فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۱۲۱ تا ۴٬۱۴۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
39 - 75
حوزه های تخصصی:
مثنوی مولوی از نظر صورت و محتوا یکی از تفکّربرانگیزترین منظومه های عرفانی داستانی در زبان فارسی است که به رغم تعلّق به سدۀ هفتم هجری، همچنان از جذابیت بسیاری در بین اندیشمندان و ادیبان برخوردار است. در این منظومه که عرفان اسلامی با استفاده از حکایت ها و تمثیل های کوتاه و بلند و گاه تو در تو به تحلیل و تبیین گذاشته شده از انواع طنزها نیز به فراوانی استفاده شده است، تا آنجا که این منظومه را به دلیل تحلیل جزء به جزء داستان ها و بهره گیری کامل از انواع طنزهای داستانی و موقعیتی، می توان یکی از کتاب های بی رقیب در حوزۀ ادبیات و عرفان به شمار آورد. گرایش مولانا به این دو نوع طنز و به مقدار کمتر به طنزهای زبانی و ادبی، همانند سایر شاعران به قصد طنزپردازی انجام نمی گیرد. او به دلیل اعتقاد به احسن بودن نظام خلقت و حکیمانه بودن آفرینش همۀ پدیده های هستی، با نوعی رفتار طبیعی و به دور از هر گونه تعمّد به تصویر واقعیت های زیستی و اجتماعی می پردازد و به تبعیت از این رفتار، طنز نیز که بخشی از کنش های همیشگی انسان ها در زندگی روزمرّه است به روایت های او وارد می شود. به بیان دیگر، مولوی در مثنوی به دلیل نگرش واقعیت گرایانه به انسان و اجتماع و پرهیز از افسانه های جنّ و جادو و انتخاب داستان های به نسبت معمولی از دنیای انسان ها که طنز نیز با آنها درآمیخته، هم به آموزه های صوفیانه و عرفان نظری، تا حدّ امکان جنبۀ عملی و باورپذیر می دهد و هم اثبات می کند که ذات زندگی همواره درآمیخته با مجموعه ای از طنزهای طبیعی است که زبان و ادبیات نقش چندانی در آفرینش آنها ندارند.
اشارات و معانی تعبیر «خلعت» در آثار سنایی، عطار و مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
115 - 125
حوزه های تخصصی:
خلعت از دیرباز، اغلب به پوشش ظاهری رایجی اطلاق می شد که حاکم، پادشاه یا خلیفۀ مسلمانان به وزیران یا امیران اعطا می کرده است. خلعت، نه تنها مقوله ای مرتبط با سلطنت و دربار، بلکه تعبیری است که اهل معرفت، به ویژه سنایی، عطار و مولوی در آثار خود آن را به کار برده اند. با فرض اینکه اهل معرفت از صراحت در کلام خودداری می کنند و تمایل دارند به معنای مورد نظرشان در کلام اشارت داشته باشند، قصد داریم به این پرسش پاسخ دهیم که چه معانی و اشاراتی از تعبیر خلعت در آثار سنایی، عطار و مولوی قابل تأویل است؟ این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام شده است. برایند تحقیق نشان می دهد که اگر حضرت حق، خلعت خاص را به عارف هبه کند، نیکو و پسندیده است؛ در غیر این صورت، خلعت حجاب سالک خواهد بود. وهبی یا کسبی بودن خلعت شأن اعتباری دارد؛ یعنی بر اساس برخی شواهد عارف می تواند از سر فضل حضرت حق، صاحب خلعت خاص شود و بر اساس برخی شواهد دیگر، عارف باید برای به دست آوردن آن جهاد با نفس کند. تشریفی بودن خلعت مهم ترین وجه آن است. همچنین، خلعت می تواند در معنای عفو کردن و پوشانیدن عیوب سالک مورد نظر اهل معرفت باشد.
سبب و مسبَّب در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث از قانون علّیت از کهن ترین مباحث بشری است. علّیت نوعی رابطه بین علّت و معلول است. ارسطو علّت را به علل اربعه تقسیم بندی کرده است. یکی از این علل چهارگانه علّت فاعلی است که هرگاه حکما و متکلمان در بحث قانون علّیت، از علّت سخن به میان می آورند، منظورشان علّت فاعلی است. مولانا در مثنوی مانند سایر متکلمان به جای علّت، از سبب و مسبِّب و به جای معلول از مسبَّب استفاده کرده است. مولوی گاهی به جای معلول، اصطلاح اثر و به جای عادت، اصطلاح سنّت را به کار می برد. اشاعره، قانون علّیت را نفی می کنند و به جای آن به عادَةُ الله معتقدند. بعضی مولوی را اشعری مشرب دانسته اند و بر همین اساس او را منکر اصل سببیت نامیده اند؛ درحالی که مولانا قانون علّیت را نفی نمی کند، بلکه ضمن اینکه جهان را دنیای اسباب و علل می نامد، مجموعۀ علل و اسباب ظاهری و پنهانی را در ید تصرّف مسبِّب الاسبابی می داند که هر طور بخواهد عمل می کند. مولانا، قرآن، انبیا، بندگانی خاصّ و شمس را متصّرِف در اسباب و علل می داند که قدرت خرق اسباب را دارند. مولانا عقاید خود را با چاشنی عرفان در می آمیزد. زمانی خود را چون سوفسطایی می شمارد و گاهی تا حدودی به تفکّر شیعی «اَمرٌ بَینَ الاَمرَین» و گاهی به روش معتزلی نزدیک می شود؛ البته نه صراحتاً و صرفاً در بحث قانون سببیت، مولانا به سادگی در این مرزبندی ها نمی گنجد. در پایان این نوشتار، با بررسی ابیات مرتبط با موضوع علّیت در مثنوی، دلایل متعدّدی بیان شده که نشانگر اعتقاد مولانا به قانون سببیت است.
شخصیت قهرمانان در حکایت های روضۀ خلد از مجد الدین خوافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
85 - 100
حوزه های تخصصی:
از دیرباز زبان فارسی تأثیر شگرفی بر زبان و ادبیات عثمانی گذاشته است و روزگاری زبان اصلی این منطقه بود و اندیشمندان عثمانی بسیاری در متون مهم فارسی تحقیق و تتبّع کرده اند و شرح های بسیاری نیز بر متون مهم ادب فارسی نوشته اند؛ از جملۀ آن ها می توان به شرح سودی بر گلستان سعدی، دیوان حافظ و شرح انقروی بر مثنوی مولوی اشاره کرد. چون شرح متن، نوعی نقد متن هم به شمار می آید و شرح نویسی رایج در گذشته و میان مسلمانان، بیشتر به نقد لفظ و محتوا می پردازد. هدف مقالۀ حاضر این است که شیوۀ شرح نویسی شارحان ترک و نوع نگاه آن ها را به متن های برجسته ای مانند دیوان حافظ و مثنوی بررسی کند و به روش مطالعۀ کتابخانه ای، شیوۀ فیش برداری و تحلیل داده ها، در پی پاسخ بدین پرسش است که زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در شرح نویسی این اندیشمندان چه تأثیری داشته است و چه نشانه هایی را از نقد اجتماعی، تاریخی و... در شروح آنان می توان مشاهده کرد؟ همچنین، چه زمینه هایی از دیدگاه های فهم که امروزه بر بسیاری از شرح نویسی ها حاکم است، در این شروح به چشم می آید؟ به نظر می رسد، اگرچه بیشتر این شروح، شرح لفظ است، اما با نگاه شارحان سنّتی متفاوت است و ما رگه هایی از توجه به تاریخ و اجتماعِ زمان شاعر را در این شروح می بینیم. توجه به نسخه شناسی و بررسی صحّت انتساب بیت یا شعری به شاعران مورد بحث، تأویل های عرفانی، توجه به زندگی شاعر و اشخاص در شرح متن، از ویژگی های مهم این شروح است.
بازنمایی بن مایۀ آیینه در غزلیات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله واژگان نمادین، برجسته و مضمون ساز در شعر فارسی، بن مایۀ آیینه است. توجه به آیینه با ویژگی های ظاهری و نمادین برخاسته از آن، کیفیت و چگونگی پیدایش این تصاویر و پیوند آن ها با برخی از گفتمان های معرفتی و اجتماعی هر دوره، همواره موردنظر شاعران، به خصوص سخن سرایان سبک عراقی، قرار گرفته است. هدف مقالۀ حاضر، تبیین بن مایۀ آیینه و تحلیل پیوندهای معنای آن با دل و درون صافی شخص، چهرۀ معشوق و دیگر مصادیق آن ناظر به کارکردهای ظاهری، سمبلیک و اجتماعی آن در غزلیات حافظ است که از ر هاورد واکاوی آیینه به عنوان نشانه ای معناآفرین و سپس به عنوان تصویری تکرا ر شونده و روایی (بن مایه) بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که در غزلیات حافظ، از میان کار کردهای آیینه، بیشترین بسامد در ارتباط با دل سالک است و شاعر ضمن پیروی از گفتمان، تصاویر و مفاهیم مربوط به بن مایۀ آیینه در سبک عراقی، خلاقیت های فرمی و معنایی، تصاویر و شگردهای بلاغی بدیع و حتی گفتمان های اجتماعی را بر آن افزوده است.
بررسی استعاره مفهومی مرگ در شعر هرمز علی پوربر اساس دیدگاه های لیکاف و جانسون
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل تطبیقی عنصر توصیف و کارکردهای آن در داستان های کوتاه منیرو روانی پور و غاده سمان (بررسی موردی: طاووس های زرد و مترسک پرنده ای دیگر)
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
221 - 245
حوزه های تخصصی:
اگرچه نزد عامه مردم و حتی برخی از خوانندگان نیمه حرفه ای، عنصر توصیف در یک متن روایی به منزله نقطه ایست و استراحت گاه داستان به شمار می آید؛ اما حقیقت این است که این باور برگرفته از نگاه سنتی به شیوه پرداخت این عنصر در بسیاری از داستان های کلاسیک است که به جای توصیفات و تصویرسازی های خلاقانه، به توضیح و تفسیر مو به موی یک پدیده، یک موقعیت و یا شخصیت های داستانی می پرداخت، در حالی که مقاطع توصیفی در آثار برخی از نویسندگان خوش ذوق ونوجوی معاصر کارکردی متنوع یافته و در این راستا آن ها رخدادهای داستانی را به گونه ای با توصیف دَر هم تنیده اند که امکان تفکیک آن دو از هم میّسر نیست. پژوهش حاضر در تلاش است که ضمن تحلیل و تبیین این کارکردها، به بررسی و تحلیل چگونگی به کارگیری آن ها در دو داستان کوتاه منتخب از منیرو روانی پور و غاده سمان پرداخته و نتایج حاصله حکایت از آن دارد که اگرچه توصیفات غاده سمان به کارکرد خلاقانه آن در سطوح مختلف صناعت، تکنیک و هنر نزدیک تر است، اما روی هم رفته هر دو نویسنده توانسته اند با استمداد از کارکردهای مختلف عنصر توصیف ضمن گسترش این داستان ها در هر دو محور افقی و عمودی، اصل و محور داستانشان را بر بهره گیری هوشمندانه از این عنصر قرار دهند؛ به گونه ای که خواننده فقط با تأمل و اندیشه در این مقاطع می تواند زوایای پنهان داستان و درون مایه آن را کشف و درک نماید و این در حالی است که بسیاری از مقاطع توصیفی را می توان بدون هیچ خللی در سیر روایی داستان های کلاسیک و سنتی نادیده گرفت و حتی آن ها را از ساختار فیزیکی داستان حذف کرد.
تأثیر آثار غزّالی بر نیمه نخست تفسیر ثمانیه خواجه محمد پارسا
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
247 - 261
حوزه های تخصصی:
خواجه محمد پارسا در تفسیر ثمانیه که تفسیری بر هشت سوره کوتاه (قدر تا هُمَزه) است، از آثار فارسی و عربی فراوانی بهره گرفته است. او گاهی از منابع خود نام می برد و در موارد فراوانی نیز بدون اشاره، مطالبی را از دیگران نقل کرده است. یکی از دانشمندانی که آثارش تأثیر بسیاری بر خواجه محمد پارسا و تفسیرش گذاشته، محمّد غزّالی است. خواجه پارسا در چندین موضع از کتاب خویش از غزالی با عنوان «حجّه الإسلام» مطالبی نقل کرده است. اما با بررسی دقیق نیمه نخست متن این نکته آشکار می گردد که گاهی نیز بدون ذکر غزّالی بخش های از آثار او را در تفسیر خویش گنجانده است. پی بردن به این نکته موجب می شود که هم از تأثیر فراوان غزالی بر خواجه محمد پارسا آگاه شویم و هم این بخش های متن را دیدگاه نویسنده نپنداریم و در تحلیل افکار و نظریات وی، به آن ها استناد نکنیم. در این مقاله به بررسی مواردی پرداخته می شود که خواجه پارسا بی آنکه نامی از غزالی ببرد، مواضعی از آثار وی را در تفسیرش آورده است.
بررسی برگردان تقابل های معنایی غزل های حافظ در ترجمه علی عباس زلیخه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شعر حافظ بسیار ظریف و رمزآلود است. در غزل های او واژگان با دقت و ذوق زیبایی شناسانه سرشاری انتخاب شده اند؛ به نحوی که تمامی واژگان به نوعی با هم پیوند دارند و درهم تنیده اند. یکی از ویژگی های زبانی حافظ، هم آوری واژگان متقابل با یکدیگر است. واژگان متقابل بیت های حافظ نه تنها با یکدیگر پیوندهای معنایی آشکار و نهان دارند با دیگر واژگان نیز مرتبطند. از این رو، فهم رابطه مفهومی واژگان و به شکل خاص واژگان متقابل، نقش زیادی در کشف معناها و زیبایی های شعر حافظ دارد. به همین خاطر، در این پژوهش سعی شده است که نمونه هایی از تقابل های معنای «مدرج، مکمل، دوسویه، جهتی، ضمنی» در غزل های حافظ انتخاب، رابطه مفهومی آن ها با دیگر واژگان بیت تحلیل و کارکرد معنایی و زیبایی شناسانه آن تبیین شود. سپس ترجمه علی عباس زلیخه از تقابل های معنایی و کارکردهای آن نقد شود. نتایج پژوهش بیانگر این است که تقابل های مورد بحث -به شکل خاص تقابل های ضمنی- معانی بلاغی روشن و پنهان بسیاری را در شعر خلق کرده اند و کوچک ترین تغییری در تقابل و تعادل واژگان، سبب می شود که معناها و انسجام بیت، تا حد زیادی فروکاسته شود.
تحلیل مقابله ای متن شناسی زیارت امین اللّه و زیارت امام رضا (ع) بر پایه نظریه کنش گفتار سرل
منبع:
مطالعات ادبی متون اسلامی سال ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۲۳)
129 - 147
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی به تحلیل متن زیارت امین اللّه در چارچوب نظریه کنش گفتار سرل پرداخته است. هدف پژوهش، بررسی زیارت امین اللّه و امام رضا(ع) از منظر متن شناسی و تحلیل کنش های گفتاری دو زیارت، به لحاظ نوع و تعداد و در نهایت بررسی علت همگانی بودن زیارت امین اللّه در بقاع متبرکه می باشد. بررسی ها، نشان از تفاوت معنادار بین تعداد کنش های عاطفی و اعلامی در زیارت امین اللّه که در پایین ترین سطح نسبت به کنش های مذکور در زیارت امام رضا(ع) است، دارد. هم چنین میان تعداد کنش ترغیبی دو زیارت قرابت وجود داشته و تعداد کنش اظهاری در زیارت امین اللّه تقریباً بیش تر است. در زیارت امین اللّه دو کنش تعهدی و اعلامی به صورت بارز مشاهده نشده است. نتایج تحلیل زیارت امام رضا(ع)، حاکی از استفاده فراوان از کنش های عاطفی است تا از این طریق احساسات و منویات قلبی زائر بیان گردد و ارتباط قوی تری ایجاد گردد. اما در زیارت امین اللّه به نوعی بیان احساسات را با کنش های اظهاری و ترغیبی شکل می دهد تا از این طریق هم به هدف مقدماتی زیارت که نفس زیارت کردن است، برسد و هم به هدف غایی که اظهار منویات قلبی به گونه ای عام تر است که شامل تمام ائمه اطهار: شود، نایل گردد.
نقدی بر «باغ هزار دخترون» بر پایۀ نظریۀ ایدن چمبرز
حوزه های تخصصی:
این مقاله براساس رویکرد نظریه ایدن چمبرز به روش توصیفی -تحلیلی به طور مجزا به بررسی عناصر «سبک»، «زاویه دید»، «شکافهای گویا» و «طرفداری» در مجموعه داستانی«باغ هزار دخترون» از افسانه شعبان نژاد پرداخته است. اهمیت نقد ادبی خواننده محور در اثر مذکور از آن روست که دو پرسش بنیادی را دربرمی گیرد یکی درباره سرشت ادبیات، دیگری درباره خوانندگان کودکش. بر اساس این جستار، نویسنده در انتقال معنا به خواننده نهفته نه تنها مفاهیم بلکه شگردهای متفاوتی را به کار گرفته است که نشان می دهد آگاهانه برای برقراری ارتباط با کودک و نوجوان زمان خود، با زبانی ساده و عامیانه و شاعرانه از شیوه های ارتباطی متفاوتی بهره برده است و خواننده نفهته کودک در این اثر از آزادی بیشتر برای درک معنای داستان برخوردار است، گویی نویسنده جایگاه او را در بازآفرینی نیم دیگر داستان پذیرفته است اما در برخی موارد، خواننده چاره ای ندارد جز اینکه تحت تأثیر فضا و لحن داستان با دیدگاه نویسنده همسو شود. بنابراین تعلیق ها و شکاف ها در سطح می مانند و هرگز در لایه های عمیق معنایی مجالی برای برداشت آزادانه خواننده به وجود نمی آورند. خواننده نهفته مجموعه داستانی مذکور به عنوان کودک در هر عصری از خواندن باورها و دغدغه ها و امیدهای ملی احساس رضایت و غرور می کند .
تحلیل ادبی جلوه های کنایی اعضای بدن در سروده های محمّد زهری
منبع:
شفای دل سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
97 - 114
حوزه های تخصصی:
یکی از شگردهای بیان مستقیم و تصویرسازی هنری و یکی از عناصر چهارگانه فنّ بیان، کنایه است. در این میان یکی از جنبه های هنری و خیال پردازی های ادبی، کاربرد کنایه های بدنی ملموس است که شاعر می تواند مضامین دشوار را با بیانی آشنا و هنرمندانه به ذهن مخاطب منتقل و نهادینه کند. محمّد زهری، یکی از بارزترین شاعران معاصر حوزه ادب فارسی، از کنایه های بدنی ملموس برای انتقال مفاهیم ذهنی خود بهره جسته است؛ تا جایی که می توان گفت کنایه های ادبی، مهم ترین عنصر زیبایی شناسی سروده های زهری را به خود اختصاص داده است. وی با کنایه، معانی را با اسلوبی مؤثر و بلیغ بیان کرده است. هدف از این پژوهش شناسایی، استخراج و دسته بندی جلوه های کنایی اعضای بدن در سروده های محمّد زهری با روش توصیفی _ تحلیلی است؛ به گونه ای که ابتدا نویسنده مختصری به تعریف کنایه و ارزش هنری و کارکردهای ادبی آن در شعر پرداخته است ، سپس جلوه های کنایی اعضای بدن در شعر زهری را با بیان نمونه هایی، ارزیابی و تحلیل کرده است. نتیجه حاصل از پژوهش نشان داد که زهری برای بیان مقصود، بیشتر از کنایه های قریب بهره برده است و کنایه های بدنی ملموس وی، نشئت گرفته از نزدیکی وی با عوام و التزام کاربرد زبان محاوره است.
بررسی تطبیقی یک شعر از علی باباچاهی و شمس لنگرودی بر اساس نظریه ی ریزوماتیک ژیل دلوز
حوزه های تخصصی:
ژیل دلوز(Gilles Deleuse) از متفکران بنام معاصر است که نظریه ی ریزوماتیک او(که در مقابل نظریه ی درختی قرار می گیرد) همواره از سوی اندیشمندان مورد توجه و واکاوی قرار گرفته است.دلوز و فلکس گاتاری( Flex Guattari) بمثابه ی دو فیلسوف پساساختارگرا سال ها با یکدیگر همکاری کرده و به بسط این نظریه در سویه های مختلف پرداخته اند.البته دامنه ی آرای دلوز وسیع است و به مباحث مختلفی مرتبط می شود.طبق این نظریه (که به سامانه های معرفتی و هنری مختلف قابل تعمیم است)انگاره های معطوف به کلیت یکپارچه، تک ریشه ای و تمرکزگرا مورد بازبینی قرار گرفته و به جای آن بافتار غیرخطی،تجربه ورز و سیال و متکثر می نشیند.از سوی دیگر در شعر پسامدرنیستی ایران که از اوایل دهه ی هفتاد خورشیدی اعلام حضور می کند، این رویکردها و چالش ها چه از نظر تجارب شاعران و چه در مباحث نظری و بوطیقای شعر دوران، مشهود و مبسوط است و بدین ترتیب می توان برای فهم بهتر هویت شعر پسامدرنیستی در مقابل شعر سنتی و حتی مدرن از این نظریه مدد گرفت. در این مقاله ضمن تشریح آرای دلوز درخصوص رویکرد ریزوماتیک در مقابل درختی، دو شعر از این دو نحله ی فکری و ادبی در شعر امروز به طور تطبیقی بررسی و تلاش شده است که مهم ترین تفاوت های این دو شیوه بر حسب ده عنوان طبقه بندی و تشریح شود. علی باباچاهی، نماینده ی شعر پسامدرنیستی و شمس لنگرودی نماینده ی جریانی موسوم به "ساده نویسی"، به دلیل کثرت آثار،اشتهار و وزن ادبی انتخاب نگارنده برای توضیح این وضعیت بوده اند.
بررسی شخصیت شناختی ابن عربی در رمان موت صغیر اثر محمدحسن علوان برپایه کهن الگوی آنیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین مسئله: از دیدگاه کارل گوستاو یونگ، انسان ها افزون بر ضمیر ناخودآگاه شخصی، بخش مشترکی به نام ناخودآگاه جمعی دارند. کهن الگوها محتویات این بخش از روح و ذهن را تشکیل می دهند. نقد کهن الگویی یکی از رهیافت های اصلی نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی کهن الگوها و نقش آنها در ادبیات می پردازد. از میان این کهن الگوها در این پژوهش، به کهن الگوی آنیما پرداخته می شود. آنیما نیمه زنانه وجود مردان است که تحت شرایط زندگی هر شخص دچار تحول می شود و نمودهای مثبت و منفی آن، جلوه می یابد. در گستره ادبیات در فرهنگ های مختلف نیز شاهد زایش مضامینی قوی از این کهن الگو هستیم؛ بنابراین ضروری می نماید به بررسی فراورده هایی مانند رمان پرداخته شود که برپایه روان تحلیل گری به ناهشیاری فرد وابسته تر هستند. این پژوهش، چگونگی تجلّی این عنصر را در روان شخصیت ابن عربی در رمان موت صغیر اثر محمدحسن علوان، نویسنده برجسته عربستانی، تحلیل می کند؛ کهن الگوی آنیما در سطوح مختلف، در شخصیت اصلی رمان نمود دارد. او پس از آشنایی با آنیمای خود و ادغام با آن به تفردی می رسد که یونگ آن را کهن الگوی سعادت می نامد؛ همین مسائل، چرایی و ضرورت انجام پژوهشی در این باره را تبیین می کند. روش این جستار با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از شواهد استخراج شده از رمان، به شباهت های معشوقه ابن عربی به مفهوم آنیما در نظریه یونگ پرداخته است. یافته ها و نتایج: این پژوهش اثبات می کند که آنیما تأثیری شگرف در ایجاد حوادث و رویدادهای داستان یادشده داشته و زمینه های کشمکش را در میان شخصیت ها ایجاد کرده است. یافته ها بیانگر این است که وجوه مثبت آنیما در قالب معشوق، راهنما، اوتاد و... جلوه گر شده است.
بررسی سبک شناختی دنیاهای محتمل در داستان عرفانی دقوقی از مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین مسئله: در سبک شناسی شناختی، نظریه دنیاهای محتمل برای درک پیرنگ های متضاد و متناقض روایت ها به کار می رود. اصول این نظریه نوع خوانش روایت ادبی و تأثیرات متقابل متن و خواننده را تبیین می کند. روایت شناسی دانشی بینارشته ای است؛ به همین سبب، رویکرد پساکلاسیک آن با رشته های دیگر ارتباط نزدیکی دارد و اهمیت رابطه میان علوم و روایت را آشکار می کند. روش در این جستار با تکیه بر نظریه دنیاهای محتمل، ارتباط میان مفهوم جهان های موازی در فیریک و معناشناسی روایت در متون عرفانی با روش تحلیلی توصیفی بیان می شود. حکایت دقوقی از دفتر سوم مثنوی ، ویژگی های فراداستان، پسامدرن و سورئالیسم را دارد و به همین علت، آگاهی از مبحث هستی شناسی کوانتوم و جهان های موازی در علم فیزیک می تواند در فهم این روایت پیچیده و دیگر متون عرفانی مؤثر باشد و مخاطب را به تفکر درباره مرز میان واقعیت و خیال وادارد. یافته ها و نتایج: در این داستان، کنش ها و اتفاقاتی که در ساحل رخ می دهد، تداعی گر جهان موازی است که درگاه ورود به آن، ساحل دریاست. با توجه به تعریف های ارائه شده از «دسترسی ها»، راویِ فراداستانی به خلق دنیای محتملی دست می زند که دسترسی به آن به صورت زمانی، زبانی، طبیعی و اشیا است و البته بسامد دسترسی های طبیعی بیشتر است.
تأملی در پرسش متداولِ «خدای-تعالی- با تو چه کرد؟» در متون منثور عرفانی (شخصیّت ها، دلایل و جزئیات رحمت و عذاب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین مسئله: یکی از پربسامدترین بُن مایه های متون عرفانی، خواب و رؤیا ست که نوعی کرامت به شمار می رفته و به سبب إخبار از عالم غیب، ابزاری برای کسب شناخت و آگاهی بوده است. در میان این خواب ها، به دلیل نگرانی و ترس صوفیه از عالم پس از مرگ و عاقبتِ کار خود، پرسشِ «خدای تعالی با تو چه کرد؟» بسیار متداول است؛ پرسشگر از راوی می خواهد که او را از سرنوشت خود و حوادث عالم برزخ آگاه کند. اگر خداوندْ راوی را آمرزیده است، دلیل آمرزش چه بوده و اگر احیاناً عتاب یا عذاب کرده، به تاوان کدام غفلت و اشتباه او بوده است. روش نگارنده در این مقاله برای پاسخ به پرسش یادشده، هجده متن منثور عرفانی را بررسی کرده است. یافته ها و نتایج: با تحلیل حکایات مرتبط، این نتیجه حاصل شد که در بیشتر اوقات، راوی از آمرزش خداوند و لطف او خبر می دهد و اینکه کار، آسان تر از آن است که خلق می پندارند ؛ به گونه ای که در مقابل پنجاه و نه حکایت رحمت خداوند، تنها با نُه حکایت عذاب و عتاب او مواجهیم. تأمّل در حکایات نشان می دهد که لطف و «رحمتِ بی علّت» خداوند و به عبارت دقیق تر «فضل و کَرَم» او افزون بر عارفان و پارسایان، مردمان عادی و گناهکاران و قاتلان را نیز در بر می گیرد و از این نظر، اصل نقدش، داد و لطف و بخشش است؛ همچنین بهشت و نعمت های بهشتی، کمترین پاداش خداوند به رستگاران است؛ در حالی که رؤیت خداوند و همنشینی با او، رضایت و خشنودی حق از بنده، استقبال پیامبر (ص) از عارف و همنشینی با پیامبران و صالحان، پاداش های ویژه تری به شمار می روند.
La découverte de la foi dans La Nuit de feu d’Éric-Emmanuel Schmitt(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Publié en 2015, chez Albin Michel, La Nuit de feu est un roman d’Éric-Emanuel Schmitt, un auteur français, qui raconte un départ vers des lieux désertiques, en Afrique, qui se transforme progressivement en une tentative d’introspection jusqu’à l’instant d’une révélation divine. Le personnage principal, Éric, tente une aventure spirituelle, constituée des phases : la préparation, la mort symbolique et la renaissance. Ce processus est en lien avec les quatre éléments de la nature : l’air, l’eau, la terre et le feu, qui assureront une fonction purificatrice et régénératrice. Les images symboliques et mythiques, riches de significations, abondent implicitement dans ce récit. L’objectif de notre recherche consiste à étudier la transformation d’un voyage ordinaire à un voyage spirituel, le passage du monde terrestre au monde céleste, ainsi qu’à expliquer le sens caché des images qui s’enchaînent implicitement dans le récit. L’utilisation des théories de Mircea Elide, de Simone Vierne, de Gaston Bachelard et de Rudolf Otto nous permettront de les mettre en lumière. Nous constatons là une manifestation de l’art de Schmitt qui réussit à transformer son vécu, en un récit littéraire, poétique. Au terme de notre recherche, nous avons constaté que ce parcours permet à Éric de découvrir des univers inconnus et le fait accéder à une vision différente du monde qui va changer définitivement sa vie. Le désert, à la fois menaçant et prévenant, contribue à des explorations successives, celles de soi et de la transcendance.
درنگی بر محتوای کتاب های نامه ای ادبای ایرانی در طول سال های 1330 تا 1349(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
5 - 28
حوزه های تخصصی:
در نامه ها اطلاعاتی وجود دارد که شاید در هیچ منبع رسمی دیگری نشود آن ها را پیدا کرد. شناسایی موضوعات بیان شده در کتاب های نامه ای (نامه های خصوصی ادیبان به همسرانشان) و معرفی این محمل به عنوان یک منبع دست اول اطلاعاتی به استفاده کنندگان بوده است. پژوهش حاضر کاربردی است و برای اجرای آن از روش پژوهش تحلیل محتوای کمی استفاده شد. جامعه پژوهش 100 عنوان کتاب نامه ای بود، 6 عنوان کتاب انتخاب شد که توسط جلال آل احمد، سیمین دانشور، احمد شاملو، علی شریعتی و فروخ فرخ زاد نوشته شده که شامل 859 نامه بود. برای تحلیل محتوای نامه ها از اصطلاحنامه فرهنگی اصفا استفاده شد. و یافته ها نشان داد 859 نامه خصوصی شامل موضوعات مختلفی بود که با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر آن دوره بیشترین موضوع مطرح شده در نامه ها مربوط به مقوله سیاست با فراوانی(400) و مقوله های آثار ادبی با (390) و مجلات با(256) فراوانی در رتبه های بعدی قرار گرفتند. پژوهش نشان می دهد ادیبان فارغ از اوضاع مختلف جامعه نبوده اند. این افراد در نامه های خصوصی خود به انواع مختلفی از موضوعات در زمینه های گوناگون پرداخته اند که جنبه های مختلفی از اطلاعات( سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ادبی و غیره) را در برمی گیرد که می تواند برای پژوهشگران و کسانی که علاقه مند به این حوزه هستند مثمر ثمر باشد این نامه ها هرچندخصوصی بوده اند اما دربردارنده اطلاعات فراوانی برای رفع نیاز اطلاعاتی استفاده کنندگان می باشد و همچنین معرفی این منابع به کتابداران مرجع، زیرا با شناخت انواع منابع موجود در کتاب خانه کتابداران مرجع می تواند در جهت رفع نیاز اطلاعاتی مراجع بهتر عمل کند.
مطالعات زبان و ادبیات فارسی در دو نشریه بریتانیایی اواخر سده هجدهم میلادی، جُنگ آسیایی و جُنگ جدید آسیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
19 - 40
حوزه های تخصصی:
در دهه های پایانی سده هجدهم میلادی، کوشش کارگزاران کمپانی هند شرقی بریتانیا برای یادگیری زبان فارسی به قصد تثبیت تسلط بر هند، زمینه شکوفایی مطالعات ایرانی را در حوزه های زبان و ادبیات فارسی، نسخه پژوهی و تاریخ فراهم کرد. این مقاله به تحلیل محتوای دو عنوان از نخستین نشریات شرق شناسی، که بیش از یک سوم مطالب آنها به مقوله زبان و ادبیات فارسی اختصاص دارد، یعنی جنگ آسیایی (سه دوره، 1785-1788م، کلکته) و جنگ جدید آسیایی (یک دوره، 1789م، کلکته) به سرویراستاری فرانسیس گلادوین پرداخته است. به این منظور، با گردآوری آرشیو دو نشریه و بررسی دقیق محتوای مربوط به مطالعات ایرانی آنها، انگیزه تأسیس جنگ آسیایی و چگونگی گزینش، ترجمه و شرح آثار نویسندگان ایرانی و فارسی نویسان هندی تحلیل شده است. در ادامه، به روند شکل گیری نخستین آثار تحقیقی در جنگ جدید آسیایی و تأثیر دو نشریه بر آشنایی بریتانیایی ها با زبان و ادبیات فارسی پرداخته ایم. اسناد و مکاتبات مربوط به دو نشریه نشان می دهد که با وجود استقبال از آنها در هند و اروپا، آغاز کوشش کمپانی برای فروکاستن جایگاه فارسی، زبان اداری و ادبی حکومت گورکانی، زمینه تعطیلی دو نشریه را فراهم آورد و موجب کاهش تمایل شرق شناسان به مطالعات زبان و ادبیات فارسی گردید. اما موج ترجمه و اقتباس از آثار فارسی که به یاری این نشریات در محافل ادبی بریتانیا به راه افتاد مطالعات زبان و ادبیات فارسی را در سده نوزدهم میلادی رونق بخشید.
بررسی، تحلیل و مقایسه سرمایه های فرهنگی شخصیّت های زن در داستان های جلال آل احمد و سیمین دانشور؛ بر اساس نظریّه پی یر بوردیو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
25 - 36
حوزه های تخصصی:
داستان ها با انعکاس هنجارها و ارزش های جامعه، نقش بسزایی در بازتولید هویّت و جایگاه جنسیّتی ایفا می کنند. نقد متون ادبی از چنین منظری، به بازنمایی جایگاه زنان در جامعه بر مبنای دارا بودن انواع سرمایه کمک شایانی می کند. پژوهش حاضر، با استناد به منابع کتابخانه ای و رویکردی مقایسه ای و نیز، به روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی داستان های «سمنوپزان» و «گنج» از جلال آل احمد با داستان های «سرگذشت کوچه» و «شهری چون بهشت» از سیمین دانشور پرداخته و انواع سرمایه فرهنگی زنان را در این داستان ها طبق رویکرد انواع سرمایه پی یر بوردیو تحلیل و تفسیر کرده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که سرمایه های فرهنگی شخصیّت های زن در داستان های آل احمد و دانشور چگونه بازتاب داده شده اند؟ یافته های این تحقیق، با اشاره به سرمایه فرهنگی ناچیز زنان، بازنماینده فضای مردسالار جامعه ایرانی است و نشان می دهد که زنان در این داستان ها، از روی جهالت و فقدان سرمایه فرهنگی، در هر مسیری قدم برمی دارند تا از مردان (حتّی مردان نابکار و مبتذل) دور نشوند و در همان جایگاه محقّر خود باقی بمانند. این زنان به همان اندک سرمایه فرهنگی خود قانع هستند و هیچ علامتی از خودشکوفایی در آنها دیده نمی شود.