آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

علامه حسن زاده آملى, قبل از 15 خرداد 1342 در تهران مشغول تحصیل و تدریس بود و چون شنید امام خمینى(ره) مبلغینى را که براى ایام محرم به نقاط گوناگون براى تبلیغ مى روند موظف نموده که مسایل سیاسى اجتماعى جهان اسلام را به گوش مردم برسانند و آنان را از مصائب مسلمین آگاه کنند, از تهران به قم عزیمت نمود و به محضر امام شرفیاب گردید و به ایشان عرض کرد بنده هم مانند دیگران در خدمتم و شما نیز ان شإ الله در اهدافتان موفق خواهید شد و همه با هم دست به دست هم مى دهیم و ان شإ الله تعالى کشور را از دست فاسقان و فاجران نجات داده و دین خدا را پیاده مى نمائیم.))(1)
و در سمینار تعلیم و تربیت در اسلام که در دانشگاه کرمان برگزار گردید, چنین دعا کرد: خدایا از پیشگاه والاى تو خواهانیم که این کشتى انقلاب عظیم اسلامى ما را و این ملت به حق قیام کرده و رهبر گرامى (امام خمینى) را... در کنف عنایات خود.. . محفوظ فرما.))(2)
حضرت آیت الله جوادى آملى, که از پرورش یافتگان مکتب امام خمینى است در بیان و بنان به تشریح سیره عملى و نظرى استاد خویش پرداخته, در اظهارات خویش مى گوید: حضرت امام خمینى ـ قدس سره ـ نوآورىهاى فرهنگى و فکرى فراوانى داشت که در سایه آن ها رهبرى را تصاحب نموده و قافله دل ها را تسخیر کرد. امام راحل از فکرى بلند برخوردار بود که احیانا در
لابه لاى کتب و آثار علمى سلف صالح به چشم مى خورد اما آن ها آن توان را نداشتند که این اندیشه را از علم به عین آورند, اما او این اندیشه هاى بلند را کاملا ترسیم کرده, عملا پیاده نموده و به همگان فهمانید که مى توان آن را عینیت بخشید... امام راحل ـ قدس سره ـ در نهان و نهاد خود دو کار را انجام داد; یعنى همه خواسته ها را بر قرآن درونى عرضه کرد آن گاه عاقل شد و از نظر کارهاى بیرونى نیز سعى کرد که فرشته خوى شود.(3) عالم محقق حضرت آیت الله سبحانى, که در جلسات درس امام حضور داشته و از پرتو افکار آن بزرگوار محفوظ بوده در سخنانى گفته است: (امام) در تدریس و سخنرانى استاد بزرگى بود و سخت ترین مسایل را به روشن ترین بیان براى ما مى گفت و در سخنرانى هایى ک براى جامعه مى کرد اندیشه هاى عرفانى و اجتماعى را درست روشن مى کرد و داراى قلم بود, هم فارسى و هم عربى, مسایل علمى و اندیشه هاى خود را از همان دوران جوانى مى نوشت و ضبط مى کرد و آن چه از ایشان منتشر شده روشن است بنابراین امام در میان علما ذو ریاستین است هم ریاست بیان را دارد و هم ریاست قلم را و البته در حوزه هم معروف بودند.(4) و طى مصاحبه اى مى گوید: امام خمینى, در روحیه عمیق و گسترده خود عناصر دور از هم را جاى داده بود, او مظهر عاطفه و در عین حال قهرمان خرد بود, در برابر ناملایمات سخت متإثر و در برابر گردن کشان مقاوم و سرسخت بود, عارف و سالکى بود که متجاوز از شصت سال نماز شبش ترک نشد و با معبود خود راز و نیازى داشت و احیانا مناجات هاى خود را در قالب شعر عرفانى ریخته است, غرق در تفکر بود ولى در عین حال سیاست مدار عادل, مدبر و رشیدى بود که با دست آهنین خود سکان کشتى کشور (ایران) را به ساحل نجات رسانید, فیلسوف موشکافى بود که به حق الهیات را خوب درک کرده و بلکه چشیده بود, ولى در مجال و قلمرو فقه انسانى عرفى بود که اندیشه خود را به حد یک پرسشگر عادى که مسإله را از امام مى پرسید تنزل مى داد.(5)
آیه الله سید عزالدین زنجانى, که محضر پرفیض امام را در حکمت و فلسفه درک کرد, اظهار داشته است:
((از ابتداى آشنایى ام با امام خمینى ـ قدس سره ـ یک خلوص نیت عجیبى را در ایشان مشاهده کردم... یکى از عمده ترین موجبات محبوبیت ایشان در بین مردم نوع هدایت و رهبرى آن بزرگوار بود, حضرت امام پیش از هر کس دیگر مردم را شناخته بود و به آنان اطمینان کامل داشت, از جمله مسائل مهمى که در پیروزى انقلاب موثر بود, بعد از توکل به خدا همین اطمینان ایشان به مردم بود. امام در مقصد خود که همان اسلام خواهى بود, راست مى گفت و هیچ گونه شائبه دیگرى دخالت نداشت, کاملا خالص بود و این حقیقت را در سرتاسر زندگى نورانى و آکنده از خیر و برکت خود ثابت کرد و امتحان هاى سخت و توانفرسایى را پشت سر گذاشت)) (6)
حضرت آیه الله محمد هادى معرفت, فقه و اصول را از محضر امام خمینى (ره) استفاده نموده و از همان دوران طلبگى با اندیشه ها و حالات اخلاقى امام آشنا بود. وى در فرازى از اظهارات خود در خصوص ویژگى هاى آن روح قدسى مى گوید:
((امام رایى (فکرى) را که انتخاب مى کرد, جوانبش را بررسى مى نمود و با این سابقه این تفکر برایش چون کوه صلابت داشت و بر همین اساس براى مخاطبین قاطعیت مىآورد, چون با تعمق و اندیشه به آن راى دست یافته از آن برنمى گشت, براى ساختن انسان ها مهارت فوق العاده اى داشت و جامعه را براى پذیرش حرف هاى خودش مهیا مى کرد. در بحث ها سکوت مى کردند و گوش مى دادند و وارد بحث نمى شدند مگر این که بگوئیم آقا چه مى فرمایید آن وقت به طور جدى وارد مى شدند نه این که بخواهد ما را اقناع کند یا مثلا از بحث دربرود, این روش هایى که ایشان داشت برایمان کاملا افتخارآمیز, حیات بخش و آموزنده بود.))(7)

رواق عشق
دانشوران شهید کاروانى شکوهمند از انسان هاى رشد یافته اند که از دنیاى لرزان و فریبنده ((من)) و ((ما)) رها گشته و با خویشتنى اصیل و راستین بر قله عشق هستى آفرین صعود نموده اند. آنان در طول حیات با برکت خویش با قلم, بیان و قدم ارزش هاى والاى انسانى را از چنگال خون بار درندگان انسانیت رهانیدند و از صدق و اخلاص که توسط مبتلایان به بیمارى مهلک خودخواهى زیر پا گذاشته شده بود, دفاع کردند. این پروانه هاى شمع فروزان ملکوت, درخشش انوار معنوى و فروغ هاى ربانى را بر آدمیان نوید دادند و در اقیانوس حیات طیبه, کشتى نشینانى بودند که در ساحل آرام بخش نفس مطمئنه لقاى الهى را مشاهده مى کردند; مسیر حق را طى طریق کردند و کمال برین را دریافتند و به دشتى رسیدند که رایحه روان بخش توحید در فضایش پیچیده بود, در آن جا گوش دل را باز کردند و نغمه هاى قدسى و طنین لبیک هاى پروردگار فیاض و هستى بخش را شنیدند. مبارزان میدان حق با باطل که خویش را آماج تیرهاى ستم, قدرت و نفاق نمودند و در حالى که ذکر حق بر زبان داشتند و هیچ فکرى جز اعتلاى اسلام و تقویت ولایت در سر نمى پرورانیدند به قربان گاه عشق شتافتند, ببینیم این قهرمانان میدان معرفت و معنویت درخصوص رهبرى که مردى از سلاله حماسه آفرین کربلاست چه گفته اند و معلم آگاه خود; یعنى امام خمینى (ره) را در چه مضامینى وصف کرده اند.
متفکر به خون خفته شهید آیه الله مرتضى مطهرى, که در درس اخلاق و عرفان امام شرکت مى نمود مى نویسد: ((... اگرچه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگى ورود در معقولات را نداشتم اما درس اخلاقى که وسیله شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته مى شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمى, مرا سرمست مى کرد, بدون هیچ اغراق و مبالغه اى این درس مرا آن چنان به وجد مىآورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شدیدا تحت تاثیر آن مى یافتم. بخش مهمى از شخصیت فکرى و روحى من در آن درس و سپس در درس هاى دیگرى ـ که در طى دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم ـ انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و مى دانم راستى که او روح قدس الهى بود.(8)
در جاى دیگر مى گوید: ((من نسبت به امام حالتى چون مولوى به شمس دارم. (9) آن سفر کرده که صدها قافله دل همراه اوست نام او, یاد او, شنیدن سخنان او, روح گرم و پرخروش او, اراده و عزم آهنین او, استقامت او, شجاعت او, روشن بینى او, ایمان جوشان او, زبانزد خاص و عام است یعنى جان جانان, قهرمان قهرمانان, نور چشم و عزیز روح ملت ایران, استاد عالى قدر و بزرگوار ما حضرت آیه الله العظمى خمینى... حسنه اى است که خداوند به قرن ما و روزگار ما عنایت فرموده است.... قلم بى تابى مى کند که به پاس دوازده سال فیض گیرى از محضر آن استاد بزرگوار و به شکرانه بهره هاى روحى و معنوى که از برکت نزدیک بودن با آن منبع فضیلت و مکرمت کسب کرده ام, اندکى از بسیار را بازگو کنم.)) (10)
وقتى حضرت امام خمینى به ترکیه تبعید گردید, شهید آیه الله سید محمد باقر صدر, که به قیام ایران به رهبرى آن بزرگوار امیدوار بود, اندوهگین شد, در سال 1344 در نامه اى به یکى از دوستان خود نوشت: ((اما در مورد ایران وضع هم چنان است که بود و آقاى خمینى از سوى مزدوران امریکا در ایران, به ترکیه تبعید شده است, این بار آقاى خمینى توانست دهان شاه را ببندد که همواره جنبش مخالف خود را در ایران به ارتجاع و عقب ماندگى متهم کند و در تاریخ نهم جمادى الثانى 1385 هـ.ق که امام به نجف آمد, آیه الله صدر با اشتیاق تمام به همراه علماى دیگر در مراسم استقبال و پیشواز از امام شرکت و شاگردان و هم فکرانش را نیز به این مراسم دعوت کرد و عظمت معنوى امام را برایشان بیان کرد و در طول چهارده سال اقامت رهبر کبیر انقلاب در نجف با او ارتباط نزدیکى داشت و به وى عشق مى ورزید.))(11)
هنگامى که امام در پاریس اقامت داشت, ضمن تجلیل از قیام پرشکوه امت مسلمان ایران به رهبرى ایشان آمادگى خود را براى هرگونه همکارى اعلام کرد و پیامى خطاب به شاگردان و علاقه مندان خود در ایران فرستاد و در آن خاطر نشان ساخت هم چنان از فداکارى در راه پیروزى انقلاب اسلامى ایران دریغ نورزند, در این پیام آمده است: در وجود امام خمینى ذوب شوید. همان گونه که او در اهداف الهى و اسلامى خود ذوب گردید.)) (12) او در سخنى دیگر اظهار داشته است: ((امام خمینى در طرح شعار جمهورى اسلامى تجلى گر تداوم دعوت انبیإ و استمرار حضور حضرت محمد(ص) و على (ع) در برپایى حکومت الهى در زمین بوده است, مرجعیت امام خمینى امروزه امیدهاى اسلام را در ایران تجسم بخشیده است.))
فرازهایى از بیانات شهید مظلوم دکتر بهشتى درباره امام خمینى: سخن امام این بود و لو سرکوب کنند, همه ما را بگیرند و بکشند و نابود کنند براى این که ما مى میریم اما آرمانمان زنده خواهد بود... امام در میان فقهاى گران قدر عالم تشیع یکى از ویژگى هایش همین چند بعدى بودن است. از نظر وسعت نظر امام هم فلسفه, هم عرفان, هم فقه, هم اصول, هم حدیث, هم قرآن, همه این ها در دوران خود سازى خود را ساخته و پرداخته و چند رشته از این ها را سال ها در قم تدریس فرموده, به همین دلیل خیلى باز و وسیع مى نگرد...)) (13)
همه هستى شهید آیه الله سعیدى, در امام خلاصه شده و او زندگى بدون خمینى را بیهوده مى دانست و هیچ روزى را بى زمزمه نام او سپرى نمى کرد, گزیده اى از سخنان آن شهید در باره امام چنین است: ((... حضرت آیه الله خمینى نمونه بزرگى است که نظیرى براى او نیست... من افتخار مى کنم که مداح ایشانم و تا جان در بدن دارم از آیت الله خمینى سخن خواهم گفت... آنچه امام خمینى را پیشواى امت قرار داد غیر از علم و تقوا و شجاعت... ساده زیستى و غم محرومین خوردن او بود...)) (14)
شهید آیه الله غفارى, خالصانه در راه اهداف امام گام برداشت و در زندان شاه با فریاد رسا گفت: دشمن خمینى کافر است و چون به او گفتند بیا و دست از تبعیت امام بردار, در جواب خاطر نشان ساخت: خداوند همه شماها را ریشه کن کند, من بیایم و دست از مرد شریفى مثل او بردارم که حیثیتم محفوظ باشد و بتوانم چهار صباحى یک لقمه نانى بخورم و بعد دست به محاسنش برد گفت: این محاسنى که در اثر مخالفت با آقاى خمینى ـ مرجع تقلید من ـ باقى باشد محاسن نیست و به همین دلیل پاهایش را با مته سوراخ کردند و تا زانو در روغن زیتون جوش گذاشتند و با این شکنجه ها وى را شهید کردند.)) (15)
شهید محراب آیه الله شهید صدوقى گفته است: ((ما هرچه داریم قبل از پیروزى و بعد از آن از این مرد شریف و بزرگوار حضرت امام هست که مرده بودیم و زنده مان کرد حیاتى نداشتیم و او به ما حیات اسلامى و سیاسى داد... (16) پوشیده نیست که اگر رهبرىهاى داهیانه آن حضرت نمى بود دشمنان انقلاب خاصه امریکاى مکار و خیانت پیشه مى توانستند به مقاصد شوم و استعمارى خود نائل آیند. شکر خدا را که با توجهات و عنایات خود امام را براى رهبرى امت اسلامى و نجات مسلمین از تحت سلطه استعمار و استثمار بیگانگان براى ما حفظ فرمود.)) (17)
شهید آیت الله سید اسدالله مدنى, با آن همه مقام و لیاقت شخصى خویشتن را در امام فانى مى دانست و بى نهایت به آن وجود مبارک عشق مى ورزید و هر موقع مى خواست از تبریز خارج شود از رهبر کبیر انقلاب اجازه مى گرفت, با وجود آن که به درجه اجتهاد رسیده بود به خود اجازه نمى داد تبلیغ از خویشتن نماید و مى گفت: ((کسانى که مرا مى شناسند مى دانند براى مثل من به اصطلاح کسرشان است که از شخص دیگرى غیر از خود ترویج کنم. قاعدتا باید از خود بگویم, ولى چه کنم دینم به من مى گوید باید امروز خودت را فراموش کنى و خود را زیر پاى این مرد (امام خمینى) بگذارى تا یک قدم بالا بیاید و به دنبال ایشان حرکت کنى و عده اى از من مى پرسند و خواسته اند که چرا رساله نمى نویسى؟ وقتى مرجعى چون حضرت آیت الله العظمى خمینى ـ روحى له الفدا ـ وجود دارد ما باید همه مروج چنین مرجعى باشیم. شهید مدنى بارها مى گفت: امام هر فرمانى بدهند باید بدون چون و چرا آن را اطاعت کنیم, حتى اگر به ضرر جانمان هم باشد.)) (18)
آن شهید در تمام مراحل قدم به قدم از حرکت و رهنمودهاى امام پیروى مى کرد و در نجف همیشه در نماز جماعت امام شرکت مى نمود و به حضورش شرفیاب مى گردید و از محضرش استفاده مى کرد. (19)
شهید محراب آیه الله اشرفى اصفهانى, در وصف امام گفته است: ((کسى که در تمام عمرش یک ترک اولایى از او صادر نشده امام امت است, دیگران را با امام خمینى نمى شود مقایسه کرد. امروز خداوند به ما لطف کرده که نه تنها یک رهبر بلکه مجتهد جامع الشرایط اعلم و افقه و اورع به ما عنایت کرده وظیفه ما همه این است که باید از ایشان تبعیت کنیم. در زمان غیبت (امام زمان) مانند امام امت ما دیگر ندیده ایم کسى را, امام امت نظیر ندارد. (20)
شهید آیه الله دستغیب, در میعادگاه عبادى ـ سیاسى نمازجمعه در دفاع از رهبرى و ولایت فقیه اظهار داشت: ((واجب است در هر دوره اى مسلمین دور یک محور باشند, یک رهبر الهى داشته باشند... در زمان غیبت مهدى (عج) فقیه عادل زمان و امروز حضرت آیت الله العظمى امام خمینى (رهبر) است و هر کس در مقابل او ایستاد قانون خدا را شکسته است. ولایت فقیه ; یعنى حکومت خدا, حکومت رسول خدا(ص), رسول خدا (ص) ولایت کرد سرپرستى کرده لشکرکشى کرد و تمام امور مسلمین را به عهده داشت, حال امام هم دنباله آن راگرفته اند, بزرگ ترین گناه یک قوم که داراى یک رهبر الهى است, مخالفت بااین رهبر است و بزرگترین عبادت جهت آن قوم اطاعت از چنین رهبرى است و بزرگ ترین دام شیطان جدایى ملت مسلمان از رهبر الهى است.(21) شهید دستغیب از آن جایى که به امام خمینى, عشق مى ورزید یکى از مساجدى را که در شیراز بنا نهاد, روح الله نامید, مثل این که در امام امت بیش تر محو مى شد و مى خواست نام او تا ابد زنده تر بماند, هرچه مى پرسند نام فلان مسجد یا مکان را چه بگذاریم مى فرمود: خمینى روح الله.(22)
شهید آیت الله قاضى طباطبایى, پس از تحمل زندان و مدتى بسترى شدن در بیماستان در اواخر سال 1343هـ.ش به عراق تبعید گردید, در این مدت با امام خمینى که مدتى قبل از ایشان به نجف تبعید گردیده بود, ارتباطى نزدیک پیدا کرد. و چون به ایران بازگشت منزلش یکى از عمده محل هاى توزیع بیانیه ها, نوارها و رساله امام بود, او که سال ها نزد امام تلمذ کرده و از انوار وجودى بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران بهره برده بود عشق و علاقه عمیقى به امام داشت و حتى در سال هایى که نام بردن از امام بزرگوار ممنوع بود, علنا در منابر از ایشان اسم برده و خود را شاگرد او مى خواند و براین امر افتخار مى نمود.(23) شهید آیت الله دکتر مفتح, عرفان و دروس خارج فقه و اصول را در عالى ترین سطح نزد رهبر کبیر انقلاب آموخت و علاوه بر روابط شاگردى و استادى با امام پیوندى صمیمانه داشت, وى در سخنان پرشورى که در سیزدهم بهمن 1357 ایراد نمود خاطر نشان ساخت: تشریف فرمایى رهبر بزرگ, با این شوکت و عظمت و هیجان بار دیگر این آیه کریمه ((قل جإالحق و زهق للباطل ان الباطل کان زهوقا)) را مصداق عملى داد, واقعا چنین هیجانى در تاریخ بى سابقه بوده است. این همه شور و احساس نشان دهنده عشق و علاقه به حقیقت است... بدون علت نیست که یک فرد این قدر در دنیا عظمت پیدا مى کند این نمودار همان آیه کریمه حق پایدار است همین سخن معروف ((ان الباطل جوله و للحق دوله)) باطل یک چند روزى جولان دارد و نابود مى شود و حق ثبات دارد.(24) و در سخن دیگرى مى گوید: ((مردم به این دلیل قانون اساسى را تصویب کردند که امام تصویب کرده بود و این یک امر موقت و زود گذر نیست مردم به این دلیل از امام حمایت مى کنند چون به صداقت و رهبرى ایشان اعتقاد دارند.))(25)
شهید آیه الله قدوسى, در محضر امام خمینى دریایى از علوم, دقت و قدرت علمى یافت و در مکتب آن رهبر فرزانه علاوه بر مسائل درسى جنبه هاى معنوى, تقوا و زهد و اخلاص امام خمینى به شدت مورد توجه او قرار گرفت و در وجود آن بزرگوار شخصیتى را مشاهده کرد که از مرز هوى و هوس و مسایل دنیایى گذشته و چنان محو در انجام وظیفه و متوجه به خداوند است که کوچک ترین لغزشى در مسائل از او سر نمى زند, جنبه هاى معنوى امام تاثیرى شگرف و عظیم در روح شهید قدوسى باقى گذاشت که تا آخر عمر نه تنها اثر آن باقى ماند, بلکه آن شهید پیوسته از این تاثیرات و از عجایب و شگفتى هایى که از امام دیده بود با احترام, تکریم و تجلیل سخن مى گفت. (26)
شهید دکتر محمد جواد باهنر, در مصاحبه با حامد الگار براى معرفى امام و تاریخ آشنایى خود با رهبر انقلاب اظهار داشت: ((از سال هاى 1333تا 1341 به مدت هشت سال به عنوان یک طلبه در کلاس درس ایشان شرکت مى کردم, بهتر از این نمى توان گفت که امام خمینى یک انسان اسلامى است با همه ابعادش, بدون این که اظهار تعجبى در این قضاوت بشود... همیشه حالتى از وارستگى, غناى فکرى و حالت عهد در وجودشان دیده مى شود. در درس عرفان چنان اوج روحى به انسان مى داد که احساس مى کردیم دیگر تهى از تمامى این متعلقات مادى مى باشیم و پروازى روحى به ما دست مى داد. امام خمینى در برخوردهاى شخصى خود همیشه همراه با قاطعیت و پاسخ هاى کوتاه مى باشد و از اتلاف وقت و بیهودگى جلوگیرى مى کنند ولى در عین حال انسان احساس انس مى کند و هیچ وحشتى از تماس نیست.)) (27)
عشق شهید هاشمى نژاد, به رهبرى در اطاعت از ولى فقیه جلوه مى کرد, خانه دلش با یاد امام مصفا مى گشت و گفتار و کردارش آئینه قلب امام بود و در صحبت از آن رهبر فرزانه مى گفت: ((اگر روزى خطر متوجه امام شود و ما به قیمت از دست دادن جان خود توان رفع خطر را داشته باشیم در آن صورت چقدر از سرو جان گذشتن آسان است. شکر نعمت ولایت فقیه بر زبان ودلش جارى بود وبا شناخت کامل امام را صاحب کرامت مى دانست.)) (28)
شهید آیه الله محلاتى, در خصوص نقش شگفت انگیز امام در محو استبداد و استکبار مى گوید: ((نامه هایى از چهل سال قبل, پنجاه سال قبل از امام مانده که از روحیه امام حکایت دارد که از همان وقت در مقام این بود که در حوزه افرادى را تربیت کند و یک قدرتى براى روحانیت به وجود بیاورد تا بتواند این قدرت استبداد که وابسته به استعمار خارجى است درهم بکوبد و اسلام را حاکم کند. اگر کسى با تفکر امام آشنا باشد مى داند در درس هایشان هم مباحثى که نقل مى کردند مثلا در درس اصولشان, مبحث اجتهاد و تحقیق, مباحث ولایت را تشریح مى کردند در آن جا عنوان را ریشه اى بحث مى کردند که اصلا یک مجتهد در زمان غیبت چه اختیارى دارد. این را روى ادله, روایات, آیات قران, اصول و مسایل عقلى مورد بررسى قرار مى دادند... شاگردهایى که امام تربیت کرده بود به او اعتقاد داشتند و مراتب علم, تقوا و طرز تفکر امام را درک کرده بودند. (29) همسر شهید محلاتى, مى گوید: آن شهید متجاوز از چهل سال با حضرت امام آشنایى داشت و یک روز را بدون رهبر نزیست و رهرو واقعى, مومن و شجاع حضرت امام بود تا به محبوب خود رسید, نسبت به امام عشق مى ورزید و ایشان را در وصیت نامه خود شفیع قیامت قرار داد.)) (30)

جامعیت در اندیشه و عرصه عمل
استاد محمد رضا حکیمى, یکى از عناصر برجسته و والایى را که در ساختن انقلاب اسلامى نقشى شگرف داشت ویژگى هاى شخص رهبر مى داند و مى افزاید: امام خمینى از نظر عمل و علم, درک وسیع اسلامى, تقواى اصولى و مراحل باطنى در حد یکى از بزرگ ترین شخصیت هاى اسلامى در میان عالمان بزرگ اسلام, در طول قرون تاریخ این دین مى باشد و به نظر وى جامعیت امام خمینى در علوم اسلامى, تهذیب نفس, پاکى اخلاقى, شور و شوق مناجات, سلوک قلبى, زهد و اعراض از دنیا و شجاعت کم مانند, هوش بیکران در شناخت دسیسه ها و نیرنگ ها, قطع علاقه از هر چه غیر از حکمت و حقیقت است, دلنشین بودن سیما و حسن هیئت ظاهر, نفوذ عمیق و خدانگاهى که حاکى از صدق و پاکى عمیق قلب است, این ها همه (پس از مقام نیل ناپذیر پیامبران وامامان) بدانگونه که در امام خمینى است در کمتر کسى به هم مى رسد و این حاکى است از عنایت خاص ازلى و زمینه تقدیر که خداوند براى این برهه از تاریخ اسلام, و حفظ دین و دفاع از حقوق محرومین حضور این انسان بزرگ را در حیات بشرى مقدر کرده است.)) (31)
آیه الله ربانى املشى, از تاثیر نفس امام در درس اخلاق سخن گفته و خاطر نشان ساخته: براى ما همه چیز امام آموزنده بود, همه خوبى ها را داشت, شهامت, شجاعت و صراحت لازم رهبرى را دارا بود. افکار سیاسى خیلى عالى و بلندى داشت, ولى مسئله اى که برایم خیلى مهم بود و بیش از همه چیز جلب توجه مى کرد, تقوا و تارک هوى بودن امام بود, این خصلت هاى برجسته بود که مرا و عده کثیرى را فریفته امام ساخته بود به طورى که از جان و دل او را دوست مى داشتیم. در وجنات امام همیشه آینده درخشان را مشاهده مى کردم و بعدها معلوم شد که نظرم صائب بود. خیلى وقت ها در کارهاى ایشان نصرت وامداد الهى را مى بینم.)) (32)
علامه محمد تقى جعفرى, طى بیاناتى به تشریح ابعاد گوناگون عرفان مثبت پرداخته و در فرازى از سخنان خود این حقیقت را مطرح کرده که شخص عارف قدرت را در مسیر حیات معقول به کار مى اندازد و به این اعتقاد رسیده که مقدس ترین تجلى قدرت در مهارکردن, تعدیل و تنظیم آن در مسیر جاذبه کمال مى باشد و این تجلى مقدس قدرت الهى در دست امیرالمومنین(ع) بود که هرگز جز در احیاى حق و امحاى باطل به کار نیفتاد, هماهنگى عرفان با قدرت همان فرو رفتن در قدرت الهى است و به نفس مطمئنه رسیدن چون در جلسه اى از هر درى درباره قدرت هاى بزرگ دنیا سخن مى رفت, حضرت امام خمینى فرمود: تاکنون به یاد ندارم از چیزى یا کسى ترسیده باشم, جز خداوند متعال در سال 1343 بعد از آن که آزاد شدند و در مسجد اعظم قم سخنرانى نمودند, گفتند: ((والله من به عمرم نترسیدم, آن شبى هم که آن ها مرا مى بردند, من آن ها را دلدارى مى دادم, آرى قدرت علمى و معرفتى گاهى به درجه اى مى رسد که شخص عالمى چون امام خمینى این قدر قدرت ها را ناچیز مى بیند و گامى فراتر نهاده از بالا به امور مى نگرد. (33)
امام خمینى, از نظر عرفان عملى نیز اندیشه هایى والا و تفکرات ارزشمندى داشت و کتاب مصباح الهدایه الى الخلافه والولایه از جمله آثار قلمى آن انسان سترگ در عرصه عرفان است که استاد سید جلال الدین آشتیانى در معرفى آن چنین مى نگارد: ((یکى از آثار نفیس در مبحث نبوت و ولایت به طریقه محققان از عرفا و کمل از حکماى اسلامى رساله ((مصباح الهدایه الى الخلافه والولایه)) اثر سید سادات و اماجد العرفإ والفقها قدوه الحکمإ المتالهین استاد محقق در حکمت متعالیه, مرحوم مبرور حضرت امام خمینى سقى الله تربته مى باشد, مرحوم امام خمینى کتاب سرالصلوه که به حق اثرى است بى نظیر و شرح دعإ السحر و اثر حاضر را به زبان عرفان تصنیف فرموده اند... مصنف همه جا به لسان خواص از عرفا با عبارات پرمعنا سخن مى گوید و سعى فرموده که اثر خود را از صورت رساله در حلیات کتاب مبسوط در نیاورد و از تعرض به مسایل غیرنافع احتراز نموده است...)) (34)
آیه الله عمید زنجانى, که از دومین سال ورود به حوزه علمیه قم در سال 1331 هـ. ش با نام و شخصیت امام آشنا شده است, طى خاطراتى مى گوید: ((آن چه در اولین برخورد در خود احساس نمودم با توجه به سابقه ذهنى که از شخصى به نام حاج آقا روح الله داشتم جلوه اى از علم امام صادق (ع) و شجاعت و وقار جدش على (ع) و شمایى از شخصیت جامع پیامبر (ص) بود. در آن روزها طلبه هیجده ساله اى بودم که مى خواستم از همه حالات امام براى خود اسوه و الگو بگیرم, علم جامع, اخلاق, عرفان, وقار و تعبد و حتى پاکیزگى ظاهرى امام برایم الگو بود.)) (35)
خطیب مشهور مرحوم حجه الاسلام فلسفى, خاطر نشان ساخته است: ((من از همان اوایل آشنایى با حضرت امام یک ایمان قوى و ثابت در او دیدم, به علاوه فهمیدم که او مردى فقیه, مجتهد, آگاه به دقایق احکام اسلام است, از این گذشته او را داراى عزمى آهنین یافتم. من مى دانستم هدف او خیلى بلند است, ولى نیل به آن مستلزم پیمودن این راه پرخطر است. او این گونه نبود که در راه رسیدن به هدف دو دل و مردد باشد و یا حرفش را پس بگیرد و عقب برود. (36)
حضرت آیه الله سید مصطفى خوانسارى, که با حضرت امام ارتباط زیادى داشته, مى گوید: هرگاه از ایشان صحبت به میان مىآید متإثر مى شوم, واقع مطلب این است که منقلب مى گردم شاید باور نکنید اگر بگویم کمتر کسى را سراغ دارم که مانند ایشان اهل عبادت و تهجد باشد, در امام عبادت و تهجد اگر بى نظیر نبود یقینا کم نظیر بود, آن شخصیت بزرگ داراى ابعاد گوناگونى بود, فضائل علمى و عملى داشت که منحصر در خودش بود و با خودش هم برد و به هیچ کس نداد. تهجدات, گریه ها و حالت فوق العاده اى که داشت منحصر به فرد بود, ایشان استعداد ذاتى منحصر به خودش داشت, مجمع الفضایل و ذخیره الهى براى اسلام و مسلمانان بودند.(37)
حضرت آیه الله سید محمد حسینى همدانى (ازشاگردان مرحوم آیه الله میرزا حسین نائینى) حضرت امام خمینى را به عنوان نابغه جهان اسلام معرفى کرده و افزوده است: امام خمینى (ره) به راستى لقمان علماست, (او) به گونه اى استقامت ورزید و بخشید که هیچ کس نمى تواند منکر شود مگر کسى بخواهد امور بدیهى را انکار کند, ما در گذشته عرفا, فقهاو علماى بزرگى داشتیم اما تاریخ هیچ نشان نمى دهد که آن بزرگان به جز در رشته خودشان در زمینه دیگرى کار فوق العاده اى داشته باشند, در مدت کمى واقعا تمام مردم را به صورت یک عده فدایى اسلام درآوردند, این امر فوق العاده نیست؟ این یک کرامت بزرگ و درخور تحسین نیست؟ من نمى دانم چگونه کسانى مى توانند منکر این حقایق شوند؟(38)
حجه الاسلام والمسلمین سید عباس مهرى, عقیده دارد: ((هیچ کس نمى تواند امام را مدح کند, به علاوه مادح باید بر ممدوح استیلا داشته باشد, ما واقعا معتقدیم که او انسانى عالى است, خیلى از علما و بزرگان را دیده ام تاکنون مثل ایشان را ندیده ام و این یک اعتقاد واقعى است, آن چه را که خودم پیدا کردم و یقین حاصل کردم این بزرگوار مافوق همه رجال عادى است.)) (39)
آیه الله محمدى گیلانى, امام را وارث راستین انبیا دانسته و مى افزاید: در فصل جوانى پیام حماسه آفرین و حیات بخش سیدالشهدإ(ع) صورت جوهریه نفس زکیه اش گردید و تکیه گاه بسیارى از خطابه ها و پیام هاى آینده وى شد, وى اعتقاد دارد آن شجاع و بت شکن که ترس و جبن از ترس او از دل هاى اهل ایمان پا به فرار مى گذاشت همواره پیامش این بود که دل سراپرده محبت خداى متعال است... آن وارسته از غیر خدا در پرتو الزام شدید به شریعت و تعالیم الهى دل ها را به هم پیوست و مغناطیس قلوب شد و پیروز گردید.)) (40)
وى در کلام دیگرى امام را چنین معرفى مى کند: ((رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامى اجتماعى در فرد بوده است آن هم نه هر اجتماعى فشرده شده در فرد بلکه اجتماع انوار انبیإ (س) و حکما و اولیإ پاک و بى باک در مسائل الهى و به یک کلام او وارث حسین(ع) بوده است.))(41)
آیه الله محمد مومن, از سال 1337هـ.ش با شرکت در درس هاى خارج فقه و اصول حضرت امام با آن بزرگوار آشنا شد وى بى توجهى به دنیا و تسلیم در برابر وظیفه و مسوولیت را از ویژگى هاى امام خمینى برشمرده و گفته است: ((از امورى که در رفتار و گفتار حضرت امام به وضوح مشهود بود, اعتقاد ایشان به توحید افعالى حق متعال بود که همه چیز را از ناحیه او و در ید قدرت او مى دانستند و وجود و بیانات ایشان در حوزه مبارکه, طلاب را به همین توحید افعالى و در عین حال مبارزه دعوت مى کردند به طورى که واقعا مبارزه با طاغوت وجهه عبادتى بزرگ به خود گرفته بود. ))(42)
آیه الله امامى کاشانى, گفته است: ((در مدت هفت سالى که در جلسات درس امام بودم نکاتى به چشمم مى خورد که عبارت است از جنبه معنوى و روحانى ایشان که وقتى جایى وارد مى شدند, حتى اگر کسى شاگرد ایشان نبود به طرف امام جذب مى شدند, ایشان توحید عجیبى داشتند, نصایحى مى کردند که از آن توحید مى بارید, حضرت امام در احترام نسبت به بزرگان از علما و فقها تکریم خاصى داشتند و بزرگان را با عظمت یاد مى کردند, در عین قاطعیت مهربان و دلسوز بودند, تمام وجودش برکت و بهره رساندن بود ولى در عین حال کم مصرف بود.)) (43)
آیه الله حسین مظاهرى, در سال 1332 ش. براى تحصیل علوم دینى به قم عزیمت نمود و چون مقدمات و سطح را در اصفهان به پایان رسانیده بود از همان بدو ورود به قم در درس امام خمینى حضور یافت. و پس از چند ماه از خواص ایشان گردید و متجاوز از سى سال از محضر امام استفاده نمود, وى طى خاطراتى مى گوید: ((درس ایشان (امام) فقط تعلیم و تعلم نبود بلکه مقید بودند در ضمن تعلم, تهذیب هم باشد, آنچه براى ما اعجاب انگیز و از الطاف بزرگ ایشان بود, تهذیب عملى بود, آنچه من فراموش نمى کنم ابهتى بود که از معظم له در مجالس حکمفرما مى شد و محبتى بود که در دل همگى رسوخ داشت.)) (44)
آیه الله ابراهیم امینى مى گوید: ((خصوصیات اخلاقى و مراتب اخلاص و ایثار و استقامت و قاطعیت و صفاى باطنى امام خمینى در این زمان بر کسى پوشیده نیست, یکى از ویژگى هاى امام مبارزه با خواسته ها و هواهاى نفسانى و کوشش براى اخلاص بود از مناظره, جدال و خودنمایى در بحث اجتناب مى کرد, از مجموع حالات امام استنباط مى کردم که مراقب و مواظب نفس خودش مى باشد و با تمایلات مبارزه مى کند و به همین جهت از عمق جان دوستش مى داشتم.)) (45)

پى نوشت ها:
1) جرعه هاى جانبخش, از نگارنده, ص158.
2) مجموعه مقالات, علامه حسن زاده آملى, ص86.
3) بنیان مرصوص امام خمینى در بیان و بنان حضرت آیه الله جوادى آملى, ص37 و ص107.
4) رئیس قلم و بیان (سخنرانى حضرت آیه الله سبحانى در باره امام خمینى), مجله حضور, بهار 76, ش 19, ص42ـ43.
5) مصاحبه با حضرت آیه الله سبحانى, مجله حوزه, سال ششم, شماره 32, ص122ـ123.
6) همان مجله, مصاحبه با حضرت آیه الله سید عزالدین زنجانى, ص72, 81, 85 ـ86.
7) همان مجله, ماخوذ از مصاحبه با حضرت آیه الله محمد هادى معرفت.
8) علل گرایش به مادى گرى, شهید مطهرى, ص10.
9) یاد یار, ص 63.
10) پرتوى از خورشید, ص4.
11) شهید صدر بر بلنداى اندیشه و جهاد, مصطفى قلیزاده, ص37,39.
12) زندگى نامه شهید آیه الله صدر, سیدمحمد موسوى, ص20.
13) یاد یار, ص 64.
14) شهید سعیدى فریادى در سکوت, سید محمد سعیدى ـ حسن ابراهیم زاده ,ص 87ـ 88.
15) سرگذشت هاى ویژه از زندگى حضرت امام خمینى, ج 3, اظهارات شهید صدوقى ,ص 138.
16) یاد یار, ص 63.
17) پرتوى از خورشید ,ص 4.
18) یادواره شهید مدنى, على شیرازى, ص 39ـ 40.
19) شهید مدنى جلوه اخلاص, سعید عباس زاده, ص 66.
20) یاد یار, ص 64, پرتوى از خورشید, ص 5.
21) یادواره شهید محراب (دستغیب) و یارانش, سپاه پاسداران انقلاب اسلامى, ص 21.
22) یادواره شهید محراب (بخش سوم), ضمیمه کتاب ((نبوت)) شهید دستغیب ,ص 79.
23) مجلس نشین قدس, على اصغر شعر دوست ,ص 32ـ 33.
24) شهید مفتح تکبیر وحدت, از نگارنده, ص 150ـ 151.
25) یاد یار, ص 65.
26) شهید قدوسى پارساى پرتلاش, محمد حسین قدوسى, ص 32ـ 33.
27) شهید دکتر باهنر الگوى هنر مقاومت (دفتر اول), واحد فرهنگى بنیاد شهید انقلاب اسلامى, ص 352ـ 353.
28)شهید هاشمى نژاد فریاد فضیلت, مرتضى بذر افشان, ص 101ـ 102.
29) سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى, ج 4, ص 84.
30) صحیفه دل, واحد خاطرات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى, ص 127.
31) تفسیر آفتاب, محمد رضا حکیمى, ص 143ـ 144.
32) سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى, ج 3,ص 19ـ 20.
33) مجموعه مقالات و سخنرانى هاى کنگره بین المللى بررسى ابعادى چند از شخصیت امام خمینى (تیر 1368), ص 60.
34) با تو چشم انداز روشن خدا (ویژه نامه به مناسبت پنجمین سالگرد ارتحال امام خمینى قدس سره), همشهرى 12خرداد 73, ص8.
35) صحیفه دل, ص 101, سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى, ج 5, ص 135 ـ136.
36) پرتوى از خورشید, ص 32.
37) ماخوذ از اظهارات آیه الله خوانسارى در مصاحبه با مجله حوزه, ش 32,ص 53ـ 54.
38) مصاحبه با حضرت آیه الله سیدمحمد حسینى همدانى, مجله حوزه, ش 32, ص 6ـ 7.
39) سرگذشت هاى ویژه از زندگى امام خمینى, ج 6, ص162.
40) فصلنامه ندا, شماره اول, ص79.
41) مجموعه مقالات و سخنرانى هاى کنگره بین المللى بررسى ابعادى چند از شخصیت حضرت امام خمینى, ص 28.
42) صحیفه دل, ص 139.
43) فصلنامه ندإ, شماره اول, ص20ـ21, سرگذشت هاى ویژه... ج6, ص19.
44) سرگذشت هاى ویژه, ج5, ص169.
45) همان, ج 4, ص 112 ـ 113.

تبلیغات