت انسان را متشکل از سه بعد جسم، روان و روح میداند که هسته مرکزی آن، روح و پوشش رویی آن، تن و روان است. عناصر اصلی ساحت روحانی انسان، ترکیبی است از معنویت، آزادی و مسئولیت که بدون در نظر گرفتن این عناصر، سخن گفتن از ماهیت انسان سخنی ناتمام و بیفرجام است. در پاسخ به سؤال دوم به تبیین مهم ترین نیازهای بخش روحانی انسان پرداخته و آنها را در قالب شش نیاز: نیاز به پویایی اندیشه، نیاز به معنا، نیاز به تعالی خویشتن، نیاز به ابدیت و جاودانگی، نیاز به دین و نیاز به گروه دوستی عاطفی طبقه بندی میکند.
تبیین و نقد مبانی فلسفی مفهوم یادگیری در طرح پایدیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تبیین و نقد مفهوم یادگیری در طرح پایدیا است که بر مبنای دیدگاه مورتیمر آدلر مورد بررسی قرار گرفت. برای دست یابی به این هدف از روش توصیفی– تحلیلی استفاده شد. بنابراین، ویژگی های یادگیری در ارتباط با محتوای یادگیری، یاددهی، نقش معلم، فعالانه بودن یادگیری در طرح پایدیا، ارتباط یادگیری با سلامت ذهن و یادگیری مادام العمر و بزرگ سالی تبیین شد. سپس، به مهم-ترین نقاط قوت و ضعف مفهوم یادگیری در بستر پایدیا اشاره شد. بر اساس نتایج این پژوهش، فعالانه بودن یادگیری و در نظر گرفتن محتوایی گسترده برای یادگیری و زمینه سازی برای یادگیری مادام العمر در بستر آموزش مدرسه ای از نقاط قوت طرح پایدیاست. از مهم ترین نقاط ضعف آن نیز می توان به محدود کردن یادگیری در مسیری تک انشعابی و در نظر نگرفتن شاخه های حرفه ای و در نظر نگرفتن هوش عملی در سیر یادگیری اشاره نمود. بر این اساس، یکی از پیشنهادهای مهم این پژوهش برای بهبود یادگیری، استفاده از آموزش های جبرانی و استفاده از الگوهایی مانند الگوهای یادگیری در حد تسلط می باشد.
استلزام های تدوین نظریه تربیتی در پارادایم پیچیدگی: منظری معرفت شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، ارائه برخی استلزام های طرح و تدوین نظریه جدید با توجه به مؤلفه های معرفت شناختی پارادایم پیچیدگی است. با این توضیح که نظریه های تربیتی معاصر تحت تأثیر مؤلفه های «پارادایم سادگی» شکل گرفته و بخش عمده ای از مشکلات و کاستی های آن ها ناشی از آن پارادایم می باشد. از این رو، با گسترش «پارادایم پیچیدگی» در عرصه های گوناگون علوم، اندیشمندان علوم تربیتی نیز به نقد و بررسی نظریه های تربیتی پیشین پرداختند، اما هنوز نظریه ای تربیتی مبتنی بر این پارادایم ارائه نشده است. بدین منظور، با استفاده از روش های استدلال فلسفی، پس از اشاره به نحوه اثرگذاری مؤلفه های معرفت شناختی پارادایم سادگی (قطعیت، بازنمایی گرایی، و نظریه انطباقی صدق) بر نظریه های تربیتی معاصر، مؤلفه های معرفت شناختی پارادایم پیچیدگی (عدم قطعیت، بازنمایی توزیعی، و نظریه فازی صدق) معرفی شدند. سپس، برخی از استلزام های تدوین نظریه تربیتی با تکیه بر این مؤلفه ها مورد بررسی قرار گرفتند. در این راستا، ابتدا از امکان یک نظریه قوی تربیتی در این پارادایم دفاع شد و سپس، با استفاده از مفهوم «نظریه توزیعی» به توضیح ماهیت این نظریه پرداخته و ویژگی هایی همچون «فرا پدیده ای بودن» و «فرارشته ای بودن» برای آن برشمرده شد.
مضامین پست مدرنیسم و دلالتهای تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پست مدرنیسم رویکرد نوینی است که در دو دهه اخیر بر بیشتر رشته های علوم، ادبیات، و هنر ها و طبعا علوم تربیتی تأثیر گذاشته است. آنچه در وهله نخست زمینه ساز ظهور این رویکرد شده است، شکست مدرنیسم در به تحقق رساندن وعده هایی نظیر دموکراسی، صلح، سلامتی و عدالت اجتماعی در سایه پیشرفت علوم و سیطره عقلانیت بر امور بوده است. پست مدرنیستها معتقدند که جوامع مدرن دچار بحران شده اند. از این رو آنان با بازنگری نقادانه برخی مضامین مدرنیسم در صدد حل معضلات آن و نهایتا بحران زدایی بر آمده اند. به اعتقاد پست مدرنیستها این بحران بر تعلیم و تربیت نیز سایه افکنده و برای رفع آن باید تلاش نمود.
عاملیت آدمی از دیدگاه ریچارد رورتی و پیامدهای آن در تربیت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
" انسان، موضوع تربیت است و هرگونه طرحی به منظور تربیت وی مسبوق به نگاه انسان شناختی ویژه ای است. پژوهش حاضر، در پی دستیابی به نگاهی متناسب با شرایط پیچیده اجتماعی امروز، از دریچه عاملیت آدمی به بررسی دیدگاه نو عمل گرای ریچارد رورتی می پردازد و پس از بررسی مبانی نظری، دلالت های تربیتی متناظر آنها را استنباط می کند. دیدگاه نو عمل گرایی که گونه تصحیح یافته عمل گرایی است، بر عمل آدمی تاکید ویژه دارد و عاملیت وی را به منزله مولفه محوری نظریات خویش در نظر می گیرد.
هدف تربیت اجتماعی منتج از این دیدگاه، تبدیل فرد به موجودی فعال است که در عین همراهی با جامعه می تواند خلاف باورهای متعارف حرکت کند. راه حل های بدیع ارایه کند و عاملیت خویش را در جامعه به منصه ظهور برساند. در اینجا در بررسی آرای فلسفی رورتی و نیز اصول تربیتی منتج از آن، علیه نگاه ارگانیک و عاملیت کور مطرح در نظریه وی استدلال شده است که در نظر نگرفتن اراده مستقل از عوامل بیرونی در آدمی و تقلیل آن به ارگانیسم سبب نادیده گرفتن اختیار و انتخاب او و فرو کاستن آن به حیوانی باهوش می شود. و منزلت وی را خدشه دار می کند. همچنین مقدر نبودن عالم در دیدگاه رورتی، سبب ایجاد حس وحشت و اضطراب در آدمی می شود و قدرت عمل را از او سلب می کند. سرانجام، خلاف تاریخی نگری افراطی رورتی استدلال شده است که این مساله نیز سبب پوچی و بی هدفی آدمی در اعصار مختلف شده، جهت و هدف اساسی حرکت وی را مورد تردید قرار می دهد و نوعی تشتت و پراکندگی در او به وجود می آورد. بنابراین همه اصول و نتایج مترتب بر این ادعاها نیز باید مورد تجدید نظر قرار گیرد. همچنین در بخش آرای تربیتی، عملی بودن روش ها از جمله مزیت های مهمی است که در نظریات رورتی مشاهده می شود. در عین حال که گسست در امر تربیت که بر اثر تفکیک دو مرحله اجتماعی کردن و تفرد به وجود می آید، عدم تعیین معیاری برای سنجش کارآمدی واژگان نهایی و نیز تهی بودن فردیت رشد یافته با روش های تربیتی رورتی نیز از جمله انتقادات وارد به شمار می روند.
"
تحلیل تطبیقی فلسفه عدالت تربیتی؛ دیدگاه های لیبرال و جامعه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی مفهوم عدالت تربیتی و اصول توزیع مواهب تربیتی از دیدگاه جان رالز به عنوان نماینده لیبرالیسم و مایکل والزر به عنوان نماینده جامعه گرایی است. برای دستیابی به این هدف از روش تحلیل مفهومی و تحلیل تطبیقی استفاده شد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مفهوم عدالت تربیتی در گذر زمان و در فرهنگ های گوناگون دارای بار معنایی متفاوت و متضمن دلالت های تربیتی مختلفی است. وفاداری جان رالز به مبانی لیبرالیسم مساوات طلبانه و طرح اصول عدالت مبتنی بر آن، جایگاه ویژه ای به تفرد و مساوات بخشیده است. همچنین، تقدم جامعه بر فرد از نگاه والزر سبب شده تا او مدافع تعلیم و تربیت همگانی و یکسان در مراحل اولیه تعلیم و تربیت باشد.
تبیین دلالت های دیدگاه جان دیویی در خصوص هنر و زیبایی شناسی برای فرایند تدریس و یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تعیین دیدگاه زیبایی شناختی جان دیویی برای فرایند تدریس و یادگیری است. در پژوهش حاضر، ما دو سوال داشته ایم: 1) زیبایی شناسی از دید جان دیویی چیست و دارای چه مؤلفه هایی است؟ 2) رابطه این مؤلفه ها با فرایند تدریس و یادگیری چگونه است؟ برای پاسخ گویی به این سوالات تحقیق از منابع کتابخانه ای متعدد به صورت فیش برداری و از پایگاه های اطلاعاتی اینترنتی (نمایه ، پایگاه مقالات خارجی دانشگاه تربیت مدرس، پایگاه پایان نامه های دانشگاه های تربیت مدرس تهران- دانشگاه تهران- علامه طباطبایی- الزهرا، بانک اطلاعات نشریات کشور و مجلات ایران، پایگاه استنادی علوم جهان اسلام، نورمگز، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی) اطلاعات جمع آوری شده است و سپس با استفاده از روش مروری – اسنادی، به صورت مختصر دیدگاه دیویی در خصوص هنر، زیبایی، زیبایی شناسی و تدریس و یادگیری شرح داده شده است. بعد از انجام این کار، دلالت های دیدگاه هنری دیویی برای فرایند تدریس و یادگیری را استنباط و استخراج نمودیم. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که فرایند تدریس و یادگیری، تجربه ای زیبایی شناختی است و باید به صورت زیبایی شناختی ارایه گردد: از دید دیویی برای این که فرایند تدریس و یادگیری، زیبایی شناسی باشد، باید این موارد را به کار برد: استفاده از مبانی علمی در فرایند تدریس و یادگیری؛ تدریس واحد داشتن؛ پرهیز از تقابل ها در تدریس؛ اتصال یادگیری با امور روزمره و اجتماعی؛ استفاده از عوامل روان شناسی مثل تخیل و عاطفه در فرایند تدریس و یادگیری؛ نگاهی زیبایی شناختی داشتن به شغل معلمی؛ استفاده از بازی در این فرایند؛ ضرورت صداقت و نظم برقرار کردن به صورت هنرمندانه.