پژوهش حاضر به مفهوم پردازی مدل برندآفرینی شهری در ایران پرداخته است. این مدل بر اساس روش تحقیق کیفی ""نظریه داده بنیاد"" با روش نمونه گیری نظری با مصاحبه عمیق نیمه ساختار مند با 18 نفر از خبرگان حوزه های مختلف حوزه های مختلف بازاریابی، مدیریت شهری، اقتصاد و گردشگری، استخراج شده و پس از آن برای افزایش اعتبار بیرونی، پرسشنامه ای تنظیم و نظرات نخبگان در این خصوص مورد بررسی قرار گرفته است. به صورت خلاصه یافته های این پژوهش نشان داده است که پدیده برندآفرینی شهری در کشور، متأثر از عوامل گوناگونی است که در شرایط علی، مداخله ای و زمینه ای قابل طبقه بندی بوده و نتایج مختلف اقتصادی، اجتماعی و اثرات روانی نیز به عنوان پیامد اجرای راهبردهای برندآفرینی شهری قابل طرح می باشند. در این خصوص پیشنهاد می شود مدیران شهری ضمن بررسی وضعیت فعلی برند و تصویر ذهنی موجود (درونی و بیرونی) از شهرهای خود، به تدوین استراتژی برندآفرینی شهری پرداخته و در صورت نیاز با تغییر و موقعیت یابی مجدد، به اصلاحِ تصویر بیرونی و درونی نامناسب از جغرافیای طبیعی و انسانی شهرها پرداخته و با بازتولید تصویر ذهنی، جایگاه و موقعیت بایسته را در ذهن مخاطبان هدف ایجاد نمایند. در این راستا وجود شهروندانی راضی که هویتی باثبات برای شهر ایجاد می کنند و با قدرت از برند شهر دفاع می کنند، می تواند تضمین کننده توفیق هر برنامه برندآفرینی باشد.
سومین برنامه توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در حالی تهیه گردیده و مراحل بررسی و تصویب خود را در مجلس شورای اسلامی می گذراند که فضای حاکم بر کشور در جهت کاهش بار تصدی های دولتی و هدایت توسعه در سطح کلان است و هدف به یک معنا تبدیل دولت حداکثر کنونی به یک دولت کار آ در نظام اداره کشور استو شهرداری ها به عنوان یک نهاد عمومی و مدنی و گسترده برخاسته از اداره عمومی می توانند نقش بسیار پر اهمیتی در تحقیق هدف مذکور ایفاء کنند و حتی از نظر رشد و توسعه اقتصادی نیاز موثری واقع گردنند.....
گسترش وسیع مناطق روستایی مستلزم تقاضای زیاد در سیستمهای تجهیز برق می باشد . طرحهای مختلفی به منظور تامین انرژی الکتریکی مناطق روستایی وجود دارد که عبارتند از : گسترش شبکه برق ، تولید موتور دیزل محلی ، انرژی های تجدیدپذیر مانند فتوولتائیک ، انرژی باد و نیروگاه های آبی کوچک . هر یک از این تکنیک ها با وجود مزایا و معایب ویژه خود می توانند انواع مختلفی داشته باشند . ...
آینده نگاری و تبیین بدیل ها و سناریوهای محتمل در زمینه آینده مدیریت انرژی برق در کشور و بررسی امکان های تمرکززدایی و مشارکت شهروندان (مصرف کنندگان برق) در تامین و توزیع برق، هدف اصلی این پژوهش بوده است. سوال محوری پژوهش این است که سطح دموکراتیزه شدن تعاملات در عرصه مدیریت انرژی تا به کجا و تحت چه شرایطی می تواند پیش برود و چه امکان ها، چالش ها و فرصت هایی در این مسیر وجود دارد. در این پژوهش، پس از مروری بر ادبیات مدیریتی و اقتصادی در حوزه خدمات و کالاهای عامالمنفعه، کوشش شده است با بهره گیری از روش پنل خبرگان، مفاهیم و عوامل کلیدی موثر در شکل گیری بدیلهای آینده مدیریت انرژی در کشور شناخته شود؛ سپس، با بهره گیری از روش سناریونویسی بر مبنای مدل استنتاجی، طیفی از سناریوهای مرتبط با آینده تامین و توزیع انرژی برق در کشور (شامل دولتی، شبه خصوصی، خصوصی و خودحکمرانی) در مسیر تحولات اقتصادی-اجتماعی آینده، تصویر و بازشکافی شده است.
در دنیای امروز فرایندمحوری به عنوان یک عامل اثربخش و جاذب برای سازمان ها ضرورت پیدا کرده است، به طوری که از این مفهوم به عنوان مهمترین ایده مدیریتی در بیست سال اخیر نام می برند. یکی از حوزه هایی که ضرورت پیاده سازی چنین رویکردی به شدت در آن احساس می شود، مدیریت شهری است. در ایران سازمان های متعددی با مقوله مدیریت شهری مرتبط می باشند اما یکی از مهمترین این سازمان ها که سهم زیادی در مدیریت شهری دارد، وزارت راه و شهرسازی است. هدف پژوهش حاضر بررسی میزان پذیرش فرایندمحوری به منظور پیاده سازی مهندسی مجدد فرایندها در وزارت راه و شهرسازی است. این پژوهش از نظر هدف از نوع پژوهش های کاربردی و از لحاظ گردآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات، توصیفی و از نوع تحقیقات، پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش را مدیران و کارکنان ستادی مسکن و شهرسازی در سه معاونت شهرسازی و معماری، معاونت توسعه و مدیریت منابع و معاونت مسکن و ساختمان تشکیل می دهد. تعداد 135 نفر، به عنوان نمونه با شیوه نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند و از پرسشنامه مربوط به مهندسی مجدد فرایندها به عنوان ابزار جمع آوری داده، استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل، آزمون t تک نمونه ای و از آزمون تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی شفه برای تعیین تفاوت بین گروه ها استفاده گردید. نتایج حاصل نشان داد که بین وضعیت موجود وزارت راه و شهرسازی با وضعیت مطلوب آن از لحاظ پذیرش فرایندمحوری تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین مدیران و کارکنان در بخش های مورد بررسی در این پژوهش در زمینه پذیرش فرایندمحوری تفاوت معناداری وجود دارد.