فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۲۱ تا ۳٬۲۴۰ مورد از کل ۵۱٬۴۳۳ مورد.
نقد ترجمة آیة هفتم سورة حمد با بهره گیری از روایات تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیة هفتم سورة مبارکة حمد یا فاتحةالکتاب از جمله آیاتی است که در معنای آن، میان مفسّران و مترجمان قرآن کریم اختلاف است. در این جستار، قسمت پایانی این آیة کریمه، یعنی «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین» مورد توجّه می باشد که هم در اِعراب و نقش کلمات و هم در تفسیر و ترجمة آنها تفاوت قابل توجّه میان عالمان قرآنی مشاهده می شود. پرسش مقالة حاضر این است که آیا «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّین» نقش وصفی برای «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» دارد، یا عبارتی متمایز از آن است. با بررسی تفاسیر، کُتُب مربوط و تحلیل داده ها این نتیجه حاصل شد که عدّه ای معتقدند تعبیر فوق، وصف همان «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» یعنی کسانی است که مغضوب خداوند نبوده اند و گمراه نشده اند، ولی غالب آنها، تمایز بین این دو قسمت از آیه را پذیرفته اند و آیة مبارکه را بدین صورت ترجمه کرده اند: «ما را به راه کسانی که به آنها نعمت دادی، هدایت فرما، نه غضب شدگان و نه گمراهان». این پژوهش با بهره گیری از روایات تفسیری، بر ترجمه و تفسیر دوم تأکید دارد و آن را ترجیح می دهد.
نقد و تحلیل نگرش هرمنوتیکی عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادب فارسی بویژه ادبیات عرفانی، نگرشهای تاویلی، جایگاه ویژه ای دارد. در این میان، عین القضات همدانی نمونه برجسته این نگرشهای تاویلی است. آشکارترین ویژگی دیدگاه ادبی عین القضات، دریافت متمایز و خاص وی در باب مبحث «تاویل» است. شاید به جرات بتوان گفت در کل آثار منثور فارسی نمی توان فردی را یافت که تا این حد و با این گستردگی به «تاویل» و بررسی جزئیات آن پرداخته باشد. عین القضات تقریبا در تمامی آثارش بر این است که به تاویل آنچه به زبان رمز بیان شده است، بپردازد و به بیان چگونگی فهم درست اهتمام دارد. وی افقهای تازه ای در تاویل بیان می کند که در نوع خود بسیار بی نظیر است.
این مقاله می کوشد به بررسی جایگاه عین القضات همدانی در جستارهای هرمنوتیکی - در عرصه های رایج هرمنوتیکی مانند فهم متن، رابطه لفظ و معنا، لذت متن، تک معنایی و چندگانگی معنایی - بپردازد و به دور از کژروی و افراط گرایی و خلط مباحث، پیوند او را با مباحث هرمنوتیکی، که در دهه های اخیر به رویکردی گسترده در فهم دانشهای بشری تبدیل شده است بیان کند و به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا می توان نگرشهای سنتی نویسنده ای ژرف اندیش را که حدود هزارسال پیش می زیست در چارچوب نظریه پردازی هرمنوتیکی نوین و رویکردهای جدید نقد ادبی جای داد و تعمیم و بازسازی کرد یا نه.
سیمای علی علیه السلام در قصاید علویات سبع ابن ابی الحدید معتزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن ابی الحدید؛بزرگ و نامی اهل تسنن قرن هفتم هجری ‘ هفت چکامه زیبا در مدح علی (ع) سروده است که به ((قصاید علویات سبع)) شهرت دارد.شاعر در این قصاید به گونه ای چهره پرفروغ آن حضرت را به تصویر کشیده است که در وصف نمی گنجد. در این نوشتار با ذکر نمونه هایی از ابیات این قصاید به تبیین و نقد و بررسی اهم موضوعاتی که شاعر در این اشعار درباره مقام شامخ علی (ع) مطرح کرده ‘ پرداخته شده و دورنمایی از چهره تابناک این ابر مرد همیشه زنده تاریخ جهان از خلال این قصاید به نمایش گذارده شده است.
بررسی قصّه های «دیوان» در شاهنامه فردوسی (بر اساس نظریه ریخت شناسانه ولادیمیر پراپ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه نقدهای زیادی وجود دارند که بر کارکردهای ساختاری استوارند. ساختارگرایان همواره در پی آن بودند که به الگوهای روایتی مشخص دست یابند تا به کمک آنها، قصهها و داستانها را مورد بررسی قرار دهند. از بین آثار به وجود آمده، کار ولادیمیر پراپ از همه مهمتر بود؛ وی با تجزیه و تحلیل قصههای روسی پریان، نموداری شامل سی و یک خویشکاری ارائه کرد و معتقد بود، این الگو را میتوان در مورد سایر قصههای عامیانه و حتی رمانها به کار برد. روش پراپ بعدها توسط محققّان دیگر مورد استفاده قرار گرفت و گاهی نقدهایی بر آن وارد شد.
شاهنامه فردوسی از جمله آثاری است که در آن داستانها و داستانوارههای فراوانی دیده میشود. از جمله آنها، داستانهایی است که در آنها دیوان از نقشورزان اصلی هستند. در این مقاله سعی شد تا نمودار خویشکاریهای پراپ و روش ریختشناسانه وی در داستانهای دیوان پیاده شود تا مشخص گردد، نظریه پراپ تا چه اندازه بر این داستانها انطباق دارد. بررسیها و تجزیه و تحلیل این داستان ما را به این نتایج رسانده است که قصههای دیوان در شاهنامه قابل بررسی با کارکردهای ریختشناسانه پراپ است و توالی کارکردهای مورد نظر پراپ نیز در این داستانها دیده می شود. حرکتهای موجود در این داستانها از نظر موضوع و محتوا، بیشتر از نوع اول حرکتهای پراپ یعنی «بسط از طریق خویشکاری H-I (جنگ و کشمکش) هستند و خویشکاری «طلسم» یا «افسون» در اکثر داستانها حضور دارد. در برخی داستانهای دیوان، بعضی کارکردها تکرار شدهاند که این امر علاوه بر تاکید بر اهمیت حادثهای که رخ میدهد و توانایی های خاص قهرمان، نوعی حالت تعلیق در قصه به وجود میآورد.
از میراث ادب حماسی ایران
بحثی درباره «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی» و نویسنده آن جیمز موریه
منبع:
وحید آذر ۱۳۴۵ شماره ۳۶
حوزه های تخصصی:
بحران هویت شخصیت ها در رمان «ویران می آیی» (تحلیل روایی و گفتمانی متن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشته حاضر به تحلیل رمان «ویران می آیی» نوشته حسین سناپور می پردازد. قرائت ساختارگرایانه متن، نمونه ای خصیصه نما از یک تحلیل ساختارگرایانه متون ادبی و مبتنی بر ایده «تودوروف» درباره دستور روایت است. این بررسی نشان می دهد که می توان تمامی کنش ها را در روایت داستان «ویران می آیی»، به دو گزاره جست وجوکردن و نیافتن فروکاست. سپس با تکیه بر مفهوم مفصل بندی در رویکرد پساساختگرای تحلیل متن «لاکلو و موف»، نشان می دهد که شخصیت های اصلی داستان در جست وجوی روایتی جدید از هویت خود هستند که از طریق گفتمان غالب خانواده و حول محور گره گاه جنسیت شکل گرفته است، اما ناتوانی شخصیت ها در سامان دهی مجدد زنجیره هم ارزی که حول محور دال های اصلی مرد/زن شکل می گیرد، به معنای ناکامی آن ها در کسب هویت دیگری است که خواهان آن هستند. این نوشته همچنین نشان می دهد که مفصل بندی گفتمان متن، کاملاً شبیه به گفتمان های شکل دهنده هویت شخصیت های داستان است و به مانند آن ها و به دقت، هویت مردانه و زنانه را در قالب زنجیره های هم ارزی کاملاً مجزا سامان می دهد.
از ساختار معنادار تا ساختار رباعی: (نگاهی جامعه شناختی به ارتباط میان جهان بینی عصر رودکی با ساختار رباعی)
حوزه های تخصصی:
رباعی قالب شعری ای است که نخست در میان شاعران ایرانی رواج یافته، سپس به شعر عرب راه پیدا کرده است؛ اما با وجود آنکه عده ای چون شمس قیس رازی رباعی را ساخته رودکی می دانند، به دلیل عدم وجود اسناد کافی، درباره اینکه مبدع آن چه کسی است، اتفاق نظری وجود ندارد؛ تا جایی که گروهی معتقدند که رباعی ریشه در خسروانی های پیش از اسلام داشته است و برخی نیز نخستین رباعی ها را به صوفیه منسوب کرده اند.
در این مقاله نویسندگان با اعتقاد به اینکه چنین پژوهش هایی نتیجه متقنی نخواهد داشت، این موضوع را از منظری دیگر نگریسته، تلاش کرده اند تا با استفاده از نظریه ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن ـ که میان شکل اثر و جهان نگری حاکم بر عصری که اثر در آن شکل گرفته است، ارتباط برقرار می کند ـ نشان دهند که چگونه قالب رباعی ـ البته در معنای مصطلح و امروزی آن ـ که از ساختاری منطقی برخوردار است، انعکاس جهان نگری عقلانی شاعران خردگرای سبک خراسانی است، نه شکل تکامل یافته شعر ایران پیش از اسلام.
ادبیات تطبیقی در جهان عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اعراب از ابتدای ظهور اسلام در خاورمیانه با ادبیات تطبیقی آشنا بوده اند، اما این آشنایی از حد مقایسه اشعار، به منظور یافتن شاعر یا شعر برتر، فراتر نمی رفت؛ زیرا آنها زبان عربی و ادبیات شعری آن را پدیده ای بی همتا می شمردند و به همین دلیل تصور مقایسه کردن آن با ادبیات سایر زبان ها منتفی بود. پس از هجوم ناپلئون به مصر، ادبیات تطبیقی، به مفهوم غربی آن، در عالم عرب ظهور کرد. انتشار کتاب روحی الخالدی نقطه عطفی در آغاز مطالعات تطبیقی در زبان عربی بود و پس از آن کتاب ها و نشریات عرب زبان چندی به مباحث تطبیقی پرداختند. اما این رشته هیچ گاه به صورت رشته ای دانشگاهی درنیامد، بلکه تنها در حد ارائه چند واحد، در میان دروس ادبیات عربی، باقی ماند؛ زیرا استادان گروه عربی، علاوه بر درک نادرست این رشته، آن را تهدیدی برای تعیّن گروه عربی می پنداشتند. اما اینکه چرا ادبیات تطبیقی در جهان عرب، برخلاف غرب که با بحران مواجه شده، چنین در حال رشد است و ستایش و توجه دانشگاهیان را به خود جلب کرده، حاصل خصلت ذاتی این رشته است که به فرد این توانایی را می دهد که از مرزهای ملّی فراتر برود و شاهد تفاوت ها یا شباهت های ادبیات ملل مختلف، بدون ترجیح یکی بر دیگری، باشد. نظریه تأثیر و تأثر که در ابتدا تحت تأثیر فرانسویان در میان محققان عرب رایج بود، اکنون دیگر مطلوب ادبیات تطبیقی نیست. با در نظر گرفتن رشد ملّی گرایی و پان عربیسم و همچنین نقدِ روش ها و نظریات کشورهای سابقاً استعمارگرِ جهان، دلیل توجه روزافزون جهان عرب به ادبیات تطبیقی آشکار می شود.
آرتو و تئاتر شرق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنتنن آرتو شاعر دیده ور فرانسوی و نظریه پرداز تئاتر مدرن از جمله هنرمندان عصاینگری است که جامعه زمان خود را به باد انتقاد می گیرد و در کتاب مشهور تئاتر و همزادش به خصوص به ساختار شکنی تئاتر کلاسیک غربی و لاتین می پردازد. او در این کتاب تئاتر غرب را رد می کند و به تئاتر شرق روی می آورد که بر عکس تئاتر غربی که تا آن روز شالوده هایش بر واژه و کلام برای بیان نظر ها و احساسات استوار بوده، نمادین و اغواگر است. آرتو بر این پندار است که تئاتر غرب با آشکارا بیان کردن مفاهیم در واقع به جای به تفکر واداشتن، ریشه تفکر آدمی را می خشکاند. حال آنکه تئاتر شرق با پوشاندن نظر و احساس در لفافه نماد ذهن را به کنکاش در حقیقت آنها بر می انگیزد. مقاله خاضر تلاشی است برای شناساندن نقاط قوت تئاتر شرق با ارائه مثالهای روشن و شفاف. همچنین تلاشی است برای هر چه شفافتر پاسخ دادن به انی پرسش ها که چرا آرتو تئاتر شرق را برتر و متمایز از تئاتر غرب می داند و تا چه حد در پرورش نظریه های خود از تئاتر سنتی، آیینی و جادویی مشرق زمین الهام می گیرد.
برده های زن در نمایشنامه های جنگ های تروای اوریپید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نمایشنامه های زنهای تروا، هکوب، و آندرمدیا که موسوم به نمایشنامه های جنگ تروا هستند اوریپید رنجهای زنان برده را به تصویر می کشد. با این زنها که قربانی جنگی مردانه هستند با خشونت و بی رحمی رفتار می شود. این که اوریپید تنها زنها را به عنوان برده انتخاب می کند می تواند از جنبه اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. در یونان باستان بین زنها و برده ها شباهتهای زیادی وجود داشت زیرا هر دو گروه فاقد هویت اجتماعی بودند. در دمکراسی آتن برخلاف مردها، زنها و برده ها حق رای دادن و شرکت در فعالیتهای اجتماعی را نداشتند و انسان کامل محسوب نمی شدند. اوریپید این زنها را قهرمانان مغرور نمایشنامه هایش قرار می دهد و به آنها بیان و حق اعتراض و توانایی زیر سؤال بردن نظامی را می دهد که مردها را بر آنها مسلط می کند. به این ترتیب ، اوریپید تلویحاً از نظام موجود انتقاد می کند و خواننده/ بیننده را به تعمق در مورد مفاهیم متضاد برده/ آزاده و زن / مرد وامی دارد