فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۶۱ تا ۱٬۳۸۰ مورد از کل ۵٬۳۸۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
پرسش گری از خدا و جهان آفرینش توسط لودیگ ویتگنشتاین یکی از پر رمز و رازترین و در عین حال کم دامنه ترین کنش های فلسفی اوست که واکاوی حدود و ثغور آن می تواند در روشن شدن بسیاری از زوایای فکری این فیلسوف مؤثر باشد. خدای ویتگنشتاین، در دیدگاه اولیة او، آشکارگی در عالم ندارد. او در بررسی دقیقی به بی نسبت بودن زبان و تعابیر متافیزیک، اخلاق و مواردی از این سنخ، با جهان پیرامون می رسد و وجود هرگونه سخن محصلی را در این باره مردود می داند. اما تدقیق مرزهای جهان و زبان توسط وی و نوع چیدمان نسبت های زبانی تسری داده شده به رابطة خدا و جهان، علی رغم پی ریزی بنیانی موضوع، چندان کاربرد عملی ندارند. به نحوی که شیوة پردازش ویتگنشتاین در این عرصه تبدیل به نسخه ای شده که وی آن را بر اساس دل خواسته های زبان خویش ترسیم کرده است. می توان گفت که جدا از دعوی واقع گرایی و غیر واقع گرایی در تحلیل موضع وی، رویکرد او در این عرصه رویکردی انتزاعی و البته از حیث مفهومی معنویت گرایانه به شمار می آید.
هم سنجه ناپذیری در اندیشة توماس کوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مناقشه برانگیزترین موضوعات در فلسفة علم توماس کوون، مفهوم هم سنجه ناپذیری است. مفهومی که کوون ابتدا برای مقایسه میان نظریه های جانشین به کار گرفت. هنگامی که کوون این مفهوم را توسعه بخشید افراد زیادی دیدگاه او را به چالش کشیدند و از این رو کوون بر آن شد تا دیدگاه خویش را اصلاح کند، به گونه ای که از زمان طرح این مفهوم تا آخرین روایت کوون از آن، می توان دو موضع را در اندیشة او یافت که با موضعی انتقالی از یک دیگر جدا می شوند. در روایت اولیه، مفهوم هم سنجه ناپذیری با مفهوم پارادایم و انتقال انقلابی میان آن ها مرتبط است. به دلیل این که هریک از پارادایم ها روش ها و الگوی مسائل متفاوتی دارند نمی توان میان آن ها مقایسه و داوری کرد؛ منتقدان چنین دیدگاهی را ناعقلانی یافتند. زیرا اگر هیچ معیاری فراپارادایمی وجود نداشته باشد چگونه می توانیم نظریه ای را عقلانی بدانیم. کوون با اصلاح دیدگاه خویش در موضع انتقالی تلاش می کند که هم سنجه ناپذیری را با تعین ناپذیری ترجمه مرتبط سازد، اما با وجود برخی مشکلات، از این موضع نیز گذر می کند و روایت متأخر خویش را مطرح می سازد؛ او در موضع متأخر مدعی می شود که به دلیل این که نظریه ها ساختارهای متفاوتی را برای رده بندی گونه های طبیعی به خدمت می گیرند، نمی توان واژگان نظریه ها را به طور کامل به یک دیگر ترجمه کرد.
کثرت گرایی جان هیک و نظریه ارجاع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جان هیک فیلسوف دین فقید قرن بیستم، به نظریه پردازی در باب مسئلة تنوع و کثرت دینی شهرة آفاق است. او با اتخاذ مبادی و مبانی گوناگون معرفت شناختی فلسفی سعی در طرح فرضیه ای تبیینی دارد که به باور او بهترین تبیین تکثر در جهان واقعی را ارائه دهد. هیک به لحاظ هستی شناختی وجود واقعیت غایی مستقل از ذهن و زبان را (البته در قالب رئالیسم انتقادی) می پذیرد، اما رئالیسم فقط سویه هستی شناختی ندارد و دارای سویه های معرفت شناختی و دلالت شناختی نیز است. از این جهت هیک راه ناهموار و دشواری را باید طی کند. در این مقاله با تحلیل دیدگاه کثرت گرایانه او در تبیین تجربه دینی و معرفت شناسی آن، نشان می دهیم وی با پذیرش نظریة توصیفی (فرگه راسلی) ارجاع (دلالت) به گونه ای ناواقع گرایی هستی شناختی تن می دهد. ما با اشاره به لوازم و پیش فرض های مصرح و غیر مصرح هیک در باب ارجاع و دلالت، از امکان التزام به این لوازم بر طبق دیدگاه هایی که خود هیک اتخاذ کرده است، پرسش می کنیم. پرسش این است که نظریه ارجاعی که هیک در باب واقعیت دینی می پذیرد او را به منظری سازگار با دیدگاه رئالسیتی اش می رساند یا خیر؟
الهیات ایجابی و سلبی درنظر مایستر اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحثِ «الهیات ایجابی و سلبی»، دو جریان متقابلی که در طول تاریخ تفکرِفلسفی در باب خدا هر یک متفکران بزرگی را از آنِ خود کرده اند، بحث از یکی از مهم ترین وجوه رابطة
معرفت شناختی انسان و خداست. مقالة حاضر به بحث از تلقی ""مایستر اکهارت""
(Meister Eckhart) (حدود1260-1328م)، عارف بزرگ مسیحی، در باب این دو رویکرد ایجابی و سلبی می پردازد. در این مقاله، در ابتدا باتوجه به تعابیر اکهارت هر دو الگوی سلبی و ایجابی در منظومة فکری این متفکر اجمالاً برجسته می شود. سپس برای هماهنگ کردن این دو سنخ تعبیر متعارض پیشنهاداتی طرح و مورد ارزیابی قرار می گیرد. پس از آن، از آنجا که جمع شایستة میان این تعابیر متعارض تکلف آمیز می نماید، هر دو الگو در منظومة فکری اکهارت به رسمیت شناخته شده، و سپس در دو بخش بعدی مقاله هر یک از این دو رویکرد سلبی و ایجابی تفصیلاً مورد بحث و ارزیابی انتقادی قرار می گیرد. پس از آن در بخش
«جمع بندی و خاتمه» از وجهه نظر تبیینی دیگری برای تبیین این تعارض ها از طرقی مانند تفکیک تاریخی و تفکیک میان مقام های بحث تلاش می شود. در پایان نیز به آبشخورهای فکری مختلف و علائق و تعلقات متفاوتی اشاره می شود که ازجمله این دو رویکردِ متعارض اکهارت ریشه در آن ها دارند.
تمایز عدالت در ادبیات لیبرالیستی و ادبیات اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مفروض بنیادین در این گفتار مبتنی بر تمایز جوهری میان دو مکتب معرفتی عقیدتی اسلام و لیبرالیسم است. اسلام مکتب وحیانی و لیبرالیسم ایدئولوژی انسانی است. در بیان تمایز ذاتی میان این دو مکتب، مطالعه ای تطبیقی در موضوع عدالت انجام شده است. در این مطالعه، معلوم گردید که مفهوم بنیادین و اصیل در لیبرالیسم، آزادی فردی است. به هر میزان که لیبرالیسم بر آزادی های فردی پافشاری کرده، عدالت بیشتر به حاشیه رفته است. اما در اسلام، پس از اصل توحید، عدالت در کانون تفکر اسلامی جای دارد. مؤمنان به عدالت ورزی فرا خوانده شده اند. بنیاد حکومت اسلامی بر عدالت است. چنان که امیر مؤمنان علی(ع) بیعت با مردم مدینه را تنها به شرط اقامه قسط و عدل پذیرفتند.
جنبش های نوپدید معنوی: دین یا عرفان؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
برای یافتن گویاترین تعبیر معنویت گرا یی های نوپدید، ابتدا باید معنای دین و عرفان را به درستی بررسی کنیم. به نظر می رسد «دین»، تجربة مواجهه با امر قدسی است و لزوم هماهنگی انسان با آن و این مواجهه و هماهنگی، در مجموعة منسجمی شامل ابعاد نظری، عملی و اجتماعی خود را آشکار می سازد. «عرفان» نیز رویکردی شهودی، باطن گرا و غالباً وحدت وجودی است که در بافت دین خاصی قرارمی گیرد و انسان های عارف را به عمق آموزه های رهایی بخش و تعالی آفرین آن دین رهنمون می سازد. با این تعاریف، جنبش های نوپدید معنوی، بیشتر به تعریف و خصوصیات «دین» نزدیک اند تا «عرفان». توضیح آنکه درون مایة اصلی این جنبش ها، «معنویت»، آن هم از نوع «معنویت نوین» است. «معنویت نوین» اعتقاد و احساساتی عمیق نسبت به روح آدمی و ارزش های غیرمادی زندگی انسان است. این نوع معنویت، خود را از دین سنتی مستقل کرده و حتی با آن به رقابت پرداخته است؛ در نتیجه، به دو وجه، «دین» خوانده می شود: یکی با تسامح و مجاز (چرا که همچون دین سنتی، به ارضای نیازهای دینی انسان ها پرداخته است)؛ و دیگری به جهت اینکه کمابیش بر اجزای ذاتی و عرضی مفهوم «دین» مشتمل است.
مقایسه دیدگاه تکثرگرایی دینی هیک با دیدگاه انحصارگرایی دینی پلنتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله مقایسه و ارزیابی دیدگاه جان هیک و آلوین پلنتینگا در مورد مسئله ی تنوع دینی است. هیک در تبیین دیدگاه تکثرگرایی خود، مشکلات انحصارگرایی و شمول گرایی دینی مسیحی را طرح کرده، و تنها راه خلاصی از این چالش ها را نگاهی کثرت گرایانه به ادیان معرفی می کند. وی با تأکید بر تحول رستگارآفرین از خود محوری به خدا محوری، به عنوان گوهر اصلی دین، اختلاف ظاهری میان ادیان و دعاوی آن ها را ناشی از بی توجهی به زبان سمبلیک دین می داند. پلنتینگا برخلاف هیک، اختلافات موجود بین ادیان را دلیلی بر تناقض آمیز بودن موضع کثرت گرایی، و حقانیت انحصارگرایی دینی تلقی می کند. وی در تبیین و دفاع از موضع انحصارگرایانه خود، دو دسته از انتقادات اخلاقی و معرفتی را مورد بررسی قرار داده و به رد آن ها می پردازد. پلنتینگا، به کمک نظریه کارکرد گرایی صحیح خود، و با وام گرفتن از الگویی معروف به الگوی آکوئیناس-کالوین، به اثبات اعتبار معرفتی موضع انحصارگرایی می پردازد. از مقایسه این دو نظریه و ارزیابی استدلال ها و مبانی آن ها، به نظر می رسد که اشکالات عمده ای بر هر دو دیدگاه، به ویژه به لحاظ توجیه معرفت شناختی آن ها، وارد است و هیچ کدام از توجیه معرفتی مناسبی برخوردار نیستند. با این وجود، به نظر می رسد، نظریه هیک، به جهت تأکید بر تسامح بین پیروان ادیان، از جذابیت بیشتری نسبت به دیدگاه انحصارگرایانه پلنتینگا، بر خوردار است.
صدق؛ حقیقت، گستره و چگونگی مطابقت (با تمرکز بر دیدگاه برگزیده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزون بر معیار صدق، تبیین و تحلیل حقیقت آن نیز در عصر حاضر در سطحی گسترده در معرفت شناسی، کانون توجه قرار گرفته و نظریه های گوناگونی درباره آن ارائه شده است. در این مقاله با تمرکز بر دیدگاه برگزیده درباره نظریه مطابقی صدق و به منظور شرح آن، از میان انبوه مباحث، ابتدا صدق خبری (کلامی) و صدق مُخبری را بررسی می کنیم. در ادامه به قلمرو یا گستره صدق می پردازیم و درباره اختصاص صدق یا کذب به قضایا و اتصاف ناپذیری علوم حضوری و عدم اتصاف تصورات یا مفاهیم به آنها بحث می کنیم. در پایان، پس از بیان ارکان سه گانه صدق در نظریه مطابقی صدق، چگونگی تحقق نسبت مطابقت را از نگاه خود تبیین می کنیم.
نقد و بررسى تحلیل معرفت از منظر کیث لرر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیث لرر که سرشناس ترین مدافع کنونى انسجام گروى در توجیه است، با اشاره به معانى سه گانه شناخت در زبان انگلیسى و تعیین معناى سوم، یعنى تصدیق برخى اطلاعات به منزله معرفت موردنظر در معرفت شناسى، این تحلیل لغوى را بسنده نمى داند؛ ازاین رو به تحلیل فلسفى حقیقت شناخت پرداخته، برخلاف دیدگاه رایج در معرفت شناسى مغرب زمین، افزون بر سه عنصرِ باور، صدق و توجیه، عنصر چهارمى را با عنوان الغاناپذیرى در کار مى آورد. وى حقیقت صدق را علامت زدایى دانسته، به جاى شرط باور نیز شرط پذیرش به هدف احراز حقیقت و اجتناب از خطا را قرار مى دهد. سپس مقصود از توجیه را داشتن دلیل و شواهد کافى براى پذیرش اعلام مى کند و سرانجام براى فرار از اشکال مشهور گتیه، شرط الغاناپذیرى را به مؤلفه هاى سه گانه شناخت مى افزاید. به اعتقاد نگارنده، عناصر چهارگانه تحلیل لرر اشکالاتى دارند، از جمله اینکه تفسیر صدق به علامت زدایى ناتمام است. در شرط پذیرش نیز میان تصدیق قلبى و تصدیق ذهنى خلط شده است. در شرط توجیه نیز ابهاماتى در کلام لرر مى توان یافت.
از اخلاق عامیانه تا فلسفه اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توده افراد در قضاوت های اخلاقی خود از ساز و کاری پیروی می کنند که تا حد زیادی با قواعدی که فیلسوفان اخلاق بیان می کنند متفاوت است، چیزی که ما آن را اخلاق عامیانه می نامیم. توده افراد هنگام قضاوت اخلاقی، بیش از همه به مقدورات اخلاقی انسان توجه دارند و از هیچ کس انتظار اخلاقی زیستن کامل را ندارند. توده افراد پیشاپیش مفروض می دارند که اخلاقی زیستن کامل مطلوبی است فراتر از مقدورات اخلاقی آدمی. این فرض ناگفته و نانوشته بنیاد کنش های اخلاقی توده افراد را تشکیل می دهد. در مقابل، به نظر می رسد نظام های اخلاقی برآمده از اندیشه فلاسفه اخلاق به طور پیشینی شکل گرفته اند و با درنظر داشتن یک انسان اخلاقی آرمانی، از انسان ها انتظار دارند که به چنان جایگاهی دست یابند. این پیش فرض به ارائه نظریه هایی در قلمرو فرااخلاق و اخلاق هنجاری منجر می شود که با تعیین معیارهای بسیار سخت گیرانه که با زیست عملی کمتر کسی مطابقت دارد، انسان ها را از زیستن در مطابقت کامل با چنان معیارهایی ناامید می سازند. به نظر می رسد که ضروری است فیلسوفان اخلاق مسیر خود را یکسره تغییر دهند و نظرورزی خود را در درجه نخست با عطف نظر به مقدورات اخلاقی انسان ها آغاز نمایند. در این مقاله نشان داده شده است که نظرورزی سهل-گیرانه در قلمرو اخلاق سطح اخلاقی بودن کل جامعه را بیشتر افزایش می دهد تا نظرورزی های سخت گیرانه. بنیاد این تغییر رویکرد به اخلاق بر پیوندی استوار است که ضرورتاً میان روانشناسی اخلاق و فلسفه اخلاق وجود دارد، پیوندی که با پیشرفت علوم، بیشتر مورد توجه و التفات فلاسفه اخلاق قرار می گیرد. البته این ایده ای است خام و اولیه که طبیعتاً با ایرادات و خلاءهایی مواجه است.
بررسی و نقد معرفت شناسی دینی برند بلانشارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برند بلانشارد، یکی از فیلسوفان معاصر است که شهرت او، بیش از همه مرهون آرای او در حوزة معرفت شناسی دینی است. وی، به طور جدّی از عقل گرایی و بیّنه گرایی در معرفت شناسی دینی دفاع می کند و در این راستا، ایمان گرایی را مورد نقد جدّی قرار می دهد. او عقلانی بودن را مشخصة اصلی همة اقسام باورها، شامل باورهای دینی، می داند. با این حال، بلانشارد در نظام ایدئالیستی خود جایی برای مفهوم مبدأ عالم باز می کند؛ مفهومی که با برداشت سنتی و رسمی ادیان از مفهوم خدا قابل جمع نیست. در این مقاله نشان داده شده که بیّنه گرایی بلانشارد، در مواردی بسیار افراطی است و با جریان غالب در دورة معاصر چندان هم خوانی ندارد. وی مدعیاتی را مطرح می کند که امروزه قابل بحث است؛ از جمله معتقد است که در قرن بیستم، غلبة نگاه علمی باعث شده تا نگاه دینی (در معنای سنتی آن) میدان را به حریف واگذار کند.
مقایسة مفهوم صالح در قرآن با مفهوم صدیق در مزامیر داوود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن علوم قرآنی کلیات مفهوم شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
قرآن کریم در آیة 105 سورة انبیا از زبور این گونه نقل می کند: «صالحان زمین را به ارث می برند.» در کتاب مقدس، مشابه این نقل قول را می توان در میزمور 37:29 یافت: צַדִּיקִיםיִֽירְשׁוּ־אָרֶץוְיִשְׁכְּנוּלָעַדעָלֶֽיהָ. مقایسة این دو نقل نشان می دهد که در قرآن «صالح» معادلِ واژة «צַדִּיקִ» (صدیق) در زبان عبری به کار رفته است. این همسان سازی قرآنی این اجازه را می دهد که به مقایسة این دو واژه در قرآن و مزامیر بپردازیم. مقایسة کاربردهای «صالح» در قرآن و «צַדִּיקִ» (صدیق) در مزامیر نشان می دهد که: 1. صدیق در مزامیر عموماً یا برای وصفِ خداوند به کار رفته است، یا وصفِ انسان؛ و صالح در قرآن عموماً یا برای وصفِ عملِ انسان به کار رفته است، یا برای وصفِ انسان؛ 2. این دو واژه- تا جایی که در وصفِ انسان به کار رفته اند- دلالت معنایی مشترکی در قرآن و مزامیر دارند؛ و 3. کاربرد قرآنی- زبوریِ این مفهوم را می توان با مفهوم «اصطفای الاهی» مرتبط دانست.
اخلاق در اسارت ژن ها؛ بررسی نظریات ریچارد داوکینز در مورد اخلاق مبتنی بر نظریه تکامل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داوکینز به عنوان زیست شناسی تکامل گرا درباره موضوعات مختلفی غیر از زیست شناسی اظهار نظر کرده که اخلاق ازجمله آنهاست. وی در آرای خاص خود در زمینه اخلاق از دانش هایی چون زیست شناسی اجتماعی، روان شناسی تکاملی و ژنتیک بهره می برد. مهم ترین وجه نظریه پردازی داوکینز نفی تمایز اخلاقی انسان از حیوانات است. دغدغه او برای پرداختن به موضوع اخلاق ناشی از انگیزه نفی کارکرد های اخلاقی دین است. افزون براین، از آنجا که نبودِ قدرت تبیین کنندگی نظریه تکامل درخصوص اخلاقی بودن انسان، به عنوان یکی از نقایص این نظریه مطرح شده، داوکینز می کوشد این اشکال را به گونه ای برطرف نماید. مقاله حاضر این تلاش داوکینز را گزارش و تحلیل می کند.
نسبت انسان و حقیقت از منظر فیلسوفان مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دوره مدرن بهلحاظ معرفتشناختی دارای اهمیت خاصی است؛ زیرا از یک سو نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در آن فیلسوفان مدرن چون دکارت، کانت و نیچه نقش زیادی داشتند و از دیگر سو انسان توانست محور و ملاک فهم و تفسیر حقیقت گردد. در واقع در این دوره خودبنیادی معرفتشناختی انسان نقش بسیار مهمی در نگاه به کل هستی دارد. دکارت با محوریت اندیشه کوژیتو، روش ریاضی و عقلگرایی، و ملاک تصورات واضح و متمایز، کانت با مقولات پیشین، انقلاب کپرنیکی، محوریت عقل انسانی در اخلاق و دین، نیچه با تمرکز بر اراده معطوف به قدرت، ارزشگذاری مجدد و نهیلیسم، و سارتر با نشاندن انسان بهجای خدا در سیر تکاملی تدریجی، در خودبنیادی معرفتشناختی و محوریت انسان در فهم یقین و حقیقت نقش زیادی داشتند. نتیجه این نظام فکری، بدفهمی یا غفلت از امور ماورای طبیعی، دین و اخلاق و محدود کردن انسان به تمشیت حیات دنیوی بود.
بررسی و نقد الاهیات سلبی دیونیسیوس در پرتو رهیافت قرآن و احادیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی آباء کلیسا (قرن 3 و 4)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص صفات واجب
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن توحید و اوصاف الهی در قرآن
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
مهمترین بعد اسماء و صفات الهی جنبه معناشناختی آن است. تفسیر انسان از این جنبه اسماء و صفات، بر نوع ارتباط انسان با خداوند تاثیر عمیقی خواهد داشت، زیرا شناخت خدا و سخن گفتن با او از طریق اسماء و صفات خداوند است. این جهت از اسماء و صفات به این پرسش پاسخ می دهد که چگونه می توان درباره صفات خداوند سخن گفت و این صفات چه نسبتی با صفات انسان دارند؟ نوشتار پیش رو، به روش تحلیل گزاره ای دیدگاه دیونیسیوس، برجسته ترین نماینده الهیات سلبی در مسیحیت را درباره معنا شناسی اسماء الهی با تکیه بر رهیافت قرآن و حدیث می کاود. حاصل این پژوهش، این که در جنبه اثبات در الگوی دیونیسیوس مؤلفه های شناخت فطری- قلبی و سیر انفسی که در رهیافت قرآن و حدیث از اهمیت شایانی برخوردار بود، مطرح نشده و از دو جنبه نفی الگوی قرآن و حدیث؛ یعنی تباین آفریدگار و آفریدگان و به تصور در نیامدن پروردگار نیز تنها به جنبه اخیر پرداخته است. هرچند با طرح آخرین روش؛ یعنی کلام عرفانی و نفی روش های ایجابی و سلبی توسط وی، این موارد وفاق را نیز نمی توان لحاظ کرد.
نقد دیدگاه هوبرت دریفوس مبنی بر تقدم هایدگر بر کوهن در طرح علم هنجاری و انقلاب های علمی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد اثبات این مطلب است که بر خلاف ادعای هوبرت دریفوس مبنی بر تقدم هایدگر بر کوهن در طرح ایده علم هنجاری و انقلاب های علمی، هیچ رابطه ای میان دیدگاه فلسفی هایدگر در باب علم مدرن و فلسفه علم کوهن وجود ندارد و بنابراین، نوبت به سخن گفتن از تقدم هایدگر بر کوهن در مباحثی که مطرح شد نمی رسد. برای نیل به این مقصود، ابتدا دیدگاه هایدگر درباره ماهیت علم مدرن را مطرح می کنیم. سپس به تبیین و نقد دیدگاه دریفوس درباره تقدم هایدگر بر کوهن در بحث از علم هنجاری می پرداز یم. بعد از آن، نظر دریفوس در باب تقدم هایدگر بر کوهن در طرح ایده ی انقلاب علمی را نقد و بررسی می کنیم و در پایان نتیجه گیری حاصل از مطالب مطروحه را بیان می نماییم.
اصل عدم قطعیت در تصویر فلسفی و الهیاتی
حوزه های تخصصی:
اصل عدم قطعیت ورنر هایزنبرگ با رویکرد حاکمیت قانون احتمال در جهان در یک نگاه فلسفی و الهیاتی مسائل مهمی را پیش روی ما می نهد. از جمله آن که اولاً رابطه آن با قانون علّیت بر چه نحو است؟ ثانیاً چه تعاملی میان عدم قطعیت و مسائل کلامی ای همچون وجود خدا و اختیار وجود دارد؟ آیا نظریه مذکور توانایی اثبات چنین مسائلی را دارا می باشد یا به عکس، آن ها را رد می کند؟ در این بررسی آنچه به طور کلی بدست می آید، آن است که نظریه عدم قطعیت هایزنبرگ، علیت را مردود شناخته و البته به شیوه خودش یعنی با دادن نگاهی فروتنانه در تفاسیر علمی و روشن کردن این که با وجود عدم موجبیت در رفتار پدیده های عالم، تکیه بر نظریات علمی در توجیه آنها عمل ناقصی است؛ پای خدا را با کارکرد آفریننده و مهار کننده عدم تعیّن ها به میان می کشد. و همچنین طبق این نظریه در جایی که عدم قطعیت حاکم است، جا برای اختیار و اراده باز می شود. در پایان نویسنده در بیان موضع خود با نقد نظریه عدم قطعیت، از حاکمیت قانون علیت در عالم، سخن گفته و نشان داده که آن به هیچ روی منافاتی با مسئله اعتقاد به خدا و اختیار نخواهد داشت.