آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

لیکاف و جانسون بر این باورند که از طریق استعاره، مفهوم سازی حوزه ای از تجربه (حوزه ی مقصد) بر مبنای حوزه ی دیگر (حوزه ی مبدا) انجام می شود. آنان استعاره های مفهومی را به سه دسته ی هستی شناختی، ساختاری و جهتی تقسیم کرده که استعاره ی انسان انگاری/ تشخیص را از بدیهی ترین استعاره های هستی شناختی دانسته اند. در این نوع استعاره ، شیء فیزیکی، شخص پنداشته می شود. این استعاره ، نه تنها نوع نگاه و اندیشه ی افراد، بلکه چگونگی عملکرد آنان را به موضوعِ مدنظر مشخص می کند. هدف در این پژوهش، بررسی انسان انگاری طبیعت در چهل مجموعه شعر کودک منتشرشده از سوی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، براساس نظریه ی لیکاف و جانسون و با روش توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد در اشعار بررسی شده، از میان عناصر طبیعت، بیشتر درختان، گل ها و گیاهان، انسان انگاری و از بین ویژگی های انسانی، شاعران بیشتر کنش ها و رفتارهای انسانی را به عناصر طبیعت نسبت داده اند و با نسبت دادن ویژگی های مختلف انسان به طبیعت در مجموع استعاره ی «طبیعت به مثابه انسان است» شکل گرفته است. نگرش کلی حاکم بر این استعاره، در مجموعه اشعار بررسی شده، این است که اجزای طبیعت، کنشگرانی آگاه و هیجان مند هستند که با آن ها باید مانند انسان ها رفتار شود. این نگرش می تواند منجر به کنش هایی همچون احترام گذاشتن به طبیعت، قائل شدن حق زیست برای آن، مهربانی و احساس مسئولیت در برابر آن، قدرشناسی و نیالودن محیط زیست شود؛ البته برخی از نمونه ها، مانند نسبت دادن رذایل اخلاقی به محیط زیست، می تواند کنش های منفی ای مانند آسیب زدن به طبیعت، بی اعتمادی به آن و استفاده ی بی رویه از منابع طبیعی را در پی داشته باشد.

تبلیغات