در متون فارسی میانه، واژه های «درویشی»، «شکوه» و «نیاز» بر فقر و تنگدستی دلالت می کند؛ از این میان «درویش» دارای دو مفهوم متفاوت است. در متون فارسی میانه به تفصیل به مفهوم درویشی پرداخته و تصویری روشن از آن ارائه شده است. بر اساس این متون، درویش از یک سو بر فرد تنگدست دلالت می کند که از وضعیت خود ناخرسند است و از سوی دیگر به فرد وارسته ای دلالت دارد که به دلیل خرسندی، تن و روانش در آرامش به سر می برد؛ این فرد در نوشته های فارسی میانه «درویش راستین» نام دارد. در این پژوهش تلاش بر آن است که مفهوم خاص درویش، یعنی درویش راستین، در متون فارسی میانه بررسی و به این سؤالات پاسخ داده شود: درویش راستین به چه کسی گفته می شود، تفاوت درویش راستین و فقیر در چیست و آیا راه و رسم درویشی راستین را در این نوشته ها می توان یافت؟
در این مقاله دو اصطلاح فنّی در متن پهلوی گزیده های زادِسپَرَم بررسی می شود. ابتدا قرائت رایج واژه ائفقثجظ (فصل 34: بند 28) به صورتnisārīk/nisārīg نقد و بررسی شده است که، نخستین بار، آن را زنر (1955: 345) با این خوانش به معنی «آغازین» ارائه کرد و سپس ژینیو و تفضّلی (1993: 120) نیز آن را پذیرفتند.nisārīg واژه ای تک بَسامَد (منفرد) در زبان پهلوی است که با اصلاحی ناچیز می توان آن را به صورت اخقثجظ (wahārīg: بهاری) تصحیح و به همراه واژه paymānīg به صورت اندازه میانگین/ اعتدالی بهاری ترجمه کرد. سپس، در جست و جوی تفسیری قانع کننده از مفهوم عبارت “se kanārag ī gēhān” (فصل 34: بند 25)، این عبارت با عبارات مشابه موجود در مدارک باستانی نجومی و کیهان شناسی به زبان های اَکَّدی (متن های موسوم به اسطرلاب ها و الواح میخی مُل آپین)، سنسکریت (براهمنه ها) و لاتین (خطابه در باب خورشید توانا از یولیانوس، امپراتور مهرپرست روم)، مقایسه و عبارت یادشده به عنوان اصطلاحی فنّی معرفی شده است که به الگوی مشهور «تقسیم بندی سه بخشی آسمان (به نواحی جنوبی، میانی و شمالی)» در کیهان شناسی مشرق زمین باستان اشاره دارد.
اسطوره از دیدگاه پدیدارشناسى، باورى دینى- آیینى است. روایت دربارهء ایزدان یا ایزدگونه هایى است با قدرت هاى جسمانى و روحانى فوق طبیعى، که مردم آن را حقیقى پندارند. با نگاهى به متون کهن در ادیان گوناگون به روایت هایى اسطوره اى برمى خوریم که قهرمانان آنان گاه پیام آوران دینى الهى اند چون نوح و سلیمان و گاه شهریارى ایزدگونه چون جم اوستایی که موضوع این مقاله است. مقالهء حاضر اسورهء جم (جمشید) را در دو بخش بررسى می کند نخست جم از کهن ترین مستندات هند و ایرانى (وداها و گاهان) بازیابى شده و در بخش هاى گوناگون اوستا مورد بازنگرى قرار مى گیرد، سپس نکاتى دربارهء این شخصیت اسطوره اى که در آثار نویسندگان سده هاى نخستین اسلامى آمده بیان مى شود تا تحول بن مایه هاى این روایت کهن در اقوال و تفاسیر راویانش در گذر زمان ملاحظه شود.