فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۶۱ تا ۱٬۷۸۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
131 - 157
حوزه های تخصصی:
از اساسی ترین ارکان عرفان اسلامی که آن را اصل برگزیده تصوف می نامند، انسان کامل است. انسان کامل، مظهر تجلّی اسماء الهیست که واسطه فیض حق در میان خلق شده است. در این پژوهش به خرد ابر انسان فریدریش نیچه در کتاب «چنین گفت زرتشت» از منظر بینش الهی در عرفان اسلامی به شیوه توصیفی - تطبیقی پرداخته می شود. این اثر، روایتی فلسفی و شاعرانه است که در آن نیچه دیدگاه های خود را از زبان زرتشت بازگو می کند. نتایج تحقیق، مبین وجود شباهت هایی میان ابر انسان نیچه و بینش انسان کامل در عرفان اسلامی است. نیچه اراده و بینش درونی معطوف به قدرت را تنها رهیافت حقیقت می پندارد، همچنان که در عرفان اسلامی بینش الهی انسان کامل در پوشش اسماء و صفات، تجلّی حقیقت مطلق هستند. از منظر نیچه اکنون فعلیت مقلّدانه و متحجرانه بشریت، خدای حاضر در عالم شده است و جهانی رنجور را بر اساس احاطه افکار کهنه در پیشگاه خود یکسان می داند. نیچه به مدد اراده مستقل، این عرصه را به بازآفرینی فرا می خواند. از منظر وی، انسان متأثر از آزادی و انتخاب و تحلیل تفکّرات خویش نیست و در میان اعتقادات غیر و ارزیابی های دروغین زندگی کرده است. پس حیات انسان، رسالت والاتری نسبت به بی حاصلی و تبعیت منفعل دارد، همچنان که در عرفان اسلامی، انسان با مجاهدات نفس بر عالم ماده و ظواهر آن پشت کرده و در بینش الهی، حقایق هستی را باز می یابد و به معرفت وجودی خویش نائل می شود.
واکاوی غزلیات ایهام آمیز حافظ در طرح مسائل انتقادی
حوزه های تخصصی:
در جوامع استبدادی و حکومت های اقتدارگرا، ایهام بهترین شیوه برای بیان دردهای اجتماعی و مجرای فریاد اعتراض آمیز و البتّه محتاطانه است؛ به این معنی که شرایط نامناسب اجتماعی و فضای خفقان آمیز سرزمین ها، هنرمند را به سوی پوشیده گویی و بیان اعتقادات در لفافه آرایه ادبی ایهام سوق می دهد: بیانی غیر مستقیم و تأثیرگذار که آگاهی مخاطبان را در پی دارد و به نوعی می توان آن را شگرد مبارزه قلمی نویسنده یا شاعر علیه حاکمان جور و مردم ظاهرفریب و ریاکار به شمار آورد. در قرون هفتم و هشتم هجری قمری که یکی از سیاه ترین دوره های تاریخ ایران است سرزمین ما گرفتار یورش قوم مغول و سلطه آنان شد. استبداد حاکمان در طول این دو قرن، خفقان سنگین اجتماعی را در پی داشت؛ چنان که بر شعر فارسی و به ویژه قالب غزل، بسیار تأثیرگذار بوده است و موجب درون گرایی شاعران سبک عراقی شده است. در پژوهش حاضر که به بررسی صنعت ادبی ایهام و رابطه آن با مسائل انتقادی در غزل های حافظ می پردازد داده ها از طریق سندکاوی جمع آوری و به شیوه کیفی توصیف شده است. برآیند این تحقیق نشان می دهد که کاربست ایهام به قصد انتقاد از عملکرد پادشاهان ستمگر و صوفیان و زاهدان ریاکار در دیوان خواجه، خصیصه سبکی شاعر است و در میان انواع ایهام، بسامد ایهام تناسب و ایهام مجرّد بیش از گونه های دیگر آن است.
بررسی و تحلیل مؤلفه های غنایی در دیوان خالص
حوزه های تخصصی:
ادب غنایی یکی از گونه های ادبی است که از دیرباز در ادبیات کردی جایگاهی والا داشته و در آثار منظوم و منثور کردی، جلوه های گوناگون داشته است. خالص از شاعران معروف پارسی گوی است که شعر وی از ابعاد گوناگون زبانی، ادبی و محتوایی و فکری قابل تحلیل و بررسی است و تاکنون شعر او چندان مورد توجه قرار نگرفته است. هدف اصلی از انجام این پژوهش، واکاوی و شناسایی مضامین غنایی اشعار فارسی این شاعر است. اهمیت سروده های فارسی خالص و نیاز به شناخت دقیق تر معانی غنایی شعر او از ضرورت های این پژوهش است. سعی نگارنده بر آن بوده تا در این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و ابزار کتابخانه ای به بررسی مؤلفه های غنایی شعر این شاعر بپردازد. نتایج حاصل آمده از این پژوهش نشان می دهد که شعر وی طیف وسیعی از معانی و مضامین غنایی را به خود اختصاص می دهد که بیان نرم و لطیف عواطف و احساسات شخصی خالص است و به هر چه روح آدمی را متأثر می کند، با شور و حرارت می پردازد. بیشتر مضامین و مفاهیم غنایی موجود در دیوان خالص عبارتند از: عشق، عرفان، وصف، مدح، مرثیه، مناظره، هجو و مفاخره.
ادبیات فراتر از جهانِ صفر و یک؛ بررسی ادبیات از دیدگاه منطق فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۴
21-50
حوزه های تخصصی:
دانستن این موضوع که ادبیات دارای سرشتی فازی است و نه ارسطویی، کمک می کند تا مخاطبان و تحلیلگران در مواجهه با متون، نگاه بازتری داشته باشند. ادبیات مانند هر دانش و هنر دیگری، قابلیت ارزیابی دارد و با توجه به منطق حاکم بر آن می توان درباره ادبی بودن یا نبودن یک متن داوری کرد. ازاین رو، در این پژوهش ابتدا مفاهیمی چون: ادبیات، ادبیات عرفانی، منطق ارسطویی و منطق فازی تبیین شده اند و سپس رابطه ادبیات با منطق ارسطویی و فازی بررسی شده است. در این سنجش، با روش تحلیلی، چهار عنصر اصلیِ ادبی بودن یک متن (عاطفه، تخیل، چندمعنایی و فرم) در نموداری فازی همراه با شواهد مثالی از ادبیات فارسی تحلیل شده اند. در هر چهار مورد، نتیجه حاصل شده نشان می دهد که یک متن می تواند با دربرداشتن درجه ای از هر یک از این چهار عنصر، در دایره ادبیات قرار بگیرد و متناسب با درجه برخورداری از این عناصر، نسبت ادبی آن مشخص می گردد؛ در نتیجه لزومی ندارد که به شکل منطق دوارزشی و مطلقِ صفر ویک در منطق ارسطویی، همه عناصر را در بالاترین درجه ممکن دارا باشد. به این ترتیب ثابت می شود که منطق حاکم بر ادبیات، منطق فازی است.
تحلیل تطبیقی شعر و نقاشی عصر صفوی با تکیه بر آرای هنری رماک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۴
51-81
حوزه های تخصصی:
این مقاله پژوهشی بینارشته ای در قلمرو ادبیات تطبیقی است که به مطالعه ارتباط بین ادبیات و نقاشی عصر صفوی می پردازد و با استفاده از نظریه ادبیات تطبیقی هنری رماک، در پی تبیین این موضوع است که چگونه مفهومی یکسان، به اشکال متفاوت در شعر و نقاشی این عصر نمود یافته است. بر اساس یافته-های این پژوهش، شعر و نقاشی این عصر را نمی توان ادامه و دنباله سبک های پیشین دانست؛ بلکه شعر و نقاشی این دوره، دارای ویژگی های متمایز خود بوده و شاعران و نقاشان عصر صفوی به مجموعه ای از اصول و موازین مشترک پایبندند که با موازین دوره های قبل قابل مقایسه نیست. همچنین، زمینی شدن یکی از پیش فرض هایی است که اساس اندیشه و هنر قرن یازدهم را شکل می-دهد و شاعران و نقاشان عصر مورد بررسی به شکل های مختلفی از قبیل: واقع-گرایی، جزئی نگری، لذت بخشیدن، استفاده از عناصر پیرامون و... که همگی از مؤلفه های زمینی شدن هستند، به خلق آثار خود دست یازیده اند.
مطالعه و بررسی تکرار آوایی کامل (بخشی از توازن واژگانی) در ساختار اشعار ناصر کشاورز
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایان بر این عقیده اند که پایه و اساس شعر، ساختار آن است و ساختار را مجموعه ارتباط متقابل اجزا و عناصر تشکیل دهنده ی یک کل تلقی می کنند. آنان معتقدند که اجزای کلی یک متن از سه حیطه ی توازن آوایی، واژگانی و نحوی تشکیل می شود؛ از این رو می توان از دیدگاه ساختارگرایان، متون بسیاری از جمله اشعار کودک را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. این پژوهش بر آن است تا اشعار ناصر کشاورز را از لحاظ تکرار آوایی کامل به صورت توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه ای مورد مطالعه و بررسی قرار دهد. پس از مطالعات انجام شده، مشخص می شود که ساختار اشعار کودکانه ناصر کشاورز در سطح واژگانی (تکرار آوایی کامل) در سطح بالایی قرار دارد و به کارگیری آرایه های متنوع لفظی و معنوی، مانند: جناس، انواع تکرارها و هم-چنین بهره گیری از روش های ایجاد موسیقی متن، به زیبایی این اشعار افزوده است. توجه ویژه به امکانات و اجزای مهم تشکیل دهنده ی کلام، جنبه های زیبایی شناسیک و هنری این اشعار را برجسته ساخته است.
نگاهی به جلوه های متکّثر نوستالژی در اشعار ژاله اصفهانی
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال پنجم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
96 - 123
حوزه های تخصصی:
«نوستالژی» واژه ای یونانی است که در زبان فارسی معادل حس دلتنگی و حسرت نسبت به گذشته است. اگرچه این عنوان به تازگی در زبان و ادبیات فارسی وارد شده است اما این حس و حسرت در شعر و ادبیات فارسی از دیرباز بازتاب داشته است. نوستالژی، در آثار اغلب شاعران معاصر قابل مشاهده است. با مطالعه آثار ژاله اصفهانی، مصادیق بارزی از بیان این حس و حسرت مشاهده می شود و بازیابی تأثر نوستالژیک در اشعار او هدف پژوهش حاضر است. جامعه آماری پژوهش کلیات اشعار ژاله اصفهانی است. طرح پژوهش از نوع گفتمان کاوی کیفی و روش انجام تحقیق توصیفی تحلیلی است. جهت دستیابی به داده های پژوهش، مولفه های نوستالژیک رمانتیسم در اشعار ژاله اصفهانی بازیابی شد. در مرحله بعد، پس از ارائه توصیفات کتابخانه ای، با روش تحلیلی داده ها مورد بررسی قرار گرفتند. مصادیق نوستالژی در شعر ژاله اصفهانی در سه زیرمجموعه نوستالژی خاطره فردی، نوستالژی خاطره جمعی و نوستالژی سیاسی بررسی گردید. در نوستالژی خاطره فردی؛ رجعت به دوران گذشته، دوری از خانواده و دوستان، نارضایتی از گذر عمر، در نوستالژی خاطره جمعی؛ وطن، حسرت از دست رفتن ارزش ها، بازگشت به اسطوره و بازگشت به طبیعت و در نوستالژی سیاسی؛ آزادی، نارضایتی از کشور و مهاجرت، حسرت بر دوران طلایی تاریخ ایران، اعتراض به ویرانی وطن، نارضایتی از غفلت مردم و اعتراض به ظلم در طول تاریخ بازتاب دارد. نتایج بررسی نشان داد که جلوه های متکثّر نوستالژی در اشعار ژاله اصفهانی متجلّی است.
بازتاب آیین شادگُلی در متون دوره عباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از آیین هایی که تاریخ نگاران و پژوهندگان آیین های ایرانی کمابیش هیچ سخنی از آن نگفته اند، جشن «شادگُلی» است که در ایران، عراق و شامِ سده های نخستین هجری (دوره عباسی) و حتی پس از آن، همه گیر و نام آشنا بوده است. در جستار پیشِ رو با روش تحلیلی- توصیفی، نخست گزارشهایی را آورده ایم که در آنها نامی از شادگُلی برده شده است؛ سپس جزئیات این جشن با توجه به داده های تاریخی- ادبی موجود، بیان شده است. از این داده ها روشن می شود که شادگُلی، جشنی شاهانه و بیشتر، ویژه مایه داران و سیاستمردان بوده است و توده مردم کمتر به برگزاری آن همت گماشته اند. از این جشن در منابع عربی با نامهای شاذکُلِی، شاذکُلَی، شاذکلاه، یوم نثر الورد، عید الجُلشان یاد شده و گویا در هنگامه بهار و فروانی گُلها و شکوفه ها برگزار می شده است. با توجه به متون فارسی در دست، می توان گفت گلستان جشن، گلریزگان، گل افشانی و اردیبهشتگان، نامهایی دیگر برای جشنی است که در این جستار از آن سخن گفته شد.
تأثیرپذیری قول علی بلغاری از بحر المحبه و الستین الجامع در سرودن قصه یوسف با رویکردی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷۶
88-59
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش پیش رو آشکار کردن این بوده است که قول علی، شاعری از بلغارهای ولگا در سرودن منظومه قصه یوسف از بحر المحبه فی اسرار الموده و الستین الجامع للطائف البساتین بهره برده است. در مرحله بعد روشن کردن شیوه استفاده و اقتباس وی از این دو اثر بوده است. در پی دستیابی به این هدف، از رویکرد مکتب فرانسه در ادبیات تطبیقی استفاده شده، که بر تأثیر و تأثر مستقیم مبتنی است. مدعای پژوهش آن است که قصه یوسف علی در پیرنگ روایی (و حتی روایتهای فرعی) با بحرالمحبه و الستین الجامع شباهت بسیار و تفاوت اندکی دارد. افزون بر این در شیوه بیان و ترتیب جزئیات داستانی نیز بعضا کاملا مشابه با آن دو اثر است. در چند موضع غیرداستانی نیز مشخص است که شاعر از آن دو اثر اقتباس کرده است. جز اینها در چندین مورد علاوه بر شباهت در شیوه بیان با الستین الجامع، واژگان فارسی آن کتاب را هم در اثر خود به کار گرفته است. علی چنانکه خود نقل کرده فارسی و عربی هم می دانسته است. مجموعاً به نظر می رسد علی هر دو اثر را پیش چشم داشته و در مواضع اختلاف معمولاً روایتهای هر دو را جمع و منظوم کرده و البته گاه فقط یک روایت را برگزیده است. هر جا هم که موقعیت مناسبی وجود داشته گفت وگوهای عاطفی و توصیفها را تفصیل داده است.
معرفی متن مدایح حسینیه و بررسی مشخّصات سبکی برجسته آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۳
77 - 112
حوزه های تخصصی:
فتحعلی شاه قاجار (1212-1250 ق.) با گردآوردن شاعران و ارج نهادن به ایشان، به احیای شعر دربار پرداخت. این کار سبب شد تا در زمان او، تذکره های مهمّی تألیف گردد و احوال و اشعار شاعران در این تذکره ها ثبت و ضبط شود. از تذکره های مهمّ این دوره که هنوز به چاپ نرسیده و درباره آن تحقیقات اندکی نیز انجام شده، تذکره «مدایح حسینیه » نوشته عبدالباقی اصفهانی (متوفی 1238 ق.) است. این کتاب تذکره ای عصری، ممدوحی (مناقبی) و محلّی است و به دلیل این ویژگی ها ارزش تاریخی ویژه ای دارد. همچنین نثر ادبی و موسیقایی آن نیازمند بررسی و تحلیل ادبی است. هدف از این جستار، شناختن ارزش های تاریخی و محتوایی و ویژگی های ادبی این کتاب است. بدین منظور با روش تحلیلی -توصیفی و ابزار کتابخانه ای، به شناسایی و معرّفی نسخه های این کتاب و بررسی ارزش تاریخی و ویژگی های خاصّ فکری، زبانی، و ادبی آن پرداخته شده است. بر اساس بررسی های این جستار، مدایح حسینیه به دلیل توجه به گونه غالب شعر شاعران و نیز بیان شرح حال شعرای گمنام و اطّلاعات منحصربه فرد از زندگی آنان و نیز به دلیل ارائه نمونه های مفصل شعری از آنان، از نظر تاریخ ادبیّات ارزشمند است؛ همچنین، به علّت بسامد بالای سجع پردازی ها و قرینه سازی های لفظی و نیز کاربرد فراوان ترکیبات خلّاقانه و صورت های تشبیهی و استعاری، ارزش های ادبی چشمگیری دارد. بر همین اساس، تصحیح و چاپ این کتاب ضرورت دارد.
امیدی تهرانی، کهن گرای نوجوی (بررسی زندگی و شعر یکی از شاعران کم شناخته شده جریان ساز قرن دهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
263 - 288
حوزه های تخصصی:
دیوان امیدی از مهم ترین سند ابطال این دعوی است که توجه به شعر پیشینیان از دوره بازگشت شروع شده است؛ چراکه در بسیاری از نسخه های خطی و حتی حافظه ادیبان سخن دان، بخشی از اشعار وی به سبب تتبع گویندگان قدیم با شاعران قرن ششم مثل سنایی و ظهیر خلط شده است. او ضمن حفظ اسلوب کلاسیک قصیده سرایی توانسته تفنن هایی ظریف و خلاقانه ای در این قصیده ستایشی انجام بدهد. متأسفانه تا چندین سال پس از مرگش، اشعار او پراکنده و نامدون بوده است. در این پژوهش که با اتکا به تتبع و تحقیق متون تاریخی و ادبی دست اول و همچنین استقصا در یافتن اشعار وی از بین حدود 40 جنگ خطی و تصحیح و مقابله آن فراهم آمده، سعی شده است که تا حد امکان زوایای زندگی امیدی تهرانی و ممدوحانش روشن و شعرش نوع شناسی شود و به تبع آن تا حدی هم خصوصیات سبکی و بلاغی اش آشکار شود و در نهایت جایگاهش در تاریخ ادبیات مشخص شود.
تیپ دختر پوستین پوش در فهرست آرنه- تامپسون و بررسی روایت های ایرانی و عربی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال دهم خرداد و تیر ۱۴۰۱ شماره ۴۴
142-103
حوزه های تخصصی:
«دختر پوستین پوش» نام تیپی است که در آن دختری از آزار پدر می گریزد . او برای گریز راهِ چاره ای می جوید و چاره را در پوستینی می یابد که از سر تا به پایش را بپوشاند. این تیپ که در فهرست آرنه تامپسون با شماره 510B کلاسه شده و «پوست الاغ» نام دارد در طبقه بندی قصه های ایرانی «خاکسترنشین» و در طبقه بندی قصه های عربی «پیراهنی مانند آفتاب، پیراهنی مانند ماه و پیراهنی مانند ستارگان» نام دارد. از آنجا که تیپ یادشده چندان میان پژوهشگران ادبیات مردمی ایران زمین شناخته شده نیست جستار پیش رو می کوشد آن را شناسانده و افزون براین با بهره گیری از مجموعه آثاری که در آن قصه های مردمیِ ایران و نیز سرزمین های مصر، عربستان، مراکش، سودان، فلسطین، عراق و اردن گرد آمده، روایت های ایرانی و عربی اش را بررسد تا دریابد این روایت ها را به چند دسته می توان تقسیم کرد. بررسی های انجام گرفته نشان می دهد که برمبنای راه چاره دختر برای گریز از خان ومان پدری می توان روایت های این تیپ را به سه دسته تقسیم کرد: 1. 510B . دختر پنهان شده در شیء؛ 2. 510B . دختر پوستین پوش/آدمک چوبی؛ 3. 510B . دختر و برادرش. علاوه براین پژوهش حاضر با تکیه بر الگوی فرامتنی پراپ درپی یافتن باورها و آیین های سازنده «دختر پوستین پوش» است . اسطوره و آیین های یافت شده در کیش زروان و مزداپرستی را می توان خاستگاهی برای این تیپ در قصه های ایرانی دانست، چراکه از آمیزش اهورامزدا با مادر، خواهر و دختر خود یاد کرده و «خویدوده» را کنشی آیینی و سپند می داند.
تحلیل ویژگی های امیدبخشی اسطوره آرش کمانگیر با نگاهی به اصل امیدِ ارنست بلوخ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
اسطوره های اقوام گوناگون سرشار از مفاهیم ژرف و ارزشمندی است که روایت گر عمیق ترین کشش ها و حالات درونی انسانی است. این اسطوره ها در عین اشتمال بر امور غیرواقع، بیانگر حقایقی نهفته در ورای آنهاست که در جلوه هایی پنهان و آشکار خویشتن را باز می نمایانند. از جمله این حقایق، میل و امید انسان به داشتن جهانی والا و زیباست که در کنش های قهرمان های اساطیر و دیگر موضوع هایی چون عشق و جاودانگی نمود می یابد. «آرش کمانگیر» از اسطوره های کهن ایرانی است که بیشتر با مضمون میهن پرستی و جانبازی قهرمان در راه وطن گره خورده است و شاعران بسیاری به شکل تلمیحی یا آشکار و مستقل به بازگویی آن دست یازیده اند که می توان گفت مفصل ترین و زیباترین آنها شعر آرش کمانگیر سیاوش کسرایی است. در این پژوهش به تحلیل یکی از مفاهیم اساسی این شعر که ناظر به امیدبخشی و رسیدن به گستره والاتر و زندگی پربارتر است، پرداخته می شود. موضوع امید و درک آرمان شهر انسانی از موضوعاتی است که ارنست بلوخ -فیلسوف و ادیب آلمانی که معروف به فیلسوف امید است- بدان پرداخته است. در نهایت این نتیجه به دست آمد که مفاهیم طرح شده در شعر آرش کمانگیر همسو با آرای بلوخ، در بافتی شاعرانه و باورپذیر از سوی مخاطبان قرار دارد و آرمان شهر ارنست بلوخ همان بهار (روایت گویی عمو نوروز) و جهان روشن و امیدوارانه کسرایی است. امیدوار بودن یعنی نپذیرفتن واقعیت موجود و گذر از آن که بلوخ مطرح می کند، در شعر آرش کمانگیر با قدرتِ بسیار جریان دارد. گذار از واقعیتِ وحشتناک هستی سوز با ترسیم روزگاری که عشق و امید و زیبایی و لبخند به فراموشی سپرده شده است، با باور به نیروی پهلوانی که نه در جسم، بلکه در جان آدمی است، همگی بیانگر این معناهای عمیق هستند که در کل شعر تکرار می شود.
Les emprunts français dans la langue persane et leur parcours évolutif(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Cette recherche a fait un tour d’horizon sur les emprunts français dans la langue persane dont le nombre est considérable. Leur insertion dans notre langue remonte à quelque deux siècles, mais avec le temps, grâce aux progrès de tout ordre à l’échelle internationale et aux relations socio-politiques et culturelles entre les deux pays, ils ne cessaient d’y entrer. Notre ambition dans cet article est de constater leur évolution sur les trois plans phonétique, sémantique et social afin de voir s’ils ont subi des changements dans ces domaines ou non. Cette étude est basée sur la méthode d’expérimentation présentée par Guidère dont l’approche générale est hypothético-déductive, et appuyée par des points de vue des linguistes tels Blank, Lev-Ari, etc. Le corpus est collecté, tout d’abord, en nous référant à nos connaissances empiriques dans le domaine lexicologique, puis nous avons consulté des dictionnaires comme Le Petit Robert et Le Robert Méthodique pour pouvoir vérifier la fiabilité de nos collectes. Selon les résultats de la recherche, nous avons remarqué le changement phonétique pour certains emprunts, la mutation sémantique pour certains d’autres et leur emploi général et spécialisé pour des couches variées de la société. L’Académie de la Langue Persane s’efforce de trouver des équivalents pour certains d’entre eux en recourant au néologisme, mais parfois malgré la richesse de cette langue, ils y restent tels quels.
مطالعه تطبیقی شیوه های ارائه جزئیات در بافت متنی تجارب عرفانیِ صوفیه در متون مکتب کشف و شهود بر مبنای «فرانقش اندیشگانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
97 - 130
حوزه های تخصصی:
تجارب عرفانی که از آن ها با عنوان «تجاربِ دینی» نیز یاد می شود، به صورت معرفتی غیرحصولی و بی واسطه و از راه تهذیب نفس، مراقبه و نفی خواطر در چهارچوب احکام و معارف دینی حاصل می شوند. عامل اصلی در وقوع این تجارب رفع حجاب های جسمانی از مقابل دید عارف است. از «توصیف ناپذیری»، «حالت انفعالی»، «کیفیت معرفتی» و «زودگذری» به عنوان ویژگی مشترک اغلب این تجارب نام برده شده است. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و با تکیه بر فرانقش اندیشگانی در رویکرد نقشگرایی هلیدی به مطالعه تطبیقی شیوه های ارائه جزئیات در بافت متنی تجارب عرفانی صوفیه در متون منتخب مکتب کشف و شهود پرداخته است. هر یک از صوفیه در جایگاه «تجربه گر» تحت تأثیر غلبه یکی از نقش های زبان به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به بازنمایی تجارب عرفانی خود در حالات مختلفی اعم از بیداری، خواب و حالتی بین خواب و بیداری پرداخته اند. «جزئیات یا عناصر پیرامونی» به عنوان یکی از ارکان فرعی جمله، نقش بارزی در زمینه انتقال اندیشه نویسنده به مخاطب، ترسیم فضای تجارب و همراه ساختن مخاطب با جریان روایت برعهده دارند. اغلب این تجارب بر مبنای درخواست گروهی از مریدان از بزرگان تصوف به نگارش درآمده اند. بنابراین به نظر می رسد در فرآیند نگارش این تجارب آنچه در مرتبه نخست اهمیت دارد، «دیدگاه مخاطب نسبت به متن» است؛ در مراتب بعد نیز عواملی مانند «محتوا و مراحل تجارب» و «زاویه دید روایت» در شیوه کاربرد این عناصر به طور کامل تأثیرگذارند. روش نویسندگان در شیوه ارائه جزئیات بر چگونگی کاربرد فرآیندهای زبانی در جریان روایت تجارب عرفانی تأثیری مستقیم دارد؛ به این معنا که برخی از فرآیندها ظرفیت بیشتری برای بیان جزئیات دارند. فرآیندهای مادی و ذهنی در مقایسه با فرآیندهای رابطه ای امکان بیشتری را برای مطرح کردن جزئیات رویدادها در اختیار نویسنده قرار می دهند. در بافت متنی متون عرفانی مکتب کشف و شهود، در میان نقش های زبان، «نقش ترغیبی» و «نقش ارجاعی» مهم ترین عوامل تعیین کننده در شیوه بازنمایی تجارب عرفانی و ارائه جزئیات آن ها به شمار می روند.
بررسی تطبیقی وادی توحید از دیدگاه مولانا و عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی وادی توحید از دیدگاه مولانا و عطار بوده است. در این پژوهش، نشان داده شده که مولانا جلال الدین بلخی چگونه در اثر ماندگار خویش، مثنوی معنوی، با طی کردن وادی توحید با سالکان راه طریقت همراه و همگام است. از طرفی چون مثنوی یک اثر تعلیمی تمثیلی است به صورت مختصر به بررسی پاره ای از داستان ها و تمثیلاتی می پردازیم که مولانا در آن به یکی از هفت وادی اشاره کرده است. البته تعداد مقامات در منطق الطیر عطار به طور آشکار هفت وادی ذکر شده است که عبارتند از: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر و فنا. در میان شاعران عرفانی، عطار است که مرز مقامات را به خوبی مشخص کرده و کتاب «منطق الطیر» خویش را بر پایه همین هفت مقام بنا نهاده و نظمی مشخص و منطقی در سیر بیان اندیشه های عرفانی خویش داشته و توحید را در منطق الطیر بسیار نمایان بیان نموده است. در نتیجه مولانا در مثنوی بر تعداد مقامات مقید نبوده است و تفکیکی میان آنها قائل نیست. او نیز به نظم و ترتیب آن ها نظر نداشته است و یکی از مهم ترین مقامات را هر دو شاعر توحید می دانند.
تقابل سازی با کلان نماد «باز» در مثنوی و غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقابل های دوگانه از ساختار ذهن و زبان انسان سرچشمه می گیرد و سپس در نظام های نشانه ای دیگر به کار می رود؛ ازین رو در متون ادبی، تقابل ها یکی از اساسی ترین نشانه ها و الگوهای تحلیل هستند که بستر درک مفاهیم ذهنی را فراهم می کنند. در این نوشتار تقابل های خُرد مثنوی و غزلیات شمس، با انتخاب نمونه «تقابل سازی با کلان نماد باز» استخراج، تحلیل و مقایسه شده است. تقابل هایی که با کلان نماد «باز» در مثنوی ساخته شده اند، اغلب در یک رابطه طبیعی و منطقی با مضامین تقریباً مشترک قرار دارند؛ و باز در بیشتر موارد نماد روح الهی و اولیاء است و در این معانی مولانا عالم روحانی را مقابل عالم جسمانی قرار می دهد. اما در غزلیات، حیواناتِ مقابلِ باز متفاوت هستند. نیز، هنجارشکنی و رابطه غیرطبیعی در روابط تقابلی، هم از لحاظ بسامد، هم از حیث تنوع، شاخص تر است و به تبع آن، تصویرهای تقابلی طبیعی و غیرطبیعی بیشتر و متنوع تر است. هنجارگریزی ها بیشتر به رفعِ تقابل و وحدت قطب های مقابل یا جابه جایی قطب های مثبت و منفی با روش های مختلف اشاره دارد. نمونه هایی از تقابل و هنجارشکنی آن در هر دومتن با لفظ و مضمون مشابه و مشترک وجود دارد و در برخی موارد هم تقابل ها فقط در یکی از دو متن مورد مطالعه پردازش شده اند.
بازخوانی نقش و کارکرد فراخوانی شخصیت های اسطوره ای در شعر پایداری افغانستان (مطالعه موردی اشعار واصف باختری بر اساس نظریه ژرار ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
127 - 152
حوزه های تخصصی:
اسطوره مهم ترین تجلی تخیل در زبان و نمادی است روایت مند، تصویری و فرهنگی شده که بخشی از آن به واقعیت هستی شناختی و کیهان شناختی و بخش دیگر به باورهای ملّی مرتبط است. اسطوره ها با ویژگی های تکرارشوندگی، ماهیّتی بینامتنی دارند و به همین دلیل در طول تاریخ در آثار مختلف بازآفرینی می شوند. شاعرانِ پایداری افغانستان با آگاهی از این ظرفیت در بازتاب مسائل مرتبط با مقاومت از جلوه های نمادین اسطوره بهره برده اند. یکی از شاعران پایداری افغانستان که به صورت گسترده از تخیل پایدار و الگوی تکرارشوندگی اسطوره ها سود جسته، واصف باختری است. او با کاربرد زبانی سخته به صورت نمادین و چندسویه به بازآفرینی اسطوره پرداخته و به یاری اساطیر، صدای اعتراض خود را در برابر استبداد سیاسی حاکم و نیروهای متجاوز بلند کرده است. در این جستار به تحلیل اسطوره در اشعار پایداری واصف باختری با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد بینامتنی بر پایه آرای نظری ژرار ژنت پرداخته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که اغلب اسطوره های بازتاب یافته در شعر پایداری باختری از گونه اساطیر ملّی است که حضور بینامتنی آنها بیشتر به گونه تلمیحی و با بینامتنیّت ضمنی مرتبط است و گاهی به صورت کنایی، نقل قول و ارجاع بینامنتیّت صریح نیز پیوسته است. اسطوره در نظر واصف، ابزاری برای بازاندیشی هویّتی در مخاطبان محسوب می شود. گویا وی می خواهد از ظرفیت های اقناعی اسطوره ها برای ایجاد حس اعتماد به نفس ملّی و تحریک به جنبش اجتماعی علیه استبداد داخلی و تجاوز خارجی بهره گیرد و با طرح اساطیر به تقویت مواضع حماسی و پایداری و تحریک احساسات جمعی بپردازد.
تمظهرات صوره الشخصیات الإیرانیه فی مِرآه البحتری الشعریه؛ آل سهل نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
53 - 76
حوزه های تخصصی:
تشهد الکتب التاریخیه أنّ "آل سهل" أسره عریقه من الأسر الإیرانیه التی لعبت دوراً بارزاً فی الحکم العباسی الأول بعد "آل برمک". فینتمی نسبهم إلی الملوک الساسانیین، ومکانه آل سهل فی الحکم العباسی مکانه مرموقه فی السیاسه، إذ برزت سیادتهم ولباقتهم وحسن تدبیرهم فی حلّ البلاد الإسلامیه وعقدها. فأشهر شخصیات هذه الأسره هو الفضل بن سهل المشهور بذی الرئاستین وأخوه الحسن بن سهل، وإبراهیم بن الحسن حاجب المتوکل، فتعرّف البحتری علی آل سهل واتجه إلیهم بشعره وبعاطفته، إذ إنّه مدحهم حبّاً لهم إلی جانب التمتع بصلاتهم المادّیه الغزیره، فلا یکتفی البحتری بمدح هؤلاء فحسب، بل أدمج مدائحهم بأسماء الملوک الساسانیین، إذ انعکس شغف الشاعر العربی بالحضاره والثقافه الفارسیتین. رغب البحتری فی مدح هذه الأسره الإیرانیه وقام بتمجیدها وتکریمها واعترف بسیادتها وفضلهما رغم أصوله العربیه ونزعته القومیه. فیحاول هذا البحث الذی ینهج المنهج المقارن أن یستخرج تمظهرات صوره آل سهل المنعکسه فی قصائد البحتری. ویمکننا أن نستنتج أنّ الشاعر العربی قد صوّر الحضاره والثقافه الفارسیتین من خلال مدح آل سهل خیر صوره یدلّ علی معرفه الشاعر بها معرفه دقیقه مع إبراز حبّه لآل سهل والحضاره التی ینتمون إلیها. وعَکَس هذا الشاعر "الأنا العربی"، الصفات الإنسانیه الراقیه فی "الآخر الإیرانی" أی الفُرس بکل وضوح.
بررسی عشق سعدی براساس نظریۀ روان درمانگری اگزیستانسیال اروین یالوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسترش چشم گیر مدل ها و شبکه های ارتباطی؛ همچنین تنوّع نیازهای زیستی و فرهنگی باعث از بین رفتن مرزهای قراردادی رشته ها و علوم به ویژه علوم انسانی شده است. امروزه باتوجه به افزایش مشکلات روانی و بالارفتن آمار خودکشی، بشر نیازمند روش هایی است، تا با استفاده از آن بتواند گنجایش روانی افراد را بالابِبرد. بنابراین برای کمک به نظریه سازی در رشته هایی چون روان درمانی نیاز به بهره مندی از علومی نظیر ادبیات هستیم؛ زیرا روان درمانی مبتنی بر ادبیات به علت وجود آموزه های تعلیمی، اخلاقی و دینی، می تواند خدمات شایسته ای به روان درمانگری کند. سعدی متفکّر بزرگی که به خاطر بیان، حکمت اخلاقی و مشرب فلسفی خود شهرت جهانی پیداکرده است، در آثار خود به بیان ارتباط و معنای واقعی عشق ورزی پرداخته است. در پژوهش حاضر با روش های توصیفی-تحلیلی، مبتنی بر مطالعات میان رشته ای به بررسی عشق در افکار سعدی با رویکرد روان درمانگری اگزیستانسیال یالوم پرداخته شده است. هدف اصلی پژوهش پاسخ به این سؤال است که سعدی و یالوم چگونه به انسان ها کمک می کنند، تا از طریق عشق و ارتباط با دیگری، با تنهایی اگزیستانسیال خود در زندگی کنار بیایند یا خود را از آن برهانند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد، باوجود تفاوت فرهنگی و بُعد زمانی-مکانی، هر دو اندیشمند با زبان و شیوه ای تقریباً یکسان به بیان برقراری ارتباط با دیگری از طریق «عشق عاری از نیاز» پرداخته اند.