فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۸۱ تا ۱٬۴۰۰ مورد از کل ۱٬۸۵۴ مورد.
نقدی بر کتاب در دیار صوفیان علی دشتی
حوزه های تخصصی:
تبیین عقلانی فنا در عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عارفان در مسیرسلوک الی الله، منازل و مقاماتی را پشت سر می نهند که فهم آنها برای غیر اهل عرفان، خالی از صعوبت نیست. به همین دلیل اغلب متفکران می کوشند تا با تکیه بر مبانی فکری و نظری خویش، تبیین (explanation) یا توضیحی فهم پذیر از حالات و تجربه های عرفانی به دست دهند. اما توفیق این تبیین ها کاملا تحت تأثیر قوت و توانمندی مبانی مذکور قرار دارد. یکی از مقامات عرفانی که فهم خردپسند آن برای غیر اهل عرفان بسیار دشوار بوده و به همین دلیل نظریه های مختلفی در تبیین آن مطرح شده است، مقام یا حال «فنا» است. دستاوردهای مختلف علمی و فلسفی، دستمایه های درخوری برای تبیین فنا در اختیار می نهند که در جای خود ارزشمندند, اما این نوشتار کوشیده است تا نشان دهد تنها تبیین موفق در این مسئله، تبیینی است که بر پایهٴ اصول حکمت متعالیه و عرفان نظری ارائه شده است.
نظریه آفرینش نواز دیدگاه
زبان نمادین حکایت به عنوان «معراج تأویلی» نفس در درام وجودی خود (The Symbolic Language of Ĕikåya as the “Interpretative Mi'råj” of the Soul within its Existential Drama)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالهٴ حاضر تأمّلی دربارهٴ معانی و کارکردهای درونی حکایات عرفای اسلامی مانند جامی، سهروردی، نظامی و ابن سینا است. در ضمن مقاله به چیستی بیان نمادین و به خصوص به تأویل عرفانی نماد ها که این متون اقتضا میکند، توجه خاصی میشود. به قول نگارنده: «حکایت صرفاً زبان نمادین متن را در نظر نمیگیرد، بلکه نیز درونی کردن متن که با آن همراه است، اهمیت ویژه ای دارد . این حکایات فراخوان معنویت عملی اند که در آن رویدادهای فراتاریخی فقط برای خدا انجام میشود».
در بخش دوم مقاله، نگارنده روی «تأویل عشق» تمرکز میکند که «مرگ معنوی و معاد روحانی محض است یعنی عمل بیرون آمدن از خود و داخل شدن به مراتب جدید آگاهی، که معراج تأویلی هر نفس زنده را تشکیل میدهد». در این بحث به دیدگاه های عین القضات همدانی توجه خاصی میشود.
مولانا و رمزگرایی هندوان
ساخت گرایی و عرفان تطبیقی
منبع:
عرفان ۱۳۸۸ شماره ۱۹
سهروردی و اندیشمندانِ پس از وی
حوزه های تخصصی:
مطالعات تطبیقی برای شناسایی اندیشه ها و نحله های فکری جایگاهی اساسی دارد. اندیشه های سهروردی نیز در این مقایسه ها روشن می گردد. یکی از دستاوردهای حکمت اشراق این است که هویتی گم کرده را عیان می سازد وبا از خود رمیدگی مقابله می کند. از جمله اندیشمندانی که به شیخ اشراق ارادت می ورزیدند، قطب الدین شیرازی، جلال الدین دوانی، میرداماد استرآبادی، پیروان آذر کیوان، حاج ملاهادی سبزواری و دیگران بودند که بررسی آثار آنها، خواننده را به اندیشه های سهروردی نزدیک می نماید. همینطور مقایسه سهروردی با هگل ونیچه و فلاسفه دیگر غرب نشان می دهد که شباهت هایی بین آنها وجود دارد. مانند کتاب سفر به شرق از هرمان هسه که شباهت بسیاری با رسالات رمزی شیخ اشراق دارد.
تأثیرپذیری عراقی و جامی و شبستری از ابن عربی
حوزه های تخصصی:
بنیانگذار عرفان نظری شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی است . وی در عرفان از اصول ابن حزم پیروی نموده و از بزرگانی چون محمد غزالی ‘ احمد غزالی و عین القضاة همدانی متأثر بوده است . اساس نظریه ابن عربی بر اصل وحدت وجود مبتنی است و اهم مباحث عرفانی وی عبارتند از : فیض‘اعیان ثابته‘تشبیه و تنزیه‘جبرو اختیار‘خلق و فعل‘تجدد اکوان‘ انسان کامل ‘ ولایت‘ رسالت‘ نبوت و حضرات خمس. عراقی ‘ شبستری و جامی از پیروان مکتب ابن عربی بوده اند. وی وحدت وجود را چنین بیان می کند: وجودحقیقتی است واحد وازلی که آن هم خداست و عالم مظاهر گوناگون این حقیقت واحد است . ابن عربی به جبر ذاتی معتقد بوده‘ او و پیروانش جمع بین تشبیه و تنزیه را پذیرفته اند . به نظر آنها فعل و خلق سلسله ای از تجلیات حق در مظاهر اشیا بوده و انسان کامل مظهر اسم اعظم در دار هستی است. وی و تابعانش مراتب کلی ظهور حق را پنج مرتبه دانسته اند که حضرات خمس نامیده میشود.
منظومه منور
دیدگاه عطار نیشابوری در خصوص عدم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله عدم به موازات مسأله وجود، یکی از مهم ترین مباحثی است که همواره در شمار افکار اصلی فلاسفه و عرفا بوده است. عطار نیشابوری، با تسلط در مبانی حکمت و عرفان اسلامی، دیدگاه خود را در خصوص عدم با اشارات لطیف و مضمون آفرینی های ظریف به وضوح نمایان ساخته است. از دیدگاه عطار؛ «عدم، عدم به نام است» و در واقع یک مرحله از مراحل ظهور نور وجود به شمار می آید. وی در استدلالی دیالکتیکی بیان می کند: ورای ذات حق چیز دگری نیست و دو عالم فرزند عدم اند و ندر نگاه عشق است که عدم و وجود یکسان می گردد. این پژوهش که به روش اسنادی انجام شده، نخست نگرش های بزرگان در خصوص رابطه عدم و وجود، قلمرو معنایی عدم، خاستگاه مطلق هستی و چشم انداز معنایی فنا و مرگ رت مورد بررسی قرار داده است. سپس با ذکر اشعاری از عطار به جهان بینی وی در این زمینه پرداخته است؛ زیرا در پرتو شناخت دقیق سهم معرفتی عطار، از عدم می توان بسیاری از دقایق و نکات تصوف و عرفان اسلامی را تجزیه و تحلیل نمود.
نسبت محمد خاتم (ص) با قرآن کریم از منظر امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امام خمینی(ره) همچون بسیاری از عرفا بر این نظر است که وجود قدسی حضرت ختمی مرتبت(ص) که اولین تعین حقیقت غیبی ذات اقدس اله در عالم کثرت است، دارای ولایت تکوینی و قیومی بر همه عوالم هستی بوده و فاتح و مفتاح وجود تمام کائنات است. به همین ترتیب، او را سمت مظهریت و مبدئیت برای قرآن کریم نیز هست؛ چه برای وجه آسمانی، قرآنی و تعیّن نیافته آن و چه برای وجه زمینی، فرقانی و تنزل یافته آن. از این منظر حضرت پیامبر(ص) ثقل اکبر است، اما در مقایسه قرآن کریم با مرتبه جسمانی حضرت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بدون لحاظ مقام جمعی ایشان، قرآن کریم ثقل اکبر است. البته طبق نظری دقیق، به دلیل اتحاد و اتصال پیوسته میان نفس و جسم ولی کامل(جسمی که رقیقه و مرتبه نازله نفس ملکوتی اوست)، وجود مطهر ایشان در هیچ مرتبه ای فروتر از قرآن نمی باشد.
دل، روح و قلب
حوزه های تخصصی:
مقایسه دستورات عرفانی خواجه عبدالله انصاری و قواعد رهبانی بندیکت قدیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، دستورات بندیکت قدیس (480- 547 م) به شاگردان راهبش و رهنمودهای عرفانی خواجه عبدالله انصاری (396- 481 ه.ق) با تأکید بر کتاب قواعد بندیکت و منازل السائرین خواجه مقایسه شده است. این مقایسه با روش توصیفی- تحلیلی به هدف آشکار کردن همگرایی و هم سنخی دو شخصیت انجام شده است. اهمیت این موضوع با توجه به جایگاه تأثیرگذار این دو شخصیت در دو دین و نیاز موحدین به همگرایی، روشن می شود. در این مقایسه تنها به رهنمودهای عرفانی و رهبانی دو طریقه پرداخته می شود. بیداری، توبه، تعقل، یاد مرگ و روز قیامت، دوری از دنیا، ترک گناه، اخلاص نیت، تسلیم، صبر، اخلاق، تواضع، ذکر و محبت از دستورهای سلوکی مشترک بندیکت و خواجه است که مورد مقایسه قرار گرفته است. بندیکت و خواجه در مسائلی درباره توبه و نگرش به دنیا اختلاف دارند. از مجموع مباحث نتیجه می شود که آراء بندیکت و خواجه در مؤلفه های بسیاری، یکسان یا شبیه هستند. سپس شباهت ها و تفاوت ها تحلیل شده است. ریشه مشابهت رهنمودهای سلوکی بندیکت و خواجه این است که خاستگاه معرفتی آن دو، ادیان آسمانی مسیحیت و اسلام است که بر اساس فطرت مشترک انسانی هستند.
صد خاندان حکومتگر ایران
نگاهی دیگر به رساله اصطلاحات عرفانی
حوزه های تخصصی: