مقالة حاضر به منظور معرّفی وبیان ویژگی های آزمون آیینی آتش نوشته شده و قصد دارد با تشریح نمونه های موجود این آزمون در ادبیّات فارسی، شکستگی و درهم آمیختگی اساطیر ملّت های مختلف را در آن نشان دهد و بر اساس مدارک موجود، موارد اجرا و آداب و رسوم خاصّی که به هنگام انجام آن مراعات می شده، بازگو نماید. روش بررسی گفتار حاضر، کتابخانه ای بوده و با بهره گیری از فنّ تحلیل محتوا، نتایج به دست آمده به روش توصیفی و تحلیلی طبقه بندی و ارائه شده اند. در این گفتار نشان داده شده که راز آمیزی و شکوهمندی ذات آتش، سبب شده که آزمون آتش به شکل های مختلف در میان ملّت های گوناگون رواج یابد. اعمال این آزمون جنبة نمادین داشته و با آداب و رسوم خاصّی توام بوده است . از این آزمون دشوار، بویژه برای اثبات پاکی و برائت ، مشخّص ساختن حق و باطل ، پاک وپالوده ساختن روان، اثبات حقانیّت کسی که دلیلی در اختیار ندارد، و سرانجام به عنوان معجزه ای الهی استفاده می شده است.
اقبال شاعر متفکّر، عارف و فیلسوف پاکستان، بدون تردید یکی از نوابغ دوران اخیر به شمار می آید. او ضمن آفرینش اشعار و آثاری به زبان اردو، زبان فارسی را برای بیان افکار و احساسات خود برگزیده است. اشعار فارسی و حتی اشعار اردوی او سرشار از مفاهیم عالی عرفانی، فلسفی، انسانی و اجتماعی است. زبانی که اقبال در سرودن اشعار خود برگزیده، زبان شاعران گذشتة ایران و شبه قاره است. البتّه بیان این مطلب دلیلی بر مقلِّد صِرف بودن او نیست، بلکه او با تیز هوشی و استعداد فطری خود ، هم از نظر زبان و هم محتوا، طرحی نو درافکنده است و سبکی خاص خود پدید آورده است. اقبال سادگی و روانی و کاربرد تشبیهات و استعارات ساده را از سبک خراسانی و رنگارنگی کلام و آوردن صنایع لفظی و معنوی را از سبک عراقی و ظرافت و مضمون آفرینی و نکته سنجی را از سبک هندی وام گرفته است. با این وجود، سبک او مختصّ خود اوست. از نظر مضمون، شعرش بیان عشق به دین و قرآن، محبّت پیغمبر اسلام (ص) و امامان بزرگوار (ع) ، فلسفه ، اندیشه و طرح مسایل سیاسی و فرهنگی روز است. شعر او عصاره و چکیدة فرهنگ اسلامی- عرفانی گذشته و حال است. در یک کلام شعر اقبال، شعری است بیدارگر، پوینده و گویا از عصر و زمان شاعر متعهّد امروز که انسانیّت محور اساسی آن است.
محمّد حسین عقیلی علوی خراسانی یکی از بزرگترین پزشکان ایران در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم هجری قمری است و صاحب کتاب بسیار مهم در ادویه و مصطلحات پزشکی موسوم به مخزن الادویه. در این مقاله، ابتدا مقدمه ای دربارة خاندان عقیلی علوی نوشته شده است. در این خاندان در طول تاریخ، اطبّا و عالمان نامداری ظهور کرده اند؛ به ویژه میر محمّد هادی علوی متخلّص به "شرر" شیرازی و معتمدالملوک میرزا هاشم علوی شیرازی معروف به حکیم علوی خان که مشهورترین طبیب این خاندان بوده است. سپس، به احوال محمّد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی پرداخته شده و به سبب مدارک اندک دربارة او، مطالب متعدّدی از لابه لای کتاب بزرگش در سبب تألیف کتاب، منابع و مآخذ او در تدوین و تصنیف آن کتاب فراهم آمده است. و بالاخره، کتاب مخزن الادویه، فصول و بخش ها ، شیوة تألیف و نگارش و چاپ های آن مورد بررسی قرار گرفته است.
مدت هاست که در مطالعات ترجمه مسئله وفاداری به متن اصلی و معادل سازی صوری مورد بحث بوده است. این مقاله، با استناد به مباحث تازه ای که در باره زبان مطرح شده است، و با استناد به هرمنوتیک به عنوان علم تفسیر و ترجمه و با استناد به دستاورد های فمنیست ها در زمینه ساخت شکنی زبان غالب، به نقش تازه مترجم در پیوند با نویسنده و متن اصلی می پردازد. در این برداشت تازه از نقش مترجم، نویسنده متن اصلی دیگر از بالا و از محور عمودی ارتباطات به پایین و بر کار مترجم نظارت نخواهد داشت، بلکه هر دو بر روی محور افقی ارتباطات با یکدیگر داد و ستد می کنند. بر طبق نظریات نو، مترجم متون ادبی، به همان اندازه نویسنده متن اصلی، صاحب طرح و برنامه است و اهمیت او کمتر از نویسنده متن اصلی نیست.
مقاله حاضر به قصد معرّفی یک نسخة خطی مصوّر از دیوان حافظ که در موزة انستیوت غالب دهلی نو به شماره24/11/1954 نگهداری می شود، نوشته شده است. متأسفانه این نسخه از آخر ناقص است. دو صفحة اوّل آن مطلّا و مذهّب می باشد و پس از هر غزل، قطعه و رباعی، یک رباعی خیّام هم به خط ریز نوشته شده است. در این مقاله نسخة یاد شده با 19 نسخه مقایسه شده و اختلافات بین آنها ذکر شده است.
رابطة زبان رمان با واقعیّت مسأله ای است که از آغاز ظهور این نوع ادبی مورد بحث بوده، و اکنون نیز با وجود تئوری های مدرن و پست مدرن همچنان مورد توجه است. بر این اساس، مسألة حضور یا غیاب واقعیّت در زبان رمان، موجب چالش بین دو مکتب عمده در عرصة ادبیّات شده است. از یک سو واقع گرایی(Realism) در پی به فرض گرفتن حضور واقعیت در زبان رمان و ازسویی دیگر، نسبت به مدرنیزم، در پی اثبات غیاب آن است. در این مقاله پس از ارائة تاریخچه ای از نظریّات مختلف دربارة مکاتب رئالیزم و پست مدرنیزم ، نظریّات میخائیل باختین، منتقد روسی، دربارة زبان رمان مورد بحث قرار گرفته، و تلاش شده است با استفاده از این نظریّات، تضاد بین این دو مکتب بر سرِ زبان رمان به گفت وشنودی ذاتی در درون رمان تبدیل شود.
در نمایشنامه های زنهای تروا، هکوب، و آندرمدیا که موسوم به نمایشنامه های جنگ تروا هستند اوریپید رنجهای زنان برده را به تصویر می کشد. با این زنها که قربانی جنگی مردانه هستند با خشونت و بی رحمی رفتار می شود. این که اوریپید تنها زنها را به عنوان برده انتخاب می کند می تواند از جنبه اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. در یونان باستان بین زنها و برده ها شباهتهای زیادی وجود داشت زیرا هر دو گروه فاقد هویت اجتماعی بودند. در دمکراسی آتن برخلاف مردها، زنها و برده ها حق رای دادن و شرکت در فعالیتهای اجتماعی را نداشتند و انسان کامل محسوب نمی شدند. اوریپید این زنها را قهرمانان مغرور نمایشنامه هایش قرار می دهد و به آنها بیان و حق اعتراض و توانایی زیر سؤال بردن نظامی را می دهد که مردها را بر آنها مسلط می کند. به این ترتیب ، اوریپید تلویحاً از نظام موجود انتقاد می کند و خواننده/ بیننده را به تعمق در مورد مفاهیم متضاد برده/ آزاده و زن / مرد وامی دارد