مقالات
حوزه های تخصصی:
درمیان داستان های کوتاه صادق هدایت سه قطره خون ( از مجموعه ای به همین عنوان ) یکی از پیچیده ترین و همگون ترین نوشته های وی از حیث قالب ومحتوا در مقایسه با بوف کور است ؛ به گونه ای که آن یک را می توان « طرح اولیه » ی این یک به حساب آورد. من راوی ِ سه قطره خون، همچون من راوی ِ بوف کور ، هیچ سنخیتی میان خود وآدم ها و محیط اطرافش نمی بیند ؛ از این رو نیازی شدید به تک گویی درونی از طریق نگارش در خود احساس می کند. از میان تمام خطوط ِ در هم و بر هم روی کاغذ تنها چیزی که می توان خواند این است :« سه قطره خون». تمام داستان و تمام شخصیت ها حول همین محور شکل گرفته اند و شبکه ای از ارتباطات و دگرگونی ها را پدید آورده اند. سه قطره خون اثری است بغایت نمادین و دشوارفهم . از این رو ما در این مقاله- که عنوان سه قطره خون یا سه گانه ی یک درد را برای آن برگزیده ایم – می کوشیم تا با تحلیل نماد های داستان، آنچه زندگی روانی و اجتماعی من راوی را تحمل ناپذیر و او را « دیوانه » کرده است بررسی کنیم.
شناوری زمان و بی زمانی هستی شناختی در سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوانش های استنتاجی چند لایه و همزمان از سفر به انتهای شب نوشتهء سلین، ما را بر آن داشت تا چگونگی امکان منعکس شدن ایدئولوژی نویسنده/ راوی در رمان را با نحوهء ساختمندی اثر از نقطه نظر زمانی مورد بررسی قرار دهیم. اینکه چگونه زمان در معنا و مفهوم تامه خود توانسته بازتاب دهندهء جهان بینی راوی باشد مساله ایست که ما جواب آن را با کنکاش در پاره ای از معیارهای زمانی روایت همچون نظم روایتی، دیرش روایتی و نظام گفنمان پردازی بازیافته ایم( یعنی دسترسی به معنا و مفهومی لفلسفی از اثر با استفاده از ابزارهای زبان شناختی و روایت شناختی(! بررسی این معیارها حرکت تدریجی نظام فکری راوی را به نمایش می گذارد: حرکتی که ازدگرگونی مستمر و زیباشناختی آشوب وار باروک شروع شده تا آرام آرام به سوی نوعی پوچی و رها شدگی در خلا نیستی ختم شود؛ حرکتی که بیانگر تغییر نگرش راوی/ نویسنده نسبت به مقولهء زمان و زمان مندی است.
مونه ، مانه و شکل گیری دنیای نقاشی پروست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای اَدبی بین دو قرن شاهد انفجار فعالیت شعری بوده،آفرینش حالتی«صنعتی» پیدا کرده و متون اَدبی، هنری نیز شده اند. نویسندگان همچون«پروست» به نقاشیهای زمان خود توجه می کنند، به خصوص به نقاشانی همچون:«مونه»،«مانه» و «تانر» که دارای سبک امپرسپونیستی هستند. تابلوهای «مونه»، علی الخصوص دو مجموعه نیلوفرها و آنهایی که دارای مضامین آبی می باشند، اثر نویسنده را تحت تاثیر قرار داده اند.
با «مونه» و «مانه»، «پروست» تبدیل به منتقد هنری شده، او همچنین از حامیان هنرمندان چون«شارل را فردوسی»در کتاب خویش یاد می کند. نویسنده همچنین شخصیتهایی واقعی همچون نقاش فرانسوی«شاردن» را با شخصیتهای دیگر که خیالی هستند، همانند «الستیر» جایگزین می کند. بدین ترتیب شاهکار پروست، تعریف دیگری از ادبیات و نوع – سومی از آفرینش «بارتی» بین نقد و رمان می باشد.
ژولین گراک ، از سورئالیسم منتقد تا نقد سورئالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این سخنرانی که به مناسبت مجمع عمومی انجمن ایرانی زبان و ادبیات فرانسه در تاریخ 30 اردیبهست 1389 در دانشگاه تهران ایراد شد، پژوهشگر به بررسی پیوندی می پردازد که گراک با جنبش سورئالیست بر قرار می کند و این در حالی است که شکل ظاهری آثار نویسنده به نوعی کلاسیک تلقی می شود. تفسیری که گراک از جنبش سورئالیست دارد، آن را از تمامی جنبه های نا خالص آن عاری می سازد و در نتیجه این جنبش را به سوی اساس مدرنیته در هنر سوق می دهد. منظور آن مدرنیته ای است که در اوایل قرن بیستم در تقابل با مفهوم «بورژازی» فرهنگ سر برافراشت. از سوی دیگر این مدرنیته کلیدی است برای خوانش نه تنها آثار داستانی گراک بلکه برای درک آثار نقد این نویسنده.
صادق چوبک ، فراسوی ناتورالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبقه بندی نویسنده ای ایرانی در یک مکتب ادبی امری رایج نزد منتقدین است. صادق چوبک اغلب با برچسب ناتورالیست معرفی می شود، زیرا بین آثار او و آثارنویسندگان ناتورالیست شباهت هایی وجود دارد . این شباهت ها عبارتند از : به کارگیری شخصیتهایی از طبقات پست جامعه ، موضوعاتی چون فقر و فساد و زبان گفتاری. حال این سؤال مطرح می شود که آیا هر نویسنده ای با داشتن چنین ویژگیهایی ناتورالیست می باشد . در ضمن گروه کوچکتری از منتقدین چوبک را نویسنده ای نوآور می پندارند . هدف این مقاله انجام مطالعه ای است تطبیقی میان امیل زولا به عنوان نظریه پرداز و بنیانگزار ناتورالیسم و صادق چوبک در چارچوبی کاملا محدود با انتخاب رمانهای لاسوموآر، نانا و ژرمینال از رمان نویس فرانسوی و رمانهای تنگسیر و سنگ صبور و داستان کوتاه انتری که لوطیش مرده بود از نویسنده ایرانی . این تحقیق به دنبال یافتن شباهت ها و تفاوت ها ی دو نویسنده در آثار گزیده شده و در زمینه های شخصیت ها ، مضامین و سبک می باشد و به ما نشان می دهد که چوبک به ظاهر ناتورالیست به سبب دارا بودن برخی از ویژگیها نوآور باقی می ماند و استفاده از بر چسب ناتورالیست برای معرفی وی کافی نیست. او از ناتورالیسم فراتر می رود.
نقش فلسفه شوپنهاور در شکل گیری آثار دوران جوانی آندره ژید : بررسی دفترها و اشعار آندره والتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیش از نگارش درتنگ در سال ۱۹۰۹، آندره ژید اقبال چندانی نزد خواننگان فرانسه زبان نداشت. در میان آثاری که به هزینه شخصی به چاپ رساند و تنها در حلقه محدود دوستانش خوانده شد، می توان به دفترها و اشعار آندره والتر اشاره کرد. ژید، در این دو اثر، با تکیه برفلسفه شوپنهاور که میل و اشتیاق به زندگی را نوعی نفرین تلقی می کند، از دغدغه های فلسفی و اخلاقی، از بی میلی و دلسردی خویش سخن می گوید تا نشان دهد که اثر هنری، به عنوان برترین محل تجلی آمال یک انسان، می تواند مکان گفتگوی نویسنده با خود و رویارویی اش با خویشتن خویش باشد.
جایگاه شناخت کنشی و شناخت زیست - فرهنگی در فرایند یاددهی / یادگیری زبانهای خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عناصر بسیاری در فرایند آموزش و یادگیری زبان دخیل هستند، ازمیان آنها میتوان به عناصر شناختی اشاره کرد که خود به دو بخش شناخت کنشی و شناخت زیست- فرهنگی تقسیم میشوند. شناخت کنشی شناختی است مکانیکی وبه شناخت درمورد چگونه عمل کردن مربوط میشود درحالیکه شناخت زیست- فرهنگی به حوزه انسانی و احساسی متعلق بوده و از حضور کنشگر در دنیا با توجه به ویژگی های فرهنگی گواهی میدهد.
شناسایی این شناختها امکان دستیابی مدلی آموزشی را فراهم میاورد که درآن همزیستی وجه انسانی وفنی میسرمیگردد. دراین مقاله میکوشیم با نشان دادن این مطلب که کدام نوع شناخت در فرایند آموزش و یادگیری زبانهای خارجی قبل ازسایرین قراردارد مدرسان رادرراستای انتخاب شیوه آموزشی مناسب ازجهت روش شناختی و تعلیمی یاری رسانیم
آرتو و تئاتر شرق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آنتنن آرتو شاعر دیده ور فرانسوی و نظریه پرداز تئاتر مدرن از جمله هنرمندان عصاینگری است که جامعه زمان خود را به باد انتقاد می گیرد و در کتاب مشهور تئاتر و همزادش به خصوص به ساختار شکنی تئاتر کلاسیک غربی و لاتین می پردازد. او در این کتاب تئاتر غرب را رد می کند و به تئاتر شرق روی می آورد که بر عکس تئاتر غربی که تا آن روز شالوده هایش بر واژه و کلام برای بیان نظر ها و احساسات استوار بوده، نمادین و اغواگر است. آرتو بر این پندار است که تئاتر غرب با آشکارا بیان کردن مفاهیم در واقع به جای به تفکر واداشتن، ریشه تفکر آدمی را می خشکاند. حال آنکه تئاتر شرق با پوشاندن نظر و احساس در لفافه نماد ذهن را به کنکاش در حقیقت آنها بر می انگیزد. مقاله خاضر تلاشی است برای شناساندن نقاط قوت تئاتر شرق با ارائه مثالهای روشن و شفاف. همچنین تلاشی است برای هر چه شفافتر پاسخ دادن به انی پرسش ها که چرا آرتو تئاتر شرق را برتر و متمایز از تئاتر غرب می داند و تا چه حد در پرورش نظریه های خود از تئاتر سنتی، آیینی و جادویی مشرق زمین الهام می گیرد.