این مطالعه بر محور سوال انجام شده است که اگر قرار باشد فیلمنامه ای با محوریت «حضرت مهدی» نگارش شود آن فیلمنامه از چه الگوی تکنیکی و فرمی تبعیت خواهد کرد. الگو های طراحی فیلمنامه های سینمای کلاسیک عموماً بر الگوی ارسطویی استوار است که با توجه به مبانی فلسفی و خاستگاه های فرهنگی چنین الگو هایی_ نمی تواند ظرف ایده الی برای طرح شخصیت های قدسی مانند معصومین و حضرت حجت7 قرار گیرد. با توجه به ابعاد عدیده ساختار در فیلمنامه (مانند پیرنگ ماجرا، شخصیت پردازی، دیالوگ نویسی و...) این مطالعه تنها بر بعد «شخصیت پردازی» در فیلمنامه متمرکز شده که از طریق احصاء مختصات تکنیکی و مقتضیات شخصیت پردازی در فیلمنامه_ کارآمدی انها را در طرح شخصیت حضرت مورد ارزیابی قرار می دهد. فرضیه این مقاله این است که قابلیت های تکنیکی فیلمنامه ها با الگو های ارسطویی عموماً مناسب طرح شخصیت های زمینی اند و باید در ویژگی های ساختاری این الگو ها از جمله اصل شخصیت پردازی تصرف کرد و قابلیت های نوینی را در ساختار فیلمنامه ارائه داد.
این مقاله با بررسی موضوع بازنمایی در هنر آغاز می شود و سه رویکرد غالب به بازنمایی طرح و تحلیل می گردد: رویکرد این همانی، رویکرد این از آنی، رویکرد این نه آنی. سپس به خوانش نشانه شناختی آثار انتزاعی بر اساس دیدگاه سوسور و پیرس پرداخته و محدودیتهای خوانش نشانه شناختی سنّتی مطرح می شود. مقاله با تحلیل نشانه شناسانة دو اثر نقاشی، از روتکو و موندریان، و شرایط صدق الگوی پیرس در این خصوص و نیز محدودیتهای خوانشهای نشانه شناختی سنتی از این گونه آثار پایان می یابد.