فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۵۱٬۳۹۰ مورد.
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
207 - 236
حوزه های تخصصی:
الگوی سوئیش(جابه جایی) برای اوّلین بار در سال 1985 توسط ریچارد بندلر(روان شناس) و جان گریندر (زبان شناس)، بنیان-گذاران رشته ان. ال. پی مطرح شد. بر اساس این الگو، رفتارهای خوشایند و هدفمند، با کمک منابع درون جایگزین رفتارهای ناخوشایند، اجباری و ناخواسته می شوند. در میان شاعران و نویسندگان بزرگ ادبیات فارسی هم سو با این شیوه درمان، سعدی استادی کارآزموده و عمل گراست که در گلستان با به کارگیری الگوی جابه جاییِ آنی، رفتارهای خوشایندِ شادی آفرین را با کمک منابع درون، جایگزین رفتارهای ناخوشایند و بازدارنده می کند. هدف تحقیق حاضر که با روش تحلیلی - توصیفی همه ابواب گلستان را مورد واکاوی قرار داده است، کاربرد ان. ال. پی در حکایت های گلستان سعدی با تأکید بر الگوی سوئیش است. فرضیه پژوهش تأکیدی است بر این مسئله که هرکس برای خلقِ تصاویر خوشایند و نتایجی که دنبال می کند، منابع لازم و کافی در اختیار دارد و می تواند با شناخت دقیقِ محرّک های مهاجم و مزاحم برای تولید تصاویر مثبت و نشاط آفرین از منابع درون اقدام کند و خود را از هرگونه ترمز ایست(عدم تحرّک، تنبلی) و تله های ذهنی دور کند. با این هدف، نتیجه یافته ها درگلستان نشان داد که مواجهه مؤثّر با تله و رهایی ذهن از اسارتِ تصاویرِ مهاجم می تواند دلیل بروزِ تصوّرات خوب و رشد احساسات خوشایند در ذهن باشد و به تبع آن دلیلی مؤثّر در جلوگیری از سرایت آن به دیگران خواهد بود. همچنین این رویارویی قدرتمند، نشاط، سرزندگی و عزّت نفس پایدار را به دنبال خواهد داشت.
واکاوی ارتباط های چهارگانه (خدا، خود،خلق، خلقت) در شعر قیصر امین پور
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
253 - 282
حوزه های تخصصی:
انسان مخلوق برگزیده خداست ولی همانند سایر موجودات دارای نیازمندی های متعددی است که برای رفع آنها باید با خالق و سایر عناصر مخلوقات در ارتباط باشد. هر انسانی برای ادامۀ حیات خود، ناگزیر است ارتباط خود را با خدا، خلقت، خلق و خود ارتقا بخشد. مسلماً هیچ انسانیاز این چهار ارتباط بری نیست. ارتباط با خدا در شکل های عبد و موال و عاشق و معشوق دیده می شود. ارتباط انسان با خود همان معرفت النفس و شناخت ساحت های وجودی و امکانات و اهداف زندگی است، مصداق ارتباط با خلق، را در رابطه مهربانی، خوش خلقی و کمک به همنوع و مصداق ارتباط با طبیعت را در همزیستی مسالمت آمیز با جانوران و رعایت حقوق طبیعت جاندار و بی جان می توان بررسی نمود. مهمترین این ارتباطها رابطۀ خالق و مخلوق هست و سه رابطۀ دیگر با هدف دستیابی به این مورد صورت میگیرد. به طور طبیعی مسائل مهمبشریت در آثار ادبی و هنری اثر میگذارد. واکاویی این موارد از منظر قیصر امین پور به عنوان شاعری که در جهان معاصر زندگی می کند،میتواند برای انسان امروزی نتایج سودمندی را به ارمغان بیاورد؛ پس با بررسی ارتباطهای چهارگانه در اشعار شاعر مذکور میتوانیم، گامی هر چند کوچک، برای آشنایی و فهم بهتر قیصر و اشعارش برداشت. همچنین شناخت انسان و در درجۀ باالتر شناخت خالق هستی و نزدیک تر شدن به او، مورد توجه نگارنده است. با توجه به این که اشعار قیصر امین پور خالی از صبغۀ عرفانی نیست .
Re-reading the Position of Women in Islamic-Iranian Mystical Texts (With Reference to Attar and Rumi’s Works)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Contrary to the traditional disciple-making efforts presented by commentators of mystical works, which aim to consolidate a fanatical attitude towards mysticism and hide any epistemological defects, these works have their own disadvantages, similar to any other knowledge system. One of these disadvantages is the categorization of "women," which, due to the continuation of the patriarchal worldview and the Mithraic origin of Iranian-Islamic mysticism, has been approached with a dogmatic and gender-oriented perspective. Therefore, within the mystical tradition, despite occasional praises given to women in Sufi works, they are generally regarded as symbols of evil passion, and the love for them is seen as figurative and lustful. In these instances, the mystical texts acknowledge their own stance, and, often in contrast to the efforts of their fanatical admirers, provide an opportunity for so-called "destructive" analyses. The present article examines the contradictions within the works of two renowned mystical poets, Attar and Rumi, specifically regarding their portrayal of "woman". By adopting a deconstructive approach, often utilizing textual evidence, it aims to highlight their patriarchal attitude. Consequently, it concludes that while researchers of mystical works have often attempted to absolve the mystic poets of their patriarchal or misogynistic gender-oriented views, the mystics themselves have not done so.
تحلیل روان شناختی شخصیت در داستان کوتاه «درخت گلابی» از گلی ترقی بر اساس نظریه اناگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
377 - 405
حوزه های تخصصی:
واکاوی روان شناختی شخصیت های داستانی، زمینه را برای دستیابی به دیدگاه و نگرش نویسندگان ادبیات داستانی فراهم می کند و همچنین راه را برای شناخت صحیح شخصیت های داستانی هموار می سازد. نظریه روان شناسی اناگرام، یک تیپ شناسی نوین است که خلق و خوی انسان ها را در 9 تیپِ کمال گرا، امدادگر، موفقیت طلب، فردگرا، پژوهشگر، پرسشگر، خوش گذران، ریاست طلب و صلح طلب دسته بندی می کند. هدف اصلی این تحقیق، بررسی تطبیق پذیری شخصیت اصلی داستان «درخت گلابی» از مجموعه داستان «جایی دیگر» نوشته گلی ترقی با تیپ های نُه گانه اناگرام و همچنین تجزیه و تحلیل رفتار شخصیت اصلی بر مبنای الگوی اناگرام است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که غالب مؤلفه های رفتاری شخصیت اصلی داستان «درخت گلابی» با تیپ 5 (پژوهشگر) اناگرام مطابقت دارد و در برخی موقعیت ها، رفتارهای تیپ 4 (فردگرا) اناگرام را از خود به نمایش می گذارد و با الگوی اناگرام هم خوانی دارد و بر این اساس تحلیل پذیر است.
بررسی شیوه اعمال قدرتِ مبهم و استعاری در نمایشنامه قوی تراثرآگوست استریندبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۲
87 - 106
حوزه های تخصصی:
برخی از آثار ادبی، علیرغم ظاهر ساده و حجم کم، به قدری پر محتوا بوده و درونمایه قوی دارند که در معادلات فلسفی بزرگ ترین فیلسوفان دوره معاصر نیز می گنجند. نمایش قوی تر اثر یوهان استریندبرگ از این قاعده مستثنی نیست. هدف اصلی این مقاله پس از بازتعریف ابهام، فراتر از تعریف امپسونی و استعاره، گسترده تر از معنای دریدایی آن، با تکیه بر فرایند ناگزیر فراخواندن، فروهشتن و انتساب، کشف چگونگی اعمال قدرت نویسنده، و نقش او در خلق اثر- که خود خوانشی از دنیای پیرامون اثر است- و همچنین شیوه اعمال قدرت خواننده در درک و تفسیر متن- که خود بازنویسی اثر از دیدگاهی متفاوت است- می باشد و در این راه چهارچوبی کلی را که فوکو در بررسی قدرت و گفتمان ارائه نموده است، مبنای کار قرار می دهد. پس از یافتن ارتباط ابهام و استعاره با یکدیگر، به کشف نقش این دو در اعمال قدرت یا جلوگیری از آن و در نهایت رابطه این مفاهیم با ادبیات، خلق و خوانش این اثر ادبی پرداخته می شود. پاسخ به این سوال که ابهام و استعاره چه نقشی در تولید و اعمال قدرت یا جلوگیری از آن دارند هدف اصلی این کار پژوهشی است. در دنیای متن، همچون دنیای فرامتن، عرصه ابهام و استعاره سازی و در نتیجه میدان جنگ اراده ها، غرایز، منافع و استعاره های گوناگون و جنگ استعاره ها گاهی با روش های مسالمت آمیز به نوعی صلح یا آتش بس موقت می انجامند امّا در صورتی که چنین روش هایی به نتیجه نرسند، تنها خشونت برهنه زور می تواند استعاره ای را به نفع استعاره ای دیگر ناحق و باطل جلوه دهد. با توجه به اینکه روش تحقیق در این مقاله کیفی است، خوانش جزءبه جزء متن، گزینش برخی کلمات و اجزای تشکیل دهنده متن بر اساس رویکردی که در پیش گرفته شده است و توصیف کیفی داده ها عمده ی فعالیت ها را در پیاده کردن چهارچوب نظری تحقیق بر روی متن ادبی مورد مطالعه تشکیل می دهد.
تحلیل عواطف در داستان های محمود دولت آبادی (رمان جای خالی سلوچ و داستان های کوتاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۲
197 - 216
حوزه های تخصصی:
آدمی با ابراز عواطف به جهان خود روح می بخشد. «ابراز عاطفه» یکی از شیوه های ارتقاء کیفیّت زندگی و برقراری ارتباط های مؤثر انسانی است. در ادبیات داستانی معاصر، آثار محمود دولت آبادی به لحاظ واقع گرایانه بودن، متونی مناسب برای بررسی عواطف انسان ها و تعامل های عاطفی آنان است. نویسنده در مقاله حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی به «بررسی کمی و کیفی عواطف شخصیّت ها» در داستان های دولت آبادی (رمان جای خالی سلوچ و نه داستان کوتاه) پرداخته است. مهم ترین هدف؛ یافتن پاسخ این پرسش هاست: «چه عواطفی» «چرا»، «چگونه» و با «چه پیامدهایی» در اشخاص داستان های منظور بروز می یابند؟ نتایج نشان می دهد: در داستان های برگزیده، عواطف منفی خاصه «خشم و ترس» غالباً به علل: مشکلات اقتصادی، قهر طبیعت، فقر فرهنگی، جامعه ارباب-رعیتی، و... به شیوه های مختلف مانند: آشوب و نزاع های جمعی، خشونت های کلامی و غیرکلامی (آزارهای جسمی و روحی) بروز یافته، بر عواطف مثبت چیره می گردند. عواطف مثبت همچون: «شادی و عشق» نسبتا اندک و اغلب در رفتارهای غیر کلامی اشخاص داستان و گاه در برخی سنت های محلّی و ملّی- غالباً به صورت «غیرمستقیم»- نمایان می شوند. آثارعواطف که گاه خود، عامل پیدایی یا دگرگونی عواطف دیگرند، در حیطه های زیستی-فرهنگی-اجتماعی اشخاص داستان به اشکال مختلف ظهور می یابند
تحلیل ساختار و کارکردهای کلان روایت ها در قصاید مدحی( مطالعه موردی قصاید فرخی سیستانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۲
47 - 66
حوزه های تخصصی:
متن و معنی قصاید مدحی، در ساختاری روایی ساماندهی می شود. شاعر تلاش می کند تا بر اساس تاریخ، تجربه و علوم مختلف، روایت های خرد را که قدرت نظام سازی ندارند به حاشیه براند یا آنها را در روایتی جامع و واحد که سیاست و مذهب حاکم از آن حمایت می کنند، حل نماید. همین امر موجب شکل گیری کلان روایتهایی مانند آزادی و عدالت، رفاه و توسعه و در نتیجه «سایه خدا بودن پادشاه» در قصاید مدحی است. این روایت های ساخته شده، دیگر نیاز به تایید یا تصدیق علمی و بیرونی ندارد، بلکه بلاغت درونی شعر و قرارداشتن شاعر در ساختار قدرت، مشروعیتی درونی به آن ها می دهد. در این مقاله تلاش شده تا با روشی توصیفی و تحلیلی و با تأسی از اندیشه های فرانسوا لیوتار، به این پرسش پاسخ داده شود که ساختار و شیوه های شکل گیری کلان روایت ها در قصاید مدحی چگونه است؟. می توان کلیت سازی، بدیهی جلوه دادن حقیقت های ایدئولوژیک، مشروعیت بخشی های زبانی، طرد و جذب، گفتمان سازی و نفی تناقضات اجتماعی، از مهمترین پیامدهای زبانی و معنایی شکل گیری کلان روایت در قصاید مدحی دانست.
بررسی جلوه های طبیعت در غزلیات سلمان ساوجی
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۲
63 - 78
حوزه های تخصصی:
توصیف طبیعت یکی از بارزترین مضامین مورد استفاده ی بسیاری از شاعران پارسی گو بوده است و آن ها از گذشته های دور با جلوه های طبیعت، انس و الفت فراوانی داشته اند. تأثیر و بازتاب این جلوه ها، با توجه به نوع نگرش و طرز تفکر شاعران، تنوع وسیعی از تصاویر شعری را به نمایش می گذارد. طرز تلقی آن ها از طبیعت، نشان دهنده ی افکار، اندیشه ها و احساسات آن ها است. مسأله ی اصلی در این مقاله، بررسی جلوه های طبیعت در غزلیات سلمان ساوجی است. بدین منظور ابتدا غزلیات وی مورد مطالعه قرار گرفته و بیت هایی که بیانگر پدیده های طبیعت بوده، استخراج گردیده و سپس به تحلیل و بررسی آن ها پرداخته شده است. بسامد جلوه های طبیعت در غزلیات ساوجی، بسیار چشمگیر است. در مجموع می توان گفت که وی، شاعری طبیعت گرا با طبعی لطیف و ذوقی سرشار است. این ویژگی ها باعث شده در توصیف مناظر ، بسیار ماهر باشد و بخشی از ذوق شاعری خود را در این عرصه نشان دهد.
بازتاب اوضاع اجتماعی کُردستان در داستان های ابراهیم یونسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از نویسندگان در داستان های خود به محیط بومی و جغرافیایی خاصی، توجّه ویژه ای داشته اند و تحوّلات اجتماعی آن منطقه را منعکس کرده اند. ابراهیم یونسی هم در داستان هایش زبان حال مردم کُردستان بوده، تحولّات و نابسامانی های این منطقه را نمایانده است. در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است، نگارندگان کوشیده اند اوضاع اجتماعی کُردستان را از خلال رمان های شاخص ابراهیم یونسی نشان دهند. یونسی در رمان هایش از مسائل اجتماعی و سیاسی عصر پهلوی اوّل و دوم سخن گفته و کوشیده است از فقر و تنگ دستی مردم مرزنشین به ویژه روستاییان، بیکاری، فقر فرهنگی، فقر بهداشت و نبود امکانات رفاهی، دیدگاه غیر انسانی و تحقیرآمیز جامعه سنّتی نسبت به زنان، فساد مأموران دولت و چپاول مردم، خفقان سیاسی و اجتماعی، بی اعتمادی مردم به حکومت مرکزی، ریاکاری شیوخ محلّی، یأس و سرخوردگی فعالان سیاسی از فعالیت های حزبی و... پرده بردارد. واژگان کلیدی: ابراهیم یونسی، داستان، اجتماع، کُردستان.واژگان کلیدی: ابراهیم یونسی، داستان، اجتماع، کُردستان.
بهرام و گل اندام؛ روایتی از فرآیند تفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
91 - 116
حوزه های تخصصی:
ارتباط متون ادبی و روانکاوی در قرن بیستم به کمک نظریات فروید مطرح شد و پس از او، کارل گوستاو یونگ در این زمینه نقشی برجسته داشته و درباره انعکاس روحیات و اندیشه های افراد در آفریده های خود، آثار مهمی نگاشته است. به باور یونگ، افکار انسان تا حدودی برخاسته از امیال روزانه و به میزان زیادی تحت تأثیر ناخودآگاه جمعی و تصاویر کهن (کهن الگو) است و به طور کلی انسان در طول زندگی خود، به صورت ناخواسته از جانب ناخودآگاه خود کنترل می شود. در این مقاله، منظومه بهرام و گل اندام امین الدین صافی (شاعر قرن نهم) با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی و از دیدگاه روانکاوی یونگ بررسی شده است تا در آن، مراتب بروز ناخودآگاهی جمعی و عناصر آن مشخص شود. مطابق نتایج حاصل شده، این داستان عامیانه با کهن الگوی فردانیت یونگ تطابق دارد و مسیر رشد شخصیت به سوی تکامل را نشان می دهد؛ به این ترتیب، در این منظومه، کشورشاه رمزی از انسان و بهرام، نشان دهنده کهن الگوی خود است که برای وصال با آنیما، از مراحل سخت رویارویی با سایه عبور می کند و درنهایت، پیوند او با گل اندام، چرخه تحول شخصیت را به پایان می رساند. همچنین در این منظومه دو کهن الگوی سایه و پیر خرد نقش پررنگ تری دارند: کهن الگوی سایه به دلیل پافشاری و تلاش بسیار شاه برای رشد شخصیت و کهن الگوی پیرِ خرد به دلیل اشتیاق و سردرگمی زیاد او.
ضمیر ناخودآگاه جمعی و نقش درون مایه ها و تصاویر آن در غنای اثر ادبی با تکیه بر مقایسه موضوع «صبر بر مصیبت» در «کلیدر» و «دا»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
151 - 192
حوزه های تخصصی:
برای نقد یک اثر هنری روش های مختلفی وجود دارد که منتقدین با به کارگیری آن ها به نقد و تحلیل آثار هنری و ادبی می پردازند. تا به امروز، نقدهای صورت گرفته بیشتر متوجه دنیای بیرون نویسنده، نفس اثر به تنهایی و همچنین اِعمال نفوذ نویسنده بر داستان بوده است. این پژوهش سعی دارد یافته های مطالعات روان شناختی درباره ضمیر ناخودآگاه جمعی و استفاده از محتویات و امکانات آن در خلق اثر هنری را بررسی کند؛ از این رو، هدف اصلی این پژوهش، پاسخ به این سؤال است که عوامل و عناصر متعلق به ضمیر ناخودآگاه در ادبیت یا بخشیدن حیثیت ادبی به «دا » و «کلیدر» چه نقشی داشته است؟ این پژوهش به شیوه تحلیل اسنادی و روش تحلیلی- توصیفی انجام گرفته است. نتیجه نشان می دهد که هر متنی با هر سطحی نمی تواند بستر مناسب و شرایط لازم برای ایفای نقش کهن الگوها و اساطیر را در خود فراهم سازد . متونی که تنها پرورده عقل و حواس پنجگانه باشد، نمی توانند پا را فراتر از عقل بگذارند؛ این در حالی است که هر چه حس و تخیل آزادتر گذاشته شود، متنی ادبی تر و از لحاظ اساطیری، غنی تر در اختیار خواهیم داشت.
Narrative of Obsession: Manipulated Identities, Labyrinthine Emotions in Iris Murdoch’s A Word Child(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The theoretical discussion of the present paper is particularly based on the insights of Giorgio Agamben contextualized in Iris Murdoch’s novel, A Word Child (1975), written in the transitional period of the seventies England. It will inspect Agamben’s biopolitical insights to examine how they may contribute to understanding of the dark side of sovereignty considering the figure of a banished individual. Taking the precariousness of the emotional, political and ontological faculties of ‘love’, ‘homo sacer’ and ‘bare life’ allocated to the human being in Murdoch’s novel, A Word Child , this paper offers a different view of Murdoch’s inspirational emphatic love, socio-political abstruse problems in her novel arguing that Agamben’s account of these issues supplies an underlying structure of the form-of-life. It resounds through Agamben’s view as a never-ending struggle of human beings to underpin the messiness and cruelty of life in which characters are emotionally engaged and entrapped in order to examine some potentialities as the escape routes from the prevailing deadlocks of the era and eventually to trace, according to Agamben, a form-of-life that is called a happy life.
The Motivational Self-System of Learners of Kurdish as a Heritage Language: A Mixed-Methods Study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The ongoing increase in the population of Kurdish as Heritage Language (HL) learners encouraged the present study to explore the learners’ motivations as well as the influential factors on its development. Second Language Motivational Self-System (L2MSS) was adopted as the theoretical framework wherein, the subscales of the Ideal-self, Ought-to self and Motivational Intensity were explored. The study drew on a mixed-methods design in which semi-structured interviews were conducted with four undergraduate participants and a total number of 213 undergraduate Iranian learners of Kurdish participated in a survey. The qualitative results indicated that the interviewees had a positive experience of learning Kurdish in the classroom and were more enthusiastic to get engaged in the process of learning in the future . Furthermore, the quantitative results indicated that the participants more often pursued Kurdish in terms of the Ideal self and that learning Kurdish revealed to be an opportunity to fulfill the learners’ wishes. It was also found that the male participants were propelled by stronger motivational force which was more probably due to stronger sense of identity among male participants.
سخاوت در قرآن کریم، حدیث و بازتاب آن در شعر صائب تبریزی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
47 - 61
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش دیدگاه قرآنِ عظیمُ الشّأن و احادیث ائمه معصومین(ع) در باره سخاوت بررسی شد و بازتاب آن در شعر صائب تبریزی، مورد مطالعه قرارگرفت. با استفاده از روش کیفی(توصیفی- تحلیلی)، اطلاعات و داده ها به شیوه کتابخانه ای، جمع آوری، تحلیل، تبیین و ترتیب گردید. این تحقیق نشان می دهدکه سخاوت، یکی از اصول اساسی ارزش ها در جامعه اسلامی و انسانی است؛ خداوند بخشایشگر(ج) در قرآن ِ مجید انسان ها را به انجام آن، تشویق و امرکرده است و برای سخاوتمندان پاداشِ بس بزرگ و نیکو قرار داده است: «فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ»«پس برآنانی از شما که ایمان آورده و انفاق کردند پاداش بزرگ خواهد بود» (الحدید/ 7). و هم چنین از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین(ع) احادیث بی شماری در مورد سخاوت و انفاق در کتاب های معتبر نقل شده است. چنان که پیامبر بزرگوار(ص) فرمود: «سخاوت درختی است از درختان بهشت آویخته تا زمین، هرکس به شاخه ای از آن چنگ زند او را به بهشت می کشاند» (ورام، 1369). امام جعفر صادق (ع) فرمود: «برآوردن حوائج و نیازمندی های مؤمن از هزار حجّ مقبول و آزادی هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهّز در راه خدا، بالاتر و والاتر است» (ابن بابویه، 1400ق). صائب تبریزی با تأثیر پذیری از قرآن کریم و احادیث، به سخاوت، انفاق و همدردی با مستمندان، بی نهایت توجه داشته و او را می توان در زمره شاعران دلسوز، بشردوست و مشوِّق سخاوتمندی قرارداد، زیرا او باور دارد که در جامعه انسانی ضرورت است تا افراد در برابر گرفتاری های دیگران احساس مسئولیت کنند و با نیازمندان رفتار سخاوتمندانه و مهربانانه داشته باشند.
نقد روانکاوانه شعر«تطاول پیوستگی» از مجموعه دفتر دوم طاهره صفارزاده بر مبنای رویکرد نقد روانکاوی ژاک لاکان
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
63 - 76
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر،بازخوانی شعر "تطاول پیوستگی"از مجموعه ی "دفتر دوم"طاهره صفارزاده بر مبنای رویکرد نقد روانکاوانه ی لاکانی است.سوال در این پژوهش آنست که آیا شاعر(در مقام سوژه)در این شعر،توانسته است در رابطه با مطلوب تمنا(ابژه ی دیگری بزرگ)در ساحت نمادین،آن را جایگزین مادر(ابژه ی دیگری کوچک)در ساحت خیالی کند و به آن آرامش و برخورداری که در ساحت خیالی در آغوش امن مادر از آن برخوردار بود دست یابد؟و آیا رابطه ی وصل که از آن به تطاول پیوستگی یاد کرد است،سوژه را از سرگردانی در ساحت نمادین نجات داده است؟روش تحقیق حاضر کتابخانه ای و بر مبنای بازخوانی و گردآوری داده های حاصل از آنست.یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که سوژه در رابطه با ابژه ی دیگری بزرگ که از آن به "تطاول" یاد می کند،به آرامش و برخورداری نخستینی که در آغوش مادر از آن برخوردار بود،دست نیافته است.از اینرو در پایان بندی شعر همچنان از به حیرت و سرگردانی خود(در ساحت نمادین)، پس از وصل اشاره کرده است.کلید واژه ها:طاهره صفارزاده _ابژه ی دیگری کوچک_ابژه ی دیگری بزرگ_تمنای لکانی
بررسی انواع صحنه پردازی ها در فیلم مسافران بهرام بیضایی بر اساس استعاره مفهومی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
133 - 157
حوزه های تخصصی:
جستار حاضر می کوشد با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با تمرکز بر معانی استعاری عناصری از میزانسن چون ترکیب بندی و چیدمان، تصویرسازی و ژست، حرکت، کنش و عناصری چون نورپردازی صحنه یا نقش دکور در طراحی میزانسن صحنه در فیلم «مسافران» بهرام بیضایی بپردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد تجربه تصویری باعث به وجود آمدن طرح واره های «تصوری» در نظام مفهومی انسان می شود؛ به عبارت دیگر، طرح واره های تصویری از تجربه های حسی- ادراکی بشر و از تعامل های او با جهان خارج یا به تعبیری تجربه های جسم یافته او نشئت می گیرند که در فیلم مسافران برای مفهوم سازی «زندگی و مرگ» استفاده شده است. در اثر حاضر، مفهوم سازی های استعاری فیلم مسافران و مجازهای مفهومی مربوطه به صورت مستقیم و غیرمستقیم به درون مایه اصلی اثر یعنی سیاهی و تاریکی به مفهوم سوگ و نور و روشنایی به معنای زندگی برمی گردد. در حقیقت در این فیلم غم به مثابه تاریکی، رابطه عاطفی به مثابه ماده خوراکی، مرگ و جاده به مثابه دوری به صورت تک وجهی بازنمایی شده اند. در تمامی این استعاره های تک وجهی صرفاً از نشانه های تصویری برای بازنمایی استفاده شده است. برخی دیگر از استعاره ها نیز همچون انسان به مثابه گیاه، دل به مثابه شی، سوگ به مثابه مکان یا ظرف، جاده به مثابه انسان، اشیا به مثابه موجودات زنده و برخی مفاهیم انتزاعی به مثابه موجود هستومند بازنمایی شده اند. برای صورت بندی این استعاره ها هم از ترکیب نشانه های شنیداری چون موسیقی، نوشتاری و تصویری استفاده شده است.
مادّه تاریخ در قطعات و رباعیات میرزا سیّد یحیی مدرّس متخلّص به فدایی یزدی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
توجه به حروف الفبا برای ترتیب و تنظیم مادّه تاریخ و محاسبات نحوی به حساب جمّل و حروف ابجد از دیرباز مورد توجه و استفاده بوده است. استفاده از حروف الفبا برای انعکاس و بیان موّاد تاریخ نیازمند به هنرمندی و تسلّط خاصی است. یکی از شاعران صاحب ذوق که در دیوان ارزشمند خود به آن نظر داشته است میرزا سیّد یحیی مدرّس متخلّص به فدایی یزدی (ف 1282ه.ق)از شاعران دوره بازگشت است. هدف از نگارش این مقاله آشنایی با تاریخچه مادّه تاریخ، سپس محاسبه آن در دو قالب قطعه و رباعی با ذکر مثال هایی از آن در دیوان فدایی یزدی است. این پژوهش به شیوه تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای انجام شده و محدوده مورد مطالعه آن در قالب قطعه از نسخه خطّی معتبری به خط خود شاعر محفوظ در کتابخانه شخصی سیّد یحیی مدرّسی وامق و در قالب رباعی از نسخه خطّی معتبر در کتابخانه آیت الله مرعشی استفاده شده است. فدایی یزدی در تاریخواژه های منظوم خود از اشکال کاربرد مادّه تاریخ به ذکر تاریخ درجمله ها و واژه های معنی دار پرداخته و آن را برای بیان موضوعاتی چون ولادت، ساخت بنا، تألیف کتاب، ذاکری و ارتحال اشخاص به کار برده است که در این میان نخست مادّه تاریخ درباره ارتحال اشخاص به خصوص فوت علما و بعد ولادت بسامد بالایی دارد. وی از مجموع 88 قطعه، در 32 قطعه به آوردن مادّه تاریخ نظر داشته و کاربرد آن در قالب رباعی اندک است.
بازخوانی منطق گفت وگویی باختین در آثار صادق هدایت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نظریه منطق گفت وگویی میخاییل باختین از نظریه های مطرح حوزه ادبیات است که در هر اثری ادبی، به ویژه رمان و داستان قابل تحلیل و بررسی است. در آثار صادق هدایت هم این ادعا قابل طرح است که می توان آثارش را با این نظریه تطبیق داد تا به این پرسش پاسخ داد که هدایت چه گزاره ها و روش هایی برای گسترانیدن سخن و طرح دیدگاه های فلسفی و اجتماعی خود بهره برده است. هدایت که بنا بر آموخته های خود، با روش بینامتنیت تأثیرات بسیاری از آثار تاریخی و هنری پیش از خود گرفته، در پردازش آثارش، مهارت قابل تأملی داشته تا در نقد و تحلیل آثارش، آشنایی با فضای ذهنی او نیازمند دقت و تکاپوی بیشتر در علوم مختلف باشد. این پژوهش، با رویکرد و روش تحلیل محتوایی و بامطالعه کتابخانه ای، دیالکتیک من و خود و همچنین، تقابل خود با جامعه و چگونگی بهره بردن از گزاره های خطابی و تقابل من و دیگری موردبررسی قرار گرفته است. بنابراین، با این فرضیه که صاحب اثر و اندیشمند، به هر موضوعی بپردازد، تعلق خاطر دارد، آثار هدایت را می توان گاه برآمده از کنش حاصل از تقابل خود و اجتماع و گاه دیالکتیک خود با خود دانست. نتیجه حاصل از این پژوهش با تحلیل مؤلفه هایی من و دیگری، بینامتنیت، شیوه روایی و گزاره های خطابی پرسشی، ندایی و امری نشان می دهد که هدایت میان تقابل خود و جامعه و دیالکتیک خود با خود، در سیلان بوده و او از هر شیوه ای برای بیان عقاید خود در باب زندگی و جامعه و اندیشه های فلسفی خود بهره برده است.
منشات خاقانی، نثری فراموش شده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
زبان و ادب فارسی دانشگاه آزاد سنندج سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۸
250 - 263
حوزه های تخصصی:
منشات خاقانی شروانی (520 - 595 ه ق)، مجموعه نامه هایی است که خاقانی با نثری فنی و زیبا برای حاکمان، عالمان و نزدیکان خود نگاشته است، این نامه ها، از جنبه های ادبی، اجتماعی و هنری دارای اهمیت و شایان بررسی و توجه می باشد. همچنین آنها را می توان جزو منابع مهم در خاقانی شناسی و جامعه شناسی دوره شاعر، به حساب آورد. منشأت، جلوه های زیبایی از نثر فنی قرن ششم را برای ما ترسیم می کند که در نهایت پختگی و آراستگی، در قالب نامه، ارائه و تحریر یافته است. بعضی از نامه های خاقانی، دل نامه هایی هستند که اطلاعات قابل توجهی در مورد نویسنده و جامعه ای که در آن زندگی کرده است در اختیار ادب دوستان قرار می دهد. در این مقاله، اهمیت و ارزش منشأت، به عنوان نمونه ی برجسته و بارز هنر نثرنویسی شاعری توانا، بیان می گردد تا علاقه مندان، در زمینه خاقانی پژوهی، آن اثر را بیشتر مورد توجه و مدنظر خود قرار دهند.
طبقه بندی و تحلیل کارکرد اشیای مقدّس در شفابخشی (با تاکید بر مهم ترین متون منثور عرفانی تا قرن هفتم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شفابخشی یکی از مهم ترین کرامت های مشایخ صوفیه است. برخی از این شفابخشی ها، از طریق اشیای مقدّس و متبرّکی صورت می گرفته که متعلق به مشایخ متصوفه است. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی و تبیین کارکرد این اشیا در بخشی از متون عرفانی فارسی پرداخته و آن را با پیشینه های اسطوره ای و دینی تحلیل کرده است. براساس پژوهش حاضر، اشیای شفابخش در سه گروه جای دارند: نخست مکتوبات؛ شامل دست نوشته های مشایخ، حرزها و تعویذه، شعرها و نامه ها، سپس جامه ها و انواع پوشش های مشایخ؛ از جمله خرقه، پیراهن، لباچه، کلاه و نعلین، و در آخر؛ خوراک ها، نیم خورده ها، آب دهان و اشیای متعلق به آن (همچون خلال ). تقدّس، تبرّک و شفابخشی در همه این موارد مشترک است و به واسطه پیوند با مشایخ متصوفه به این اشیا اعطا شده است.