فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۵٬۳۷۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
امانوئل لویناس با رویکرد پدیدارشناسانه خود، مسئولیت من در قبال دیگری را به مثابه بنیان اخلاقی بودن قلمداد می کند و بشریت را فرامی خواند تا به مسئولیت نامتناهی و بی واسطه خود اهتمام ورزد. مسئولیت اخلاقی، گشودگی و پروای هر من نسبت به دیگری یا دیگرانی است که شرط استعلای من می باشند. مسئولیت پذیری یا پاسخگویی، دلالت بر انفعال من از خطاب و فرمان دیگری دارد. سوژه اخلاقی لویناس همانند فاعل شناسای تاریخ فلسفه غربی فعال و سلطه جو نیست. من با سلطه جویی خود همواره کوشیده است که دیگری یا غیر را در ذیل تمامیتی کلی و عقلانی منقاد خود سازد. از این رو، خصومت و جنگ میان امر خودی و ناخودی درگرفته است. لویناس، گشایش گره کور این خصومت را به منزله انفعال ذاتی سوژه اعلان می کند و بر آن است که حساسیت اگزیستانس بشری، در پاسخ منفعلانه به فرمان دیگری قوام می یابد. مسئولیت اخلاقی من در قبال دیگری، ساختار منفعل سوژه ای را منکشف می سازد که پیش از این خود را با عمل و فعالیت ژرف آگاهی بازمی شناخت. در این مقاله، مسیر لویناس در زدودن غبار فعالیت خودمحور و سلطه جویانه از چهره سوژه عصر مدرن با مدد جستن از واژگان استعاری چون«جانشینی»و «گروگان»-که بر وجه مبالغه آمیز انفعال و پذیرندگی دلالت می کنند ترسیم خواهد گشت.
معرفتشناسی و اجتهاد
پدیدارشناسی دین
انسان شناسی در فلسفه اگزیستانسیالیستی مارسل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، دیدگاه گابریل مارسل در باب انسان شناسی در فلسفه اگزیستانسیالیسم، با بهره گیری از روش مطالعات کتابخانه ای و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. وی برای شناخت حقیقت انسان، طریق راز، تأمل ثانویه و در خود فرو رفتن را پیش می گیرد و شرط اساسی انسان شدن را بودن در جهان، و حیات انسان را نیز در نسبت او با دیگر انسان ها می داند. همچنین نسبت «من تو» را که در ارتباط با دیگران جای دارد، در امتداد نسبتی اساسی، یعنی نسبت من و توی مطلق، یعنی خدا، برمی شمرد و برای دست یافتن به شناخت ملموس تر حقیقت انسان به برخی از ویژگی های اساسی او از جمله آزادی و اختیار، عشق، وفا و امید می پردازد و وجود اختیار را در تمامی عملکرد های انسانی به عنوان اصلی مسلم در نظر گرفته و آن را از مقوله های راز می داند.
بررسی تطبیقی مبانی تکثر گرایی دینی در قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی و استاد مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دراین مقاله تکثر گرایی دینی با استناد به برخی آیات قرانی و با استفاده از دیدگاه های علامه طباطبائی و شهید مرتضی مطهری مورد بررسی و مداقه قرار می گیرد طباطبائی و مطهری هر دو با الهام از تعالیم قرانی به تعدد وتکثر ادیان الهی اعتقاد دارند و وحی همه انبیا را الهی و متصل به ذات ربوبی می دانند و هر گونه تلقی از وحی به عنوان امری شخصی مکاشفه ای و یا تجربی را نفی می کنند در عین حال اگر چه هر دو به وحدت حقه دینی اعتقاد کامل دارند اما در تفسیر این وحدت تفاوت هایی نیزد به چشم می خورد درنگرش طباطبایی وحدت حقه دینی که همان اسلام است شئون و تجلیات گوناگونی دارد اما از دیدگاه مطهری اگر چه مفهوم دین انحصار و حیانی ندارد اما پس از ظهور اسلام هیچ مصداق دیگری ندارد هم چنین تفاوت معنایی تحول وتکامل دینی که در آرا مطهری دیده میشود با آنچه طباطبائی ازتجلیات و مراتب دینی گفته است یکی از وجوه اختلاف دیدگاه این دو متفکر به شمار می آید بر این اساس از نگاه طباطبائی اعتقاد به خاتمیت نه تنها تعارضی با حقانیت اصول دینی ندارد بلکه مکمل آن نیز می باشد اما شهید مطهری نسخ ادیان و شرایع توسط دین اسلام را ملازم معنای خاتمیت دانسته است همچنین در نگرش طباطبائی رستگاری و نجات اتباع ادیان الهی مرتبط با حقانیت دینی است اما شهید مطهری با تفکیک کامل دو مقوله حقانیت و عدم عقاب منکر هرگونه تلازم بین این دو مقوله است
تبیین ماهیت انسان از دیدگاه اسلام و غرب و عوامل تربیت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت اخلاقی
این پژوهش به ماهیت انسان از دیدگاه اسلام و غرب و نقش آن در علوم تربیتی پرداخته است. روش پژوهش کیفی و از نوع توصیفی تحلیلی (تحلیل اسنادی) است. یافته ها دلالت دارد بر اینکه انسان، موضوع تربیت است و هرگونه طرحی در این زمینه، مسبوق به نگاه انسانشناختی ویژه ای است. ماهیت انسان از دیدگاه اسلام شامل اصالت فطرت، انسان به منزله عامل، هدفمندی و کمال گرایی و حیات طیبه است در حالی که در غرب اصالت فرد، سکولارسیم، مادی گرایی و رویکرد تجربی و امانیسم از مهمترین گزاره های تربیتی است. با توجه به جامعیت دین اسلام، تربیت دینی با محوریت تعالی و تکامل معنوی انسان، تلاش دارد که انسان را از مرحله دانستن به مرحله بودن سوق دهد و خیر اعلی را به منزله ارزش، فراسوی امور علمی و ... قرار دهد .
بررسی و نقد مجازات مرتد در اسلام و سایر ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول تاریخ درمورد چگونگی برخورد با مرتدان، سؤالات جدی مطرح بوده و گفتگوهای بسیاری در مکاتب حقوقی فقهی و کلامی صورت گرفته است این معنا پس از صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر که آزادی عقیدتی را حق طبیعی انسان ها دانسته، حالت جدی تری به خود گرفت و از آنجا که واکنش های خشن و شدید جزایی در مجازات مرتد، بیشتر در میان پیروان ادیان الهی گزارش شده است، عمده اعتراض ها تاکنون متوجه ادیان الهی بوده است.
و حال آنکه نه تنها در شریعت اسلام، بلکه در شریعت یهود و مسیحیت نیز گناه کشتن هر انسانی که مرتکب قتل انسانی و یا عامل فسادی نبوده، معادل کشتن همه انسان ها و عظیم ترین خطا است.
این مقاله درصدد اثبات آن است که نه تنها در اسلام، بلکه در هیچ آئین الهی دیگری مجازاتی غیرعادلانه نیامده و هر مرحله از خشونت، از ساحت قدس پیامبران الهی به دور است.
بررسی تطبیقی برهان امکان و وجوب تومیستی و برهان صدیقین سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص براهین اثبات واجب
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
آکوئیناس، در طریقة سوم خود، از امکان و وجوب دریچه ای به سوی اثبات وجود خدا می گشاید. بعضی از فیلسوفان، استدلال او را طبیعی مابعدالطبیعی تفسیر کرده اند و بعضی دیگر، طبیعی. با این وصف، به سادگی نمی توان استدلال او را با برهان صدیقین ابن سینا یکی دانست. این مقاله بر آن است که پس از ارائة گزارشی از برهان صدیقین سینوی و تقریرهای گوناگون برهان امکان و وجوب تومیستی، تفاوت های این دو برهان را به خصوص از لحاظ ابتنای آن ها بر اصل امتناع تسلسل آشکار سازد. به نظر می رسد در تحلیل و ریشه یابی تفاوت یاد شده، باید سراغ نظر این دو فیلسوف دربارة خدا و رابطة او با طبیعت رفت؛ ابن سینا چون در پی اثبات واجب الوجود بالذات است و بس، برای اثبات مدعای خود، به بیش از این نیاز ندارد که با تکیه بر امکان ماهوی، تسلسل در علل فاعلی را ابطال و درنتیجه، وجود خدا را اثبات کند، در حالی که در تقریرهای طبیعی مابعدالطبیعی از برهان امکان و وجوب تومیستی، هدف اثبات واجب الوجودی است که عالم طبیعت را از کتم عدم خلق کرده است. به همین دلیل این نوع تقریرها نمی توانند صرفاً با تکیه بر امکان ماهوی، برای طبیعت حادث، آفریدگار ازلی اثبات کنند. همچنین با گریز به طریقة دوم آکوئیناس و مقایسة استدلال او بر امتناع تسلسل با برهان وسط و طرف ابن سینا، روشن می شود که حتی اگر استدلال آکوئیناس برگرفته از برهان ابن سینا باشد، اقتباسی ناقص از آن است
نقش باور به خدا در چگونگی فهم آزادی و مسئولیت اخلاقی انسان
حوزه های تخصصی:
مفهوم خدا از دغدغه های بنیادی انسان است که حتی ذهن ملحدان را نیز به خود مشغول کرده است. نقش اساسی این مفهوم و نحوه باور به وجود یا عدم وجود خدا در همه ابعاد زندگی انسان آشکار است، یعنی نگرش موحدانه یا ملحدانه نسبت به خدا است که ماهیت هستی انسان را بطور عام، و معنای آزادی و مسئولیت اخلاقی او را از بطور خاص، تعیین می کند. همچنین نحوه باور به خدای ادیان الهی یا غیرالهی نیز در تعیین معنای آزادی و مسئولیت اخلاقی انسان تاثیر گذار است، زیرا چگونگی خدای مورد باور، حدود ماهیت و افعال اخلاقی انسان را معین می سازد. در ادیان توحیدی نیز نحوه باور به ابعاد توحید، مثل توحید ذاتی، صفاتی و افعالی و نیز توحید عملی بیانگر حدود آزادی و مسئولیت اخلاقی انسان است، زیرا نوع تلقی های انسان از مراتب مختلف توحید، تعیین کننده مناسبات خدا و انسان است. علاوه بر این بایستی به نوع نگرش انسان به صفات خدا نیز توجه داشت، یعنی نحوه نسبت دادن صفات متناهی یا نامتناهی چون علم، قدرت و اراده به خدا و تعیین نوع مناسبات صفات الهی و انسانی نیز در معنای آزادی و مسئولیت اخلاقی انسان تاثیر دارند. در این زمینه، نوع تعریف صفات مزبور در چگونگی تعیین اعمال جبری و اختیار انسان دارای نقش اساسی هستند. بنابراین کلیت نگرش خداباور یا ملحدانه و ابعاد اندیشه ما درباره چگونگی خدایی که باورداریم، تعیین کننده جایگاه و ماهیت افعال ما است که آزادی و مسئولیت اخلاقی از مهم ترین آنهاست. در این مقاله موارد مذکور مورد بررسی تحلیلی قرار گرفته و نتایج آنها آشکار می گردد.
کمال گرایی اخلاقی در بوته نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«کمال گرایی» نظریه ای اخلاقی است که از ظرفیت های در خور توجهی در تبیین خیر و سعادت آدمی برخوردار است. در قرائت رایج از این نظریه، تمرکز بر ذات انسان و ویژگی های ذاتی اوست و مدعای اصلی آن این است که انسان از طریق پرورش و شکوفاسازی استعدادهای ذاتی خود می تواند به کمال مطلوب خویش نائل شود. طرفداران این نظریه معتقدند ذات انسان فی نفسه ارزشمند است و لذا پروراندن استعدادهای ذاتی به سعادت انسان می انجامد.
این مقاله پس از بررسی قرائت های مختلف کمال گرایی و تحلیل دعاوی اصلی آن، به مروری بر مهم ترین ادله ی این نظریه می پردازد. در مرحله ی بعد، مهم ترین ایرادات وارد بر این نظریه، از جمله انکار ذات گرایی، طرح و بررسی می شوند. اشکال اصلی ای که متوجه این نظریه است ذات گرایی است که بسیاری از اندیشمندان با آن مخالف اند. این مقاله به نحو اختصار، به تحلیل مدعیات این نظریه و بررسی اشکالات مخالفان و پاسخ آن ها می پردازد. نکاتی که در پاسخ به این اشکالات مطرح می شود ما را به این نتیجه رهنمون می گردد که کمال گرایی به منزله ی دیدگاهی که به ذات انسان و کمال او توجه عمیق دارد، قابلیت های زیادی در تبیین مسائل اخلاقی جدید دارد.
نگاهی انتقادی به ابعاد معرفتی ایده آلیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با اینکه ایده آلیسم در غرب معاصر حضور و نتایج گسترده ای داشته است، اما به نظر می رسد که مبانی و پیامدهای معرفتی این دیدگاه دستخوش ناسازگاری های درونی و کاستی های اساسی است. در این نوشتار، نخست پاره ای از مبانی معرفتی ایده آلیسم با نگاهی انتقادی ارزیابی خواهد شد، سپس از نظریه های انسجام، پراگماتیسم، و ساخت گرایی به عنوان سه پیامد معرفتی اصلی ایده آلیسم سخن به میان خواهد آمد و در پایان، با مرور دلایل وجود جهان مستقل از ذهن، به برخی از مشکلات نهایی ایده آلیسم اشاره خواهد شد.
سنجش دیدگاه دکتر سروش درباره تکنولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشتار بررسی و سنجش دیدگاه دکتر سروش درباره مسأله تکنولوژی در مقاله صناعت و قناعت ایشان و بررسی امکان یا امتناع تکنولوژی دینی در نگاه وی است. در ابتدا به بررسی اجمالی مقاله خواهیم پرداخت و در گام بعد تلاش میشود استدلال اصلی نوشته مشخص و مورد ارزیابی و نقد قرار گیرد. سپس براساس بررسی های انجام شده و با توجه به نظریات حوزه فلسفه و جامعه شناسی تکنولوژی میکوشیم چارچوبی جدید برای مساله تکنولوژی به دست دهیم. و نهایتا به دنبال فهم این موضوع خواهیم بود که آیا در چارچوب جدید ارائه شده برای تکنولوژی امکان تکنولوژی دینی وجود دارد یانه.
تأمل معرفتی و روش شناختی درباره جدایی فروید و یونگ
حوزه های تخصصی:
جدایی یونگ، شاگرد و پسر خوانده علمی فروید، از استادش، از حوادث تأملبرانگیز در تاریخ علم است. گستردگی مطالعات هریک از این دو دانشمند سبب شده است که معرفتشناسان یا متألهان در این زمینه تأمل کنند. از این روی تبیینهای مختلفی از این حادثه ارائه شده است. در این نوشتار، سه تبیین عمده مورد بررسی قرار گرفته است: الف) دیدگاه فرویدی: فروید از منظر عقده ادیپ به مسئله مینگرد و یونگ را پسری میداند که قصد پدرکشی علمی دارد؛ ب) دیدگاه یونگی: حصر توجه فروید به نظریات خویش در روانکاوی، عدم تحمل آرای دیگران، تعمیمهای ناروا و در یک کلام حصرگرایی روششناختی فروید سبب اصلی قطع این ارتباط است؛ ج) دیدگاه ژراردی: فروید و یونگ الگو و عاملی هستند که در یک آرزوی تقلیدی بر سر روانکاوی، به عنوان موضوع آرزو به دام افتادند. عامل در این نظریه میکوشد الگو را از صحنه رقابت حذف کند. هریک از این سه تبیین از دیدگاه خاصی به این مسئله چند تباری میپردازد. پس، صرفنظر از انتقادات احتمالی وارد بر هر نظریه، در مقام جستوجوی چرایی این جدایی، پذیرش هریک از این تبیینها به معنای رد سایر آرا نیست.
قرائت دین و چالش معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۱ شماره ۲۳
حوزه های تخصصی:
این مقاله به مقایسة دو گونه نزاع و چالش در عالم اندیشه میپردازد، یکی چالش شکاکیت و نسبیت و دیگر چالش تکثر قرائت یا پلورالیسم قرایی، و سرانجام به این نتیجه میرسد که این دو نوع جریان در واقع از یکجا منشأ میگیرد، و در منتهی نیز به یک نتیجه ختم میشود. برای نیل به این هدف، ابتدا زیرساختهای معرفتشناسی مسأله - خصوصاً «مسأله معیار» - مورد بررسی قرار میگیرد و به رویکرد شکاکاندر نفی معیار و رهیافت نسبیگرایان در ارجاع معیارها به انسان معیاری، که در واقع نفی معیار واقعی و نفسالامری است، اشاره میشود، سپس به زیربنای هرمنوتیکی مسأله قرائت پرداخته میشود، به این نتیجه رهنمون میشود که هرمنوتیک فلسفی گادامر و اتباع او در واقع بیانی است از شکاکیت و نسبیت معرفتشناسی در عالم قرائت، چرا که این نوع هرمنوتیک نافی هر نوع معیار واقعی در باب قرائت هر نوع متنی است، و این اشکالی است که کسانی چون بِتی و هِرش بر گادامریان نیز وارد کردهاند.این مقاله در پایان نیز به کیفیت راه برون شد از دگماتیزم هرمنوتیک فلسفی در نفی معیار اشاره میکند و راه خلاصی از این بحران را باز مینماید
بررسی مقایسه ای روابط علم و دین در الهیات جدید مسیحی (با تاکید بر آرای مک گراث، باربور و پیترز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی روابط متصور یا محقق میان علم و دین از دیدگاه آلیسترمک گراث، باربور و پیترز پرداخته، با برشمردن نقاط اشتراک و افتراق، دیدگاه های آنها با یکدیگر مقایسه می شود. سپس مدل هایی از آرای هر یک از این متفکران درباره روابط محقق میان علم و دین ارائه و نقاط افتراق و اشتراک آنها بررسی می شود و در نهایت جدولی، برای تبیین تعامل یا رویارویی تاریخی میان علم و دین در قرون وسطی، قرن 17، 18 و 19 ارائه می گردد. باربور به وجود چهار رابطه (گفتگو، استقلال، تعارض و همبستگی) میان علم و دین قائل است و خود به رابطه همبستگی میان این دو باور دارد. پیترز به وجود هشت رابطه (علم گرایی، امپریالیسم علمی، اقتدارگرایی دینی، خلقت گرایی علمی، نظریه دوزبانی، توافق فرضیه ای، همپوشانی اخلاقی و عصر جدید معنویت) اشاره دارد و خود به رابطه توافق فرضیه ای برای گفتگو اذعان دارد. مک گراث هم به وجود سه رابطه اشاره دارد و خود رابطه گفتگو میان این دو را تصدیق می کند.
در دفاع از یک حکم جزمی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۳ شماره ۲۰
حوزه های تخصصی:
اچ. پی. گریس (H. P. Grice)، عضو شورای مدیریت دانشکدة سنتجان دانشگاه آکسفورد و پیتر. اف. استراسون (Peter. F. Strawson) استاد فلسفة دانشگاه آکسفورد بودند، سمتهایی که تا هنگام بازنشستگی آنها ادامه داشت. گریس و استراوسون در این نوشتار درصدد ابطال عقیدة کواین (Quine) هستند. کواین بر این باور است که تمایز تحلیلی ترکیبی (analytic synthetic distinction) معتبر نیست. استدلال آنها در برابر کواین این است که اگر ایدة ترادف (the idea of synonymy) بیمعنا است، در این صورت ایدة معناداری نیز اساساً بیمعنا است. گریس و استراسون استدلال میکنند که کواین نتوانسته است اثبات کند مفهوم تحلیلیّت (analycity) بیهوده و بیمعنا است.
پروفسور کواین در مقاله «دو حکم جزمی تجربهگرایی» تمایز فرضشده میان گزارههای تحلیلی و ترکیبی (analytic and synthetic statements)و دیگر ایدههای مربوط به آنها را نقد میکند و میگوید قائل به چنین تمایزی نیستیم. قصد داریم اثبات کنیم که نقدهای وی از این تمایز، ردّیة او را توجیه نمیکند...