فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۸۱ تا ۲٬۲۰۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
9 - 36
حوزه های تخصصی:
کشف المحجوب نخستین کتابی است که در تصوف به زبان فارسی تألیف شده و استناد به آیات قرآن از ویژگی های سبکی این متن کهن به شمار می آید. در این پژوهش، چگونگی تأویل آیات قرآنیِ به کاررفته در مقدمه و شش باب آغازین این کتاب، که مؤلف در آن به موضوعات بنیادین تصوف پرداخته، بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که هجویری در این بخش از کتاب برای بررسی و تبیین 17 موضوع نسبتاً کلی و گوناگون به 55 آیه از قرآن استناد کرده که برداشتش از 27 آیه صحیح بوده، از 26 آیه برداشت شخصی داشته و در تأویل 2 آیه خطای آشکار داشته است . بر این اساس، تأویل بیش از نیمی از آیات بررسی شده مورد استناد هجویری، شخصی بوده که اثبات مدعا و مطلوب مؤلّف و تفسیر مدِّ نظر وی از برخی مفاهیم تصوف عامل اصلی برداشت های شخصی و ناصحیح او از این آیات است. از عوامل اصلی این تأویلاتِ نادرست، می توان به تقلید هجویری از پیشینیان، شناخت محدود او از آیات و روایات و استفاده هدفمند از آن، انگیزه خاص وی در اثبات مدّعا و مطلوب خویش، و نوعی خودباوری برآمده از آشنایی او با عرفان و تصوف اشاره کرد. کشف المحجوب نخستین کتابی است که در تصوف به زبان فارسی تألیف شده و استناد به آیات قرآن از ویژگی های سبکی این متن کهن به شمار می آید. در این پژوهش، چگونگی تأویل آیات قرآنیِ به کاررفته در مقدمه و شش باب آغازین این کتاب، که مؤلف در آن به موضوعات بنیادین تصوف پرداخته، بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که هجویری در این بخش از کتاب برای بررسی و تبیین 17 موضوع نسبتاً کلی و گوناگون به 55 آیه از قرآن استناد کرده که برداشتش از 27 آیه صحیح بوده، از 26 آیه برداشت شخصی داشته و در تأویل 2 آیه خطای آشکار داشته است . بر این اساس، تأویل بیش از نیمی از آیات بررسی شده مورد استناد هجویری، شخصی بوده که اثبات مدعا و مطلوب مؤلّف و تفسیر مدِّ نظر وی از برخی مفاهیم تصوف عامل اصلی برداشت های شخصی و ناصحیح او از این آیات است. از عوامل اصلی این تأویلاتِ نادرست، می توان به تقلید هجویری از پیشینیان، شناخت محدود او از آیات و روایات و استفاده هدفمند از آن، انگیزه خاص وی در اثبات مدّعا و مطلوب خویش، و نوعی خودباوری برآمده از آشنایی او با عرفان و تصوف اشاره کرد.
انواع اضطراب در اندیشه و آثار عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
157 - 188
حوزه های تخصصی:
عطار شاعری است پر از اضطراب و درد که حقیقت حیات و هستی انسان را در سلوک و عروج معنوی برای پیوند با مبدأ آفرینش می داند. اضطراب عطار از لحظه هبوط انسان آغاز می شود و تا لحظه بازگشت و عروج روح ادامه دارد. این اضطراب و دلهره شاعر، فلسفی و خودیافته نیست بلکه مبتنی بر آموزه های دینی، سنت عرفانی و الگوها و قهرمانان مسیر سلوک است که خود عطار نیز به روایت زندگی و اندیشه آنان پرداخته است. این مقاله به بررسی و تحلیل انواع اضطراب در اندیشه و آثار عطار با تکیه بر نظریه اضطراب وجودی پل تیلیش با روش توصیفی- تحلیلی می پردازد. حرکت عطار در مسیر سلوک بیشتر مبتنی بر اضطراب وجودی است تا جذبه و شوق که نتیجه هبوط از بهشت و گناه آغازین است. اضطراب وجودی عطار به حوزه سلوک محدود نمی شود و به ساحت زندگی فردی و اجتماعی و داستان های او نیز گسترش پیدا می کند. چگونگی بروز و ظهور اضطراب در این داستان ها مبتنی بر تحول درونی شدید در یک لحظه و سپس توبه و جبران است. این تحول و انقلاب درونی بر اثر عوامل مختلف انسانی، قدسی یا طبیعی بروز پیدا می کند. نحوه واکنش شخصیت های داستان به اضطراب، گستره ای از پذیرش حداکثری تا انکار کامل آن را شامل می شود. اضطراب در آثار عطار به دلیل حضور مستمر در ذهن شخصیت و بازگشت و تکرار مداوم آن، به موقعیت زمانی خاصی منحصر نمی شود. تلاش برای غلبه بر اضطراب با تعیین استانداردهای مطلق اندیشانه به کمال گرایی یا پرفکشینیسم عرفانی و دینی منجر می شود که ساختار نهایی اندیشه شاعر را شکل می دهد.
کرامات زمینه ساز چهره ای اسطوره ای از عارفان براساس نظریات جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: یکی از مباحث پرمناقشه عرفان اسلامی، متصورشدن قدرت کرامت گونه برای شیوخ متصوفه است که قرابت معنایی و محتوایی بسیاری به معجزه دارد. با این تفاوت که معجزه مخصوص پیامبران و کرامت، کارهای خارق العاده اولیاءالله است. با سازمان یافتن طریقت ها در میانه های قرن پنجم هجری و ضعف شدید حکومت سلجوقی بعد از شکست سنجر (م. 552 ق.) از غزان و فروپاشی اوضاع اجتماعی و سیاسی، کرامت مدلولی متفاوت یافت و به کارهای فوق بشری مرشد طریقت اشاره می کرد. پیر و مراد دیگر تنها یک شخص روحانی صرف نیست؛ بلکه مانند قهرمانان اسطوره ای با قدرت الهی تصویر می شود که نظم و قوانین الهی حاکم بر طبیعت را می شکند. کراماتْ مسیر سفر سالک را مانند سفر قهرمان اسطوره ها ترسیم می کند که شیخ از مسیر بسیار سخت و صعبی گذر کرده تا توانسته است به چنین قدرت مافوق انسانی دست یابد و از ثمرات آن، مریدان و حامیانش را بهره مند کند. نظریه «تک اسطوره» جوزف کمپبل، انطباق بسیاری با مسیر سفر روحانی سالک دارد. روش: در این مقاله منابع مکتوب عرفانی و تاریخی مربوط به سیر حرکت عارف تا رسیدن به کمال گردآوری شد؛ سپس آن مفاهیم با سه مرحله «جدایی»، «تشرف» و «بازگشت» نظریه کمپبل تطبیق داده شد. نتایج و یافته ها: از تطابق یادشده به این نتیجه می توان رسید که هدف از خلق کرامات، ساخت چهره ای اسطوره ای از عارفان است تا آنان را قهرمانان مذهبی عصر جدید معرفی کنند.
بررسی تطبیقی دو زندان سروده از ابن زیدون اندلسی و مسعود سعد سلمان لاهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره 10، شماره 3 پاییز 1401، صص112-138 کوشش حاضر به تحلیل تطبیقی دو زندان سروده از دو شاعر برجسته عرب و ایرانی یعنی ابن زیدون اندلسی (394-463) و مسعودسعد سلمان (439-515) در چارچوب ادبیات تطبیقی پرداخته است. این دو شاعر مدّتی از عمر خود را در زندان سپری کردند و چکامه هایی هنری در احوال اسارت خویش سرودند. نگارنده در این نوشتار، از هر سراینده یک زندان سروده را برگزیده و به شیوه توصیفی-تحلیلی، نقد و مقایسه کرده است. موقعیت متن سازِ مشابه و اغراض متجانس مندرج در قصاید از قبیل: شکایت، مهرجویی، فخرورزی و مدح، از دلایل گزینش این دو اثر برای هم سنجی است. پژوهش نشان می دهد که در قصیده ابن زیدون نسیب نمادین، نمایی دو بُعدی از غم عشق و اندوه اسارت را نشان می دهد. مهرجویی از ممدوح با نکوهشی نرم درآمیخته است. مدح، لحن موعظه دارد و فخرورزی بیش از خودستایی، دارای کنش ترغیبی است. در سروده مسعود، سوز و گداز یک زندانی جبراندیش که جهان را مظهر تنازع و تبعیض می بیند، در سطوح واژگان، اسلوب، تخیّل و بافت عمودی قصیده تجلّی یافته است. زندان طولانی مدّت، ذهن و زبان مسعود را بیش از حریف تازی اش با مادّه و مکان درپیوسته است.
رمولوس کبیر و مرگ یزدگرد از منظر تاریخ گرایی نوین: نگاه دو نمایشنامه نویس به سقوط دو امپراتوری باستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ولاً به هنگام برخورد با آثار هنری دارای مضمون تاریخی، یا انتظار تطابق عین به عین آن اثر با تاریخ را داریم، یا اینکه منتظریم به نوعی خوانش هنرمند را از آن دوره تاریخی ببینیم. حالت اول که به هیچ عنوان، آن هم در جهان هنر قابل بازسازی و بازنمایی نیست. شیوه دوم نیز دیگر کارکرد سابق را ندارد. با داشتن شناختی کافی از نویسنده و شرایط گفتمانی و روابط قدرت در دوره زیست او بهتر می توان نوع نگاهش به تاریخ را در اثری تاریخی واکاوی کرد. در این مقاله با روش تطبیقی و تاریخی، دو اثر مرگ یزدگرد نوشته بهرام بیضایی و رمولوس کبیر نوشته فردریش دورنمات از منظر تاریخ گرایی نوین بررسی می شوند تا نشان داده شود که چگونه دو نمایشنامه نویس در دو مکان و زمان متفاوت از تاریخ اثر گرفته اند و بر تاریخ زمانه خود اثر گذاشته اند. این مقایسه تطبیقی نشان می دهد که انتخاب دوره ای خاص از تاریخ برای نوشتن نمایشنامه از طرف نمایشنامه نویس هدفمند بوده است و همچنین پرداختن به یک دوره تاریخی، متأثر از دوره زیست و فرهنگ نمایشنامه نویس است و علت تفاوت جایگاه قدرت و پایان بندی متن ها در همین موضوع نهفته است.
بازخوانی مؤلفه های گفتمان مدحی نظامی گنجوی در دیباچۀ اقبال نامه، بر بنیاد نظریۀ فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقبال نامه آخرین مثنوی نظامی گنجه ای است که بخشی از دیباچه اش حاوی ستایش ممدوح است. نورمن فرکلاف، زبان شناس انگلیسی، از بنیان گذاران تحلیل گفتمان انتقادی است. فرکلاف برای تحلیل متون، الگویی سه بُعدی پیشنهاد داده است: توصیف، تفسیر و تبیین. هدف نهایی او، روشن ساختن ارتباط میان متن، گفتمانی که متن در آن تولید می شود و مناسبات قدرت و ایدئولوژی و هژمونی است تا سرانجام مشخص شود که متنْ گفتمان و ایدئولوژی مسلط را بازتولید می کند، به چالش می کشد، یا تغییر می دهد. پرسش این است که نظامی در مدح پادشاه، با گفتمان مسلط چه مواجهه ای داشته است؟ دریافتیم که با وجود چندین گفتمان، گفتمان اشعری- صوفیانه، گفتمان اصلی است که اگرچه گاهی به چالش کشیده می شود، در مجموع نظامی آن را به نفع شاه و در جهت تداوم سلطه اش بازتولید می کند. شاعر در مشروعیت بخشی به ممدوح، به خوبی توانسته است از ظرفیت های واژگانی و دستور زبانی -گزینش واژگان و تعبیرات خاص، حُسن تعبیر، تقابل معنایی، وجه اخباری افعال، استفهام، جملات معلوم، ضمایر و قیود- و اصول عقاید اشاعره بهره بگیرد.
نقد مقامات حمیدی با رویکرد نشانه شناسی اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
71 - 87
حوزه های تخصصی:
با اتخاذ رویکردی بینارشته ای در مطالعة آثار ادبی به عنوان یکی از ابزارهای مؤثر نمایش جریان های اندیشه در جامعه، می توان در کنار لذت هنری، با کشف عناصر اخلاقی و اجتماعی و آگاهی از دلیل و نحوة وقوع آن ها، به تقویت زیربنای اخلاق و فرهنگ جامعه پرداخت. این نقطۀ اشتراک ادبیات و دیگر رشته های علوم انسانی را می شود نشانه شناسی اخلاق نامید: محافظت از چرخة حیات در جهان. پژوهش پیشِ رو با پرداختن به مقامات حمیدی و تحلیل کمّی و کیفی عناصر اخلاقی آن به این نتیجه رسیده که الف) نویسنده/ متن 1. با روشی نسبتاً محتاطانه و سبکی بین توصیف و ترغیب و با توجه کمتر به جزئیات روایت، تصویری از شرایط اجتماعی و حکومتی دوران خود و 2. با بیان ویژگی های اخلاقی شخصیت های مقامه ها، تصویری از شرایط اخلاقی افراد یا خصوصیات مورد نظر خود را دربارة زیست اخلاقی انسان ها نمایش داده است. ب) میزان توجه به اخلاقیات در مقامات به اندازه ای است که می توان نویسنده را دارای نگرانی های اخلاقی و اجتماعی دانست و کتاب یا دست کم بخش هایی از آن را نیز محاکاتی از واقعیات دوران خود. ج) بیشترین نشانه های اخلاقی فردی به طیف های عقلانیت/جهالت و صداقت/بی صداقتی و بیشترین نشانه های اخلاقی اجتماعی به طیف های رفاه/فقر و عدالت/ظلم اختصاص دارد. د) واقعیت های مشهود یا درلفافة مقامات (و نه حتماً حقیقت ذاتی انسان) اثبات کننده این ادعاست که انسان در شرایط مختلف و به دلایل متفاوت، بسیار به دروغ پناه می بَرد. دقت به پیامدهای زیان بار این مسئله می تواند دست کم در خلوت انسان، محرّکی باشد برای اهتمام به ساختن جهانی با رنج های کمتر و زیبایی های بیشتر.
بررسی تطبیقی سندبادنامه ظهیری سمرقندی با همین داستان در متون عربی و فارسی (سندبادنامه: یک داستان در چند متن عربی و فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره 10، شماره 3 پاییز 1401، صص 26-55 یکی از متون داستانی فارسی، سندبادنامه ظهیری است. این داستان که مرکب است از یک قصه اصلی و چندین قصه درونه ای، در متون عربی و فارسی متعددی روایت شده که عبارتند از: سندبادنامه عامیانه عربی، الف لیله و لیله، طوطی نامه نخشبی و جامع الحکایات. پرسش های این مقاله آن است که چه تفاوت هایی در این متون در روایت قصّه اصلی و قصّه های درونه ای وجود دارد و آیا بررسی این تفاوت ها می تواند پرتوی بر بعضی ابهامات این داستان به روایت ظهیری بتاباند؟ در پاسخ به این پرسش ها، وارد حوزه مطالعات ادب تطبیقی در چارچوب مکتب آمریکایی شده ایم، روایت ظهیری مبنا قرار گرفته و روایات دیگر با آن مقایسه گردیده است. نتیجه مقایسه نشان می دهد که در داستان اصلی در بعضی روایات، به جزئیات و روابط علّی و معلولی توجه بیشتری شده که با اتکاء به آن ها می توان برخی ابهامات داستان اصلی به روایت ظهیری را برطرف نمود. و این از اهداف مقایسه و نگارش این مقاله است. داستان های درونه ای در این متون کاملا مانند هم نیستند. پاره ای از داستان های درونه ای، با تفاوت هایی جزیی در همه متون مورد بحث ما مشترک است. پاره ای دیگر در روایت ظهیری آمده و در روایات دیگر نیامده، برعکس، بعضی داستان ها در روایت دیگر آمده و در روایت ظهیری نیست. عواملی که باعث این تفاوت ها شده اند، متعددند. محل ترجمه یا تألیف در شمار این عوامل است. قوّه تخیّل و خلاقیت مترجم و مؤلف یا مقصود آن ها از ترجمه و تألیف از دیگر عواملی است که کمابیش به اختلاف و دگرگونی این روایات دامن زده است.
تحلیل عنصر عاطفه در مجموعه «تحیّر» برقعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر مجموعه ای به هم پیوسته از عناصر عاطفه، موسیقی، شکل، تخیّل و زبان است. عاطفه یکی از مهم ترین عناصرشعری است که احساسات درونی مثل شادی، غم، عشق، نفرت، کینه، شکایت و... را بیان می کند. یکی از روش های تحلیل شعر، تحلیل عناصر آن در ارتباط با یکدیگر است که به وسیله آن می توان میزان موفقیت شاعر را در انتقال عواطف درونی وی سنجید. برقعی یکی از شاعران آیینی معاصر است که تاکنون آثار مختلفی مانند طوفان واژه ها، قبله مایل به تو، رقعه، حدود ساعت سه، تحیّر و... را به چاپ رسانده است. «تحیّر» مجموعه اشعار علوی وی است که در آن فرازهایی از زندگی حضرت علی(ع) از ولادت تا شهادت در شانزده بخش به نظم کشیده شده است. پژوهش حاضر با استفاده از شیوه توصیفی- تحلیلی، ارتباط عنصر عاطفه را با سایر اجزای شعر در مجموعه تحیّر سروده برقعی مورد تحلیل قرار داده است تا به این سؤالات پاسخ دهد: عنصر عاطفه در مجموعه تحیر چگونه بازتاب یافته است؟ ارتباط بین عنصر عاطفه و سایر اجزای شعری به چه صورت نمایان شده است؟ آیا برقعی در انتقال عواطف خود موفق عمل کرده است؟ نتایج نشان می دهد که عاطفه شعری در ارتباط با موسیقی، تخیل و زبان جلوه گر شده است. شاعر حالات عاطفی خود را در مجموعه ای از عناصر شعری هماهنگ با احساسات درونی خویش بیان کرده است که باعث شکل گیری عاطفه ای عمیق در مخاطب و سبب انسجام شعر وی شده و او را در انتقال عاطفه ای هماهنگ، موفق ساخته است.
نقش آشنایی زدایی مبتنی بر مؤلفه های سبک هندی(صائب و بیدل) در سبک شعر آیینی محمد سهرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمد سهرابی از شاعران آیینی معاصر با تخلص «معنی» است. با سیری در شش دفتر شعری او به نظر می رسد وی به سبک هندی و تتبع از صائب و بیدل علاقه خاصی دارد. انحراف از نُرم به مثابه عنصری مهم، همان گونه که سبب تمایز شعر سبک هندی از اشعار دوره های پیشین شد، سبب نو شدن شعر آیینی محمد سهرابی نسبت به آیینی سرایان پیش از خود نیز شد. برخی از مؤلفه های آشنایی زدایی را می توان در سبک هندی ردیابی کرد. در پژوهش پیش رو کوشیده ایم به این پرسش پاسخ دهیم که با نظرداشت ویژگی های سبکی شعر هندی، به ویژه اشعار صائب و بیدل، محمد سهرابی از کدام ویژگی ها و مؤلفه های آن در ایجاد آشنایی زدایی در آفرینش شعر خود بهره گرفته است. به این منظور، با روش تحلیلی- توصیفی و بر اساس شواهد و مستندات به دست آمده، نشان داده ایم که سهرابی با خلق ترکیبات خاص، همانند صائب و بیدل هم تصاویر شعری خود را مخیل تر کرده، هم این ظرفیت زبانی را به خدمت مضمون درآورده است. ذوق شاعرانه او صرفاً متعهد و همگام با ذوق عامه نیست، بلکه در راه خلق مضامین جهانی نیز گام برداشته است. وجود اسلوب معادله در شعر سهرابی، بیانگر ظرفیت زبانی دیگری است که سبب شده است لفظ در ساختار دو عبارت مستقل از هم در خدمت مضمونی واحد قرار بگیرد. ذوق سهرابی صرفاً در خدمت خواص هم نیست و با بهره گیری از اصطلاحات عامیانه و باورهای رایج در بین عموم، توانسته است زمینه ای برای انس عامه با شعر خود فراهم آورد.
تلاقی فرهنگ و مذهب در سوگواری عاشورایی زنان بوشهری (مطالعه موردی: دوره رضاشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود اماکن مذهبی خاص زنان، دارای قدمتی چندهزار ساله است. مقاله حاضر با در نظر داشتن تأثیر اعتقادات مذهبی و خرده فرهنگ های غیربومی در عملکرد زنان بوشهری، درصدد بررسی شاخصه های آیین های سوگواری عاشورایی زنان بوشهری است. مروری بر کارکرد اماکن مذهبی زنانه و عملکرد زنان بوشهری حاکی از اعتقادات دینی مردم منطقه و تأثیرپذیری از این خرده فرهنگ هاست. پرسش های اصلی پژوهش این است که سوگواری عاشورایی زنان از منظر مکان چه ویژگی هایی دارد و نقش های زنانه مراسم عزاداری بوشهر چیست و تأثیر آن بر کنش های آئینی منطقه چگونه قابل شناسایی و تبیین است؟ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی با تأکید بر استفاده از تحقیقات میدانی و مصاحبه های شفاهی است. نتیجه تحقیق حاکی از آن است که زنان بوشهری رأساً به اجرای تعزیه، روضه و مرثیه سرایی می پرداختند و رویکردی برگرفته از مضامین اعتقادی شیعی، آئین های محلی و باورهای بومی از وقایع محرم داشتند؛ نمونه ای منحصربه فرد در میان شیعیان ایران و جهان که می توان انسجام، تعاون و مشارکت عملی در میان تمام اجزای برگزارکننده عزاداری، حتی تعامل با اقلیت های مذهبی غیرشیعی را در آن مشاهده کرد. حضور زنان فارغ از نگاه های جنسیتی در اجرای تعزیه های مذهبی، نکته بدیع و مهم دیگری است که باید بدان اشاره کرد ضمن اینکه در همین ایام و برخلاف منازعات رقابتی موجود میان محلات بوشهر بر سر برگزاری باشکوه تر مراسم، تنها در میان آئین های سوگواری عاشورایی زنان این شهر است که هیچ گونه دشمنی و درگیری ای گزارش نشده است.
بررسی کاربست نشانه سجاوندی سه نقطه (تعلیق) در شعر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادبیات معاصر بویژه شعر نو، حوزه ی دلالت ها و انتقال معنا از دایره ی واژگان به نظام های گسترده ای چون آواها، نوع نوشتار جمله و پاره ها، نشانه های تصویری و ... گسترده شده است که در میان آنها، کاربردهای مجازی از نشانه های سجاوندی یکی از گزینه های مطرح در این زمینه است. در این میان، نشانه ی تعلیق بواسطه ی پتانسیل بالا و شمول معنایی، در میان شاعران معاصر از اقبال بیشتری برخوردار بوده و هست. لذا این پژوهش سعی دارد با نگاهی تحلیلی، معانی محتمل و مشترک شاعران در حوزه ی کاربردی سه نقطه را استخراج کرده و در دسته بندی آماری، به یک تحلیل جامع از آن دست یابد و با بررسی مجموعه ی آثار شاملو، ابتهاج، مصدق، براهنی، رویایی و گروس عبدالملکیان، هشت معنای مشترک و ویژه را در شعر معاصر تعریف نماید؛ در نتایج این پژوهش، هر کدام از آنان در بخشی از آثار شاعران برجسته تر بوده و قابلیت ترکیب و تلفیق با یکدیگر را نیز دارا هستند. از سوی دیگر، هر شاعر در گرایش به یک یا چند کاربرد نشانه-ی تعلیق، به تشخص سبکی رسیده که در قالب داده های آماری و تفسیر آن ارائه شده است. همچنین نوع و سیر کاربرد این نشانه، ارتباط مستقیم با گذار از مرحله ی مدرنیسم به پسامدرن در شعر معاصر دارد.
ارزیابی فرهنگی یک مجموعه کتاب فارسی بیاموزیم و یک مجموعه کتاب تاپ ناچ (Top Notch) به عنوان زبان خارجی: براساس الگوی جامع هاتِس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰ (پیاپی ۱۱۰)
253-282
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقش فرهنگ در آموزش زبان دوم/خارجی، پرداختن به محتوای فرهنگی کتاب های آموزش زبان از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، چگونگی نمود موضوعات فرهنگی در دو مجموعه فارسی بیاموزیم و تاپ ناچ (Top Notch) براساس الگو و فهرستگان 20 پرسشی فرهنگی هاتِس (Hatoss, 2004) که دربردارنده طیف گسترده ای از موضوعات فرهنگی است بررسی شد. نتایج نشان می دهد که مجموعه تاپ ناچ در معرفی موارد مرتبط با تکثرگرائی فرهنگی، ارائه فرهنگ به صورت پویا، به روز بودن فرهنگ زبان مقصد، آموزش صریح و مستقیم مسائل فرهنگی و دعوت زبان آموزان به اندیشیدن در مسائل فرهنگی بهتر از مجموعه فارسی بیاموزیم عمل کرده است. به علاوه، دو مجموعه در پرداختن به توانش کاربردی و ارتباطات غیرکلامی، نمادشناسی، فرهنگ ظاهری و ژرف و نپرداختن به مسائل انتزاعی عملکرد مطلوبی داشته اند اما در بحث آموزش مسائل فرهنگی به صورت تجربی عملکرد ضعیفی از خود نشان داده اند. در مقابل، در مقایسه با مجموعه تاپ ناچ، مجموعه فارسی بیاموزیم توجه مناسبی به معرفی فرهنگ کلان داشته است. و در نهایت این که در حوزه ارتباطات بینافرهنگی، مجموعه تاپ ناچ با توجه به معرفی فرهنگ های مختلف، موفق تر از مجموعه فارسی بیاموزیم عمل کرده است.
بررسی شخصیت های قهرمان در مقامات حمیدی از دیدگاه نظریه مازلو
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال پنجم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
124 - 144
حوزه های تخصصی:
مقامه نوع خاصی از داستان های کوتاه با نثری مسجع است که برای نخستین بار در قرن چهارم هجری توسط بدیع الزمان همدانی در ادبیات عرب رواج پیدا کرد. در این نوع داستان به سرگذشت قهرمانی پرداخته می شود که به طور ناشناس شهر به شهر سفر می کند و در هر مکانی با درآمدن به کسوت و شخصیتی جدید، با توسل به حیله گری و قدرت سخنوری، مردم را می فریبد و به تکدی گری و کسب مال می پردازد. بعدها قاضی حمیدالدین بلخی در دوره سلجوقی این شیوه داستانی را با نگارش کتاب «مقامات حمیدی» به ادبیات فارسی وارد کرد و مقامه نویسی تا مدتی به حیات خود ادامه داد. در مقامات حمیدی برخلاف مقامات بدیع الزمان همدانی و مقامات حریری، شخصیت قهرمان شخصیت واحدی نیست، اما از نظر نوع کُنش و دارا بودن برخی از ویژگی های شخصیتی و رفتاری شباهت بسیاری با قهرمانان دو مقامه دیگر دارد. هدف این مقاله بررسی شخصیت های قهرمان در مقامات حمیدی از دیدگاه نظریه انگیزشی مازلو است و از این رو با شیوه ای توصیفی-تحلیلی می کوشد زوایای پنهانی این شخصیت ها را بر اساس مؤلفه های این نظریه در رفتار آن ها مورد تحلیل قرار دهد. بر اساس یافته های این مقاله، تأثیر نیازهای فیزیولژیکی، نیاز به ایمنی، نیاز به عشق و تعلق داشتن، نیاز به احترام و نیاز به خودشکوفایی، نقش مهمی در شکل گیری شخصیت و رفتارهای خاص این قهرمانان دارد.
واکاوی واژگان نشان دار اجتماعی در غزلیات حافظ بر پایه تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
118 - 139
حوزه های تخصصی:
حافظ شیرازی (۷۲۷ ه.ق/ ۱۳۲۵م – ۷۹۲ ه.ق/ ۱۳۹۰م) در زمره شاعران بزرگی است که غزلیاتش پر از واژگان نشان دار اجتماعیِ گوناگون با دلالت ها و ارزش های فراوانِ بیانی، رابطه ای و تجربی است. این واژگان، معانی ای فراتر از سطح معمولی و قاموسی دارند و راهی هستند به سوی درک بهتر اندیشه ها و آرمان های حافظ و پدیده ها و واقعیاتی که در زمانه او جریان داشته اند. حافظ با استفاده از روش های مستقیم و غیرمستقیم و ابزارهای بلاغی متعدد همچون «ایهام» و استعاره های چندلایه و به ویژه «طنزآمیزی» و «تناقض نمایی» و به یاری بار عاطفی واژگانِ نشان دار، به انتقاد و اصلاح اجتماعی می پردازد. در این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی، با ملاحظه اوضاع تاریخی- اجتماعیِ عصر حافظ و با تکیه بر تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف، واژگان نشان دار اجتماعیِ پربسامد در غزلیات «لسان الغیب»، در سه سطحِ «توصیف»، «تفسیر» و «تبیین»، واکاوی و کنش انتقادی حافظ در برابر مهمترین نهادهای جامعه یعنی سیاست، تصوف و شریعت بررسی می شود. برپایه برآیند این بررسی، زبان و بیان حافظ یک «کنش اجتماعی» است که در مقام «کنش پذیر»، از اندیشه ها، عواطف، رفتارها و روابط اجتماعی- سیاسی زمانه خویش اثر پذیرفته و در مقام «کنشگر»، در سطوح و ساحت ها و قالب های گوناگون، به ویژه در قالب گفتمان انتقادی، بر آن ها اثری ژرف و ماندگار نهاده و نقش خاص خود را بر زندگی و جهان نگری و ارزش های مردمان زده است..
نقش اسنادی ادبیات منظوم در بازنمایی بناهای تخریب شده صفوی؛ مطالعه موردی: عمارت بهشت آیین در مثنوی نامه میرزا محمد علیا نصرآبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۵۴)
121 - 148
حوزه های تخصصی:
نقش اسنادی ادبیات منظوم در بازنمایی بناهای تخریب شده صفوی مطالعه ی موردی: عمارت بهشت آیین در مثنوی نامه میرزا محمدعلیا نصرآبادی مصطفی گودرزی * بهزاد محبی * * چکیده بنا به سلیقه و خواستِ شاهان صفوی، سفارش هایی مبنی بر توصیف ابنیه ی احداثی به شاعران داده می شد. منظومه ی خمسه ی سه گانه ی عبدی بیگ شیرازی، قصاید صائب تبریزی، گلزار سعادت میرزامحسن تأثیر، شهرآشوب محمدطاهر وحید قزوینی، رمزالریاحین رمزی کاشانی و مثنوی نامه ی وصف عمارت خانه ی شاهی میرزامحمدعلیا نصرآبادی از این جمله آثار به شمار می روند. اگرچه اغلب این اشعار حاوی وجه مبالغه آمیزی در توصیف و شرح فضا هستند؛ ولی با توجه به اینکه تعداد زیادی از این بناهای وصف شده به طورکلی ویران شده اند، این اشعار اطلاعات تاریخی مهمی را ارائه می کنند که نمونه ی این موارد را در جایی دیگر نمی توان سراغ گرفت. شفیعای شیرازی و میرزامحمدعلیا نصرآبادی، دو شاعر دوره ی صفوی، اشعاری را در وصف عمارت بهشت آئین سروده اند. مثنوی نامه ی نصرآبادی جزء آثار بدیعی است که در وصف عمارت بهشت آئین سلطان حسین صفوی سروده شده است. از این بنا که در دوره ی قاجار تخریب شده، اطلاعات بسیار کمی در اسناد منثور باقی مانده است. از مشخصه های اصلی این مثنوی نامه ارائه ی اطلاعات مربوط به تزئینات بنا، قواعد کار، نحوه ی انجام کار، دستمزد، دسته بندی در توضیح فضای کلی بنا و تعریف حرفه ها و صفت هرکدام از بخش هاست. مقاله ی حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است، نشان از آن دارد که این اشعار و به ویژه سروده ی نصرآبادی علاوه بر وصف بنا، اطلاعات مربوط به مکان قرارگیری، ترتیب بناها در نسبت با هم و پرداختن به فضا و محیط پیرامونی و توصیف فضای درونی و تزئینات به کاررفته را در اختیار قرار می د هند. * استاد گروه مطالعات عالی هنر، دانشگاه تهران mostafagoudarzi@ut.ac.ir (نویسنده ی مسئول) ** دانشجوی دکتری پژوهش هنر پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران mohebi_behzad@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله : 17/3/1401 تاریخ پذیرش مقاله: 24/8/1401
بررسی دستورزبان روایت در داستان رستم و اسفندیار بر اساس نظریه آلژیرداس گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
177 - 196
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختاری آثار ادبی به دلیل بررسی عناصر درون متنی و کشف الگوی حاکم بر آن ها، به درک و دریافت شایسته تر آثار ادبی منجر می شود و با کمک نتایج حاصل از این تحلیل ها می توان به شگردهای خلق آثار مختلف دست یافت و الگوهای مناسب تحلیل هر اثر را کشف کرد. یکی از روش های تحلیل ساختاری آثار ادبی، الگوی روایی آلژیرداس گریماس است. کاربرد فرایندها و الگوهای روایت شناسی و نشانه – معنا شناسی گریماس در شناسایی ساختار کلی روایت و هم چنین تحلیل متون منثور و منظوم فارسی امری ضروری به نظر می رسد و می توان در متون مختلف با نگاهی نقادانه در پی اثبات یا رد این الگوها در جریان تولید معنا نتایج قابل ملاحظه ای ارائه داد. بسیاری از داستان های شاهنامه بر اساس نظریه گریماس بررسی شده اند. شماری از این داستان ها، در برگیرنده جلوه های جادو و جادوگری هستند و در این زمینه نیز مطالعات فراوانی صورت گرفته؛ اما تا کنون پژوهشی در خصوص دستور زبان روایت جادو و جادوگری در شاهنامه انجام نشده. هدف از این پژوهش، بررسی ساختار طرح و تحلیل الگوهای کنشی و شناخت سازوکارها و عناصر شکل گیری تولید معنا در روایت جادو و جادوگری در داستان رستم و اسفندیار و بررسی چگونگی تأثیر جادو بر ساختارهای این روایت است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد آن جا که پای کنش گران غیرانسانی (جادویی) به داستان های شاهنامه باز می شود، این کنش گرها نقشی اصلی در شکل گیری و پیش برد روایت ایفا می کنند و کنش گران انسانی را به حاشیه می رانند و در حقیقت یک دستورزبان ویژه برای آثار حاوی جادو، خلق می کنند. کشف و شناخت این دستورزبان خاص و ویژگی های منحصر به فرد سبک نویسنده، می تواند محققین را یاری کند تا بتوانند سره یا ناسره بودن برخی از آن چه به صاحب اثر نسبت داده شده است را ثابت کنند
نگاهی معرفت شناختی به شعر فارسی در دیوان شاعران کرد سده نوزدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۶
35 - 64
حوزه های تخصصی:
ادبیات کردی حاوی حجم معتنابهی شعر فارسی است که تا کنون آن گونه که درخور، شایسته و بایسته است، مورد بررسی و تحلیل علمی قرار نگرفته است. این پژوهش با دیدی تحلیلی-توصیفی مبتنی بر اسناد کتابخانه ای برآن است که اشعار فارسی شاعران کرد سده نوزدهم را با نگاهی شناخت گرانه، از حیث دسته بندی سبک-شناختی، نوع شناختی، درونمایه ای به بستر بررسی و تحلیل علمی بکشاند و به واکاوی و بازخوانی آن بپردازد. بدان قصد که در خلال این بررسی، ویژگی های زبانی-ادبی، چارچوب جغرافیایی-سبک شناختی و قوالب آن را بازشناسد. برای اینکه به نتیجه عینی دست یابیم جامعه آماری پژوهش را به شاعران پرآوازه سده نوزدهم ادبیات کردی، از جمله نالی، سالم، کردی، حاجی قادر کویی، وفایی، شیخ رضا طالبانی، محوی، حریق و ادب محدود کردیم. پی آیه پژوهش حاکی از آن است که شعر فارسی نهفته در دل ادبیات کردی، سوای قابل توجه بودن حجم و مقدار آن، از حیث سبک بیشترین پیوند را با سبک عراقی و در مواردی با سبک هندی دارد. زبان شعری در آن تا حدی تحت تأثیر زبان مادری شاعران بوده است. خلاقیّت ها و تصاویر فنّی عمومی و نیز مرتبط با محیط و فرهنگ کردی در آن مشهود است و اینکه انگیزه و سرمنشأ سرایش شعر به فارسی در ادبیات کردی از یک سو در نتیجه تسلط و اشتیاق شاعران کرد به زبان و ادبیات فارسی، و از دیگر سوی برآیند عینی تأثیر گسترده شاعران نامداری چون حافظ، سعدی، مولانا و کلیم همدانی بوده است.
تحلیل تأثیر اسوه های دفاع مقدس در شعر شاعران اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
51 - 74
حوزه های تخصصی:
ادبیات دفاع مقدّس بدون شک دارای ویژگی هایی است که به عنوان یک گونه ادبی خاص از سایر انواع ادبی متمایز می شود. بررسی و تحلیل اشعار این گونه از نظرگاه های مختلف حائز اهمیّت است. اصفهان از جمله شهرهایی است که طلایه دار جنگ بوده و نقش آفرینی های اصفهانی ها در جنگ بر کسی پوشیده نیست. شعرای اصفهان نیز از این پشتوانه معنوی بهره برده و آثار هنری برجست های خلق کرده اند. شهدای والامقام به عنوان اسوه های بارز دفاع مقدّس نقش و تأثیر بسزایی در شعر پایداری اصفهان ایفا می کنند و شاعران متعهّد اصفهانی با ذکر نام اسوه های پاک و دلاور دفاع مقدّس در اشعار خود از این شخصیّت ها برای بیان افکار و اندیشه های خود استفاده کرده و تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم شگرف آنان را بازگو کرده اند. در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، تأثیر و نقش اسوه های دفاع مقدّس در شعر شاعران اصفهان در ابعاد گوناگون نشان داده می شود. نتایج حاصل از تحقیق، این تأثیرات را شامل می شود: حفظ و احیای هویّت های مذهبی، ملّی و تاریخی، ایجاد انگیزه و تهییج احساسات، پاسداری از کیان، استقلال و افتخارات میهنی و ملّی، منش دینی و اسلامی اسوه های دفاع مقدّس با تأثیرپذیری از اسوه های دینی، الگوبرداری جوانان و هشدار و آگاهی بخشی به آنها و التزام به نوعی عرفان عاشقانه.
نقش جغرافیای انسانی قزوین در مناسبات ایران و شبه قاره هند (متون ادبی – تاریخی فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قزوین شهری رجال پرور در طول تاریخ بعد از اسلام بوده است. تا زمان تیموریان و ایلخانان، این شهر و مناطق تابعه آن گریزگاه فراریان سیاسی و متهمان مذهبی بود. موقعیت جغرافیایی شهر سبب گردید از همان ابتدای حاکمیت صفویان، مورد توجه شاه اسماعیل و شاه تهماسب قرار گیرد. شاه تهماسب بنا به دلایل مختلف آن را به پایتختی برگزید. باتوجه به اینکه ابعاد فرهنگی – اقتصادی هر شهری تابع مرکزیت سیاسی آن است، بنابراین تمرکز حکومت و قدرت سیاسی در قزوین بر شرایط این شهر بسیار تأثیرگذار بود. بعد از انتقال پایتخت به اصفهان، قابلیت اقتصادی شهر رو به تنزل نهاد اما همچنان نقش سیاسی و فرهنگی خود را حفظ نمود. این در حالی است که به خاطر وجود علمای مذهبی، شاعران و نویسندگان و رجال صاحب منصب قزوین، نقش کلیدی در روابط فرهنگی – سیاسی و اقتصاد با خارج بخصوص شبه قاره ایفا می کرد و هم رجالی را از شهرهای دیگر جذب می نمود. در عین حال عواملی چون رسمی شدن مذهب تشیع، فشار مذهبی (تعصب) و قدرت سیاسی این خطّه، مهم ترین دلایل و بسترساز روابط فرهنگی – سیاسی ایران و دولت های خارجی بخصوص شبه قاره در این عصر بوده است. همچنین به دلیل روح تسامح مذهبی حاکم بر دربار هند نسبت به مهاجرین، هریک از آن ها نیز حلقه های فکری و فرهنگی بین ایران و سرزمین هند شدند. از سوی دیگر روابط و تعاملات تنگاتنگ سرزمین های ایران و هند در طول تاریخ، خود شاهد دیگری بر این مدعا است؛ به خصوص اینکه زبان و ادبیات فارسی در زمان تیموریان و مغولان ایران و هند از چنان حرکت و اقتداری برخوردار گردید که کلیه گزارش ها و مکاتبات حکومتی هند می بایست در کنار زبان بومی هند به فارسی نوشته می شد و شاعران هندی عهد تیموری در هندوستان غالباً دو زبانه بودند. همین امر سبب تشویق بومیان شبه قاره به فراگیری زبان فارسی گردید و به گواهی شواهد تاریخی، لغات فارسی در اغلب این نقاط، هماهنگ و هم رنگ واژه های بومی هندی شدند. روش پژوهش در این مقاله توصیفی – تحلیلی (کتابخانه ای) می باشد.