مطالعات زبان و ادبیات غنایی
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دوازدهم بهار 1401 شماره 42 (مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
مقالات
حوزه های تخصصی:
اسطوره های اقوام گوناگون سرشار از مفاهیم ژرف و ارزشمندی است که روایت گر عمیق ترین کشش ها و حالات درونی انسانی است. این اسطوره ها در عین اشتمال بر امور غیرواقع، بیانگر حقایقی نهفته در ورای آنهاست که در جلوه هایی پنهان و آشکار خویشتن را باز می نمایانند. از جمله این حقایق، میل و امید انسان به داشتن جهانی والا و زیباست که در کنش های قهرمان های اساطیر و دیگر موضوع هایی چون عشق و جاودانگی نمود می یابد. «آرش کمانگیر» از اسطوره های کهن ایرانی است که بیشتر با مضمون میهن پرستی و جانبازی قهرمان در راه وطن گره خورده است و شاعران بسیاری به شکل تلمیحی یا آشکار و مستقل به بازگویی آن دست یازیده اند که می توان گفت مفصل ترین و زیباترین آنها شعر آرش کمانگیر سیاوش کسرایی است. در این پژوهش به تحلیل یکی از مفاهیم اساسی این شعر که ناظر به امیدبخشی و رسیدن به گستره والاتر و زندگی پربارتر است، پرداخته می شود. موضوع امید و درک آرمان شهر انسانی از موضوعاتی است که ارنست بلوخ -فیلسوف و ادیب آلمانی که معروف به فیلسوف امید است- بدان پرداخته است. در نهایت این نتیجه به دست آمد که مفاهیم طرح شده در شعر آرش کمانگیر همسو با آرای بلوخ، در بافتی شاعرانه و باورپذیر از سوی مخاطبان قرار دارد و آرمان شهر ارنست بلوخ همان بهار (روایت گویی عمو نوروز) و جهان روشن و امیدوارانه کسرایی است. امیدوار بودن یعنی نپذیرفتن واقعیت موجود و گذر از آن که بلوخ مطرح می کند، در شعر آرش کمانگیر با قدرتِ بسیار جریان دارد. گذار از واقعیتِ وحشتناک هستی سوز با ترسیم روزگاری که عشق و امید و زیبایی و لبخند به فراموشی سپرده شده است، با باور به نیروی پهلوانی که نه در جسم، بلکه در جان آدمی است، همگی بیانگر این معناهای عمیق هستند که در کل شعر تکرار می شود.
تحلیل استعاره مفهومی باد صبا در شعر حافظ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
لیکاف و جانسون با نظریه استعاره مفهومی نشان دادند که استعاره ها از ذهن بر زبان جاری می شوند و تا زمانی که در ذهن تغییر شناختی ایجاد نشود، استعاره شکل نمی گیرد. ادبیات فارسی- با پیکره عظیمی که در اختیار دارد- در دل خود گنجینه استعاره های مفهومی بسیاری جای داده است. رویکرد این تحقیق شناختی است و با روش توصیفی-تحلیلی یکی از استعاره های مهم ادبیات فارسی؛ یعنی کلان استعاره «باد صبا انسان است» بررسی شده است. پرسش این پژوهش آن است که از نظر شناختی، باد صبا چگونه در زبان فارسی مفهوم سازی شده است؟ داده های این تحقیق از دیوان حافظ به دست آمده است. تحلیل داده های تحقیق نشان می دهد که صبا در ادبیات فارسی از نظر شناختی یک انسانِ عاشق، طبیب، پرده دار، سنگ صبور، رازدار و در عین حال، یک انسانِ سخن چین، بیمار، دروغ گو، رقیب و بی وفا ترسیم شده است. از مقایسه شخصیت و خویشکاری دوگانه صبا در شعر فارسی، می توان احتمال داد که صبا بازمانده ای از ایزد «وایو» در ایران باستان باشد.
بررسی کهن الگوی زن اغواگر در مثنوی «زهره و منوچهر» ایرج میرزا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها صورت هایی یکسان و مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه افراد بشرند که در هر عصری به شکل باورهای رایج آن دوره خود را نشان می دهند و بازشناسی تحولات و دگرگونی های آن ها می تواند شناخت ما را در مورد جریان های عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دوره های تاریخی افزایش دهد. در این تحقیق کهن الگوی زن اغواگر در ادبیات با مثنوی «زهره و منوچهر» ایرج میرزا، تحلیل و مقایسه شده است. شاعران بزرگ به کهن الگویی زن اغواگر در شعر خویش اشاره کرده اند. ایرج میرزا، در مثنوی «زهره و منوچهر»، این کهن الگو را دستمایه داستان خود قرار داده، زهره را الهه عشق نامیده و شخصیتی ویژه به آن بخشیده است. در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی تلاش شده است تا با تعاریفی دقیق و جامع از کهن الگو و صور کهن الگویی، نمودهای کهن الگویی زهره در مثنوی زهره و منوچهر ایرج میرزا بررسی گردد. نتایج پژوهش نشان می دهد که این روایت ایرج میرزا سرگذشتی شبیه به روایت های شفاهی عامیانه داشته است؛ عناصر گوناگون از اسطوره های مستقل دیگر در روایتی جدید گرد هم می آیند و قصه ای نو می آفرینند که گاه ممکن است بنیاد وجودی آن با اساس کهن الگویی پیشین در تعارض باشد. زهره در این سروده دارای وجوهی متناقض و دوگانه است؛ این امر از آنجا سرچشمه می گیرد که آناهیتا ایزدبانوی عشق، آب، پاکی و بی آلایشی، قداست و عصمت است و نقطه مقابل عشق پاک و الهی، عشق ناپاک و شهوانی است که در روایت های سامی و یونانی به زهره، ایشتر و افرودیت نسبت داده شده است، حال این دو ویژگی متناقض به خاطر ماهیت داستانی ایرج میرزا در یک شخصیت جمع شده اند تا روایت او را جلوه ای دیگر ببخشند.
بررسی و تحلیل مضمون و درون مایه در ترانه های عاشقانه محلی ایرانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
ترانه اصطلاحی عام است که به انواع قالب های شعری ملحون یا همراه موسیقی به ویژه فهلویات، دوبیتی، رباعی و تصنیف گفته می شود. بومی سروده ها شامل انواعی چون «گرایلی» در آذربایجان، «گورانی» در کردستان و کرمانشاه، «شربه» در جنوب، «شرفشاهی» در گیلان، «سه خشتی» در قوچان و «دیهو» در بشاگرد هستند که در این تحقیق نمونه هایی از آن ها ذکر شده است. در این جستار به شیوه توصیفی-تحلیلی مضامین ترانه های عاشقانه بررسی و طبقه بندی شده اند. جامعه آماری نیز کتاب های پراکنده ترانه های بومی و آثار ضبط شده موسیقی آوازخوانان ایرانی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که وابستگی به معشوق بیشترین نمود را در بین این ترانه ها دارد. زبان آن ها ساده و عامیانه است و از آن جایی که با کار و تلاش مردمی ساده زیست ارتباط دارند، در آن ها کمتر به خیال پردازی توجه شده است، بیشتر این ترانه ها با سازهای موسیقی همراه می شوند. نتیجه این که ترانه سرایان با آوردن مضامین متعددی همچون شکایت از دوری یار، سختی راه عشق، مخالفت بزرگان در وصلت دو یار، بوسه خواهی، وفاداری، وصف زیبایی معشوق، توجه طلبی و آرزوی وصال درصدد نشان دادن درون مایه های «بیان حضور در محضر یار» با زیرلایه های آرزو یا دوام آن و «شکایت از فراق و هجران» با زیرلایه های ترس از اتفاق افتادن آن و دعا برای رفعش بوده اند.
بررسی تطبیقی عشق و عقل در اشعار حافظ و آثار فارسی سهروردی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهمترین مضمون های مشترک قابل مقایسه در اشعار حافظ و آثار فارسی شیخ اشراق، مفهوم عشق و عقل است. همان اندازه که سهروردی در جایگاه حکیم در تک تک رساله های فارسی خود به عقل پرداخته، در سراسر دیوان خواجه شیراز نیز سخن از عشق است و هر دو در آثار خود نظری نیز به مفهوم مقابل آن داشته اند. اگر سهروردی حکیمی است که دل هم در گرو عقل دارد و هم عشق، حافظ نیز شاعری اندیشمند است که از مقوله عقل غافل نمانده، همواره در اشعارش به نقد آن پرداخته است. در مجموعه آثار فارسی سهروردی تنها یک رساله به عشق اختصاص دارد، ولی به جرأت می توان گفت، وی حق مطلب را در مورد عشق ادا کرده، به مراحل و مراتب مختلف آن پرداخته و نقش و جایگاه عشق را در حکمت اشراقی به خوبی تبیین کرده است. پژوهش حاضر بیش از سایر رساله ها از رساله فی الحقیقه العشق بهره برده است؛ چرا که بیشتر با اشعار حافظ قابل مقایسه و تطبیق است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای انجام گرفته است. نتیجه این که از نظر شیخ اشراق عقل و عشق لازم و ملزوم یکدیگرند. عشق زاده عقل است و برای رسیدن به عقل کل که در نزدیک ترین فاصله با نورالانوار است، راهی به جز عشق وجود ندارد. از آن سو، حافظ به ندرت از عقل قدسی سخن می گوید و به جز ابیاتی چند، هر جا سخن از عقل می آورد، منظور او عقل جزئی است و در قیاس میان عقل و عشق آنچه برای او اصالت بیشتری دارد، عشق است. این دو متفکر، با وجود اختلاف نظرهایی، در بیان روشِ نائل شدن به حقیقت و در رجحان عشق بر عقل برای وصول به جمال و کمال مطلق با یکدیگر هم رأی و هم عقیده هستند.
تبیین غم و اندوه در شروه سرایی های فایز دشتی، محمدخان دشتی و مفتون بردخونی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
ادب غنایی بیان نرم و لطیف احساسات و عواطف شخصی شاعر است و به عشق، دوستی، رنج، نامرادی و هرچه روح آدمی را متأثر می کند، توجه نشان می دهد. آنچه این نوع ادبی را از غیر آن متمایز می سازد، غلبه عنصر احساس و عاطفه بر دیگر عناصر شعری است. اندوه یکی از عمیق ترین و متأترکننده ترین احساسات آدمی است که در این پژوهش به شیوه توصیفی – تحلیلی و ابزار کتابخانه ای به بررسی مؤلفه های آن در اشعار احساسی و عاطفی فایز دشتی، محمدخان دشتی و مفتون بردخونی پرداخته شده است. هدف از این پژوهش مقایسه این حس در اشعار سه شاعر است و این که شاعران مورد بررسی در کاربرد این گونه مفاهیم چه وجه تشابه و تمایزی با هم داشته اند. در باب نتیجه این تحقیق می توان گفت که تبلور غم و اندوه در اشعار فایز، بیشتر جنبه شخصی دارد و در سروده های مفتون، بیشتر به دلایل خانوادگی و اجتماعی است. در شعر محمدخان دشتی نیز جنبه مذهبی و اجتماعی اندوه نمود چشمگیرتری داشته است. وی شعری را که به دور از بازگویی رنج و درد و اندوه بشری باشد، به هیچ می گیرد و گاه به سرایندگان بی درد در دوره مشروطیت و بازگشت ادبی تاخته است. در اشعار مفتون علت اندوه وی در ابتدای شاعری اش به شکل گنگ و نامفهوم ظاهر می شود، اما به تدریج علت اندوهش را می توان در تلاش وی برای رسیدن به کمال عرفانی یا غم برآمده از احساس تنهایی در هستی یافت.