فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۴۱۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثر برنامه تمرین تناوبی شدید و تمرین تداومی متوسط بر حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max)، آستانه تهویه ای (VT) و نقطه جبران تنفسی (RCP)، زمان اجرای دو 3000 متر و همچنین اوج توان تولیدی (PPO) و میانگین توان تولیدی (MPO) بود. بدین منظور، تعداد 24 بازیکن فوتبال دانشگاهی داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. آنان به صورت تصادفی به دو گروه تمرین تناوبی (12 نفر) و گروه تمرین تداومی (12 نفر) تقسیم شدند. هر جلسه تمرینی شامل 10 دقیقه گرم کردن، برنامه تمرین تناوبی (10-6 تکرار دویدن 30 ثانیه ای با شدت تمام و استراحت 4 دقیقه بین هر تکرار) یا برنامه تمرین تداومی (45 دقیقه دویدن با شدت 70 درصد VO2max هر آزمودنی) و 5 دقیقه سرد کردن بود که 3 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته متوالی اجرا شدند. به دنبال مداخله تمرینی VO2max (6/7 درصد در مقابل 9/8 درصد)، VT (5/4 درصد در مقابل 9/3 درصد) و RCP (2/4 درصد در مقابل 8/3 درصد) افزایش، و زمان اجرای دو 3000 متر (4/4- درصد در مقابل 2/4- درصد) کاهش معنی داری به ترتیب در گروه تمرین تناوبی و گروه تمرین تداومی نشان دادند (05/0 p ≤). تغییرات این متغیرها بین دو گروه، تفاوت معنی داری با همدیگر نداشتند (05/0 p >). همچنین، افزایش PPO (3/8 درصد) و MPO (9/10 درصد) تنها در گروه تمرین تناوبی معنی دار شد (001/0 p ≤). به نظر می رسد که برنامه تناوبی شدید با روش تمرینی حاضر در مقایسه با تمرین تداومی متوسط، باعث سازگاری های مشابهی در آمادگی قلبی- تنفسی و اجرای استقامتی می شود. همچنین، برنامه تناوبی شدید باعث افزایش همزمان در ظرفیت بی هوازی می شود.
تاثیر چهار هفته تمرین تناوبی شدید(HIT) بر سطوحGH ، IGF-1، IGFBP-3 و کورتیزول سرم زنان تیم ملی بسکتبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاثیر تمرینات تناوبی شدید (HIT) بر سازگاری های فیزیولوژیکی و سطوح استراحتی هورمون رشد (GH)،IGF-1،IGFBP-3 و کورتیزول در ورزشکاران نخبه هنوز نامشخص است. بنابراین، در مطالعه حاضر تاثیر چهار هفته اجرای HIT بر برخی متغیرهای هورمونی مورد توجه قرار گرفت. 14 نفر از بازیکنان داوطلب تیم ملی زنان بسکتبال ایران (با میانگین سن=24/3 ± 0/23 سال، وزن=50/8 ± 6/63 کیلوگرم و شاخص توده ی بدنی=15/3 ± 8/21 کیلوگرم بر متر مربع)انتخاب و به گونه ی تصادفی به دو گروه تجربی (7n=) و کنترل (7n=) تقسیم شدند. در مراحل پیش و پس از تمرینات نمونه های خون استراحتی در ساعت 8 صبح به صورت ناشتا جمع آوری شد. برنامه تمرین بسکتبال مشابهی توسط هر دو گروه به مدت چهار هفته دنبال شد و گروه تجربی در کنار برنامه ی تمرین بسکتبال، پروتکل دویدن سرعتی بی هوازی (RAST) را به عنوان یک پروتکل HIT، دو جلسه در هفته، اجرا کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز کوواریانس (ANCOVA)، در سطح معناداری 05/0p< و با نرم افزار Spss16، انجام گرفت. نتایج آزمون ANCOVA نشان داد مقادیر GH،IGF-1 وIGFBP-3 در گروه تجربی افزایش معناداری یافت (به ترتیب 012/0,p=013/0,p=015/0p=) و در این گروه کورتیزول تمایل به کاهش داشت (119/0p=). بر اساس یافته های حاضر می توان پیشنهاد کرد، یک برنامه تمرینات تناوبی شدید با دوره های استراحت کوتاه می تواند موجب افزایش سطوح هورمون های آنابولیکی سرم در مدت زمان کوتاه شود و تغییرات هورمونی مشاهده شده، سازگاری های آنابولیکی ناشی از تمرینات را حمایت می کند.
تأثیر ده روز مصرف دارچین بر شاخص های بیو شیمیایی و عملکردی کوفتگی عضلانی تأخیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: کوفتگی عضلانی حالتی ناخوشایند همراه با درد در عضلات اسکلتی است که عمدتاً متعاقب فعالیت عضلانی برونگرا و یا غیر معمول ایجاد میشود. دستیابی به روشی آسان و بیضرر برای پیشگیری از این عارضه یا درمان آن، از دغدغههای رایج مربیان و ورزشکاران است. این مطالعه با هدف بررسی اثرات مصرف خوراکی پودر دارچین به مدت ده روز در پیشگیری از علائم بیو شیمیایی و نشانههای عملکردی کوفتگی عضلانی تأخیری ( DOMS ) متعاقب یک جلسه فعالیت عضلانی برونگرا انجام شد.
روش پژوهش: تعداد 24 دانشجوی پسر غیر فعال سالم و فاقد علائم کوفتگی عضلانی دانشگاه محقق اردبیلی با دامنه سنی (14/1 ± 1/19سال) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و شاهد (14 نفر) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تجربی، یک هفته قبل و سه روز بعد از ایجاد کوفتگی عضلانی، روزانه 6 عدد کپسول حاوی 420 میلیگرم پودر دارچین ( روزانه 52/2 گرم) و گروه شاهد 6 عددکپسول حاوی 300 میلیگرم ماده بی اثر لاکتوز (دو عدد صبح، دو عدد ظهر و دو عدد شب) بعد یا حین صرف وعدههای غذایی مصرف کردند. پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی به صورت وزنه زدن با 80 درصد یک تکرار بیشینه در چهار نوبت و هر نوبت با 20 تکرار و 3 دقیقه استراحت بین هر نوبت اجرا شد. یک هفته قبل از ایجاد کوفتگی عضلانی و نیز بلافاصله بعد، 24، 48 و 72 ساعت بعد از اجرای پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی، نیروی بیشینه ایزومتریک و ایزوتونیک، درد ادراکی، دامنه حرکتی زانو، اندازهگیری محیط ران و غلظت آنزیمهای کراتینکیناز (CPK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) پلاسما اندازهگیری شد. از آزمون های تحلیل واریانس دو عاملی با اندازهگیری های مکرر و تصحیح بونفرونی برای تعیین اثر دارچین در هر گروه مختلف و از آزمون تی غیروابسته برای مقایسه نتایج بین دو گروه در هر مرحله زمانی استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که مصرف روزانه 52/2 گرم پودر دارچین به مدت ده روز موجب کاهش قابل ملاحظه و معنیداری در غلظت آنزیم CPK و LDH شد (0001/0 p< ). حداکثر قدرت ایزومتریک گروه تجربی نسبت به گروه کنترل معنی دار نبود، ولی حداکثر قدرت ایزوتونیک گروه تجربی نسبت به گروه کنترل، 24(05/0 p< )، 48 (001/0 p≤ ) و 72(0001/0 p< ) ساعت بعد از کوفتگی عضلانی افزایش معنیداری را نشان داد. گروه مصرف کننده دارچین به طور معنیداری تغییرات محیط ران کمتری نسبت به گروه کنترل داشت (001/0 p< ). دامنه حرکتی مفصل زانو در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل، 48 و 72 ساعت بعد از کوفتگی عضلانی افزایش معنیداری نشان میدهد (001/0 p< ). درد ادراکی درگروه تجربی، بلافاصله، 48 و 72 ساعت بعد از کوفتگی عضلانی به طور معنیداری کمتر از گروه کنترل بود (0001/0 p< ).
نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که ده روز مصرف خوراکی دارچین در پیشگیری از DOMS موثر بوده و به طور قابل ملاحظه و معنیداری علائم آزمایشگاهی و عملکردی کوفتگی عضلانی تاخیری را تحت تاثیر قرار داده است.
تأثیر فعالیت هوازی حاد بر پاسخ های فیبرینولیز جودوکاران در صبح و عصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق مقایسه پاسخ های فیبرینولیزی جودوکاران به فعالیت هوازی حاد در صبح و عصر بود. برای این منظور 15 نفر جودوکار با میانگین سنی 37/1 ± 9/24 سال، دو جلسه فعالیت ورزشی زیر بیشینه با شدت 70 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) را روی دوچرخه کارسنج و به مدت 30 دقیقه در صبح و عصر و با فاصله حداقل 4 روز از یکدیگر اجرا کردند. نمونه های خونی برای اندازه گیری فعالیت فعال کننده پلاسمینوژن بافتی (tPA) و مهارکننده فعال کننده پلاسمینوژن نوع 1(PAI-1) در حالت استراحت، بلافاصله بعد از فعالیت و بعد از 30 دقیقه برگشت به حالت اولیه جمع آوری شد. فعالیتtPA به دنبال فعالیت ورزشی در هر دو نوبت صبح و عصر افزایش یافت (001/0 ≥P) و بعد از دوره برگشت به حالت اولیه، به مقادیر پایه بازگشت (05/0 <p نسبت به مقادیر پایه). فعالیت tPA تنها در مرحله بلافاصله بعد از فعالیت ورزشی در نوبت عصر بیشتر از نوبت صبح بود (05/0 ≥P). فعالیت PAI-1 در اثر اجرای ورزشی تغییر نکرد (05/0 <p)؛ اما میزان فعالیت آن در هر سه مرحله استراحت، بلافاصله بعد از فعالیت و بعد از 30 دقیقه برگشت به حالت اولیه در نوبت صبح به طور معنی داری بیشتر از نوبت عصر بود (05/0 ≥P). نتایج مطالعه حاضر نشان داد فعالیت هوازی حاد می تواند باعث فعال سازی دستگاه فیبرینولیز شود. اما این افزایش در طول دوره برگشت به حالت اولیه سریعاً به مقادیر استراحتی افت می کند. بعلاوه، فعالیت خالص دستگاه فیبرینولیز در طول جلسه ورزشی نوبت عصر بیشتر از نوبت صبح بود.
تأثیر یک دوره برنامة تمرینی پیلاتس بر عملکرد و درد بیماران فتق دیسکی با علائم لمبوسیاتالژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر یک دوره تمرینات پیلاتس بر عملکرد و درد بیماران فتق دیسکی با علائم لمبوسیاتالژی و مقایسة این روش با پروتکل معمولی درمان بود. به این منظور 34 بیمار فتق دیسکی با علائم لمبوسیاتالژی بهعنوان نمونههای این تحقیق انتخاب شدند و بهطور تصادفی در دو گروه تجربی (16 نفر) و کنترل (18 نفر) قرار گرفتند. گروه تجربی برنامة تمرینی پیلاتس را به مدت 4 هفته، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه به مدت 60 – 45 دقیقه انجام دادند و گروه کنترل در مدت زمان مشابه، درمانهای رایج را انجام دادند. دامنة حرکتی کمر و ران بهترتیب بهوسیلة آزمونهای شوبر و بالا آوردن مستقیم از ران (SLR) پاسیو ارزیابی شد. میزان درد از طریق پرسشنامة مک گیل و میزان ناتوانی بهوسیلة پرسشنامة اوسوستری محاسبه شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون t وابسته و t مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که یک دوره تمرینات پیلاتس به افزایش زاویة SLR و دامنة حرکتی کمر و کاهش درد و ناتوانی بیماران منجر میشود (05/0 p≤). بهنظر میرسد تمرینات پیلاتس در بهبود عملکرد و درد بیماران فتق دیسکی با علائم لمبوسیاتالژی تأثیر داشته است.
اثر مصرف کافئین و یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر استرس اکسایشی و آنتی اکسیدان های آنزیمی مردان فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: کافئین قادر است به واسطه پراکسیداسیون لیپیدی باعث القای شکل های خاصی از آسیب اکسیداتیو گردد. علی رغم این، کافئین به عنوان یک ماده حافظتی در برابر آسیب سلولی و برخوردار از ظرفیت آنتی اکسیدانی در مقایسه با اثرات پرو اکسیدانی آن مطرح است. هدف این پژوهش بررسی اثرات استفاده از mg/kg 5 کافئین طی یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر مالون دی آلدئید به عنوان شاخص استرس اکسایشی و آنزیم های آنتی اکسیدانی شامل گلوتاتیون پراکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز مردان فعال بود. مواد و روش ها: برای این منظور 10نفر از دانشجویان داوطلب پسر رشته تربیت بدنی بین 22 تا 26 سال انتخاب شدند. آزمون پیش رونده بروس به مدت 2 روز در2 هفته جداگانه با فاصله 5 روز انجام شد وآزمودنی ها در هفته اول به عنوان گروه دارونما (گروه 1)، و در هفته دوم در گروه کافئین با دز mg/kg 5 (گروه 2) در آزمون شرکت کردند. نمونه های خونی پیش آزمون و پس آزمون جمع آوری شد. یافته ها با استفاده از آزمون تی مستقل و جفت شده در سطح 05/0> P با بهره گیری از نرم افزار SPSS.18 و EXCEL 2003 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش: یافته های پژوهش نشان می دهد مصرف 5 میلی گرم کافئین موجب کاهش معنی داری میزان MDA شد(05/0 > P) . از سوی دیگر، فعالیت فزاینده وامانده ساز افزایش معنادار GPX (001/0> P) و تفاوت غیر معنادار SOD را در پی داشت )398/0 ( P=. اختلاف میان دز mg/kg 5 کافیین و دارونما در متغیر SOD معنادار نبود (05/0 < P). نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد دز mg/kg 5 کافیین فشار اکسایشی ناشی از فعالیت وامانده ساز را کاهش داده و سیستم آنتی اکسیدانی آنزیمی را به طور موثری بهبود می بخشد.
ارزیابی ترکیب بدنی کارکنان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان بوسیله روش آنالیز امپدانس الکتریکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از روشهای مناسب برای اندازه گیری شاخص های آنتروپومتریک استفاده از روش سریع و غیر تهاجمی آنالیز امپدانس الکتریکی (BIA) است که با دقت بیشتر و هزینه نسبتا کمتری قادر است اطلاعات جامعی از ترکیبات بافتی بدن را در حداقل زمان ارائه نماید. هدف این پژوهش اندازه گیری شاخص های آنتروپومتریک و ارزیابی ترکیب بدنی کارکنان دانشگاه شهید مدنی آذربایجان بوسیله روش BIAو مقایسه آن با نورم های مرجع مربوط به سازمانهای معتبر بین المللی مثل سازمان جهانی بهداشت (WHO) و موسسه ملی قلب، ریه و خون (NHLBI) است. برای این منظور270 نفر (شامل 209 مرد و 61 زن با دامنه سنی 59-23) برای مشارکت در این تحقیق داوطلب شدند. برخی شاخص های ترکیب بدنی آنها ازجمله شاخص توده بدنی (BMI)، درصد چربی بدن (BF%)، نسبت دور کمر به دور لگن (WHR)، توده چربی بدن (MBF)، توده بدون چربی (LBM) و شاخص های دیگر بوسیله روش آنالیز امپدانس الکتریکی تعیین شد. نتایج نشان داد در مردان و زنان به ترتیب میانگین درصد چربی بدن 12/5±38/24 و 11/5±03/33 درصد، شاخص توده بدنی 53/3±36/26 و 69/4±41/26 کیلوگرم برمترمربع ، نسبت دور کمر به دور لگن 06/0±90/0 و 05/0±83/0، توده چربی بدن 35/6±48/19و1/7±88/21 کیلوگرم، توده بدون چربی93/6±12/58 و 51/5±99/42 کیلوگرم بود. ارزیابی متغیرها ثابت کرد حدود 65 درصد مردان و 67 درصد زنان تحت بررسی دارای BMI فراتر از نرمال بعبارتی تیپ بدنی اضافه وزن و چاق می باشند و در شاخص درصد چربی حدود 3/61٪ زنان و 9/79٪ مردان دارای چربی بالاتر از دامنه نرمال، و در شاخص نسبت دور کمر به دور لگن _که از آن به عنوان مهم ترین شاخص خطرزای بیماریهای قلبی عروقی یاد می شود_ حدود9/33 زنان و 2/6 درصد مردان در منطقه خطر بالا قرار دارند.
تاثیر پیاده روی منظم بر عوامل خطرزای قلبی- عروقی و خطر بروز بیماری قلبی- عروقی در زنان یائسه با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر پیاده روی منظم بر روی عوامل خطرزای قلبی- عروقی و خطر بروز بیماریهای قلبی- عروقی در زنان یائسه با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری و جوانی است. در این تحقیق50 زن یائسه با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری (35- 20 سالگی) در دو گروه فعال (شاخص توده بدنی:3± 25.5 kg/m2 و سن: 3.4± 54.9 سال) و غیرفعال (شاخص توده بدنی:2.3 ± 28.2 kg/m2 و سن: 3.2±55.3 سال) شر کت کردند. آخرین عادت ماهیانه تمام آزمودنی ها حداقل 12 ماه قبل از شروع تحقیق بوده است. آزمودنیهای گروه فعال حداقل از 18 ماه قبل از ورود به عنوان نمونه در این تحقیق بطور منظم در سه جلسه تمرین پیاده روی 30 دقیقه ای با شدت متوسط شرکت داشتند. در حالی که آزمودنی های گروه کنترل هیچگونه فعالیت بدنی منظم در زندگی روزمره خود نداشتند. فشار خون زمان استراحت آزمودنی ها در حالت استاندارد دو بار اندازه گیری شد و میانگین آن ثبت گردید. نمونه خونی آزمودنی ها بعد از 12 ساعت ناشتا جهت تعیین پارامترهای کلسترول تام و کلسترول HDL و کلسترول LDL گرفته شد. مقادیر بدست آمده در جدول فرمینگهام وارد و نمره و ریس ک بروز بیماریهای قلبی- عروقی CVD)) طی 10 سال آینده محاسبه شد. نمره بروز بیماری قلبی- عروقی در زنان یائسه غیر فعال بیش از زنان یائسه فعال با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری بود. خطر بروز بیماری قلبی- عروقی در زنان یائسه غیرفعال با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری 1.5% بیش از گروه فعال بود. تجزیه و تحلیل آماری MANOVA نشان داد شاخص توده بدنی٬ کلسترول تام و کلسترول LDL در گروه غیر فعال بیش از گروه فعال بود (05/0 P<). اما کلسترول HDL در زنان یائسه فعال با سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری بیشتر از گروه غیر فعال بود (05/0 P<). بنابراین نتیجه گرفته می شود پیاده روی منظم به عنوان یک تمرین هوازی بر روی عوامل خطرزای قلبی- عروقی زنان یائسه با سابقه سی کل عادت ماهیانه نامنظم در سنین باروری تاثیر مثبت دارد . لذا انجام پیاده روی منظم هفتگی با شدت متوسط می تواند به مقدار زیادی از بروز بیماری های قلبی- عروقی پیشگیری کند.
تأثیر سه روش آروماتراپی، ماساژ و آروماتراپی – ماساژ بر میزان درد عضلانی دختران ورزشکار شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همانگونهکه ورزش بر جسم و روان تأثیر میگذارد، عوامل جسمانی و روانی نیز بر ورزش و عملکرد ورزشی تأثیر میگذارند. هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر سه روش آروماتراپی، ماساژ و آروماتراپی- ماساژ بر میزان درد عضلانی بازیکنان آمادگی جسمانی دختر شهر اصفهان بود. 32 بازیکن شرکتکننده در مسابقات دهة فجر 1390، به شیوة در دسترس انتخاب و به گروههای مساوی، کنترل، آروماتراپی، ماساژ و آروماتراپی – ماساژ تقسیم شدند. به این منظور از پرسشنامههای مشخصات فردی و درجهبندی ذهنی درد و کوفتگی عضلانی تالوگ استفاده شد. برای تحلیل دادهها از آزمون همبسته و مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد بهجز گروه آروماتراپی، بین میزان درد عضلانی قبل و بعد از مداخله تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 p<) و گروههای کنترل و ماساژ و کنترل و آروماتراپی – ماساژ موجب ایجاد اختلاف شدهاند. نتایج نشان داد روشهای مورد استفاده مداخلات مؤثری برای کاهش میزان درد عضلانی ورزشکاران در مسابقات است.
تأثیر چهار هفته تمرین متناوب هوازی شدید (هاف) بر VO2max، Tmax و VO2max v بازیکنان فوتبال باشگاهی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر چهار هفته تمرین متناوب هوازی شدید ویژة فوتبال بر شاخصهای عملکردی هوازی بازیکنان فوتبال بود. به این منظور 18 بازیکن فوتبال شرکت کننده در لیگ آزادگان ایران با میانگین سنی 24/2 ± 88/21 سال، قد 33/5 ± 22/174 سانتیمتر، وزن 7/5 ± 7/67 کیلوگرم و درصد چربی 29/3 ± 38/12، در قالب دو گروه تمرین (12 نفر) و کنترل (6 نفر) برای شرکت در این پژوهش داوطلب شدند. برنامة چهار هفتهای تمرین متناوب هوازی شدید (هاف)، سه جلسه در هفته شامل چهار دوره حرکت با توپ بود که در مسیر ویژة طراحیشده انجام گرفت. درصد حداکثر ضربان قلب جدا شد. دادهها با استفاده از t مستقل تجزیهوتحلیل شد. نتایج نشان داد که پس از چهار هفته تمرین VO2max، Tmax، vVO2max در بین دو گروه تمرینی و کنترل تغییر معناداری پیدا نکرد. بهطور کلی میتوان گفت که چهار هفته تمرین بهصورت هفتهای سه جلسه بر شاخصهای هوازی بازیکنان فوتبال تأثیر معناداری ندارد.
ارزیابی همگرایی پروت کل های وابسته به زمان و وابسته به مسافت در تعیین نقطه ی شکست ضربان قلب (HRDP) در بین دختران جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقطهی ش کست ضربان قلب (HRDP) نقطهی انحراف ضربان قلب از خط مستقیم در بررسی ارتباط بین بار کار و زمان تعریف می شود که به عنوان ملا کی برای برنامه ریزی شدت تمرینات هوازی مورد استفاده واقع می شود. هدف از اجرای تحقیق حاضر ارزیابی همگرایی پروتکل های وابسته به زمان و وابسته به مسافت در تعیین نقطه ی شکست ضربان قلب (HRDP) در بین دختران جوان غیر فعال بود. بدین منظور، تعداد 20 نفر از دختران غیرفعال به عنوان آزمودنی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره، گروه پروتکل وابسته به زمان (گروه الف): سن 02/1±19 سال، قد 14/7±11/163سانتی متر، وزن74/7±00/57کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی14/1±89/32میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) و گروه پروتکل وابسته به مسافت (گروه ب): سن 15/1±20 سال، قد 91/7±80/162سانتی متر، وزن 14/12±30/57کیلوگرم، و حداکثر اکسیژن مصرفی 35/1±21/33میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه)[جایگزین شدند. آزمودنی های گروه الف، پروتکل وابسته به زمان و آزمودنی های گروه ب، پروتکل وابسته به مسافت را با فاصله زمانی 72 ساعت تکرار کردند. HRDP تعیین شده با استفاده از دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی به عنوان روش مبنا مورد توجه قرار گرفت. برای ثبت لحظه به لحظه منحنی عملکرد ضربان قلب (HRPC) از دستگاه تله متری استفاده شد. برای پردازش داده ها و تعیین همگرایی بین پروتکل ها، از مدل گرافیکی بلاند-آلتمن و روش آماری Intraclass Correlation (ICC) استفاده شد. نتایج نشان داد پروتکل وابسته به زمان با روش مبنا همگرایی ندارد (ICC= -0.0191 ; ±1.96 ; 95% CI = -8.9 to +26.5 b/min). در حالی که یافته ها همگرایی متوسط به پایینی را بین پروتکل وابسته به مسافتو روش مبنا نشان داد (ICC= 0.4002 ; ±1.96 ; 95% CI = -5.1 to +35.5 b/min). بر اساس نتایج می توان گفت در تعیین HRDP، پروتکل وابسته به مسافت نسبت به پروتکل وابسته به زمان، با روش مبنا همگرایی بالاتری دارد. با این حال برای تعیین HRDP با استفاده از این پروتکل باید تردید نمود.
مقایسة اثر یک جلسه فعالیت شناکردن و دویدن وامانده ساز بر اشتها و کالری دریافتی در دختران سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر یک جلسه فعالیت شنا و دویدن بر میزان اشتها و کالری دریافتی دختران سالم بود. طرح تحقیق متقاطع بود و 12 داوطلب دختر (میانگین سنی 3 /1 ± 5 /22 سال، وزن 46 /5 ± 07 /56 کیلوگرم، درصد چربی بدن 316 /8 ± 125 /27 درصد و شاخص تودة بدن 68 /2 ± 175 /21 کیلوگرم بر متر مربع) از دانشجویان دانشگاه در 3 حالت کنترل، فعالیت شنا و دویدن با شدت 80 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه تا حد واماندگی قرار گرفتند. میزان اشتهای افراد در چهار نوبت شامل دو ساعت قبل از فعالیت (در حالت ناشتا)، بلافاصله بعد از فعالیت، دو و هشت ساعت بعد از فعالیت به وسیلة پرسشنامة اشتها اندازه گیری شد. همچنین کالری دریافتی در روزهای اجرای پروتکل پژوهشی و قبل و بعد از اجرای پروتکل توسط خود آزمودنی ها ثبت شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری ANOVA با اندازه گیری مکرر و آنوای یکطرفه استفاده شد. سطح معناداری آزمون ها 05 /0 P≤ در نظر گرفته شد. در پایان تغییر معناداری در اشتها و کالری دریافتی در اثر یک جلسه فعالیت شنا و دویدن مشاهده نشد (005 /0 = P) . نتایج نشان داد یک جلسه فعالیت شنا و دویدن تأثیری بر میزان اشتها و کالری دریافتی نداشت. بنابراین یک جلسه فعالیت تا هشت ساعت بعد از آن برخلاف تصور برخی افراد اشتها را افزایش نمی-دهد و می تواند در کنترل وزن و کاهش آن استفاده شود. به عبارت دیگر، ورزش موجب تعادل معنی کالری می شود که احتمالاً در کوتاه مدت این تعادل منفی جبران نمی شود و بین شنا و دویدن از این حیث تفاوتی وجود ندارد.
تأثیر پاسخ وابسته به تعداد جلسات تمرین در هفته بر آمادگی جسمانی نوجوانان پسر کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه تأثیر پاسخ وابسته به تعداد جلسات تمرین در هفته بر آمادگی جسمانی نوجوانان پسر کم تحرک طراحی و مورد مطالعه قرار گرفت. تعداد 48 نفر پسر کم تحرک داوطلب انتخاب و بطور تصادفی به چهار گروه با میانگین و انحراف استاندارد سن، گروههای دو جلسه ای ( 12نفر 3/2± 3/13 سال)، سه جلسه ای ( 12 نفر، 7/2± 5/13سال)، چهار جلسه ای (12 نفر، 1/3± 7/13 سال) و کنترل ( 12 نفر 4/3± 3/13سال) تقسیم بندی شد. برنامه تمرینی گروه دو جلسه در هفته شامل دویدن با شدت 70 – 60 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 35 – 25 دقیقه در هر جلسه و گروه سه جلسه در هفته برنامه دویدن را با همان شدت در زمان 25 – 17 دقیقه در هر جلسه و گروه چهار جلسه در هفته برنامه دویدن را با همان شدت در زمان 15 – 12 دقیقه در هر جلسه اجرا کردند. در هر سه گروه تجربی تمرینات چابکی، انعطاف پذیری و استقامت عضلانی اجرا و سعی شد نسبت حجم برنامه ها در مجموع جلسات گروه ها برابر باشد. تجزیه و تحلیل میانگین تغییرات داده ها با استفاده از آنالیز واریانس یک سویه با آزمون تعقیبی بن فرنی در سطح معنی داری (05/0P˂) نشان داد. مقادیر کاهش وزن، شاخص توده بدن، درصد چربی و اندازه دور کمر فقط در گروههای تجربی سه و چهار جلسه ای نسبت به کنترل معنی دار شد (05/0P˂). قدرت انفجاری دست ها، سرعت حرکت، استقامت قلبی تنفسی و انعطاف پذیری در هر سه گروه تجربی تفاوت معنی داری نسبت به گروه کنترل نشان داد. اما در شاخصهای تعادل، هماهنگی، قدرت انفجاری پاها، چابکی، استقامت عضلانی عضلات شانه و شکم، تغییرات فقط در گروه های سه و چهار جلسه ای نسبت به گروه کنترل معنی دار شد (05/0P˂). بطور کلی احتمالا اجرای هر سه برنامه تمرینی سازگاری های مفیدی را در پی داشته است و تغییر تعداد جلسات تمرین و افزایش آن برای بهبود بعضی متغیرهای آمادگی جسمانی با نقش بیشتر دستگاه عصبی نظیر تعادل، هماهنگی، توان انفجاری، چابکی توصیه می شود. از سوی دیگر در برخی متغیرها نظیر انعطاف پذیری تأثیر افزایش تعداد جلسات تمرین به سازگاری بیشتر منجر نمی شود.
تأثیر تمرینات ثبات دهنده ستون فقرات بر لوردوزکمری با استفاده از دستگاه بیوفیدبک فشاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر به بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات ثباتدهنده ستون فقرات بر میزان زاویه قوس کمری، با استفاده از دستگاه بیوفیدبک فشاری در دانشجویان دختر دانشگاه شهید باهنر کرمان میپردازد. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه دانشجویان دختر مبتلا به عارضه لوردوزکمری دانشگاه باهنر کرمان است. 24 نفر از دانشجویان مبتلا به قوس کمری افزایشیافته بهعنوان نمونه آماری انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل 12 نفری قرار داده شدند. اطلاعات مورد نیاز از طریق صفحه شطرنجی، اسپینال موس (سنجش قوس کمر)، قد سنج و ترازوی دیجیتال، گونیامتر (سنجش میزان انعطافپذیری عضلات سه سر رانی) و آزمون دراز و نشست (سنجش میزان استقامت عضله شکمی) جمعآوری گردید. آزمودنیهای گروه تجربی، به مدت هشت هفته، هفتهای سه جلسه و هر جلسه 60 دقیقه، با استفاده از دستگاه بیوفیدبک فشاری تمرین داده شدند. در آغاز و پایان دوره از آزمودنی ها پیش و پسآزمون به عمل آمد و میزان لوردوز کمر، انعطافپذیری عضلات سهسر رانی و استقامت عضلات شکم پیش و پس از آزمون سنجیده شد. اطلاعات جمعآوریشده، با استفاده از روش آماری تی مستقل و زوجی در سطح معنیداری 95 درصد تجزیه و تحلیل شدند. نتایج، کاهشی معنیدار در زاویه لوردوز کمری ( 001/0 P= ) ، افزایشی معنیدار در میزان انعطافپذیری عضلات سهسررانی (001/0 P= ) و افزایشی معنیدار در استقامت عضلات شکم (001/0 P= ) در گروه تمرینی نشان داد. همچنین نتایج تحقیق تفاوت معنیداری در میزان متغیرهای مذکور پیش و پس از آزمون در گروه کنترل نشان نداد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد انجام تمرینات ثباتدهنده ستون فقرات سبب کاهش زاویه لوردوز کمری، افزایش انعطافپذیری عضلات سهسررانی و همچنین افزایش میزان استقامت عضلات شکم میشود.
تأثیر تمرینات پلیومتریک و ترکیبی بر پاسخ IGF-I و MGF در عضلة پهن جانبی مردان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عامل رشد شبهانسولین -1 در تکامل، رشد، بازسازی و حفظ بافتها در عضلة اسکلتی در یک روش اتوکرین / پاراکرین و آندوکرین نقش دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی پاسخ عوامل رشدی به دو شیوة تمرینی مختلف بود. در این پژوهش 14 آزمودنی مرد بهصورت داوطلبانه انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول (پلیومتریک، 7 آزمودنی، سن: 86/1±86/20 سال، قد: 23/4±29/179 سانتیمتر، وزن: 24/6±57/74 کیلوگرم) تمرین پلیومتریک و گروه دوم (ترکیبی، 7 آزمودنی، سن 72/1±43/31 سال، قد 42/6±71/181 سانتیمتر، وزن: 47/8±14/76 کیلوگرم) ترکیبی از تمرین مقاومتی و پلیومتریک را 3 روز در هفته به مدت 8 هفته (4 هفته تمرین مقاومتی و 4 هفته تمرین پلیومتریک) انجام دادند. نمونههای عضلانی از عضلة پهن جانبی 3 روز قبل و 7 روز بعد از تمرین گرفته شد. برای تعیین توان از 3 آزمون بوسکو (5 و 60 ثانیهای)، سارجنت و پرش جفت و برای سنجش چابکی و سرعت از آزمونهای مانع ششضلعی و دو سرعت 35 متر استفاده شد. برای تخمین میزان بیان ژن عامل رشد شبهانسولین (1) (IGF-I) و عامل رشد مکانیکی (MGF) از روش Real – time RT PCR استفاده شد. برای تجزیهوتحلیل دادهها از آزمونهای T زوجی و T مستقل استفاده شد و سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد در آزمونهای بوسکو، سارجنت، پرش جفت، مانع ششضلعی و دو سرعت 35 متر گروه پلیومتریک بهتر عمل کردند. بیان ژن در گروه اول کاهش غیرمعنادار (18/20 درصد – 29/0 P≤) اما در گروه دوم بهطور معنادرای افزایش یافت (24/159 درصد، 048/0 P≤) و بیان ژن IGF-I در گروه اول افزایش معنادار (83/133 درصد، 04/0 P≤) اما در گروه دوم بهطور غیرمعناداری افزایش (06/24 درصد، 16/0 P≤) یافت. بهطور کلی میتوان نتیجه گرفت رونوشتهای مختلف ژن IGF-I (IGF-IEa و MGF) در عضلة اسکلتی انسان بهطور متفاوتی به راهبردهای مختلف اضافهبار مکانیکی و سوختوسازی پاسخ میدهند.
تأثیر آموزش شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان دختر غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: شخصیت از بنیادی ترین مفاهیم روان شناسی است که با تجارب مختلف تحت تأثیر قرار می گیرد. برخوردار بودن از شخصیت مطلوب یک دیدگاه ایده ال و مورد توجه برای دانشجویان هر کشوری است. بنابراین هدف از این پژوهش، بررسی اثر دوره آموزشی شنا بر ویژگی های شخصیتی دانشجویان بود. روش ها: این پژوهش از نوع نیمه تجربی بوده و طرح تحقیق آن از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. آزمودنی های تحقیق عبارت بودند از 60 دانشجوی دختر غیر ورزشکار که در سال تحصیلی 89-90 در دانشگاه علم و صنعت تهران مشغول به تحصیل بودند که از طریق نمونه گیری داوطلبانه و با استفاده از پرسش نامه مشخصات فردی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایشی قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری تحقیق پرسش نامه شخصیتی برن رویتر بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره در سطح معنی داری 05/0 α< استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش شنا بر هر شش صفت شخصیتی مورد بررسی تأثیر معنی دار دارد. این دوره سبب افزایش صفات شخصیتی اعتماد به نفس، برون گرایی، اجتماعی بودن و کاهش صفات شخصیتی میل به عصبی بودن، برتری جویی و با خود بودن آزمودنی های گروه آزمایشی شده است. نتیجه گیری: با توجه به این که زندگی دانشگاهی با استرس های متعدد و پیچیده ای عجین شده است، به نظر می رسد توانایی مقابله با این استرس ها به وسیله کسب توانمندی های روان شناختی از طریق مشارکت در فعالیت جذاب و مفرح شنا امکان پذیر خواهد بود. بنابراین پیشنهاد می شود به منظور تأمین و حفظ سلامت روان شناختی و برخورداری از ویژگی های مطلوب شخصیتی از آموزش شنا به عنوان یک راه کار مؤثر استفاده شود.
اثر دست کاری بینایی حین تمرین راه رفتن بر تعادل کارکردی و پارامترهای کینماتیکی منتخب گام برداری زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر دست کاری حس بینایی حین تمرین راه رفتن بر تعادل کارکردی و پارامترهای کینماتیکی منتخب گام برداری زنان سالمند بود. به این منظور، 16 زن سالمند در دسترس و واجد شرایط با دامنه ی سنی 65-75 سال (23/4±06/70 سال) انتخاب و به روش تصادفی ساده به 2 گروه 8 نفره تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی تمرین راه رفتن معمولی را به مدت 12 هفته و هفته ای 3 جلسه انجام دادند که شامل راه رفتن در شرایط محدود شده ی قسمت پایین میدان بینایی بود. برای سنجش تعادل کارکردی از آزمون برگ و از دستگاه تجزیه و تحلیل گام برداری زبریس برای اندازه گیری اطلاعات کینماتیکی گام برداری آزمودنی ها استفاده شد.برای مقایسه ی درون گروهی، نمرات پیش آزمون و پس آزمون از آزمون آماری t همبسته و برای مقایسه ی بین گروهی از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که تمرین راه رفتن معمولی در شرایط دست کاری شده ی حس بینایی بر برخی پارامترهای کینماتیکی راه رفتن سالمندان، یعنی طول گام، سرعت گام برداری و درصد تغییر پذیری سرعت گام برداری تأثیر معنی داری داشت
(05/0 P).مقایسه ی بین گروهی در پس آزمون نشان داد که تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات گروه تجربی و کنترل در طول گام و سرعت گام برداری به نفع گروه تجربی وجود داشت (05/0 P). اما تفاوت های بین گروهی و درون گروهی در نتایج آزمون تعادل کارکردی دیده نشد (05/0 P). نتیجه اینکه محدود سازی قسمت پایین میدان بینایی حین تمرین راه رفتن سالمندان زن می تواند موجب بهبود برخی پارامترهای مرتبط با تعادل گام برداری آنان شود. کاهش وابستگی به اطلاعات بینایی، بهبود توانایی استفاده از حواس جایگزین مانند حس پیکری و دهلیزی می تواند از دلایل احتمالی بهبود پارامترهای گام برداری باشد.
مقایسة اثر تمرینات با حجم بالا و تمرینات با شدت بالا بر مقدار تجمع لاکتات، زمان اجرا و میزان بهبود 2VO اوج در دوندگان استقامتی 10-14 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسة اثر تمرینات با حجم بالا و تمرینات با شدت بالا بر مقدار تجمع لاکتات، زمان اجرا و میزان بهبود اوج اکسیژن مصرفی (VO2peak) در دوندگان استقامتی 10-14 ساله انجام شد. بیست دانش آموز دوندة استقامتی پسر با سن 32/2±5/12 سال، قد 27/3±62/154 سانتی متر، وزن 12/5±5/34 کیلوگرم، حداکثر ضربان قلب 1/3±5/207 ضربه در دقیقه و اوج اکسیژن مصرفی 22/3±45/36 میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه به صورت متقاطع و در دو حالت در گروه های فعالیتی A و B در دو مدل فعالیت تناوبی با شدت بالا و حجم پایین (HT) (60 ثانیه فعالیت با شدت90٪ 2VOاوج و 60 ثانیه استراحت با شدت 30٪ 2VOاوج) به مدت 30 دقیقه و با شدت پایین و حجم بالا (VT) (60 ثانیه فعالیت با شدت 65٪ 2VO اوج و 60 ثانیه استراحت با شدت 30٪ 2VOاوج) به مدت 60 دقیقه طی دو دورة شش هفته ای و به فاصلة پنج هفته از یکدیگر، به صورت داوطلبانه شرکت کردند. اوج اکسیژن مصرفی، نسبت تبادل تنفسی (RER)، رکورد دوی 1500 متر و لاکتات پلاسمای آزمودنی ها، هنگام فعالیت های تناوبی مختلف ثبت شد. به منظور مقایسة تفاوت میانگین ها از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری (05/0P≤) استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد در m1500T آزمودنی ها بین پیش و پس از آزمون نوع فعالیت HT، کاهش معناداری داشتند و این تفاوت بین مدل فعالیتی HT نسبت به مدل فعالیتی VT معنادار بود (05/0P<). در مورد متغیرهای RER و لاکتات بیشینه (Lacmax)، کاهش معناداری بین پیش و پس از استفاده از مدل فعالیتی HT نسبت به مدل فعالیتی VT مشاهده شد (05/0P<). در مورد متغیر 2VO اوج این نتایج نشان داد که با استفاده از این دو مدل فعالیتی، افزایش معناداری بین مقادیر پیش و پس از فعالیت به وجود آمد (05/0P<). بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که مدل فعالیتی HT نسبت به مدل فعالیتی VT در مورد متغیرهای RER، peak2VO، Lacmax و m1500T کارایی بالاتری دارد و با توجه به محدودیت زمانی در برنامة تمرینی این گروه از ورزشکاران، این مدل تمرینی ممکن است جایگزین خوبی برای مدل های تمرینی طولانی مدت و خسته کننده به لحاظ دورة زمانی باشد.
تأثیر چهار هفته تمرین تناوبی شدید (HIT) بر برخی شاخص های هوازی و بی هوازی زنان تیم ملی بسکتبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمرینات تناوبی شدید (HIT) رویکرد مؤثری در بهبود آمادگی در کوتاه مدت است. اثر این گونه تمرینات بر سازگاری های عملکردی، فیزیولوژیکی در ورزشکاران نخبه هنوز نامشخص است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر چهار هفته اجرای HIT بر برخی متغیرهای عملکردی و فیزیولوژیکی انجام گرفت. بدین منظور 14 نفر از بازیکنان داوطلب تیم ملی زنان بسکتبال ایران (با میانگین سن=24/3 ± 0/23 سال، وزن=50/8 ± 6/63 کیلوگرم و شاخص توده بدنی= 15/3 ± 8/21 کیلوگرم بر متر مربع) انتخاب و به گونه تصادفی به دو گروه تجربی (7n=) و کنترل (7n=) تقسیم شدند. پیش و پس از تمرینات ،آزمودنی ها،1. آزمون فزاینده همراه با تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی برای تعیین برخی از متغیرهای فیزیولوژیکی و 2. یک وهله آزمون وینگیت را برای تعیین حداکثر توان (PPO ) و میانگین توان (MPO) اجرا کردند. هر دو گروه، برنامه تمرین بسکتبال مشابهی را به مدت چهار هفته دنبال کردند، در حالی که گروه تجربی در کنار برنامه تمرین بسکتبال، پروتکل دویدن سرعتی بی هوازی (RAST) را به عنوان یک پروتکل HIT، دو جلسه در هفته اجرا کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز کوواریانس (ANCOVA )، در سطح معناداری05/0p< و با نرم افزار Spss16، انجام گرفت. نتایج آزمون ANCOVA نشان داد گروه تجربی افزایش معناداری در VO2max(001/0p=)،vLT(011/0 p=)،vVO2max(001/0 p=) و حداکثر نبض اکسیژن (001/0p=) داشتند. اجرای HIT نیز موجب افزایش معنادار حداکثر توان (03/0p=) و میانگین توان (02/0p=) شد. یافته های حاضر نشان داد، برنامه تمرینات تناوبی شدید با دوره های استراحت کوتاه می تواند موجب افزایش اجرای هوازی و بی هوازی در کوتاه مدت شود.
مقایسه اثر دو نوع تمرین مقاومتی ایزوتونیک و ایزومتریک بر قدرت و تغییرات الکترومیوگرافی عضله پای تمرین نکرده در دانشجویان مرد تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر دو نوع تمرین مقاومتی ایزوتونیک و ایزومتریک بر پدیده ی انتقال دو جانبه بود. تعداد 40 آزمودنی تمرین نکرده (حداقل به مدت 6 ماه) به طور تصادفی به دو گروه تمرینی ایزوتونیک و ایزومتریک و یک گروه شاهد تقسیم شدند که به طور یکطرفه اکستنسورهای زانو را تمرین دادند. طول دوره ی تمرینی 3 جلسه در هفته و 6 هفته بود. برنامه ی تمرینی گروه ایزوتونیک شامل 80% 1RM، 3 نوبت (2 دقیقه استراحت بین نوبت ها) و6 تا 8 تکرار بر روی اکستنسورهای زانو و برنامه ی تمرینی گروه ایزومتریک نیز شامل 30 انقباض ایزومتریک بیشینه (2 تا 4 ثانیه مدت انقباض) با 15 ثانیه استراحت بین هر انقباض بود. گروه کنترل نیز در محل تمرین حضور داشتند، اما هیچ گونه فعالیتی انجام ندادند. قدرت پویا (1RM)، قدرت ایستا (MVC) و الکترومیوگرافی ادغامی (IEMG) قبل و بعد از دوره ی تمرینی اندازه گیری شد. تمرین مقاومتی ایزوتونیک و ایزومتریک به طور معنی داری (05/0≥p) 1RM، MVC و IEMG را در هر دو عضو تمرین کرده و تمرین نکرده افزایش داد، اما در گروه کنترل تغییر معنی داری در هیچ یک از متغیرها مشاهده نشد. نتایج تغییرات IEMG بین گروه ها، تنها تفاوت معنی داری بین گروه ایزوتونیک و گروه کنترل نشان داد. بین دو گروه تمرینی تفاوت معنی داری بر پدیده ی انتقال دو جانبه مشاهده نشد. با وجود این، با در نظر گرفتن شدت تمرین و میزان انتقال دوجانبه در هر یک از گروه ها، به نظر می رسد در برنامه های توان بخشی، تمرین مقاومتی ایزوتونیک ممکن است موثرتر از تمرین ایزومتریک باشد.