فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۱٬۹۳۱ مورد.
نقد و تحلیل غزلی از سعدی بر پایه روش یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر نقد و تحلیل ویژگی های آوایی غزلی از سعدی با رویکردی ساختارگرایانه است. برای این منظور، در بخش نخست، نگاهی گذرا به نقد ساختارگرا و روش یاکوبسن و در بخش دوم، غزلی از سعدی بر پایه این روش نقد و تحلیل می شود. در این تحلیل، بررسی می شود آیا وزن، بحر، قافیه و ردیف انتخاب شده توسط شاعر، القاگر مفهوم و محتوای غزل هست یا خیر. پس از آن با این استدلال که واج ها به طرق مختلف می توانند در موسیقی شعر و رساندن مفهوم اثر نقش ایفا کنند، این غزل از منظر واجی تحلیل می شود و عوامل مختلف واجی از قبیل واج آرایی، جایگاه تولید و شیوه تولید، دوری یا نزدیکی جایگاه های تولید از یکدیگر و تکرار واج ها با در نظر داشتن تاثیر هریک بر موسیقی شعر و در نهایت القا مفهوم، مورد کنکاش قرار می گیرد. در انتها تاثیر انتخاب واژگان بر موسیقی و معنای این غزل بررسی می شود.
شیوه های روایت گری مولانا در داستان دفوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"قصه ی دقوقی یکی از داستان های دفتر سوم مثنوی است. در این قصه، مولانا داستان عارف صاحب کرامتی را نقل می کند که خواستار دیدار مردان حق است و سرانجام به خواست خود دست می یابد، اما در ادامه، دعای دقوقی برای نجات سرنشینان یک کشتی طوفان زده باعث می شود تا مردان حق بار دیگر در حجاب غیاب پنهان شوند.
در این نوشته، داستان دقوقی صرف نظر از معنای رمزی و عرفانی آن، با استفاده از نظریات ساختارگرایانی که به ویژگی های ساختاری روایت ها توجه کرده اند مورد بررسی قرار گرفته است. این روش با مباحث زبان شناسی ساختگرا ارتباطی تنگاتنگ دارد و اساس کار در این شیوه فروکاستن و تجزیه ی متن به کوچکترین عناصر سازنده ی آن و دقت نظر در روابط و چگونگی سازمان بندی این سازه ها است.
بر این اساس، متن به دو پی رفت (دو حکایت فی نفسه مستقل) اصلی تقسیم شده است و هر پی رفت از لحاظ نوع و روابط گزاره ها (اجزای سازنده ی) آن و نیز، طرحی که به آن انسجام می بخشد بررسی شده و به عواملی که به انسجام و سازمان بندی گزاره های متن لطمه می زنند، اشاره شده است و در آخر، ویژگی های کلامی و زمانی روایت مورد توجه قرار گرفته اند.
"
خوانشی لکانی از شعر «ندای آغاز» اثر سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سهراب سپهری، شاعر و نقاش ایرانی، اشعار خود را در هشتکتاب گردآورده و بیش تر، از لحاظ نوع نگاهش به زندگی، طبیعت، خدا، نیک و بد، زشت و زیبا و ...، مورد توجه منتقدان بوده است. «حجم سبز» و «ما هیچ، ما نگاه»، دو دفتر پایانی هشتکتاب، بدان جهت که در سیر تکامل شعر و اندیشه، پختهتر هستند، اهمیت بیش تری دارند. هدف از نوشتن این مقاله، نقد و بررسی شعر «ندای آغاز» سهراب سپهری است. بدین منظور نگارنده نظریهی روانکاوی لکان را در نقد شعر به کار بسته و سعی کرده است این شعر را بر اساس نظریهی یادشده، بسنجد و بر اساس آن به درونمایهی شعر، دست یابد. بررسی شعر «ندای آغاز» نشان میدهد سپهری علاوه بر عرفان شرق و ذنبودیسم، به مدد فلسفه و روانکاوی غرب، به ویژه روانکاوی لکان، سعی در شناخت حقیقت دارد. «واژه»، مجازا زبان، نمایندهی ساحت نمادین در تعابیر لکان، است. ترکیب «وسعت بیواژه»، توصیفی از «آغاز» (beginning) و مقصد راوی شعر، نشانهای از دورهی پیشازبانی است که با ساحت واقع در تعابیر لکان انطباق دارد و تاکید راوی شعر برای رفتن به «وسعت بیواژه» این معنی را القا میکند که واژه(زبان) مانعی در راه شناخت است و راوی شعر، سعی دارد آن را از سر راه خود بردارد.
راوی در رمان «آتش بدون دود»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله از میان عناصر داستان، به بررسی راوی، ویژگیها و زاویه دید وی در رمان آتش بدون دود، اثر «نادر ابراهیمی» پرداخته می شود. براین اساس، ابتدا تعریفی از روایت ارایه شده، پس از تعریف راوی -که از کلیدی ترین عناصر داستان به حساب می آید و سازمان بندی داستان تا حد زیادی در گرو آن است - از میان انواع زاویه دید، «تک گویی درونی» و انواع آن - که از راههای دسترسی به ذهن شخصیت های داستان است - بررسی می گردد. از آن جا که رمان آتش بدون دود را راوی «دانای کل» روایت می کند، ویژگیهای این راوی در رمان بیان شده است و سپس به چگونگی استفاده راوی دانای کل از انواع تک گویی ها و تغییر کانون دید به روایت داستان پرداخته و ویژگیهای خود را همچون یک شخصیت داستانی، آشکار ساخته است و آمیخته ای از روایت کلاسیک و مدرن را به صورتی به نمایش می گذارد که گاه، «آتش بدون دود» را به رمانهای پست مدرن نزدیک می کند.
تحلیل شعر «آی آدمها» و تفسیرهای آن براساس نظریه زیبایی شناسی دریافت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیزر و یائوس تحت تأثیر مکتب پدیدارشناسی، نظریه ی دریافت و زیبایی شناسی دریافت را ارائه کردند. آنها معتقدند که متن های ادبی، معنای ذاتی یا ثابتی ندارند و این خواننده است که با خوانشِ خود، معنا را کشف می کند. آیزر تلاش کرد تا فرایند کشفِ معنا توسط خواننده را فرموله کند. او در ابتدا با مطرح کردنِ بحثِ شکاف ها و خلأهای موجود در متن های ادبی، خوانندگان را به مشارکت در تولید معنا سوق داد. از نظر آیزر، خوانندگان با پر کردن شکاف ها و نانوشته های متن ها، به آنها حیاتی دوباره می بخشند. حذف و برجسته سازی، فرضیه سازی، استراتژی خواندن/خواننده و افق انتظارات دیگر فرایندهایی است که آیزر و یائوس با طرح و بسط آنها، راه را برای تشریح پروسه ی کشف معنا هموار کردند. این جستار تلاش می کند شعرِ «آی آدمها» و تفسیرهای متعدد آن را، از منظر فرایندهای زیبایی شناسی دریافت بررسی و تحلیل کند. به همین منظور، ضمن معرفی و طبقه بندی تفسیرهای متعددِ این شعر، به تحلیلِ فرایند درکِ خوانندگان و همچنین تشریح فضاهای خالیِ متن پرداخته خواهد شد.
کاظم تینا: لارنس استرن ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کاظم تینا از اولین متفاوت نویسان ایرانی است که آثار اولیه او در دهه 1320 و آثار مطرح شده او در این مقاله، در دهه های 1340 و 1350، یعنی تقریباً هم زمان با پیدایش اولین طلایه های پسامدرنیسم در جهان، به چاپ رسید. از آن جا که این آثار در زمان خود بسیار نامانوس و با مدرنیسم رایج در آن زمان متفاوت بودند، مورد توجه قرار نگرفتند و اکنون در معرض خمول و نابودی کامل قرار دارند. در بررسی این آثار، برخی از مهم ترین مؤلفه های پسامدرنیستی، به شیوه ای پیش رس و خودجوش قابل مشاهده است. از جمله این مؤلفه ها می توان عنصر غالب محتوایی پسامدرنیسم، یعنی برجسته شدن محتوای وجودشناسانه، همچنین عدم انسجام و فقدان پیرنگ، آشکار کردن شگردهای ادبی، بیان نظریه در متن، اتصال کوتاه، عدم قطعیت، ابهام، تناقض، آشفتگی زمان و مکان، بینامتنیت، شخصیت های شورش گر و یکیشدن شخصیت های داستانی را نام برد که در چند داستان کوتاه از این نویسنده مورد بررسی قرار گرفته اند و حضور آن ها این داستان ها را درحال گذار از مدرنیسم به پسامدرنیسم نشان می دهد.
گفتمان در داستان «مسجد مهمان کش» مثنوی با تکیه بر آرای «میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان و گفتمان، دو عنصر مهم زندگی هستند که گاه موجب زایش عناصر دیگری می شوند. از جمله این عناصر، مقولة «قدرت» است که به نوبة خود موجد برخی فرآیندهای دیگر مانند «تهدید»، «مقاومت»، «ملامت» و «وحشت» می شود. مولانا جلاالدین محمد بلخی، شاعر بنام قرن هفتم هجری، توانسته است در خلال اشعار عارفانه، گفتمان های فرهنگی، سیاسی و عقیدتی عصر خود را هنرمندانه و نامحسوس از زبان اشخاص داستان های مثنوی بیان کند. هدف و قلمرو اصلی این تحقیق، بررسی یک نمونه از داستان های مثنوی مولانا از دیدگاه تاریخ گرایی نوین و روشن کردن ویژگی و کارکردهای آن در محدودة تعریف جدیدی است که میشل فوکو - فیلسوف فرانسوی - از آن ارائه می دهد. گفتمان های بحث شده در این جُستار، نشان دهندة تکثر قدرت در متن داستان مورد مطالعه و به تبع آن در زمان مولوی است. زبان نیز مانند ابزار قدرت در روابط شخصیت های داستان و جامعه، عامل اقتدار به شمار می آید. در این میان خرافه پرستی و خرافه بافی، پررنگ ترین گفتمان بوده، رمز اصلی داستان «مسجد مهمان کش» به شمار می آید. بر مبنای گفتمان مورد مطالعه، مولوی در دیاری به سر می برد که غبار تیرگی ها، فضای جامعه را در برگرفته بود. این حکایت رازآمیز، حساسیت مولوی را نسبت به چنین فضایی آشکار کرده است.
بررسی رابطة زمان و تعلیق در روایت پادشاه و کنیزک
حوزه های تخصصی:
پیدایش شیوه های تازه روایت در دو قرن اخیر، موجب پیشرفت روزافزون علم روایت شناسی در دهه های اخیر شده است. از جمله این مباحث، مقوله زمان در روایت است. یکی از محققانی که به چگونگی زمانمندی در روایت پرداخته، ژرار ژنت فرانسوی است که نظر خود را در قالب سه مبحث «نظم، تداوم و بسامد» مطرح کرده است. از آنجا که مطالعه دقیق عناصر سازنده یک روایت و بازنمود قوانین حاکم بر آن، ما را در شناخت بهتر سازوکار و روابط درونی عناصر روایی یاری می دهد؛ در این مقاله بر اساس نظریه ژنت، نشان می دهیم که چگونه مولانا، به عنوان یک داستان پرداز کلاسیک، از تمام ظرفیت های ادبی- روایی عنصر زمان در حکایت «پادشاه و کنیزک» در مثنوی بهره می برد و در مسیر حرکتش از زمان تقویمی به زمان روایی، با استفاده مناسب از تغییر در نظم خطی زمان پی رنگ و تفصیل و تکرار در شرح برخی کنشها، نوع خاصی از زمانمندی را ایجاد می کند که ارتباطی مستقیم و معنادار با القای حس تعلیق و انتظار در مخاطب داستان دارد.
بررسی شعر محمدرضا شفیعی کدکنی و عبدالوهاب البیاتی از منظر ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عبدالوهاب بیاتی، شاعر پیشتاز عرب و محمد رضا شفیعی کدکنی، ادیب، ناقد، شاعر و نویسندة توانمند فارسی در این عرصه جلوه ای از تطبیق و داوری را می نمایانند؛ چنانکه بین اشعار شفیعی کدکنی و البیاتی وجوه مشترک بسیاری در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و به ویژه ادبی وجود دارد. آشنایی دیرینة شفیعی کدکنی با آرا و دیدگاه های البیاتی از رهگذر مطالعه، ترجمة آثار او و نیز شیفتگی اش نسبت به البیاتی سبب شد تا اشعار وی را به عنوان نمونة برتر و شخصیت او را به مثابه الگو قرار دهد و حتی در برخی موارد از وی تأثیر پذیرد و در مواردی دیگر، مشابه او بسراید.
این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و عمدتاً براساس نظریة بینامتنیت و با بررسی شواهد، به دنبال اثبات این فرضیه است که وجوه اشتراک در اشعار این دو ادیب، اتفاقی نبوده و حاکی از اثر پذیری شاعر معاصر فارسی از ادیب توانمند عرب است.
بررسی ساختاری- اسطوره ای همای و همایون خواجوی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همای و همایون منظومه ای غنایی از خواجوی کرمانی در قرن هشتم هجری است. این منظومه از تعدادی داستانِ تودرتوی کوتاه فراهم آمده است. قهرمان داستان، همای، شاهزاده شام است که در سفر برای رسیدن به معشوق خود، همایون، شاهزاده چین، با مسائل و حوادث زیادی روبرو می شود. در این مقاله، شخصیّت ها، کارکردها، ساختار و ژرف ساخت های اساطیری داستان را بررسی کرده ایم. براساس ریخت شناسی پراپ، این منظومه از شش شخصیّت اصلی و یازده کارکرد تشکیل شده است. این منظومه از برخی جهات دارای الگوی اسطوره ای است، ریشه این الگوها را در اسطوره های ایرانی و سایر ملل جستجو کرده ایم. با توجه به موفقیّت قهرمان، ساختار اصلی داستان مبتنی بر آشناسازی یا پاگشایی قهرمانی است.
مطالعه شکلی و ساختاری داستان های کوتاه صادق چوبک
حوزه های تخصصی:
صادق چوبک متعلّق به نسل دوّم نویسندگان ایرانی است که پس از تثبیت داستان کوتاه، در ارائه نمونه هایی موفق در این عرصه کوشیدند. چوبک در داستان هایش به زندگی اقشار بینوا و فرودست پرداخت و از زبان و لحن آنان سود برد تا واقعیت های زشت و تلخ حیات را با دقّت و جزئیات تمام به تصویر کشد. او در این راه از امکانات و صناعاتٍ روایی ویژه ای استفاده کرد که بررسی مجموعه آنها موضوع تحقیق حاضر است. در این مقاله کوشش شده است همه اجزای روایی در داستان های کوتاه چوبک از طرح و شخصیّت گرفته تا زاویه دید، زبان، ... تجزیه و تحلیل شود.
تحلیل اندیشه های مثبت گرایانه در مثنوی معنوی از منظر علم روانشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دنیای درونیات عالم ذهن و عالم روح- مقوله ای است که از دیرباز بسیاری از شاعران عارف مسلک و روانشناسان قرون اخیر بدان پرداخته اند و در ایده بازتاب حالات درونی در دنیای بیرونی، با یکدیگر اتفاق نظر داشته اند. مثبت نگری به عنوان یکی از شاخه های علم روانشناسی، مفاهیمی همچون خوش بینی، اعتماد به نفس، ایمان و اعتقاد، عشق، امید، صبر در برابر مشکلات و... را در برمی گیرد که تمام آن ها را می توان به طور مشروح در مثنوی مولوی یافت. در مقاله حاضر که پژوهشی میان رشته ای محسوب می شود، کوشش بر آن است تا با بررسی مؤلفه های روانشناسی مثبت و تطبیق آن با آرای مولانا که به طور ویژه در مثنوی معنوی همچون روانشناسی حاذق، هزار توهای روان آدمی را کاویده است، گامی در مسیر تبیین اثرگذاری ها و اثرپذیری های دو مقوله روانشناسی و ادبیات گذاشته شود.
بررسی روایت در رمان «چشم هایش» از دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«چشم هایش» نخستین رمان بزرگ علوی به حساب می آید. ترتیب نقل حوادث در این رمان برحسب توالی زمانی نیست و راوی از انتهای داستان با استفاده از شیوه های مختلف شروع به نقل حوادث کرده است.در این مقاله پس از بحث مختصر پیرامون روایت، پیرنگ و داستان، روایت این داستان براساس دیدگاه های ژرار ژنت نقد و تحلیل می شود. ژرار ژنت پنج مقوله محوری را که عناصر روایت به شمار می آیند، برای تحلیل قصه تمیز می دهد که عبارتند از نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن. راوی در روایت رویدادهای رمان «چشمهایش» از شیوه بازگشت به گذشته استفاده می کند. او پس از شنیدن خبر درگذشت استاد ماکان، نظم و ترتیب زمانی و خطی رخدادهای داستان را برهم می زند و با پیدا کردن زن ناشناس به گذشته بازمی گردد. رمان چشمهایش را از نظر حجم، زمان و تداوم می توان به دو بخش تقسیم کرد؛ در بخش اول روایت از سرعت بالا و در اصطلاح از شتاب مثبت برخوردار است و راوی در این قسمت رخدادها را به صورت خلاصه و گزینشی روایت می کند؛ در بخش دوم سرعت روایت به کندی می گراید و رخدادها با جزئیات بیشتری ذکر می شود و بخش بزرگی از متن به مدت زمانی کوتاه اختصاص پیدا می کند که نشان دهنده شتاب منفی و سرعت کند روایت است. بخش های روایت شده در این قسمت، نقش بسیار مهمی در مسیر اصلی داستان ایفا می کنند زیرا این بخش ها بستر کانون های تمرکز محسوب می شوند.
بازخوانش بینامتنی منظومة «جمشید و خورشید» سلمان ساوجی از منظر تاریخ گرایی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تاریخ ادبیات ایران، آثاری به مقتضیات فکری و فرهنگی زمانه آفریده شده اند که می تواند در رویکردی بازخوانشی ضمن اشاره به روانشناسی فردی و اجتماعی آن عصر، حلقه هایی از جریان شناسی ادبی در تکمیل خلأهای نگرش ساختاری باشند؛ منظومة «جمشید و خورشید» سلمان ساوجی(778ه.ق)، یکی از این آثار است که با وجود غفلت محققان؛ ظرفیتهایی قابل تأمل برای تأکید بر نگرش ساختاری و شبکه ای به آثار ادبی یک دوره دارد.
این پژوهش، به کمک رهیافتهای بینامتنی و چارچوب نظری «تاریخگرایی نو»، کوشیده است با ردگیری نشانه های درون متنی و برون متنی-برخلاف باور عمومی-عرفانی بودن منظومة جمشید و خورشید را اثبات کند. مطابق دستاوردهای تحقیق، از دو ساحت می توان به اثبات فرضیة عرفانی بودن متن «جمشید و خورشید» پرداخت: نخست، رمزگشایی از شالودة بینامتنی اثر که با وجود پیوندی دیالکتیک(گفتگومدارنه) منظومه با اسطوره های ایران باستان و شاهنامه، و تقلید از زمینة غنایی و شگردهای روایی خمسه سرایی بویژه هفت پیکر نظامی؛ سرشت بنیادین اثر بیشتر به سبب تأسی از ساختار و شگردهای رمزی- عرفانی داستانهای سهروردی؛ مثل عقل سرخ و صفیر سیمرغ، سیر العباد سنایی، داستان شیخ صنعان عطار، داستان قلعة ذات الصور و جدال چینیان و رومیان در مثنوی مولانا، رنگ و بویی عرفانی دارد. دوم، از رهگذر کاربست نگرش تاریخگرایی جدید در تحلیل اثر که از همسویی ژرف ساخت این منظومه با جریان صوفیگرایانة قرن هشتم، پرده می گشاید و نشان می دهد که منظومة «جمشید و خورشید» ی نه در خلأ تاریخی و بریدگی از جریان مسلط عصر، بلکه در گفتگو با ساحت غالب فکری و فرهنگی قرن هشتم؛ یعنی عرفان گرایی آفریده شده است.
بررسی «ساختار زمانی» در رمان ""چشمهایش"" علوی
حوزه های تخصصی:
«ساختار زمانی» نظریهای است که به چگونگی شکلگیری ساختار داستان به تأثیرپذیری از زمان می پردازد. در رمان چشمهایش، ارتباط علی و معلولی بین وقایع، با استفاده از عامل زمان برقرار می شود. بر هم خوردن توالی قراردادی زمان، باعث شده است این رمان شروعی از میانه داشته باشد. بازگشت های مکرر به گذشته در خاطرات فرنگیس، زمانی غیرخطی و مدور در رمان ایجاد کرده است. هر حادثة این رمان، مانند حلقه ای است که از یک نقطه شروع می شود (زمان حال و محیط مادی؛ اتاق فرنگیس) و پس از شرح ماجرا (بازگشت به گذشته) به همان نقطة آغاز (زمان حال) باز میگردد. به این ترتیب، نویسنده به نوعی در زمان داستانی، سنتشکنی میکند. هدف این پژوهش، بررسی «ساختار زمانی (زمان غیرخطی)»، در رمان چشمهایش است و هدف از انتخاب این موضوع، انطباق این نظریه بر گونة ادبی رمان است.
سفر قهرمان در داستان «حمام بادگرد» براساس شیوة تحلیل کمپبل و یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصه های عامیانه همچون اسطوره ها و داستان های رمزی قابلیت زیادی برای رمزگشایی دارند. حاتم نامه ها که در حدود قرن دهم و یازدهم در ایران رواج داشته اند نیز از قصه های عامیانه اند و بخشی از آنها، روایت «حمام بادگرد» است که گذر قهرمان را از دهلیز حمام و ورود وی به دنیای ناخودآگاهی، در بر می گیرد. در این جستار این روایت با رویکردی روان شناختی- اسطوره شناختی و از نظرگاه جوزف کمپبل و کارل گوستاو یونگ تحلیل شده است. حاتم در این داستان برای درک خویشتن، تمامی مراحل سلوک آیینی را با شناخت آنیما، قبول دعوت او برای سفر به ناخودآگاه، دریافت راهنمایی های پیر خرد و مبارزه با جنبه های متعدد سایة خود طی می کند و با خروج نمادین از حمام بادگرد، مراحل تشرف را می گذراند و با گذر از آب به تولد دوباره می رسد. وی پس از رسیدن به بیابان ناخودآگاهی، با نابودی طوطی سخنگوی درون (عقل منفعت طلب)، الماس درون خویش را می رهاند.
تحلیل استعلایی هفت پیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله بر اساس نظریه دریافت (reception theory) هفت پیکر نظامی تحلیل شده است. زمینه این دریافت تلفیق اسطوره و عرفان است که در زبانی رمزی شکل گرفته است. ویژگی آن برداشت استعلایی متن است که در فرایند تعامل میان خواننده و متن شکل گرفته و محتوای آن آگاهی قابل ادراک و شهود متن است که به وسیله خواننده دریافت شده و از آن به نگاه مقدس نظامی به هستی تعبیر شده است. هفت پیکر نظامی به عنوان یک پدیده زبانی امری ظاهری فرض شده که باطن (محتوای) خود را آیینه وار منعکس می کند. به عبارت دیگر، این صورت مظهر و مجلای آن باطن است، که خود آن باطن حکایت از الگوی آسمانی دارد، و بدون این ظاهر، آن محتوا آشکار نمی شود. ظاهر چیزی کمتر از آن است که در پس آن پنهان است و باطن بزرگتر و فراتر از ظاهر است. ظاهر چون کوچکتر است، نمی تواند باطن را به تمامی و چنان که هست منعکس سازد، ولی می تواند آیینه آن باشد و آن را رمزگونه در خود بازتاباند. با همین چشم انداز، گنبد آیینه آسمان (هفت سیاره) فرض شده است. برای تعیین این آیینگی عناصر هم پیوند از قبیل مکان (آسمان، گنبد، هفت پیکرو مرکز)، عدد (هفت)، نور، رنگ، جنس سیاره و شخصیت (بهرام، شیده و سنمار) تحلیل شده است.
بررسی مضمون عشق در دمیان و سیذارتای هرمان هسه از دو منظر روانکاوانه و رمانتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد دنیای بورژوازی، تلاش در جهت آشکار ساختن وجوه گوناگون شخصیت انسان، بررسی ساختار رویا و تحول فرد در دل دنیای مدرن به کمک روایت داستانی، برخی از مضامین مهمی هستند که هرمان هسه در آثار خود به آن ها پرداخته است؛ نویسنده ای که نماد نسل جوان (و البته سایر نسل های) دهه بیست آلمان است. به فهرستی که از دغدغه های نویسنده در بالا آمد، بایستی دلبستگی او را به رمان تکوینی، به شیوه گوته، همچنین به رمانتیسم سده 19و علوم اجتماعی به ویژه تحتتاثیر تحلیل گر مشهور اساطیر و افسانه ها، کارل گوستاو یونگ، نیز اضافه کرد. در اینجا نمی خواهیم به بررسی تاثیر گرایش های زیبایی شناسی ـ فلسفی ابتدای قرن بیستم بر روی خلاقیت هسه بپردازیم؛ بلکه با ارجاعات متعدد به پیش انگاشت ها و مضامینی که پیش از این ذکر شد، قصد داریم نوع نگاه هسه را به مضمون عشق، که یکی از مضامین پررنگ آثار اوست، بررسی کنیم. در واقع و به مدد نمودهای گوناگون مضمون عشق در آثار او، بر آنیم تا نشان دهیم که، حضور یا عدم حضور مضمون فوق نزد هسه، از عناصر اصلی و محوری در تکوین روایت های داستانی اوست، و حول آن پیچیدگی روانکاوانه و سیر و سلوک عارفانه شخصیت های اصلی دو رمان هسه یعنی دمیان و سیذارتا، شکل گرفته است.