اکثر دانشمندان شیعه معتقدند که ائمه R علم خویش را از طریق منابعی کسب کرده اند؛ لذا علم ایشان امری ذاتی و استقلالی نیست بلکه جنبه افاضی دارد. در روایات شیعه و سنی، درباره تعدد این منابع، به تفصیل سخن گفته شده که برخی مانند الهام و تحدیث صرفاً جنبه ملکوتی دارند و بعضی دیگر از منابع مانند جفرو جامعه، علاوه بر بُعد ملکوتی، به نحو ظاهری و مکتوب نیز وجود دارند. در این مقاله، با تأمل در روایات، نتیجه گرفته شده که دو کتاب جفرو جامعه، مستقل از یکدیگرند؛ بخش عمده ای از کتاب جفرشامل علوم غیبی و اخبار گذشته و آینده و منایا و بلایا و علم حروف و اعداد(علم جفر) و کتاب جامعهکه به نام کتاب علی خوانده شده، بخش های وسیعی از تمام احکام شرعی و اخلاقیات را دربردارد. مهم ترین ویژگی این دو کتاب این است که هیچ گاه کهنه نمی شوند و درنتیجه، تمام نیازهای مردم را تا روز قیامت دربردارند. این مطلب نشان می دهد که کلمات این صحیفه ها مانند قرآن کریم، دارای مراتب و بطون نامتناهی بوده و از تجلیات اسماء الهی اند.
بررسی مهم ترین تألیف در حوزه عرفان نظری، یعنی فتوحات مکیه ابن عربی، گویای آن است که مؤلف این کتاب، روی کردهایی مختلف به احادیث پیامبر(ص) داشته است؛ چنان که در بیان موضوع های فقهی، به احادیث کاملاً توجه کرده و کنکاش هایی فقه الحدیثی، اعم از بررسی های سندی و متنی انجام داده است؛ اما درباره روایت های اعتقادی، هرگز چنین دقت هایی صورت نگرفته و مؤلف به انواع احادیث جعلی، ضعیف یا تقطیع و تأویل شده استناد کرده است؛ بدان سبب که از دیدگاه ابن عربی، مکاشفه های عرفانی اصالت دارد؛ تا بدانجا که ملاک تشخیص صحت و سقم احادیث نیز همین یافته های عارفان است؛ حال آنکه اموزه های پیامبر اکرم(ص) درباره راه هدایت از طرفی، مصون نبودن کشف و شهود عرفانی غیرمعصومان از خطا و انحراف از طرف دیگر و نیز شواهد دال بر کارآمد نبودن شیوه عارفان، دیدگاه و عمل کرد ابن عربی را درباره احادیث به چالش کشیده است.
مقاله حاضر در مقام پژوهشی مقایسه ای به بررسی کلامی-فلسفی دیدگاه اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه نسبت به موقعیت های استثنایی یا پیش آمدهای خاص زندگی انسان ها می پردازد. اگزیستانسیالیست ها از این پیش آمدها به موقعیت های مرزی تعبیر می کنند و آن را یکی از مبانی جنبش فکری خود می دانند و معتقدند که انسان به واسطه ی قرار گرفتن در این موقعیت ها، به شناخت راستین خود دست می یابد. نهج البلاغه از این موقعیت ها تحت عنوان آزمایش الاهی یاد می کند و آن ها را سنتی ثابت و لایتغیر از سوی خالق هستی می داند که منجر به شناساندن گوهر درون می شود. سرانجام این پژوهش بدان جا می انجامد که هردو اگزیستانسیالیسم و نهج البلاغه رخ دادن این گونه اوضاع و احوال را برای دست یابی به شناخت صحیح از خویشتن، امری ضروری می دانند. از دیگر مشترکات این دو نگرش آن است که بروز این اتفاقات را همگانی و گریزناپذیر درنظر می گیرند؛ اما نهج البلاغه که دربرگیرنده حکمت اسلامی است، بیش از اگزیستانسیالیسم، شمه ای توحیدی و غایتمند برای این موقعیت ها و شناخت حاصل از آن ها قایل است که در نهایت به تکامل دنیوی و اخروی انسان می انجامد.