فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۴۱ تا ۳۶۰ مورد از کل ۴۰۵ مورد.
منبع:
منظر دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۸
3 - 3
حوزه های تخصصی:
مرکز از مفاهیم کلیدی تمدن های باستانی است که در تبیین جهان به نقش آسمان و آفریننده غیرمادی در ایجاد هستی باور داشتند. در زبان فارسی این پدیده را «هسته» نامیده اند که به معنای عنصر هستی بخش است. مانند هسته میوه که درخت مثمر را پدید می آورد. علوم تجربی نیز از تمرکز قابلیت باروری موجودات در هسته آنها در قالب ژن و ترکیبات دیگر یاد می کند و بر اصالت هسته در پیدایش موجودات تأکید دارد. به تأسی از قانونمندی حاکم بر موجودات طبیعی که وجود، بقا، تکثیر و توالد آنها وابسته به هسته است، در محصولات انسانی نیز به وجود هسته به عنوان پدیدآورنده و نگهدارنده محصول اعتقاداتی وجود دارد. از جمله در پدیده شهر به عنوان یکی از عالی ترین محصولات انسان ساخت، مرکز که نقطه تأسیس و آغاز هستی شهر است، نقش هسته را ایفا می کند. در دنیای مدرن و با تفسیر لایه ای شهر، نظام سنتی وحدت گرا و متمرکز که بر رشد هسته و پدیدآوردن کلیت شهر مبتنی بود، کنار نهاده شد. شهر مدرن از همجواری لایه های کارکردی شهر بدون وابستگی به تاریخ تأسیس و بی اعتنا به ارتباط های وجودی میان اجزای شهر پدید آمد. در حالی که در شهرهای ارگانیک، به معنای زنده، شهر از رشد هسته و ایجاد اندام های ثانویه تحت اثر استعداد موجود در هسته و نیازهای جدید حیات شهری پدید می آید. تمدن ایران به مثابه قدیمی ترین تمدن زنده انسانی، در پرتو فرهنگ اسلام توانسته نمونه های عالی از شهر را پدید آورد. شهر ایرانی دوره اسلامی در فضایی رشد کرد که ابزارهای مدیریت کمی، مانند امروز در اختیار نبود. از آنجا که فرآیند حاکم بر پیدایی و رشد شهر مبتنی بر «هستی بخشی» به فضای زیسته و براساس رشد ارگانیک هسته به مثابه عنصر جوهری شهر بود، توانست به تولید شهرهای متعالی منجر شود. ویژگی مهم شهر ایرانی دوره اسلامی، وجود محلات به عنوان زیرسیستم و کل های کوچک در شهر است. هر یک از آنها به نوبه خود از یک مرکز تغذیه می شوند که هم مولد و هم عامل بقای محله است. درک مفهوم یکه و یگانه محله به مثابه یک کل، وابسته به وجود ویژگی هایی است که مهمترین آنها مرکزمحله است. وجه مادی محله، متکثر و فاقد وحدت است؛ خانه ها، راه ها و خدماتی پراکنده در میان آنها. حس یکپارچگی و وحدت از این فضای متکثر محصول خوانش و ادراک ناظر از آن است. چنانچه ناظر بتواند وحدتی در میان عناصر متکثر ادراک کند، محله متولد شده است؛ والا یک پهنه شهری است. مهمترین عاملی که به ظهور مفهوم کل در میان اجزای متکثر محله کمک می کند، وجود مرکز است. مرکزمحله فضای مشترک و تعاملی اهل محله است که در ادراک آنها از مفهوم محله مشترک است. همگرایی فهم شهروندان از محیط که به واسطه مرکز صورت می گیرد، به تولد مفهوم یگانه محله می انجامد. لذا نقش مرکزمحله را بیش از یک کانون خدماتی یا تقسیم دسترسی بلکه به عنوان هستی بخش باید به حساب آورد. آنچه که از محله به مثابه یک کل فهم می شود، هستی واحد آن است نه اجزای متکثرش. وجود اجزا برای تحقق محله شرط است اما امکان ادراک یکپارچه شرط لازم دیگر آن است. لذا محله را باید مبتنی بر دو رکن اجزای مادی و حالت یگانه آن دانست. اولی از عناصر محل پدید می آید و دومی از سازمان فضایی و نوع ارتباط میان عناصر. فهم سازمان و ارتباط اجزا عمل ذهن است که به تولید منظر منتهی می شود. منظر خوانش ذهن از عینیت ملموس است. منظر، «هست شده»ای کلی ادراک شده است. در میان عوامل هستی بخش محله، نقش مرکز از بقیه اصیل تر است. از این رو با تضعیف مرکز محله، هستی محله و ادراک یگانه آن میان اهالی به ضعف می گراید و با تقویت مرکز، محله استوار و زنده می شود.
مقیاس های تعاملِ منظر شهری با اکولوژی شهری در برنامه های توسعه شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۹
58 - 73
حوزه های تخصصی:
شهرهای سنتی ایران بر طبق شواهد و متون، برگرفته از دوگانه انسان/طبیعت و تعامل این دو با یکدیگر است که محیط مصنوع به مثابه منظر شهری را تولید می کند. با توسعه شهرنشینی متکی بر دستاوردهای تخصص های علمی، صنعت و تکنولوژی، توسعه کالبدی شهرها برمبنای علم مدرن، میان دوگانه انسان/طبیعت در محیط زیست و کالبدِ شهر فاصله ایجاد نمود. پیروِ اقدامات توسعه محور مبتنی بر کالبد، علومی نظیر منظر با «نگرش عدم جدایی اُبژه و سوژه»، و اکولوژی در توسعه شهری با «نگرش تداوم اکوسیستم های طبیعی در شهر» شکل گرفتند. پژوهش پیشِ رو در تلاش است براساس مفهوم منظر شهری و مفهوم اکولوژی شهری به راهبردهایی در حوزه چالش انسان فرهنگی و محیط زیست در برنامه های توسعه شهری دست یابد. پژوهش در زمره پژوهش های توسعه ای-کاربردی است که در تلاش است در تعامل چالش مفهوم منظر شهری و اکولوژی شهری در برنامه ریزی های مرتبط با توسعه شهر به راهبردهای میان رشته ای دست یابد، به گونه ای که در مقیاس های متعدد صدق کند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که لایه های منظر شهری و اکولوژی شهری، در سه مقیاسِ خُرد، میانی و کلان، در ابعاد عینی-ذهنی، رابطه تعاملی برقرار می کنند. مجموعه تجارب انضمامیِ ساکنین در مواجهه با کالبد شهر، ایجاد تصاویر ادراکی-خاطره ای براساس نشانه های طبیعی و مصنوع شهری و ایجاد قلمروهای ادراکی از محیط زیست شهری، مؤلفه های حاصل از این تعامل هستند که چنانچه دربرنامه های توسعه شهری، راهبردهای قابل تبیینی جهت شکل گیری آن ها تدوین شود منجر به شکل گیری دو لایه منظر شهری و اکولوژی شهری در ساختار شهرهای معاصر شده و هم سویی انسان/طبیعت میسر می شود. به عبارتی محیط زیست شهری بخشی از منظر ذهنی شهروندان از شهر را شکل می دهد و به عنوان یک عنصر منظرساز شهری در اذهان عمومی نهادینه می شود.
بازنگری نقش هوش مصنوعی در خلق آثار هنری اصیل، مطالعه موردی: آثار نقاشی هارولد کوهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم بهمن ۱۴۰۲ شماره ۱۲۸
57 - 68
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: کاربرد روزافزون هوش مصنوعی در حوزه هنرهای تجسمی منجر به ایجاد آثار هنری بدیع و متنوعی شده است. با این حال، علارغم اقبال گسترده هنرمندان به استفاده از این فناوری کماکان جایگاه و اهمیت آن در خلق اثر هنری مورد ارزیابی دقیقی قرار نگرفته است. از جمله پرسش های محوری در این خصوص ناظر به نقش هوش مصنوعی در شکل گیری آثار هنری اصیل می باشد. اهداف پژوهش: هدف این پژوهش بررسی نقش و اهمیت هوش مصنوعی در ایجاد آثار هنری اصیل می باشد. به این منظور مشخصا آثار هارولد کوهن که از پیشگامان به کارگیری هوش مصنوعی در هنر نقاشی است مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. از اینرو در بخش نخست مفهوم هوش مصنوعی به اختصار بیان می گردد. سپس آزمایش فکری اتاق چینی که از برجسته ترین آزمون های مربوط به هوش مصنوعی است به عنوان ابزاری برای بررسی عملکرد ماشین "آرون"، ساخته هارولد کوهن، استفاده خواهد شد. در این آزمون "خلاقیت"، "آگاهی" و "تجربه" به عنوان مولفه های اصلی تولید آثار هنری اصیل مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت. در ادامه اشکالاتی در ارتباط با نقش مولفه های نام برده در عملکرد آرون برشمرده خواهد شد. نهایتا سعی می شود با ارئه صورت بندی جدیدی از این مفاهیم بنیادی نشان داده شود علارغم ایراداتی که به آثار تولید شده توسط آرون وارد است، او نقشی انکار ناپذیر در خلق اثر هنری دارد.روش پژوهش: این پژوهش به منظور ارزیابی عملکرد آرون در شکل گیری اثر هنری، رویکرد جان سرل و استدلال اتاق چینی او را مد نظر قرار داده است. نتیجه گیری: هوش مصنوعی نقش حائز اهمیت و غیر قابل انکاری در تولید آثار هنری اصیل، بدیع و خلاقانه دارد.
کاربست بازی وارسازی د ر فضاهای شهری جهت ارتقاء حضورپذیری کود کان اوتیستیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۸
52 - 65
حوزه های تخصصی:
شهر های امروز، د ر عین پیشرفت ها و توسعه ها د ر ابعاد مختلف خود ، از تأمین نیاز های قشر های خاصی عاجز ماند ه اند . یکی از این قشر ها کود کان، و به خصوص کود کانی است که از اختلال طیف اوتیسم رنج می برند . د ر واقع شهر ها بایستی به گونه ای برنامه ریزی و طراحی شوند که امکان حضور این قشر از افراد را فراهم سازند . این پژوهش با بررسی نمونه موارد ی از کشور های مختلف جهان، د ر زمینه بازی وارسازی فضاهای شهری خود و نیز با بررسی چند نمونه بازی وارسازی اوتیسم، جمع بند ی ای د ر زمینه برقراری ارتباط بین اوتیسم، بازی وارسازی و فضاهای شهری، بیان و پیشنهاد هایی را برای بازی گونه کرد ن فضاهای شهری برای کود کان اوتیستیک ارائه کرد ه است. این تحقیق، با رویکرد ی کیفی، از روش توصیفی-تحلیلی استفاد ه کرد ه و با گرد آوری نمونه موارد کاربرد ی و اجراشد ه د ر این زمینه، سعی د ر سنجش میزان مطلوبیت این موارد ، جهت استفاد ه از رویکرد بازی وار سازی شهری برای آسایش و آرامش بخشی به کود کان اوتیستیک د ر شهر های کشورمان د اشته است. نتایج حاصله، د ر قالب پیشنهاد هایی برای بازی وارسازی فضاهای شهری مناسب برای کود کان اوتیستیک ارائه شد ه تا فرایند بازی کرد ن د ر شهر، برای کود کان اوتیستیک با رعایت موارد روان شناختی، ذهنی و جسمی عملی شود .
خوانشی بر منظر خیابان های جنوب شرقی آسیا در قیاس با غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۳
54 - 63
حوزه های تخصصی:
خیابان ها بخش قابل توجهی از فضای عمومی آزاد در شهرها را تشکیل می دهند و به عنوان نمایندگان مهم فضاهای عمومی شهری شناخته می شوند. در تاریخ فرهنگ شرق و غرب نیز، خیابان یکی از مهمترین فضاهای عمومی بوده است. با این وجود، در حال حاضر شکاف نسبتاً عمیقی میان معنا و کارکرد خیابان در شرق و غرب وجود دارد که منجر به ایجاد مناظر شهری متمایزی میان شرق و غرب شده است. این پژوهش به بررسی تفاوت های منظر خیابان از جنبه های معنایی-ادراکی، عملکردی-فعالیتی و زیباشناختی (عناصر غیرکالبدی معماری شامل عناصر نیمه ثابت و متحرک) در خیابان در شرق (کشورهای جنوب شرقی آسیا) و غرب (آمریکای شمالی، اروپا و اقیانوسیه) می پردازد. روش تحقیق از نوع کیفی (کتابخانه ای و بر پایه مشاهدات نویسنده) است. یافته های تحقیق نشان می دهد با وجود آنکه منظر خیابان به عنوان پدیده ای عینی و ذهنی شناخته می شود، منظر خیابان در شرق و غرب از لحاظ نوع ادراک و جنبه های عینی و ذهنی با یکدیگر متفاوت هستند. منظر خیابان در شرق و غرب از جنبه های معنایی، عملکردی و زیباشناختی و در ویژگی هایی چون تنوع فعالیت، نظم، مرز میان فضای عمومی و خصوصی، الگوهای زمانی عملکردها، میزان به کارگیری حواس مختلف انسان و چگونگی انطباق پذیری و انعطاف پذیری فضا، با یکدیگر تفاوت های بارزی دارند.
جلفا، بازمانده ای از مفهوم محله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۰
52 - 61
حوزه های تخصصی:
جلفا یکی از قدیمی ترین محلات شهر اصفهان است که به منظور اسکانِ مسیحیانِ ارمنستان، در جنوب زاینده رود در زمان صفویه احداث شد. پس از گذشت ایام از زمان ساخت آن تاکنون، هرچند این محله مانند دیگر نقاط شهر دستخوش تغییرات بسیاری شده است، اما جزء معدود محلاتی است که هنوز پیشوند «محله» را با خود حمل می کند و شهروندان، به عنوان مخاطبین منظر شهر، «محله بودن» آن را به رسمیت می شناسند. اما سؤال این است که چه عامل(هایی) باعث شده این منطقه در مقابل فشارهای ساختارشکن ناشی از قرائتی از شهرسازی مدرن وارداتی، تاب آورد در صورتی که محله مشابه جویباره از این نظر فاقد موفقیت است؟ بی شک عوامل مختلفی باعث تشخص منطقه ای از شهر و تبدیل آن به محله می شود اما در پژوهش پیش رو با نوعی خاص از محله اقلیت نشین مواجه هستیم که برخلاف نظریات بسیاری از جامعه شناسان و انسان شناسان معتبر، از رونق فراوانی بهره مند است. با بررسی منابع کتابخانه ای و اسناد، بازدید میدانی و با بهره گیری از رویکرد کل نگر منظر و به مدد جامعه شناسی و انسان شناسی تاریخی، مشخص شد که تهدیدِ اقلیت بودن در این محله، به فرصت تبدیل شده و باعث ایجاد هم بستگی و حس تعلق خاطر نسبت به محله گردیده است (این امر مورد تأیید صاحب نظران نیز هست). اما با مقایسه ناحیه دیگر اقلیت نشین در اصفهان همان دوران، یعنی محله «جویباره» (یهودیه سابق)، نکته حائز اهمیت این است که تنها هم بستگی ناشی از اقلیت بودن کافی نبوده و هنگامی که قدرت، ثروت و آزادیِ عمل از جانب حکومت به همراه عوامل فرهنگی (از بیرون)، به کمک این هم بستگی (از درون) بیاید، محله ای سرشار از پویایی و پیشرفت را به ارمغان خواهد آورد. پژوهش پیش رو به دنبال بررسی و تحلیل برخی از مهم ترین عوامل موفقیت جلفا در محله بودن به نسبت جویباره است. عواملی که شاید بخشی از مؤلفه هایی باشند که به رونق و احیا مفهوم محله کمک می کنند.
منظرِ حصار، از نمود تا نماد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۰
3 - 3
حوزه های تخصصی:
در تعریف منظر آمده که محصول تعامل انسان با محیط و جامعه با تاریخ است. «نمود»، شرح این محصول است. محصولی که تدریجاً و در اثر میل به ثبات و تداوم استقرار در مکان پدید می آید. در مقابل «نماد» محصول اراده انسان برای بیان مفهوم موردنظر اوست؛ برپایه علامتی قراردادی باشد یا نشانه ای طبیعی. شهرهای ایران و پیش از آنها قلعه های کوچک در محیط های روستایی مهم تر از هرچیز با حصار خود تبیین می شدند. مرزی که درون و بیرون را از یکدیگر تمیز می داد. تفکیک محیط به دو عرصه درون، محل زندگی و تعاملات آن و بیرون، طبیعت رها. حصار درعین حال که مدافع درون بود در برابر دست اندازی بیگانگان بیرون، حامی محیط ساکنان آن بود در مقابل طبیعت خشن. تعارض دو دنیا در دو طرف حصار آن قدر بارز بود که حصار را به نمود مهم حیات بدل می ساخت، آن بود که زندگی را در پس خود ممکن می کرد. در دوسوی دیوار دو منظر متفاوت فهم می شد، یک طرف آبادی و حضور انسان و طرف دیگر خالی از مداخله. هرچه باغ و خانه بود درون حصار و هرچه بیابان بود در بیرون. خیابان دربرابر بیابان. حصار مرز تمیز این دو نمود بزرگ منظر بود. منظر شهری درمقابل منظر طبیعی، عرصه زندگی انسانی دربرابر طبیعت وحشی. تعارض دو منظر که در نمود حصار به ظهور می رسید، تدریجاً زمینه رشد مفاهیم وابسته شد. حصار دیگر فط نمود مناسب سازی زندگی انسان نبود، بلکه مظهر قدرت و اشرافیت هم خوانده می شد. مزارع و باغات در بیرون حصار توسعه پیدا کرد و رفته رفته مهاجرین جدید و رعایای حصارنشینان در بیرون آن ساکن شدند. محله هایی در بیرون حصار تشکیل و رسماً محله بیرون خوانده شد. در رویارویی های اجتماعی، بعضاً گتوهای هم کیشان غیر حاکم در بیرون حصار مکان یابی شد. محله زرتشتیان زریسف کرمان در پشت دروازه شهر از جمله آنها بود. این جدایی گزینی که ناشی از طبقاتی شدن اجتماعی بود، پیش از اسلام رسمیت بیشتری داشت. شهرهای ساسانی ویژه کاست های خاصی بود که حصار، نماد مشترک قلمرو آنها بود. درون، شارستان و بیرون، ربض با حصاری در میانه از هم جدا می شدند. اساساً بیرون حتی شهر نیز خوانده نمی شد. نخستین مداخله اسلام در شهرهای ایران، تخریب حصار به مثابه نماد برتری جویی و ضدیت با عدالت بود. آن قدر وجه نمادین حصار قدرت داشت که ارزش های نمودی و کارکردی آن مورد غفلت قرار گرفت. غلبه نماد بر نمود در فهم حصار، به سنت تخریب حصارها انجامید. ربض و شارستان یکی شدند و در اثنای آن درون و بیرون نیز به هم پیوستند. کارکردهای امنیتی و طبیعی حصار نیز رها شد. غفلت از ضرورت نمود حصار، چند قرن بعد به ظهور مجدد آن انجامید. شهرها و قلعه های اربابی مجدداً حصارهای خود را بازیافتند. بدین ترتیب جریان ظهور نمود به مثابه عنصر ابتدایی منظر و دگردیسی آن به نماد و عنصر کمال یافته منظر مجدداً آغاز شد. یک تفسیر از قشربندی اجتماعی-اقتصادی جهان غرب به اصالت نماد حصار در فهم آنها از ساختار اجتماع وابسته به زمین و مکان زیست تأکید می کند. بورژوا به معنای ساکن بورگ * (Bourg) یا قلعه، طبقه برتری بود که در پس حصار و درون بورگ زندگی می کرد. حصار ضرورتی امنیتی بود که به نماد اشرافیت و برتری اجتماعی بدل شده بود تا آن حد که معرف کاست بورژوا شد. عناصری از منظر که روند رشد آنها در فرآیند تبدیل نمود به نماد قابل تشخیص باشد، مهمترین عناصری هستند که حفاظت از آنها برای تداوم هویت اجتماعات انسانی کارکرد دارد. لذا در توسعه های شهری که تخریب حصار ناگزیر است، باید جنبه های مختلف آثار کالبدی، کارکردی (نمودی) و معنایی (نمادی) حصار موردتوجه قرار گیرد. پانیذ سلیمانی با این تصویر هوشمندانه تعارض دو دنیای دو طرف حصار در دامغان را برایمان شرح داده است. *گروهی از زبان شناسان بورگ (Bourg) را دگرگون شده «برج» در عربی می دانند که از ریشه «بُرز» فارسی به معنای بالا و بلندی ساخته شده است.
تأثیر مؤلفه های غنای حسی در ایجاد دلبستگی به مکان؛ مقایسه تطبیقی بازارهای سنتی و مراکز تجاری مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۱
60 - 75
حوزه های تخصصی:
تجربیات مکانی، با ایجاد احساسات مثبت و درگیری حواس می توانند منجربه دلبستگی مکانی در مخاطبین و در نتیجه افزایش پایداری مراکز تجاری شوند. لذا مشتریان وفادار برای بقای بازارها و مراکز تجاری بسیار مهم هستند. هدف اصلی مطالعه حاضر، واکاوی تأثیر تجربیات حسی (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) بر شکل گیری احساسات مثبت و ایجاد دلبستگی به مکان و بررسی تطبیقی آن در بازارهای سنتی و مراکز تجاری مدرن است. در این پژوهش با مطالعات کتابخانه ای ابعاد مختلف غنای حسی و نحوه تأثیر غنای حسی بر دلبستگی مکانی معرفی و مدل مفهومی پژوهش استخراج شده است. سپس از طریق روش پیاده روی حسی، نقاط شاخص در نمونه های موردی مشخص شده و با استفاده از یادداشت برداری حسی، میزان درگیری حواس پنج گانه در هر نقطه مورد بررسی قرار گرفته است. در نهایت با استفاده از پرسشنامه رابطه بین غنای حسی، شاخص های ادراکی و دلبستگی به مکان مورد سنجش قرار گرفته است. تحلیل یافته ها نشان می دهد، بین مؤلفه های حسی مثبت و مؤلفه ادراک در نمونه های موردی، رابطه معناداری وجود دارد. از میان شاخص های ادراکی، رضایتمندی و خاطره انگیزی به طور مشترک در دلبستگی به بازارهای سنتی و مدرن مؤثرند. نتایج پژوهش نشان می دهد شاخص هویتمندی در بازارهای سنتی تأثیرگذار، اما توجه به آن در مراکز تجاری مدرن مغفول مانده است. همچنین شاخص امنیت در مراکز تجاری مدرن نقش بارزی داشته، در حالی که در بازارهای سنتی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در نهایت با توجه به اینکه میزان دلبستگی به مکان در بازار تجریش بیشتر از مرکز خرید پالادیوم است، می توان نتیجه گرفت شاخص های خاطره انگیزی، هویتمندی و رضایتمندی بر ایجاد و ارتقاء دلبستگی به مراکز تجاری بیشتر تأثیرگذارند.
بررسی ویژگی های زندگی هه وار نشینی در منظر فرهنگی هورامان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۶
66 - 73
حوزه های تخصصی:
حضورپذیری و هویت اجتماع ساکن در منظر فرهنگی هورامان، حاصل ترکیبی همگون از تفکر انسانی در تعامل با طبیعت است. هم آوایی عناصر طبیعی و انسان ساخت در این منطقه از منظر نظام استقرار و معیشت به شکل دائمی و موقت، شیوه حیات قابل تأویلی را روایت می کنند که هدف آن ارتقای کیفی حیات جمعی انسان ها در منطقه است. «هه وار نشینی» یکی از مصادیق پایدار همنوایی انسان با طبیعت در این منظر فرهنگی است. هدف از این پژوهش، بررسی و معرفی ویژگی های زندگی هه وار نشینی و بررسی گونه های مختلف آن در منطقه هورامان است. ﭘژوهش ﭘیش رو مبتنی بر روش کیفی و به لحاظ روش شناسی توصیفی-تحلیلی است. یافته های پژوهش روشنگر آن است که هه وار نشینی به عنوان یک راهکار در پایداری و ثبات زندگی تا زمان حاضر به دلیل تعامل انسان با طبیعت نقش مؤثری داشته است. نتایج به دست آمده از این پژوهش بیانگر آن است که گونه های مختلف هه وار نشینی متأثر از شیوه های معیشت در این منطقه است. طی بررسی های انجام شده هه وارها بر پایه معیشت در سه دسته باغ محور، دام محور و به صورت ترکیبی باغ و دام محور تقسیم می شوند.
راهبردهای بهسازی رودخانه های شهری فصلی در برابر مخاطرات محیطی با رویکرد تاب آوری اکولوژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۰
62 - 77
حوزه های تخصصی:
در دنیای در حال تغییر امروز، تاب آوری پاسخی به شرایط عبور از بحران در برابر مخاطرات محیطی است. رودخانه های شهری فصلی یکی از عوامل ایجاد مخاطرات محیطی در شهرها هستند که هویت متغیری در زمان خشکسالی و سیلابی دارند. آنها غالباً به کانال هایی جهت مهار سیلاب تبدیل شده اند و هویت اکولوژیک خود را ازدست داده اند. پژوهش درخصوص چگونگی تأثیر رویکرد تاب آوری جهت حفظ اکوسیستم رودخانه های فصلیِ شهری در برابر مخاطرات محیطی، بهترین راهبرد جهت تاب آوری منظر رودخانه های شهری فصلی و چگونگی راهکارها جهت تحقق این راهبرد، پاسخی به شرایط عبور از این بحران است. در این پژوهش در رویکرد تاب آوری، حوزه اکولوژی موردتحلیل و نقد قرار گرفته است تا رودخانه های شهری بنابر ساختار اکولوژیک خود حفظ شوند. براساس مرورادبیات تحقیق در دو حوزه تاب آوری و اکولوژی، اصول و مؤلفه هایی به دست آمده که به روش قیاسی-استنتاجی موردنقد و تحلیل قرار گرفته اند. در نتیجه بهترین راهبردِ کلان جهت تاب آوری اکولوژیک رودخانه های شهری فصلی، بهسازی رودخانه مبتنی بر فرایند با توجه به ساختار اکولوژیکِ اکوسیستم رودخانه است که به واسطه راهبردهایِ خُرد امکان پذیر می گردد. شناخت دلایل اصلی تخریب یا تغییراکوسیستم، تعیین فرایندهای فیزیکی و شیمیایی و بیولوژیکی، مدیریت پایدار آبخیزداری، افزایش انعطاف پذیری اکوسیستم رودخانه در مواجهه با مخاطرات محیطی آینده، جلوگیری از تداخل انسانی درفرایندهای طبیعی و ایجاد تعادل جدید بین نیازهای اقتصادی-اجتماعی از آن جمله هستند. دست آورد نهایی این پژوهش، تدوین راهکارهایی جهت ایجاد تنوع در گونه های گیاهی و جانوری در بستر رودخانه، ایجاد مدولاریتی در پهروهای اکولوژیکیِ اکوسیستم رودخانه، بهسازی سرویس های اکوسیستم رودخانه، تحدید و کنترل متغیرهای اکولوژیکی رودخانه، انطباق بهسازی رودخانه با متغیرهای کلیدی با اثرگذاری تدریجی و آهسته، تدوین قوانین مبتنی بر عدم تداخل انسانی در ساختار اکوسیستم رودخانه، ایجاد آگاهی فرهنگی در همین زمینه با استفاده از سرمایه های اجتماعی و نوآوری اکولوژیکی در ایجاد شرایط پایدار پس از بحران و اختلالات است.
مشارکت: مبنای طراحی فضاهای شهری چندعملکردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۳
26 - 39
حوزه های تخصصی:
ایده طراحی فضای چندعملکردی به صورت های مختلف و با معانی متفاوت، همواره در حوزه ادبیات رشته های مربوط به معماری و شهر حضور داشته و تعریف این مفهوم به صورت جامع همچنان در حال تکمیل است. اما این نوع فضاهای شهری در کشورهای در حال توسعه از دیرباز به صورت خودجوش وجود داشته اند. در کشورهای توسعه یافته برای خارج شدن از چارچوبی که یک فضا برای آن طراحی شده است، سخت گیری های بیشتری اعمال می شود. اما با وجود تفاوت هایی که در تملک فضاهای عمومی وجود دارد، فضاهای چندعملکردی در سراسر جهان پدید آمده اند و روزبه روز در حال افزایش هستند. این فضاها، با توجه به بستری که در آن شکل گرفته اند، ویژگی های مربوط به مورفولوژی فضا و ابعاد و اندازه ها و نیز عملکرد اصلیشان با یکدیگر تفاوت هایی دارند. اما در عین این تفاوت ها دارای الگوهای مشترکی هستند که درنظرگرفتن آنها به برنامه ریزی و طراحی برای این گونه فضاها در آینده کمک می کند. این نوشتار، 80 نمونه از فضاهایی را که در حال حاضر به صورت چندعملکردی فعال هستند یا پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به این گونه فضاها را دارند، بررسی می کند. در این پژوهش، برای انتخاب نمونه ها و استخراج الگوها از روش استدلال مبتنی بر نمونه (CBR) در کنار زبان الگوی کریستوفر الکساندر استفاده شده است. نتیجه الگوهایی است که می تواند به طراحان کمک کند در مواجهه با پروژه های شهری جهت افزایش کیفیت زندگی شهروندان مؤثرتر عمل کنند. در نهایت مشاهده می شود که الگوهای به دست آمده کمتر شکل کالبدی داشته و بیشتر به شکل برنامه ریزی و مدیریت فضا هستند. الگویی که بیشترین تکرار را در میان الگوهای استخراج شده دارد، «مشارکت» است که باید به عنوان یک فرهنگ در تمامی اشکال خود، از ابتدا در فرایند برنامه ریزی، طراحی و بهره برداری لحاظ شود.
تبیین مؤلفه های مؤثر بر ادراک بصری در تفرجگاه های کوهستانی (مطالعه موردی: محور کلکچال)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۲ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۳
40 - 53
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی نوع و نحوه ارتباط ابعاد مختلف ادراک بصری منظر مسیرهای کوهستانی، با میزان رضایتمندی و تمایلات مردم به حضور در محیط تفرجگاه های کوهستانی انجام گرفته است. در این راستا، محور کلکچال به عنوان یک محور با سطح کنشگری بالا و فعالیت های متنوع انتخاب شده است. روش تحقیق در این پژوهش، ترکیبی و از نوع تحلیلی-توصیفی است. بدین منظور، برای تحلیل عوامل مؤثر بر ادراک بصری تفرجگاه های کوهستانی در چهار بُعد شناختی، احساسی، تفسیری و ارزش گذاری بررسی و ویژگی های منظر و توان و محدودیت های منطقه طی پیمایش مسیر و به صورت فیزیکی و کالبدی برداشت، و با سایر اطلاعات محیطی تلفیق و ارزیابی شد. همچنین با استفاده از پرسشنامه، میزان رضایتمندی مردم در هر سکانس براساس مؤلفه های مذکور ارزیابی شده است. نتایج این پژوهش نشان داد ارتقای کمی و کیفی فضاهای تفرجگاهی کوهستانی باعث افزایش میزان جذب شهروندان و ارتقای سلامت روحی و جسمی آنها می شود. از راهکارهای بررسی شده می توان: پیروی از شیب طبیعی زمین و بکر نگه داشتن قسمتی از سایت، کاشت گیاهان به صورت توده ای برای کاهش سرعت باد، کاشت درختان به صورت خطی در امتداد یک محور به منظور خوانایی و رعایت سلسله مراتب کاشت با توجه به گیاهان موجود در سایت را برشمرد. بررسی نمونه موردی محور کلکچال نشان داد سکانس های دو و هشت که بیشترین امتیاز را از لحاظ کیفیت ادراک بصری و رضایتمندی کسب کرده اند، پتانسیل بالاتری جهت تبدیل به مکانی با فعالیت های چندمنظوره برای همه اقشار جامعه و همه سنین دارند. در بُعد احساسی، مؤلفه های تنوع فضایی، تراکم پوشش گیاهی و تمیزی فضا بیشترین نقش را در ادراک محیط کوهستان دارند. در بُعد تفسیری، مؤلفه خوانایی فضا همبستگی مثبتی با کیفیت محیط و رضایتمندی دارد. در بُعد شناختی، میزان تنوع رنگی و میزان محصوریت فضا رابطه معناداری با ارتقای کیفیت محیط و رضایتمندی مردم دارد اما بر کیفیت ادراک فضایی تأثیرگذاری کمی دارد. در بُعد ارزش گذاری، میزان حضورپذیری مردم ارتباط مستقیمی با کیفیت مؤلفه های سه بُعد شناختی، احساسی و تفسیری دارد که در این میان رابطه آن با مؤلفه های احساسی و تفسیری، بیشتر از مؤلفه های بُعد شناختی است.
تجزیه وتحلیل نقش انرژی غیرفعال در ارزیابی خانه ها ی کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۹
40 - 57
حوزه های تخصصی:
دنیای امروز برای جبران خسارات ناشی از صنعتی شدن و مکانیزاسیون بر طبیعت، ناگزیر به اقداماتی شده که مبتنی بر اصول توسعه پایدار است. این در حالی است که در سرزمین ما اندیشه هایی مبتنی بر تعامل اندیشمندانه با طبیعت تا پیش از ظهور و بروز مدرنیزم وجود داشته است. ساخت بناهای متناسب با اقلیم و بدون نیاز به استفاده از انرژی های فسیلی، برای سرمایش و گرمایش با دستاورد حفظ محیط زیست از جلوه های همین تعامل محسوب می گردد. مقابله با وضعیت آب وهوایی در مناطق گرم و خشک کویری ایران از دیرباز از مهمترین دغدغه های معماران ایرانی بوده است. خانه های ایرانی به عنوان یکی از ماندگارترین بناهای ایرانی هستند. توصیف معماری خانه برای همه، معنای شگرف دارد و نقش مهم آن را در زندگی می دانند. زمان قابل توجهی از زندگی بشر در خانه سپری می شود و مصرف انرژی در این بخش بسیار قابل تأمل است. هدف از انجام این پژوهش بررسی خانه های قدیمی شهر کاشان از منظر اقلیمی و مصرف انرژی، بررسی تک تک فضاها، قیاس آن با راهکارهای انرژی غیرفعال برای شناخت طراحی سازگار با اقلیم و نحوه صرفه جویی مصرف انرژی در خانه های کاشان است. در این پژوهش شهر کاشان به عنوان نمونه مورد مطالعه از اقلیم گرم و خشک برگزیده و بررسی و تحلیل خانه های این شهر و نحوه مقابله آن ها با شرایط آب وهوایی ارائه شده است. نتایج برآمده از بررسی مشخصات کالبدی 20 خانه تاریخی است که حاصل برداشت میدانی و مطالعات کتابخانه ای و بررسی اسناد و مدارک بوده است. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی است. بعد از ایجاد پرسشنامه برای دستیابی به راهکارهای انرژی غیرفعال در نمونه های انتخابی مورد بررسی قرار گرفته است. این نوشتار ابتدا با بیان و معرفی بخش های مختلف خانه های کاشان نظیر: حیاط، ایوان، انواع اتاق ها، سرداب و... خصوصیات ویژه هر یک را بیان می کند. در ادامه مؤلفه های انرژی غیرفعال در معماری سنتی منطقه مورد بررسی قرار گرفته و سپس به تعریف هر یک پرداخته شده است تا بتوان در معماری معاصر برای بهینه سازی مصرف انرژی بهره مند شد تا همانند معماری سنتی در این اقلیم همراه با تکنولوژی حاضر خانه های همساز با اقلیم طراحی کرد.
قیاس و ارزیابی مبانی رابطه انسان و طبیعت در دانش اکولوژی و منظر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۰
30 - 37
حوزه های تخصصی:
پایداری دانشی است که به بازیابی رابطه انسان و طبیعت می پردازد و در تلاش است مجموعه ای از مفاهیم و روش هایی را ارائه نماید که به تعامل بهتر این دو منجر شود. پایداری اکولوژیک یکی از شناخته شده ترین دانش های پایداری ا ست که بر پایه تفسیر اکولوژی از مؤلفه های رابطه انسان و طبیعت راهکارهایی را برای تعامل پاینده این دو مؤلفه ارائه نموده است. با این حال بررسی ادبیات نظری اکولوژی بیانگر آن است که این تفسیر از رابطه انسان و طبیعت تنها مبتنی بر وجوه کالبدی این ارتباط است و بستری برای شناخت ابعاد معنایی آنها به دست نمی دهد. این پژوهش در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که «کارآمدترین رابطه انسان و محیط که توانایی به پایداری رساندن دو طرف رابطه را دارا باشد، از طریق چه دانشی به دست می آید؟». لذا این نوشتار با آسیب شناسی نحوه ارتباط انسان و طبیعت در دانش اکولوژی و با ایجاد قیاس میان نحوه تبیین این رابطه در دانش منظر، این دو نگرش را با روشی تحلیلی-توصیفی که مبتنی بر نقد محتوا و ساختار هر دو نگرش است، ارزیابی می نماید. یافته های این جستار بیانگر آن است که پایداری اکولوژیک دارای جامعیت در بیان تمامی وجوه پایداری نیست و به دلیل بنیان های نظری اش تنها قادر به توصیف و ارائه راه حل برای وجوه عینی پایداری ا ست. می توان اذعان داشت که رابطه انسان و محیط علاوه بر وجوه زیستی، در بُعد دیگری نیز صورت می پذیرد که تحت تأثیر فرایندی ادراکی میان این دو مؤلفه است. از طرفی دانش منظر نگرشی است که تبیین توأمانی از دو بُعد کالبدی و معنایی رابطه انسان و محیط به دست می دهد. بنابراین به نظر می رسد مدل مفهومی پایداری در صورتی که با اتکا به تفسیر منظر از رابطه انسان و محیط شکل بگیرد می تواند بیان دقیق تری از ابعاد کالبدی و معنایی پایداری به دست دهد و به اقدامات کامل تری در این امر منجر شود.
کوچه یک «منظر» است
منبع:
منظر دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۷
3 - 3
حوزه های تخصصی:
برای میانسالان شهرهای بزرگ و کودکان شهرها و روستاهای ایران «کوچه»، مظهر زندگی اجتماعی آنهاست. از اول صبح تا غروب آفتاب کوچه محل گردهمایی و بازی های کودکانه بود. بعداً که بزرگتر شدند، با بچه های کوچه به اطراف هم سرک می کشیدند. کوچه فضای تجربه ای مشترک، تولید خاطره های جمعی، پیوندهای دوستانه و ازدواج بود. بزرگترها نیز در کوچه ملاقات می کردند. زن ها گاهی کوچه را فضای مشترک میان خانه خود با همسایگان می پنداشتند و امور خانه را مشترکاً در کوچه انجام می دادند. ساخت و نگهداری کوچه با ساکنان بود، حتی نام کوچه نیز تابع آنها بود. موزائیک حیاط در برابر خانه، تا محور کوچه ادامه پیدا می کرد و فرش کوچه به چهل تکه ای بدل می شد که هر خانه سهمی در آن داشت. درختی اگر در کوچه بود، مشخص بود که متعلق به چه کسی است و نگهداری آن بر عهده او بود. حریم کوچه برای غریبه ها محدودیت داشت. کوچه اگر بن بست بود، ورود به آن با پرسش ساکنان روبرو می شد که چه می خواهید؟ و اگر در رو داشت، تا زمانی که عابر در حال حرکت بود، زیر نظر اهالی بود تا آن که از قلمرو آنان خارج شود. کوچه محل مکث و زندگی جمعی بود؛ زندگی پر از تعاملات اجتماعی و عاطفی. مراقبت عمومی از کودکانی که در کوچه بازی می کردند براساس یک قانون نانوشته بر عهده ساکنان بود و همه در برابر جریان زندگی کوچه مسئول بودند. کوچه جغرافیایی بود که دموکراسی ساکنان را به بهترین وجه در زندگی گروهی آنها جاری می کرد. کوچه نماد دموکراسی مشارکتی در مقابل دموکراسی نمایندگی بود که رابطه ای عمیق و تأثیرگذار نه میان وکیل و موکل به بار می آورد و نه میان موکلان با هم. دموکراسی مبتنی بر کوچه، نهادینه کردن مشارکتی اجتماعی و فعال بود براساس فضا. فضا در این رابطه، نه ظرف وقوع رویداد، که عامل و شتاب دهنده آن بود. فضای کوچه با سازماندهی خاصی که به ساکنان و نیازهای زندگی روزانه آنها می داد، همچون قرارداد اجتماعی عمل می کرد که روابط میان انسان ها را تنظیم می کرد. علاوه بر آن، با فضای صورت خود بروز تجربه های مشترک و جاری ساختن زندگی جمعی را هدایت می کرد. کوچه همچنان که از اسم آن برمی آید، «کوی+چه»، مکان زندگی جمعی تلقی می شد. فهم ساکنان کوچه از کالبد رویدادها و کارکرد آنها، یک منظر تمام عیار است. منظری که با کالبد پدید می آید و با فعالیت و رویدادهایی که تجربه می کند، به صورتی خاص ادراک می شود. چنین فهمی از کوچه به ساکنان آن اختصاص دارد. کوچه ها برای عابران گذرگاه هایی هستند با نشانه های متنوع؛ برای ساکنان آنها اما، هر کوچه منظری است که در درون خود فضاهای بی شماری مبتنی بر خاطره جمعی آنها را حمل می کند. بزرگترین خسارت شهرهای امروز، از میان بردن کوچه به عنوان مفصل ارتباط میان قلمروی خاصی از سکونت همسایگی است. این قلمرو و ابزار فهم آن که کوچه بوده است، در شهرهای مدرن با غلبه کارکردهای چهارگانه به فراموشی سپرده شده است. از آن پس اجتماعات محلی و به تبع آن مشارکت شهروندان در تعیین رفتار زندگی شهری نیز رو به فراموشی گذارد. عکس روی جلد اثر جناب آقای «علی جعفری ندوشن» عکاس هنرمند از یکی از کوچه های ندوشن است که به زیبایی تصویری از زندگی چندلایه کوچه را حتی در بافت های قدیمی و فرسوده آن که همچنان حیات دارد، بازنمایی کرده است. از لطف ایشان برای اهدای این عکس برای روی جلد این شماره نشریه منظر، سپاسگزاریم.
رخداد تعامل در منظر و اثرگذارى مؤلفه های انسانى و محیطى بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۱
76 - 89
حوزه های تخصصی:
در تعریف منظر، تعامل مفهومی است که نقش اصلی در شکل گیری منظر را برعهده دارد. استفاده از راهکارهایی برای تقویت اثرگذاری طرفین تعامل (انسان و محیط) در شکل گیری منظر و ارتباط با آن از دغدغه های نوظهوری است که می تواند بخش عمده ای از آن، ره آورد تکنولوژی در دنیای امروز باشد. در رویکردی هدفمندتر، منظر تعاملی گامی متفاوت در راستای تقویت ارتباط با مکان است. لذا این مقاله سعی بر شناخت دقیق تر تعامل و شاخصه ها و ویژگی های مؤثر در تقویت ارتباط میان انسان و محیط دارد. در این راستا از یک سو محیط و رخداد تعامل با آن و شاخصه های مؤثر بر آن، و از سوی دیگر انسان و ویژگی های انسانیِ اثرگذار بر رابطه دوطرفه با محیط بررسی می شود. پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است: چه شاخصه های محیطی و چه ویژگی های انسانی بر تقویت تعامل انسان با محیط و شکل گیری منظر تعاملی مؤثر است؟ همچنین هدف این پژوهش، ارتقای ارتباط انسان با محیط و تقویت وجه تعاملی منظر است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی، ابتدا با بررسی مفهوم تعامل و تحلیل آن، شاخصه های مؤثر بر رخداد تعامل را استخراج می کند. سپس با توجه به اهمیت جایگاه انسان و محیط در مفهوم منظر، با روش تحلیل محتوا به بررسی ماهیت انسان و محیط می پردازد و مؤلفه های محیطی و انسانی ای که بر تقویت رخداد تعامل در منظر مؤثر هستند را شناسایی می کند. در نهایت پایایی و روایی مؤلفه های به دست آمده به روش دلفی مورد سنجش قرار می گیرد. پژوهش حاضر نشان می دهد در گام اول برای تقویت رخداد تعامل با محیط، توجه به شاخصه هایی همچون رابطه دوسویه، فعال بودن، تغییرپذیری، پاسخ دهی و اثرگذاری الزامی است و در گام بعدی با استفاده از ویژگی های انسانی و محیطی که براساس ماهیت انسان و محیط شکل می گیرد، می توان شرایط رخداد تعامل با محیط را تقویت کرد.
شناسایی عوامل مؤثر بر شاد ی با تمرکز بر ویژگی های مراکز چند منظوره شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۸
40 - 51
حوزه های تخصصی:
شاد ی مفهوم گسترد ه و پیچید ه ای د ارد که بر اساس د رک بشر د ر اد وار مختلف تعاریف متعد د و متنوعی را د ر گستره علوم شناختی به خود د ید ه است. د ر خصوص تعریف شاد ی د ر حوزه های مختلف مانند فلسفه، اقتصاد و به ویژه علوم اجتماعی مطالعات بسیاری انجام شد ه است. این مقاله با اتکا بر پیکره مطالعات اجتماعی انجام شد ه د ر د هه های اخیر، ویژگی هایی را که موجب شاد ی د ر فضاهای چند منظوره شهری می شود شناسایی می کند . د ر این راستا، فضای شهری، بستری مهم برای مناسبات اجتماعی تعریف شد ه است. از د لایل ترویج و توسعه مراکز چند منظوره شهری شکل د هی به تعاملات اجتماعی است. بنابراین با توجه افزایش و تعد د چشمگیر این مراکز د ر سال های اخیر، لزوم توجه به آنها، به عنوان بستری برای تعامل و شاد ی افراد ، ضروری به نظر می رسد . مسئله محوری تحقیق، شناسایی ویژگی های مراکز چند منظوره شهری است که بر تعامل و شاد ی مخاطبان آن تأثیر می گذارد . د ر این مقاله با روش مشاهد ه و تحلیل محتوا رابطه مفهوم شاد ی و تعامل اجتماعی بررسی شد ه و توسعه مراکز چند منظوره شهری با تمرکز بر نمونه های شهر تهران بر اساس همجوشی ویژگی های تنوع، تراکم و طراحی فضاهای تعاملی د ر قالب کاربری هایی نظیر پرد یس های سینمایی، فضاهای بازی، فروشگاه های مختلف، رستوران و فود کورت؛ و ویژگی هایی نظیر ارتباط عمود ی، گشود گی های افقی، ارتباط با فضای باز، امنیت و فضاهای اشتراکی بررسی شد ه است. د ر نتیجه، برمبنای معیارهای شاد ی مؤثر د ر فضا و شناسایی ویژگی های مراکز چند منظوره شهری، که از بررسی مطالعات پیشین استخراج شد ، مشخص شد که مراکز چند منظوره، نقش مؤثری د ر افزایش شاد ی و تعاملات اجتماعی برای شهروند ان ایفا می کنند .
بندر، منظر میراثی سرزمین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۴ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۱
3 - 3
حوزه های تخصصی:
ساحل شهر، بندر نامیده می شود. در زبان فارسی دو روایت برای این نامگذاری گفته شده : بُندَر که بار و بنه در آن می نهند (دهخدا)، و ترکیبی از بند (محصور) و در (درب) به معنای بند حوضچه مانند که دروازه داشته است. واژه بندر در زبان عربی وارد شده و جمع آن بنادر است. در زبان هندی و اندونزیایی به صورت بندرگاه وجود دارد. بنادر مختلفی در سراسر جهان است که نام آنها مرکب از واژه بندر است. زندگی ساحلی به اتکای دریا برپاست. برای ساحل نشینان، دریا منشاء حیات و خزانه معناست. منظر دریا برای آنها که در کنار دریا خانه می کنند، فلسفه وجود شهر و بقای آن است. ربط زندگی با دریا، رمز این منظر است. نقطه تبلور ارتباط این دو، مرز همسایگی شهر با دریاست؛ دامنه رابطه شان اما، همه شئون زندگی آنهاست: فرهنگ، معماری، غذا، شغل، آئین، اقتصاد و جامعه. آنجا که معیشت وابسته به دریا شود، دور نیست که دریا منبع الهامات دیگر زندگی هم باشد. نمادها و نمودهای تعامل انسان با دریا در لبه تماس آن دو، که بندر است، ظاهر می شود. منظر بندر راوی این ارتباط است. شهرها و روستاهای بندری در دوران شکل گیری خود مظاهری از ارتباط های پیچیده و چندجانبه را در لبه تماس خود با دریا ایجاد کردند که عوام، همان ها را بندر می خوانند. در مقابل با توسعه شهرنشینی و گسترش تجارت وابسته به دریا و خدمات پشتیبان آن، یک بخش از کلیت بندر، که تأسیسات انبار و انتقال کالا بود، معادل تمامیت بندر و مالک این مفهوم تاریخی و فرهنگی تمدن انسانی شد. رشد بوروکراسی و قدرت گرفتن حکومت مرکزی به تشکیل سازمان بنادر و کشتیرانی انجامید که بی اعتنا به حقوق عامه و میراث تمدنی شهربندرها، با اتکا به منافع سازمانی و بهره گیری از قدرت، لبه تماس شهر با دریا را در تصرف خود درآورد و شهروندان را از منبع الهام و فلسفه وجودی شهر خود محروم کرد. در حالی که بندر، مظهر تعامل های قدیمی و آینده با دریاست و نمی تواند فقط به یکی از نقش های خود بپردازد، سازمان بنادر ایران با وضع قوانینی که جامع مصلحت و منفعت عامه نبود و بر اساس منافع بخشی نگاشته شده بود، حصاری ستبر دور خود کشید تا الزام قانون را برآورده کند؛ در حالی که این حصار سطح تماس شهر و دریا را نابود می کرد. مردم برای لمس دریا باید از شهر خارج شوند. دامنه دست اندازی به مرز دریا و ساحل تدریجاً فراتر رفت. حریم دریا هم در امان نماند. دریاخواری تحت عنوان تولید زمین و خشک کردن دریا به عنوان یک شیوه خلاق رایج گردید. مدیران تلاش کردند با جذب بودجه بیشتر هجوم بزرگتری به دریا کرده و با خشک کردن آن عرصه های جدیدی برای فعالیت به دست آورند. این رویه را شهرداری شهرهای بندری نیز با ساحل خواری تقلید می کنند. در منتهی الیه ساحل دیوار مرتفعی احداث می کنند و با پرکردن پشت آن سکویی مشرف به دریا می سازند و آن را زمینِ افزوده به شهر تلقی می کنند. با این کار مردم را از حس دریا درحالی که روی ماسه های ساحل قدم می زنند و موج آب پاهایشان را نوازش می کند، محروم می کنند. مردم را «از» دریا به «بَر» دریا می کشانند. گویی از خسارتی که به منظر سرزمین و منبع الهام شهروندان وارد می کنند بی خبرند. حفاظت از تمدن دریایی وابسته به تعامل دیرپای انسان و دریاست. نمی توان نادانسته و با روش های مهندسی تصرف های گسترده در محیط داشت. در تصویر جلد که بندر چابهار را نشان می دهد، اصالت فعالیتی بندر و خیابان دسترسی آن در لبه ساحلی و سطوح وسیعی که به بارانداز بندر اختصاص یافته آشکار است. همه اینها دخالت در لبه تاریخی و طبیعی تماس شهر و دریاست و حجابی بر تداوم ادراک شهروندان از سرزمین خود. آورده های کالایی دست اندازی به این گوهر گرانبها در قبال ازدست دادن فرصت های تمدن سازی و تداوم هویت آن قدر ناچیز است که در اقتصاد کلان جامعه به هیچ می آید.
نقش عناصر معماری در باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۵
6 - 19
حوزه های تخصصی:
باغ ایرانی محصولی برآمده از فرهنگ ایرانی و دارای عناصر مصنوع و طبیعی است و در عین حال که اصولی ثابت و مشخص دارد، دارای تنوع زیادی است. به دنبال این تنوع، طراحی های مختلف برای عناصر باغ ایرانی مشاهده می شود. این پژوهش تنها به عناصر معماری باغ ایرانی می پردازد. اینکه یک عنصر معماری چرا به این شکل درآمده می تواند دلایل مختلفی داشته باشد و این دلایل از فلسفه و مبانی نظری آنها نشأت می گیرد. تاکنون مطالعات زیادی روی عناصر معماری باغ ایرانی انجام شده و به آنها از جوانب مختلف نگریسته شده است. اما عناصر معماری باغ ایرانی چه نقشی در طرح کلی باغ ایرانی ایفا می کنند؟ این عناصر بر اساس دلایل عملکردی، اقلیمی یا شکلی ظهور یافته یا عوامل دیگری در ظهور آنها دخیل بوده اند؟ یافتن پاسخ این قبیل پرسش ها می تواند یاریگر شناخت و چرایی تنوع در ظهور عناصر معماری در باغ ایرانی باشد. برای این منظور ده باغ منتخب در اقلیم های مختلف و با قدمت های متفاوت انتخاب شده تا عناصر معماری آنها بررسی شود. در بررسی دلایل مختلف شکل گیری هر یک از عناصر معماری در باغ های منتخب از ارزش گذاری کیفی و روش تحلیلی- توصیفی استفاده شده است. فراوانی نقش ها در بررسی هر یک از عناصر مشخص می کند که آن عنصر عمدتاً چه نقش غالبی در باغ دارد یا هر باغ عمدتاً دارای چه نقشی از عناصر معماری است. نتایج نشان می دهد که «دیوار» در باغ ایرانی دارای نقش عمدتاً عملکردی- اقلیمی، «ورودی» دارای نقش عمدتاً معناگرا و «کوشک» دارای نقش عمدتاً فضاگراست. به این ترتیب عناصر معماری در باغ ایرانی خیلی خودنمایی نکرده و بیشتر توجه مخاطب را به باغ و طبیعت معطوف می کنند.
زیبایی شناسی هنر مدرن از منظر علوم اعصاب شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم آبان ۱۴۰۲ شماره ۱۲۵
55 - 64
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: چرا زیباانگاری برخی آثار انتزاعی برای بسیاری از مخاطبان عادی هنر پرسش برانگیز است؟
چه معیارها و شاخص هایی در زیبایی شناسی هنر مدرن دخیل هستند؟ اساساً چیستی و زیبایی شناسی هنر مدرن به عنوان پرسشی مهم در حوزه فلسفه هنر همواره چالش برانگیز بوده است، از سویی با توسعه مطالعات در حوزه علوم اعصاب شناختی درکی عمیق تر و گسترده تر از بنیان های عصب شناختی ادراک دیداری و فرایند تصمیم سازی در مغز فراهم آمده است که می تواند کاربردهای گسترده ای در زمینه های نظری و کاربردی مختلف از تبیین چگونگی شکل گیری تجربه زیبایی شناسی تا طراحی شناختی داشته باشد.
هدف پژوهش: در این مقاله ضمن تمرکز تحلیلی بر معیارهای زیبایی شناختی هنر مدرن از منظر علوم اعصاب و تفسیر مهم ترین آزمون های تجربی در این حوزه و شرح نسبت آن با هنر مدرن، تحلیلی زیبایی شناختی از هنر مدرن بر اساس قوانین عصب-زیبایی شناختی ارائه خواهد شد.
روش پژوهش: این پژوهش به لحاظ روش شناختی از نوع پژوهش های کیفی با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی است. بحث، یافته ها و نتایج این پژوهش براساس تحلیل و تفسیر نتایج پژوهش های تجربی معتبر علمی در حوزه عصب-زیبایی شناسی است.
نتیجه گیری: تحلیل انجام یافته در این پژوهش حاکی از تأثیر برخی از قوانین عصب-زیبایی شناسی در شکل گیری تجربه زیبایی شناختی هنر مدرن است، قوانینی که بر اساس مکانیسم های پردازش بینایی در مغز انسان و در واقع در پیوند بیشتر با مسیر ژن پایه ادراک زیبایی شناختی در مغز عمل می کنند. همچنین به نظر می رسد بخش عمده ای از آنچه که تجربه زیبایی شناختی مواجهه با آثار هنری انتزاعی را شکل می دهد نتیجه مفاهیمی برساخته سیستم استدلالِ نحوی مغز است که به مثابه برچسبی معنایی به آثار هنری مدرن منتسب می شود. دو مسیر غریزه ژن پایه زیبایی و سیستم استدلالِ نحوی مغز به شکلی درهم تنیده و در خلال نوعی برهم کنش دوسویه دیالکتیکی در فرایند ادراک زیبایی شناختی نقش دارند، همچنان که براساس تحلیل انجام یافته به نظر می رسد مسیر دوم – که بیشتر تحت تأثیر فرهنگ و آموزش است – تأثیرگذاری بیشتری در زیباانگاری هنر مدرن نسبت به مسیر نخست دارد.