فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۴۱ تا ۳٬۲۶۰ مورد از کل ۵۱٬۴۳۳ مورد.
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
5 - 18
حوزه های تخصصی:
شاهنشاهنامه صبا به عنوان نخستین منبع تاریخی ادبی درباره جنگ های ایران و روس، از جمله آثاری است که ارتباط تنگاتنگ میان درک متن و بافت تاریخی آن را نشان می دهد؛ به گونه ای که شناخت دقیق تاریخ سرودن این منظومه که در گرو تخمین دقیقی از زمان تولد شاعر است در درک درست رخدادهای نقل شده در اثر، نقش مهمی دارند. همچنین اهمیت یک منبع دست اول تاریخی مانند شاهنشاهنامه ، در فاصله زمانی روایت حوادث با وقوع آن حوادث است. به رغم اهمیت صبا و شاهنشاهنامه ، جزئیات مهمی از زندگی شخصی و ادبی فتحعلی خان صبای کاشانی، ملک الشعرای دربار فتحعلی شاه، مشخص نیست. از جمله نکات تاریخی مغفول یا مغلوط درباره زندگی صبا، تاریخ تولد و سرودن مهم ترین منظومه او، شاهنشاهنامه ، است. در شرایطی که هیچ منبع دست اولی در باب تاریخ های مذکور سخن نگفته است، منابع بعدی ناچار به تخمین این تاریخ ها شده اند و متأسفانه در تخمین زمان، اشتباه کرده اند. در پژوهش حاضر، از روش گردآوری مطالب به شیوه کتابخانه ای استفاده شده است. مطالب جمع آوری شده از منابع مکتوب، با داده های دیگر مقایسه و تحلیل شده اند. . در نتیجه، صبا در 1176ق. به دنیا آمده، منظومه شاهنشاهنامه را در بازه زمانی 1221 تا 1225ق. نوشته و احتمالاً از سال 1226 تا 1229ق. نیز مشغول سرودن خداوندنامه بوده است. بنابراین شاهنشاهنامه نخستین متن موجود درباره جنگ های دور اول ایران و روس است. این منظومه تنها منبعی است که به صورت هم زمان، وقایع را گزارش کرده است.
تبیین روابط علّی مقولات مؤثر در نظریه سبک شناختی ملک الشعرای بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۹
65 - 84
حوزه های تخصصی:
جایگاه علمی سبک شناسی و روش شناسی آن در ایران هنوز به درستی معلوم نشده است. غالباً روش توصیفی و قیاسی روش مطروحه است. نزدیک به هفتاد سال از پیدایش علم سبک شناسی در ایران می گذرد، اما رویکرد نظری سبک شناختی مبدع آن، ملک الشعرا بهار، به درستی تبیین نشده است. پیشنهاد می شود که در ابتدا رویکرد نظری او با تلفیق تحلیل محتوای کیفی و عملیات نرم مبتنی بر فلسفه تفسیرگرایی، شناخته شود و الگویی شماتیک، قابل سنجش و تعمیم پذیر از نظر او عرضه گردد، سپس برای تبیین روابط علّی مقولات مؤثرِ نظریه وی، پرسش نامه ای تهیه شود، متخصّصان آن را پاسخ دهند و با تکنیک دیمتل روابط موجود تجزیه و تحلیل شود. تحلیل داده ها نشان می دهد که نظریه بهار 6 مقوله اصلی دارد که تأثیرگذارترین آن ها «علم و دانش»، «دانش و پیوستار ادبی» و «فرهنگ» هستند و تأثیرپذیرترین آن ها «سبک پژوهی»، «جریان شناسی سبک» و «سبک» هستند؛ این نتیجه فرضیه ها و مدل پژوهش مرتبط پیشین را تقویت می کند. ماتریس نهایی نشان می دهد که «علم و دانش» عامل مستقل است و «سبک پژوهی» عامل وابسته. این مقاله افزون بر اینکه مقولات اصلی رویکرد سبک شناختی ملک الشعرای بهار را در ایران نشان می دهد، می تواند تغییری در روش شناسی پژوهش در زبان و ادبیات فارسی، به ویژه سبک شناسی، نیز ایجاد کند
نگاهی به تمثیل و نماد در دو داستان «انتری که لوطی اش مرده بود» از صادق چوبک و «حصار و سگ های پدرم» از شیرزاد حسن(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
1 - 24
حوزه های تخصصی:
ادبیّات داستانی یکی از بارزترین عرصه هایی است که مسائل و معضلات اجتماعی در آن به خوبی بازنمایی می شود. روایت های داستانی، ویژگی های هر جامعه ای را در بافت و کنش شخصیّت های خود برجسته و علاوه بر توصیف و تصویر نمودن آن به گونه ای پیچیده و در اشکال و بیان های ادبی آن را به نقد می کشند. در برخی دوره های اجتماعی نویسندگان به دلیل استبداد و خفقان حاکم بر جامعه و ترس از مجازات حکومت به راحتی نمی توانند اندیشه های خود را بیان کنند از این رو متوسّل به قالب های سمبولیک می شوند و تمثیل یکی از این قالب های پرطرفدار است. در زمینه ادبیّات داستانی، در ایران و عراق، نویسندگانی چون صادق چوبک و شیرزاد حسن، هر دو از سرآمد نویسندگان صاحب سبک و تأثیرگذار در ادبیّات معاصر به شمار می آیند و در این زمینه، آثار ماندگاری بر جای نهاده اند. با توجّه به این که صادق چوبک و شیرزاد حسن با دیدگاه های مشابه به طرح مسائل و مشکلات جامعه خویش پرداخته اند، داستان «انتری که لوطیش مرده بود» از صادق چوبک، با داستان «حصار و سگ های پدرم» از شیرزاد حسن برای بررسی و مقایسه انتخاب شده اند. در پژوهش حاضر سعی بر آن است که با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی به معنای لایه دوم داستان های تمثیلی مذکور پی برده شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که توجّه هر دو نویسنده، معطوف به عامّه مردم و توده فرودست جامعه است و هرکدام در پوشش یک داستان تمثیلی، روابط و مناسبات اجتماعی و سرنوشت انسان ها در جامعه ایران و عراق را در دوره های دیکتاتوری رضاشاه و صدام حسین بازگو کرده اند.
بررسی تطبیقی محورهای سه گانه بینامتنیّت ژرار ژنت با نظریّه بلاغت اسلامی در حدائق الانوار محمدصادق قومشمی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
37 - 59
حوزه های تخصصی:
پیوندهای بینامتنی در نظریه ترامتنیت ژنت، از رویکردهای نوین در خوانش و نقد متون است. بر اساس این رویکرد، هیچ متنی مستقل از دیگر متون نیست و هر متن، بینامتنی است برآمده از متن های پیشین که در متن های پسین نیز حضور خواهد داشت. ژرار ژنت، یکی از نظریه پردازان حوزه پیوندهای بینامتنی، نظریه ترامتنیت خ ود را در پنج محور صورت بندی کرده که یکی از آن ها محور بینامتنیت است. وی بینامتنیت را به سه گونه پیوند بینامتنی، آشکارا تعمدی، پنهان تعمدی و ضمنی، تقسیم کرده و حوزه مفهومی هر یک از این تعبیرها را هم تعریف و تحدید کرده است. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی تطبیقی وجوه بینامتنی ژنت با نظریّه بلاغت اسلامی در رساله حدائق الانوار محمدصادق قومشمی می پردازد. بر این اساس، انواع بینامتنی آشکار تعمّدی، پنهان تعمّدی و ضمنی و وجوه تطبیقی آن ها در بلاغت اسلامی از جمله ارسال المثل، اشاره، اقتباس، تمثیل، تلمیح، تضمین، حل و انتحال و عقد در این متن بررسی می شود. بررسی میزان استفاده از متون پیشین بر اساس نظریه ژنت و تطبیق آن ها با نظریّه بلاغت اسلامی از اهداف این پژوهش به شمار می رود. نتیجه پژوهش حاکی از این است که بیشترین گونه بینامتنی، بینامتنیّت ضمنی و در تطبیق با بلاغت اسلامی از گونه تلمیح است. پس از آن به ترتیب بینامتنیّت پنهان تعمّدی بیشترین فراوانی را دارند. هنر قومشمی در چگونگی به کار بردن متون پیشین و استفاده از عنصر بینامتنی و ایجاد پیوند بدیع و مبتکرانه بین متون پیشین و متن حاضر به گونه هنرمندانه باعث جذب و اقناع مخاطب شده است.
بینامتنیت در ادبیات تعلیمی(با تمرکز بر قابوس نامه و تعالیم پتاح حوتپ؛ کهن ترین فرزندنامه جهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
27 - 57
حوزه های تخصصی:
بینامتنیت یکی از مباحث حوزه بررسیِ متون است که به روابط گوناگون متون ازنظر صورت و معنا اشاره دارد. بینامتنیت متن را حلقه ای در یک زنجیره بینامتنی می داند و بر آن است که هر متنی با متون پیش از خود و هم زمان و پس از خود در ارتباط است. به بیان دیگر، هر متن به صورت پنهان یا آشکار با ژانر خود، ارتباط صوری و معنایی دارد. اندرز به فرزند، از زیرگونه های ادبیات تعلیمی است که پیشینه کهنی در تمدّن های بشری دارد. این سنّت اندرزی، بنابر سه اصل پیشینه کهن، جهانی بودن، تداوم و تکرارشوندگی، نیازمند بررسیِ بینامتنی و تطبیقی است. بنابر مستندات تاریخی، آموزه های پتاح حوتپ، کهن ترین کتاب در ادبیات تعلیمی جهان است. این آموزه ها مربوط به 2880 سال پیش از میلاد در مصر باستان است. در زبان و ادبیات فارسی، قابوس نامه نمونه مشهور و موفّقی است که اندکی پس از تألیف تا پایان قاجاریه، نویسندگان متون اندرزی در ایران به آن توجه داشتند و از آن تقلید می کردند. جایگاه بسیار کهن تعالیم پتاح و شهرت قابوس نامه ، دلیل اصلیِ گزینش این دو اثر است. در این پژوهش با رویکرد تحلیلی تطبیقی، ویژگی های برون متنی، پیرامتنی و درون متنیِ این آثار بررسی شد. این آثار در گزینش مخاطب (پسران نویسنده)، جایگاه اجتماعیِ نویسنده (وزیر دربار ایسِسی و شاهزاده آل زیار)، تفاخر به اصل و نسب، داشتن مقدمه عاطفی و مؤخره تأکیدی، تأکید در به کاربستن تعالیم، بیان اندرزهایی درباره حوزه رفتاری در اجتماع و خانواده، همانندگی دارند. این دست آورد نشان دهنده این است که در نوشتن اندرز برای فرزند، سنّتی مشترک وجود داشته است که البته بسته به نوع آن اندکی متفاوت است.
زبان نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابومحمد الیاس بن زکی موید نظامی گنجوی شاعر پارسی زبان داستانسرای قرن ششم هجری در بعضی مطالعات جهت دار چند دهه اخیر ترک زبان معرفی شده است. در این مقاله کوشیده ایم در درجه ی نخست با استناد به آثاری از نظامی گنجوی که در انتسابشان به وی هیچ گونه شک و تردیدی وجود ندارد و در درجه ی دوم با استناد به منابعی که از گذشته ی دور تا امروز در ارتباط با این موضوع وجود دارد و نیز پژوهش ها و تحلیل های منتشرشده در ارتباط با موضوع مورد بحث، به بررسی زبان نظامی بپردازیم. در این پژوهش روشن شد که زبان مادری نظامی گویشی ایرانی از گویش های مختلف موجود در تاریخ و جغرافیای پهناور ایران بوده است که به این گویش اشعار فراوانی معروف به فهلویات در لابه لای متون و نسخ خطی به دست ما رسیده است. زبان شعری نظامی نیز فارسی دری بوده است و هیچ سند معتبری گویای این که بیتی به زبان ترکی سروده باشد در دست نیست.
مقاله کوتاه:گَرَت زین بد آید (درنگی بر معنای نیم مصراع از شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۵۰)
289 - 298
حوزه های تخصصی:
یکی از لغزشگاه ها در گزارشِ متون کهن، تکیه بر اسلوب های زبانی و ساخت های نحوی معاصر است. این کار به درکی نادرست و ناقص از این متون می انجامد و تحلیل ها و برداشت های ناپذیرفتنی را نیز در پی خواهد داشت. بی شک برای فهمِ درست متون کهن باید با زبان هر متن متناسب با دوره ی خلقِ آن متن برخورد کرد و از افتادن در دامِ ساخت های نحوی زبانِ فارسی معاصر پرهیز کرد. یکی از نمونه های تحمیلِ اسلوب های زبانِ فارسی معاصر در شرح ها و گزارش ها، به بخشِ نخستِ مصراعِ «گَرَت زین بد آید، گناه من است» برمی گردد که در دیباچه ی شاهنامه آمده است. ما در این جستار کوشیده ایم، با توجّه به ویژگی های زبانی شاهنامه و بررسی جزء به جزء این نیم مصراع، معنای نادرست را نقد و درباره ی معنای درست آن بحث کنیم. در پایان نیز برای تأکید بر درستیِ معنای عرضه شده، از بافتِ بخش های پایانی شاهنامه که این نیم مصراع در آن تکرار شده است، کمک گرفته ایم.
«ده نفر قزلباش» به مثابه یک حماسه منثور: نگاهی به درون مایه های حماسی رمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
79 - 101
حوزه های تخصصی:
رمان تاریخی و پنج جلدی ده نفر قزلباش یکی از مهم ترین و هدف مندترین رمان های تاریخی فارسی است و به گمان ما ظرفیّت هایی فراتر از یک رمان تاریخیِ صرف دارد. از جمله این ظرفیّت ها، برخورداری متن از سازه ها و بن مایه های حماسی است که این پژوهش با هدف نمایاندن جنبه های حماسی این اثر صورت گرفته است. پژوهش حاضر با استفاده از روش کتاب خانه ای و شیوه تحلیلی - توصیفی به بررسی بن مایه های حماسی در رمان ده نفر قزلباش پرداخته است. وجود صحنه های گوناگون جنگ با بیگانگان در این رمان از یک سو و تأکید هم زمان نویسنده آن بر عناصر و ارزش های ملی ایرانی و مذهب تشیّع از سوی دیگر، موجب شده است که این اثر شباهت های بسیاری به یک متن حماسی منثور پیدا کند. برخی از بن مایه های حماسی این اثر عبارتند از: سفر قهرمان، پیش گامی زنان در ابراز عشق، جنگ و شگردهای جنگاوری، حضور اسب با کارکردی اسطوره ای - حماسی، توصیف جنگ افزارها، یکپارچگی اقوام در رویارویی با دشمنان خارجی، وطن پرستی، جنگاوری برای حفظ نام و پرهیز از ننگ، عیّاری، اخترشناسی و پیش گویی. میزان استفاده از کنش ها و مؤلفه های حماسی در این اثر قابل توجه است. برخی از این مؤلفه های حماسی عیناً از شاهنامه گرفته شده اند و تأثیر پذیری مسرور در به کارگیری لوازم حماسه از استاد نیز توس دیده می شود. در پایان بحث می توان این گونه استنباط کرد که این رمان تاریخی با تفاوت هایی که در مقایسه با شاه نامه دارد، به عنوان نوع نثر حماسی، پیوندی نزدیک با سبک حماسی برقرار کرده است و می توان از آن به مثابه یک اثر منثور حماسی نام برد.
خوانش اکوفمینیستی داستان «زنان بدون مردان»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱۵
27 - 44
حوزه های تخصصی:
اکوفمینیسم از تالقی جنبش های محیطزیستی و مود سوم فمینیسم سر برآورد و موفقیت در دستیابی به ِف اهدا این دو جنبش را به هم پیوند زد . اکوفمینیستها تالش میکنند پیوند میان زن و طبیعت را چه مبتنی بر رویکرد ذات گرایانه و چه مبتنی بر رویکرد ساختگرایانه تا عار اسروره دنبال کنند. زنان و مسای آنها در داستانهای شهرنوش پارسیپور محوریت دارند. از سوی دیگر به وی ژه در داستان زنان بدون م دان ذهن و زندگی زنان بهنوع ی با طبیعت بهویژه با درخت، گره خورده است. اود این گره خوردگی زمانی است که زنان داستان، نّستین گام ها را در جهت رهایی از سلره و رسیدن به آگاهی و ورود به جامعه برمی دارند. این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی در پی یافتن مناسبات مردان و زنان و رابره و پیوند زنان با طبیعت در این داستان است. نتایج این تحقی، نشان داد زنان با گریز از سلرۀ فرهنگ مردساالرانه به معرفت زنانه نسبت به خود، بدن خود و جامعه دست پیدا می کنند. این به معنای گریز مرل، از مردان نیست، بلکه گرایش طبیعی به باروری ممکن است آنها را بهسوی مردان بازگرداند؛ اما برخی از شّایتهای زن داستان که نسبت به مردان خوش بینی الزم را ندارند مسیری دیگر پیش میگیرند و آن، پیوستن به طبیعت و باروری در عین بکارت است؛ شیوه ای که آنها را با طبیعت بکر و دوشیزۀ مادران مقدس در تاریخ و اسروره پیوند می زند. در این داستان شاهد رابره نامناسب مردان اقتدارگرای این داستان همزمان نسبت به زنان و طبیعت هستیم.
بررسی ویژگی های «متن مغلوب صوفیانه» در انطباق با المواقف و المخاطبات عبدالجبّار نفّری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
9 - 38
حوزه های تخصصی:
عبدالجبّار نفّری از عارفان گمنام قرن چهارم هجری است. یکی از دلایل گمنامی او پیچیدگی در نثر صوفیانه وی است. مهم ترین اثر منثور نفّری دو کتاب المواقف و المخاطبات است که محتوای آن را گزارش های مستقیمِ تجارب عرفانی این عارف تشکیل می دهد. تعابیر موجود در این دو کتاب نسبتاً تهی از اصطلاحات علوم مرسوم زمانه است. درواقع بنای این گزارش ها بر نقل قول مستقیم از خداوند است. هدف پژوهش حاضر این است که با بررسی محتوای این دو کتاب به روش تحلیلی- توصیفی، به این موضوع بپردازد که ویژگی های «متن های مغلوب صوفیانه» تا چه اندازه قابل انطباق با این دو کتاب نفّری است؛ بنابراین با قبول پیش فرض تقسیم بندی مشهور متون مختلف عرفانی به دو دسته مغلوب و متمکّن پرسش اصلی پژوهش این است که آیا می توان کتاب های المواقف و المخاطبات را در زمره نثرهای مغلوب به شمار آورد؟ با بررسی ویژگی های اصلی متون مغلوب و ارائه شواهد از این دو اثر، این نتیجه حاصل شد که آن ها را باید در زمره متون مغلوب دسته بندی کرد.
تحلیل کارکردهای حکایت در حدیقه سنایی و تطبیق آن با نظریه راندال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۷
63 - 87
حوزه های تخصصی:
سنایی، پایه گذار شعر عرفانی فارسی، از شاعرانی است که به طور عملی و گاه نظری کوشیده است زبان عرفان را بشناساند. تاکنون درباره زبان عرفانی نظریه های متعددی پدید آمده است. این نظریه ها آنجا که مبتنی بر نظریه های کلی تر زبان دین مطمح نظر قرار می گیرند، در دو دسته نظریه های شکل گرا و نظریه های نقش گرا می گنجند. از جمله نظریه های نقش گرا درباره زبان تجربه های متافیزیکی، نظریه جان هرمن راندال است. این فیلسوف، دین را مانند علم و هنر یک نوع فعالیّت بشری سهیم در فرهنگ انسانی می داند و برای رموز و اساطیر دینی چهار نقش برمی شمارد. مقاله حاضر به تحلیل تازه ای از کارکردهای حکایت در کتاب حدیقه الحقیقه سنایی و تطبیق آنها با نظریه راندال می پردازد و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی نتیجه می گیرد که اولاً سنایی حکایت را برای دو منظور، یکی تبیین مسائل هستی شناسانه، شامل مسائل خداشناسانه، جهان شناسانه و انسان شناسانه و دیگری اصلاح مشکلات اجتماعی به کار می برد و ثانیاً حکایات حدیقه سنایی از میان چهار نقش مورد نظر راندال، در وهله اول، بیشتر نقش برانگیختن حس عملی و تقویت تعهد عملی (انسان شناسانه) و در وهله بعد، نقش برانگیختن حس تعاون و تقویت انسجام اجتماعی (اجتماعی) را برعهده دارد و دو نقش دیگر از این چهار نقش ، یعنی انتقال تجربه های بیان ناپذیر انسانی (خداشناسانه) و ایضاح نظام شکوهمند الهی (جهان شناسانه) کمتر مورد توجه این شاعر عارف بوده است. این نقش ها عرفان سنایی را در سایه مکتب خراسان قرار می دهند که بیشتر به انسان گرایی و جامعه گرایی مشهور است.
بررسی تذکره الأولیا و مثنوی های عطار براساس نظریه بیش متنیت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین مسئله: تذکر ه الأولیا مهم ترین اثر منثور عطار و از بزرگ ترین متون منثور عرفانی است. تذکر ه الأولیا این امکان را دارد که مناسبات بینامتنی موجود در آن با آثار عارفان دیگر و حتی با مثنوی های خود عطار بررسی شود. روش هدف این پژوهش نشان دادن ارتباط متنی پنجاه و یک حکایت مشترک تذکر ه الأولیا و مثنوی های عطار با رویکرد بیش متنیت یکی از ارکان پنجگانه نظریه ترامتنیت «ژرار ژنت» است که با روش توصیفی تطبیقی به انجام رسید. یافته ها و نتایج: یافته های پژوهش بیانگر ارتباط گسترده تذکر ه الأولیا و مثنوی های عطار است. هر دو نوع بیش متنیت (همانگونگی و تراگونگی) در این آثار مشاهده می شود. این ارتباط بیشتر از نوع تراگونگی است. از میان مثنوی های عطار، بیشترین درصد حکایت های مشترک با تذکر ه الأولیا به ترتیب در منطق الطیر ، الهی نامه ، مصیبت نامه و اسرارنامه مشاهده شد.
آشفتگی مبحث تمثیل در کتاب های آموزشی بلاغت دانشگاهی و بررسی علل و عوامل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۹
101 - 132
حوزه های تخصصی:
تمثیل یکی از نخستین و مهم ترین صنایع ادبی است که در بلاغت و نقد قدیم و جدید به آن توجّه شده است. در کتاب های بلاغی قدیم باید آن را ذیل مبحث تشبیه مرکّب و استعاره تمثیلیه جستجوکرد؛ درحالی که در کتب بلاغی و نقد نوین ذیل تخیّل و تصویر از آن سخن رفته است. نگاهی به مبحث تمثیل در کتاب های آموزشی بلاغت دانشگاهی که چند نسل از دانش آموختگان ادبیّات در کشور ما بلاغت را از طریق آن ها آموخته اند، نشان می دهد که این مبحث در این کتاب ها مملوّ از تشتّت و آشفتگی و تناقض گویی است. در این گفتار، برای بررسی این موضوع و یافتن علل و عوامل آن، مقدّمتاً سیر تطوّر این مبحث بلاغی را در متون بلاغی سنّتی بررسی و سپس بر مبنای نتایج حاصل از آن، مطالب کتاب های بلاغت معاصر را نقد کرده ایم. نتایج به دست آمده نشان می دهد که علّت اصلی تشتّت و تناقض و نادرستی مطالب کتاب های بلاغی معاصر عدم اطلاع مؤلّفان آنها از متون کلاسیک بلاغت اسلامی و یا درک و برداشت سطحی و نادرست آن ها از این متون است. مقداری از این تشتّت و نادرستی و نابسامانی نیز ناشی از مشکلات و معضلات و اختلاف نظرهایی است که در خود متون کلاسیک وجود دارد؛ از آن جمله یکی اختلاف نظر عبدالقاهر و سکّاکی و خطیب قزوینی درباره این موضوع است که وجه شبه در تشبیه تمثیل عقلی و اعتباری است یا حسی و حقیقی. دیگر، غموض و تعقید و ابهام تعریفی است که خطیب قزوینی برای مجاز مرکّب آورده است که بخصوص بسیاری از مؤلّفان معاصر به واسطه آن، به نتایج نادرستی رسیده اند. روش تحقیق ما در این مقاله، تحلیلی - توصیفی است.
بررسی پیرنگ، شخصیّت پردازی و زاویه دید در زندگی نامه خودنوشت «آن سال ها»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۸
139 - 164
حوزه های تخصصی:
زندگی نامه، یکی از قالب های روایی است. خاطره و سفرنامه نیز از گونه های زندگی نامه هستند. زندگی نامه از یک سو تاریخ است؛ زیرا رخ دادهای واقعی در آن گزارش می شود و از سوی دیگر، شبیه داستان است؛ زیرا اشخاص زندگی نامه، مانند شخصیّت های داستانی توصیف می شود و خواننده روایت، را دنبال می کند و از خود می پرسد: بعد چه خواهد شد؟ با توجه به شباهت های زندگی نامه با داستان، در این تحقیق، به عنصر«پیرنگ»، «شخصیّت پردازی» و «زاویه دید» پرداخته می شود تا روشن گردد که آیا زندگی نامه پیرنگ داستانی دارد؟ شخصیّت پردازی اشخاص زندگی نامه، چه اندازه شبیه شخصیّت پردازی داستان است و نیز معلوم گردد زاویه دید در زندگی نامه چه ویژگی هایی دارد. این پژوهش که با روش توصیف و تحلیل انجام گرفته، نشان داد که پیرنگ در زندگی نامه و داستان، تفاوت بسیار دارند؛ زیرا روایات نویسنده زندگی نامه اغلب به ترتیب تاریخی است و او در بیان خود به خاطر حفظ عنصر رمز، در بیان خود امساک نمی ورزد. نویسنده زندگی نامه، در شخصیّت پردازی، ملاحظاتی را رعایت می کند و شخصیّت پردازی اغلب از نوع توصیف مستقیم نویسنده است. زاویه دید در «آن سال ها»، اول شخص است و در مواردی که شخصیّت های دیگر توصیف می شوند از زاویه دید سوم شخص استفاده می شود. همچنین در زندگی نامه نویسی از تک گویی بیرونی بسیاراستفاده می شود.
خصائص السیره الذاتیه فی «الأیام» لطه حسین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۹
71 - 97
حوزه های تخصصی:
تعتبر السیره الذاتیه من أحدث الفنون النثریه التی عرفها العرب. وقد بدأت تحقق لنفسها مکاناً متمیزاً فی الثقافه والمجتمع بحیث أصبحت جنساً ادبیاً مستقلاً تثیر فی الأنفس من حبّ للإطلاع علی ما ظهر وخفی من حیاه کاتبها. فکاتب السیره الذاتیه یعالج فی سیرته العدید من القضایا الشخصیه والعاطفیه والاجتماعیه والسیاسیه. وفی کل جانب من هذه الجوانب یحاول أن یقدّم خلاصه أفکاره وآرائه وقناعاته. یُعدّ کتاب «الأیام» نموذجا للسیره الذاتیه الفنیه التی کثر عنها الجدل. بعض یقولون انّها روایه وبعض آخر یعدّونه توفیقاً بین الروایه والسیره الذاتیه. یتعرض هذا المقال مع رؤیه نقدیه إلی دراسه خصائص السیره الذاتیه فی کتاب الأیام حتی یصل إلی حقیقه الأمر. الکاتبه تعتقد هذا الکتاب یکون من أجمل السیر الذاتیه إلّا طه حسین لم یراعِ بعض شروط کتابتها، کعدم تبیین دوافعه عن الکتابه او إنّه التزم الصدق والصراحه إلّا أنّه فی کشف عواطفه تمسک بالصراحه الحکمیه أو بالحکمه فی الصراحه.
تحریر الإنسان المعاصر من الأزمه فی أشعار خلیل حاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۹
127 - 142
حوزه های تخصصی:
تحتوی أشعار خلیل حاوی علی صدی الإنسان المعاصر ومصاعبه التی تتحدث عن الألم والمعاناه والظلم الذی تحمله. فهو یعتبر الإنسان فی عصرنا الحاضر، وخاصه الإنسان العربی المعاصر، مخلوقاً أسیراً وقع فی الأزمه الحالیه، ومحاطاً بالقمع. کما تناول فی قصائده المظلمات والأزمات التی جعلت الرجل العربی الحدیث، وخاصه الجیل المعاصر، راکداً، لدرجه أن قصائده تصور أزمه عمیقه ومأساه، وهذه هی نفس الأزمه والحزن الذی أصبح أساس الوجود الإنسانی المعاصر؛ و الشاعر المعاصر لا یجهل وعی الإنسان المعاصر بقهره ومشاکله، ویسعی إلی تفسیر الإنسان المعاصر بالمبدأ الإنسانی. خلیل حاوی لدیه أفکار لإنقاذ البشر فی أشعاره و یستخدم خبراته الوجودیه و یعبر عنها. یعتقد حاوی أن الإنسان المعاصر من أجل إنقاذ نفسه جعل حریه عنوان حیاته وبشعارات مثل؛ الأمل، فی انتظار المعجزه، وبالیقین، النضال، الثوره، الإنتفاضه والمثالیه یحاول العمل بهذه الأفکار وجهوده ونضالاته من أجل إنقاذ الإنسانیه، وخاصه الرجل العربی، وفی کل هذه الظروف یأمل فی تحقیق الحریه التی یرغب فیها.
دلالات الألوان فی شعر نوری الجراح؛ الأبیض والأخضر والأسود أنموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱
57 - 78
حوزه های تخصصی:
نوری الجراح هو شاعر سوری معاصر تتمتّع الألوان فی شعره باستخدامات مختلفه، إذ لم یتوقف اللون عند الجراح علی دلالاته ومعانیه البسیطه فقط، بل استخدمه فی إطار التشبیه والاستعاره والکنایه، متأثّرا بالقضایا السیاسیه والاجتماعیه وتشریح أفکاره ومعتقداته وآماله استخداما کثیراً، کما تطرّق إلی نوع من الإنزیاح الأدبی بعض الأحیان. ویحاول البحث الراهن أن یتطرق عبر منهج وصفی تحلیلی والإحصائی إلی تحلیل وظائف الألوان الخضراء والبیضاء والسوداء فی شعر نوری الجراح . أظهرت النتائج بأن اللون فی شعر نوری الجراح ، یوفّر أرضیه التضاد والتناقض والغموض وأیضا الحزن؛ وبعباره أخری فقد لعب الشاعر بالتوقعات التقلیدّیه للمخاطب فی مواجهه الألوان. والنظره الإحصائیه إلی تکرار الألوان ومدی حضورها فی شعر هذا الشاعر تدل علی الحضور الواسع للألوان المحایده مثل الأبیض والأسود. وفی مواقف متعدده نشهد حضور هذین اللونین إلی جانب الألوان الأخری. وهما بالإضافه إلی وظیفتهما الرمزیّه أحبطا أو نفیا مدالیل الألوان الأخری.
مظهر المرآه فی الصوفیه وانعکاسها فی الأدب المعاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱
145 - 167
حوزه های تخصصی:
دراسه تاریخ المرآه فی الأدب والثقافه والتصوف الإیرانی لها ماضٍ طویل. ما تم تناوله فی هذا البحث وهو مهم جدا هو موقع وطریقه استخدام المرآه کأحد الرموز الصوفیه للتعبیر عن الأسرار الداخلیه والوصول من الحد الأدنی للجزیء إلی الحقیقه الکامله. بعباره أخری، یمکن للمرآه أن تربطنا بالحقیقه المطلقه التی هی الجوهر والذات الأبدی للوحده. شرط الإرتباط بهذه الحقیقه هو تقلیم مرآه القلب من الحجاب والمتعلقات. یهدف هذا البحث الی التعبیر عن أهمیه هذه الحقیقه اللامعه التی تتسبب فی ازدهار العقل البشری فی العصر الحاضر ومدی انعکاسها فی النصوص الشعریه والنثریه الحدیثه وکیفیه ظهورها. من الجدیر بالذّکر أنّ هذه الدراسه تعتبرُ جدیدهً لأنّها تنظرُ إلی «المرآه» کإحدی مظاهر الصوفیه وهذا ما لن یتطرَّق إلیه الأدباء فی العصور الماضیه فعلی هذا الأساس یمکن القول بأنّ تبیین الدلالات الصوفیه لکلمه «المرآه» تکون الهدف الرئیسی فی هذه المقاله.
ملامح "الدیستوبیا" فی شعر أحمد الوائلی، قصیده "بغداد" نموذَجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۹
9 - 23
حوزه های تخصصی:
کثیر من الکُتّاب والشعراء المعاصرین قد تطرقوا إلی ظاهره الدیستوبیا، أو ما نعبر عنها بالمدینه الفاسده؛ فی شعرهم وأدبهم وذلک من خلال تسلیط الضوء علی مظاهرها السیئه مثل البطاله والفقر المُدقِع والحرمان والحروب وأثرها المزری والسلبی علی الناس؛ لتأنیب ومحاربه السلطات والحکومات الفاسده التی لا تعمل بحق صالح الشعوب ولا یهمهم مستقبل الأجیال من أمرهم هذا. أحمد الوائلی بما أنّه خطیب متفوّه فی العصر المعاصر ولُقِّبَ بعَمید المَنبر الحُسینی والمکتَبه الشیعیّه المتنقِّله، فی مجال الشعر والأدب أیضاً یُشار إلیه بالبَنان. قد إعتنی بالمجتمع الإسلامی عامه والمجتمع العراقی خاصّه، عنایَه المصلح والمرشد الذی یصرِّح ویشیر ویحفّز بشعره وخطاباته النافذه والناقده إلی إصلاح وقلع هذه الظواهر التی تنبعث من المدینه الفاسده، أو تستبدل المدینه الفاضله إلی عکسها. فی هذه الدراسه علی منهج الوصفی- التحلیلی، ندرس مظاهر الدیستوبیا فی قصیدته «بغداد»، وما أشار إلیها فی شعره وفی نهایه المطاف نذکر أهم ما وصلنا إلیه من النتائج.
تحلیل گفتمان مکتوبات عتبه الکتبه با رویکرد کاربردگرا بر اساس نظریه فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
491 - 513
حوزه های تخصصی:
این مقاله تحلیلی است بر اساس نظریه نورمن فرکلاف در «عتبه الکتبه» با رویکرد کاربردگرا که به بررسی و تجزیه و تحلیل صورت های زبانی، اهداف و کارکردهای آن ها می پردازد. مبنای نظری پژوهش در چارچوب الگوی سه سطحی(لایه ای) توصیف، تفسیر و تبیین می باشد. در «مکاتیب و ترسلات عتبه الکتبه»، به دلیل ارتباط نزدیک زبان و ساختارهای اجتماعی و تأثر متن از روابط اجتماعی، ابعاد گفتمانی بسیار برجسته است. در این متن علاوه بر تأثیر روابط قدرت، گزینش های زبانی خاص که مختص سبک این دوره است، در فرآیند تولید معنا متمایز می شود. هدف از این پژوهش نشان دادن نوع و سبک گفتمان قرن بیستم و نشان دادن قدرت نویسنده( منتجب جوینی ) در شکل گفتمان وی است همچنین نگاه متفاوت بر ترسلات و معرفی و تحلیل بنیادی «عتبه الکتبه» از دیگر اهداف این مقاله می باشد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است و به شیوه تحلیل محتوای کیفی و استناد به متن مکتوبات و ذکر شواهد مثال بررسی می گردد.