فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۰۱ تا ۲٬۸۲۰ مورد از کل ۳٬۷۸۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
برنامه سیر و سلوک عرفانی که خواجه عبدالله انصاری تدوین و تبیین کرده، دارای مقام هایی است که برخی از آنها از جهت لغوی و معنایی مشابه هم هستند. مقایسه و بررسی تطبیقی این مقام های مشابه، تصویر روشنی از مسیر سیر و سلوک ترسیم می کند و زمینه بهره مندی هرچه بیشتر محققان و علاقه مندان در زمینه عرفان را فراهم می سازد. در این مقاله تلاش شده است با استفاده از روش مقایسه تطبیقی، دو مقام انبساط (مقام چهلم) و بسط (مقام هشتاد و ششم) بررسی شوند. سؤال اساسی این است: چه شباهت ها و تفاوت هایی بین آنها وجود دارد؟ یافته ها حاکی از آن است که نقطه اشتراک در هر دو مقام، توجه به ارتباط عارف با مردم است؛ اما در مقام انبساط، به جهت اینکه این مقام در نیمه اول مسیر سلوک قرار دارد، علاوه بر ارتباط با مردم، ارتباط عارف با حق همچنان پررنگ است؛ اما در مقام بسط که در مراحل پایانی سلوک است، ارتباط با مردم و هدایت آنها بیشتر مورد توجه است.
مناسبات تصوف و الازهر با وهابیت در مصر (مطالعه موردی: رویکرد عبدالحلیم محمود)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد روزافزون جریان وهابیت در سرزمین های اسلامی، به ویژه در مصر، از گذشته تا کنون یکی از مهم ترین دغدغه های عالمان الازهر بوده است. مشایخ الازهر برای تقابل با وهابیت براساس شرایط زمانی رویکردهای مختلفی را پی گرفته اند. در این میان نقش عبدالحلیم محمود، بسیار قابل تأمل است. رویکرد وی در تقابل با وهابیت، ایجابی و معطوف به تقویت جریان رقیب سلفیت، یعنی تصوف بوده است. عبدالحلیم محمودکوشیده است باترویج تصوف ازطریق نشان دادن صوفیان بزرگ به عنوان الگوی کامل، در قالبی همه فهم و جذاب، به مقابلة با وهابیت بپردازد. علاوه براین انتشار آموزه ها و تعالیم صوفیانه از راه های گوناگون، به ویژه در دورانی که خود با عنوان امام اکبر الازهر شناخته بود، نقش مهمی در گسترش و عمق بخشیدن به فرهنگ معنوی- اخلاقی و منعطف تصوف و کم کردن تأثیر وهابیت، رویکرد خشن و فرهنگ تکفیری آن داشت. واقعیاتی که باعث شد تا علاقة مردم به فرهنگ و آداب و رسوم صوفیانه همچون زیارت، توسل و برگزاری مراسم میلاد اهل بیت پیامبراکرم و اولیاء الهی که نقطه مقابل وهابیت بود، بیشتر و فرهنگ جامعه نسبت به وهابیت ایمن شود.
تحلیل نشانه معناشناختی «مکان نمادین» در داستان دقوقی از مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۱۲۴-۹۵
حوزه های تخصصی:
مکان به عنوان یک عنصر مهمِ تولید معنا در هر روایت محسوب می شود و تجلی آن در گفتمان ها، یا عینی و فیزیکی است یا انتزاعی؛ لذا آن گاه که وجه عینی مکان ضعیف شود، ویژگی تخیلی و استعلایی می یابد و وجه نمادین آن در اولویت قرار می گیرد. داستان دقوقی روایتِ واقعه و مکاشفه عرفانی است. مکاشفه فراتر از محدوده شناخت های عادی است؛ به همین دلیل برای بیان آن از زبان رمز استفاده می شود. به دلیل ماهیت مکاشفه و زبان رمز در داستان دقوقی، حضور مکان ها در زبان کارکردی استعاری و نمادین دارد. این مکان ها به دو دسته کلیِ «مکان های واقعه» و «مکان های سیال» تقسیم می شوند. هدف از پژوهش حاضر این است که با برجسته کردن عنصر مکان و استعاره مکان و با عطف توجه به جنبه مکاشفه عرفانی و نمادهای عرفانی و وجه بینامتنیت مکان ها در این داستان، کارکرد نشانه معناشناسی مکان نمادین، چگونگی حضور مکان ها در کنش زبانی، فرایندهای تبدیل مکان به فرامکان و استعلای آن و کارکرد گفتانی آن را بررسی کند. این پژوهش نشان داد که زبانِ این روایت برای توصیفِ مکاشفه و القای آن، از اصطلاحات و تصاویرِ مکانیِ بسیاری مانند دریا، ساحل، بیابان و درخت به عنوان استعاره هستی و وجود، بهره برده و توانسته است قابلیتِ کینونیت بخشی و شفاف سازی گفتمان را که مشتمل بر بسیاری از حقایق و امور عرفانی است، ارتقا دهد. همچنین مکان ها به واسطه حضورِ سوژه از کارکردهای پدیداری، استعلایی و اسطوره ای برخوردارند.
عرفان و تصوف
مطالعه تئوریک نسبت عرفان با پدیده سبک زندگی با تأکید بر اندیشه عرفانی مولوی
حوزه های تخصصی:
سبک زندگی، یکی از موضوعات مهمی است که امروزه ذهن متفکران، به ویژه در دو عرصه روان شناسی و جامعه شناسی را به خود مصروف داشته است. این پدیده، در مجامع علمی جهان و ایران از اهمیت بسیاری برخوردار است. از سوی دیگر، سبک زندگی عرفانی در طول تاریخ در عین جاذبه دار بودن برای مردم جهان، متهم به جامعه گریزی، بلکه زندگی ستیزی شده است.در این پژوهش، پس از تبیین مفهومی «عرفان» و «سبک زندگی» بر پایه نگرش های عرفانی مولوی (م672 ق) و آرای روان شناسی معاصر، به تحلیل رویکردهای مختلف عارفان به زندگی پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که سبک زندگی در اندیشه روان شناسان متاخر، به ویژه آلفرد آدلر (م1870م)، صرف رفتارهای بیرونی آدمی نیست، بلکه سبک زندگی نظام واره ای از نگرش و کنش است، طوری که هیچ چیز خارج و یا جدای از سبک زندگی نیست. این نگرش جامع به سبک زندگی، قرابت بیشتری با نگرش های عرفانی دارد. مولانا نیز در مواجه با مسئله های سبک زندگی، کنش را متأثر از نگرش معنوی دانسته، و در مواجهه با پدیده های زندگی، از الگوی «پذیرش و توسعه» تبعیت می کند: او نیازهای زیست این جهانی را می پذیرند، ولی معتقد است: از آنجا که انسان بزرگتر از این زندگی است، پس به زندگی برازنده او باید تن داد و آن «زندگی معنوی» است. این رویکرد به زندگی، می تواند برای انسان معاصر جذاب، دل پذیر و خردپذیر باشد.
آفتاب در منشور
تأثیر خیال در تحول عشق مجازی به عشق حقیقی (با تکیه بر آراء ابن عربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
173-200
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی به تبیین و تشریح کارکرد و تأثیر خیال در تحول عشق مجازی به عشق حقیقی با تکیه بر آراء ابن عربی پرداخته شده است. بعد از مقدمه و ذکر مسئله تحقیق و پیشینه آن، ماهیت عشق و انواع آن بررسی و سپس به مباحث اصلی این پژوهش پرداخته شده است؛ از جمله: عالم خیال و انواع آن، معرفت شناسی و هستی شناسی خیال عرفانی در دیدگاه ابن عربی، همچنین رابطه عالم خیال متصل و عالم خیال منفصل، طرق اتصال به عالم خیال منفصل که از دو طریق خواب و بیداری رخ می دهد، دلیل تأثیر خیال در تحول عشق مجازی به عشق حقیقی، ارتباط خیال عرفانی با نور خدا و تجلی حق و مراحل تحول عشق مجازی به حقیقی بر پایه خیال که به پنج قسمت ادراک زیبایی، پختگی صورت ذهنی، اتحاد عاشق و معشوق، کمرنگی صورت معشوق خیالی و سیر به سوی معشوق عقلی و خیال عشق حقیقی تقسیم می شود. نتیجه این تحقیق نشان می دهد عشق با گذر زمان، قوه خیال فرد را تسخیر و تصویری از معشوق در خیال عاشق ایجاد می کند که از حوادث خارج مصون است و با نفس عاشق اتحاد درونی دارد؛ با گذر زمان این تصویر نیز کمرنگ تر می شود تا بدان جا که عشق، بدون تصویر می گردد و به عشق عقلی و سپس الهی تبدیل می شود.
نقد نظریه مؤیّد الدّین جَندی در خاتم الاولیاء بودن ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم عرفان نظری در اسلام بحث از خاتم الاولیاء است. عرفا معتقدند هر آنچه در هستی و کائنات وجود دارد مظهری از مظاهر حق تعالی است. خداوند دارای صفات و اسمائی است و هر یک از آن ها در جهان نیازمند مظهری است تا خود را نشان دهد. یکی از اسامی مهم خداوند ولیّ است، پس آن نیز نیازمند مظهری است که اولیای الهی مظاهر این ولایت هستند. از آنجا که جهان و مظاهر الهی روزی به پایان می رسد، لازم است مظهر اسم ولیّ نیز دارای خاتمی باشد که با ظهور او جهان به پایان برسد. در اینکه این خاتم کیست در آثار ابن عربی از حضرت عیسی (ع)، حضرت مهدی (عج) و خودش نام برده شده است. در این مقاله بر آنیم که دیدگاه مؤیّد الدّین جَندی یکی از شارحان ابن عربی و فصوص الحکم را که اصرار فراوانی بر خاتم بودن ابن عربی دارد، طرح و سپس نقد کنیم و ضمن اشاره ای کوتاه به دیدگاه قیصری اثبات کنیم که ابن عربی نمی تواند خاتم اولیاء باشد.
هستی شناسی در سنت اول و دوم عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
229 - 244
حوزه های تخصصی:
موضوعات هستی شناختی یکی از ارکان شناخت دیدگاه های عرفانی و تبیین تفاوت سنت ها و مشرب های عرفانی است. درواقع، نظر عارفان در باب هستی بر آرای آن ها را در باب دیگر مسائل اثر می گذارد و اعمال و معاملات آن ها را جهت می دهد. بر همین مبنا پرسش مهم و اساسی در این باب آن است که موضوعات مربوط به شناخت هستی در منظومه فکری عارفان مختلف بر چه اصولی استوار شده و چگونه است. در این مقاله الگوها و مصادیق مربوط به هستی شناسی در دیدگاه عارفان سنت اول و دوم عرفانی تحلیل شده است. یافته ها نشان می دهد عارفان این دو سنت در باب هستی اختلافِ نظر اساسی دارند: عارفان سنت اول مبانی هستی شناختی خود را به تبع فیلسوفان و متکلمان بر پایه نظریه وسائط استوار ساخته اند؛ اما عارفان سنت دوم نه تنها در تبیین هستی به این نظریه معتقد نیستند؛ بلکه گاه به شدت با این نظریه و قائلان به آن مخالفت کرده اند.
چیستی تجربه عرفانی و چگونگی تحقق آن از منظر آندرهیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
229 - 251
حوزه های تخصصی:
عرفا در برخورد با واقعیات فرامادی به تجربه هایی دست می یابند که شایسته نامگذاری به تجربه عرفانی است. خانم اولین آندرهیل (1875 1941م) عرفان پژوه انگلیسی معاصر، در تحقیقات و تألیفات گسترده خود پیرامون عرفان مسیحی، به بررسی تجربه عرفانی همت گماشته است. ایشان پس از تحول بزرگ درونی، از بی دینی به سمت باورهای عمیقاً دینی و عرفانی گروید و با تدوین کتب و مقالات متعدد، در زمره مؤثرترین پژوهشگران عرفان قرن بیست عالم مسیحیت قرار گرفت. این مقاله درصدد است تا به تبیین تجربه عرفانی و بررسی چگونگی تحقق آن از نگاه آندرهیل بپردازد و در همین راستا تلاش می کند با بیان انواع، نشانه ها و خصایص تجربه عرفانی، تصویر روشنی از چیستی آن ارائه دهد. آندرهیل با لحاظ کردن آموزه های عرفانی روان شناختی و با توجه به نقش ضمیر ناخودآگاه و حواس باطنی، همچنین با قبول تقدم ساحت احساس بر ساحت اندیشه، تحقق تجربه عرفانی را از طریق سیر آفاقی و انفسی میسر می داند. در سیر انفسی که بر محور درون گرایی در حرکت است، عارف به مهارتی دست می یابد که به واسطه آن از قیودی همچون «برای من، از من، مرا و ...» رها می گردد و با وسعت بخشی به شخصیت خود، به مکاشفه انفسی دست می یابد. در سیر آفاقی نیز سالک با آموزه «کشف خدا در مخلوقات»، حوزه آگاهی خود را از سمت کثرت به سوی وحدت سوق می دهد تا جایی که به فهم حضور واقعی و روشن وحدت در کثرت نائل شود. مشخصه های اصلی تجربه عرفانی رازآلودگی، تناقض پذیری، احساس عینیت، احساس انفعال و مقاومت ناپذیری است و آگاهی از سازوکار لایه های معرفتی عالم، به تحقق تجربه عرفانی کمک شایانی می کند.
تبیین نظریة جمع میان تشبیه و تنزیه عرفانی
حوزه های تخصصی:
«تشبیه» انسان وار دانستن خداوند، و «تنزیه»، دور دانستن خدا از نقایص مخلوقات است. بسیاری رابطة این دو را مانعة الجمع دانسته اند، و حال آنکه در متون دینی، تنزیه همراه با تشبیه است، بلکه در دل هر تنزیه، تشبه نهفته. در ابتدا، جمع میان تشبیه و تنزیه متناقض می نماید. خداوندی که از نقایصِ مخلوقات دور است، چگونه بدان ها از رگ گردن نزدیک تر است؟ عرفان نظری با ارائة نظامی وجودشناسانه، به تبیین این مسئله نشسته است. ذات حق به اطلاق مقسمی، نه تنها از تشبیه، بلکه از تنزیه نیز مبراست. مقام ذات را می توان فوق تشبیه و تنزیه دانست؛ زیرا در آن مقام، خلقی راه ندارد. بر اساس وحدت شخصی وجود، حق وجود بالذاتِ حقیقی است و همه جا را فراگرفته. پس از مقام ذات، ماسوای حق، تجلیات، و شئونِ حق هستند که وجودی بالعرض دارند و البته دارای نفس الامر هستند. وجود بی نهایت حق در دل هر ذره، موجود و فراتر از آن نیز هست. این وجود بی نهایت دارای تمایز احاطی است و بر همة تجلیاتش، احاطة وجودی دارد. بنابراین، در مقام کثرت، حقِ بی نهایت در دل هر ذره، وجود دارد و آن موطن را پرکرده است، اما در عین حال، از آن نیز فرا می رود و ماورای آن را نیز دربرمی گیرد. پس هر تجلی خداوند در عین حال که حق است، در همان حال حق نیست؛ به این معنا که خلق، حق است؛ اما حق فقط خلق نیست، بلکه ماورای خلق نیز هست.
حدیث معراج، خاستگاه مقامات عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
207-232
حوزه های تخصصی:
بعد از توحید، مهم ترین مسئله مورد بحث در عرفان، توجه به مراحل و مقامات سیروسلوک برای رسیدن به وصال حضرت حق است. ازاین رو، بحث از چگونگی پیدایش و جایگاه مقامات عرفانی و منازل سیروسلوک و تعداد آن ها، اصلی ترین مباحثی است که توجه پژوهشگران عرفان را به خود معطوف کرده است. در آثار صوفیه، از قرن سوم به بعد، مسئله «مقامات عرفانی» مطرح شد. ازاین رو، برخی گمان بردند که «مقامات» حاصل تجارب و اندیشه های صوفیه و عارفان است که در طول سالیان متمادی شکل گرفته است. برخی، اولین بیانگر «مقامات عرفانی» را امام صادق(ع) می دانند. برخی دیگر، آن را در کلام امیرالمؤمنین(ع) و امام سجاد(ع) جستجو می کنند. درحالی که نتیجه پژوهش حاضر این است که پس از قرآن کریم، حدیث معراج، نخستین خاستگاه «مقامات عرفانی» است و دیگران هرآنچه گفته اند از این سرچشمه نوشیده اند. مقامات عرفانی در حدیث معراج عبارت اند از: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل، رضا، تعقل، ذکر، حب و بغض برای خدا، حب دنیا، بیداری در شب، حلال جویی و خوش اخلاقی.
بررسی نقد برخی از فقها به نسبت حق و خلق در وحدت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
63 - 78
حوزه های تخصصی:
پس از طرح وحدت وجود در عرفان نظری، همواره برخی از فقها به نسبت حق با خلق در این نظریه نقد وارد کردند. به باور آن ها، تمایزی میان حق و خلق در وحدت وجود نیست و این امر با توجه به تمایز ذاتی حق و خلق در منابع دینی پذیرفتنی نیست. بررسی دیدگاه عرفا نشان می دهد که آن ها به عینیت محض میان حق و خلق قائل نیستند و در آثارشان، دست ِکم، از دو تمایز بطنی و احاطی سخن به میان آمده است. خصوصیت هر دو نوع تمایز این است که به جایِ طرح تمایز در دو وجود، آن را در قلمرو یک وجود تبیین می کند و به همین علت، گریز از عینیت در آن ممکن نیست؛ بنابراین، دو تمایز عرفانی مذکور نقد فقها را که بر اساس تمایز وجودی حق و خلق شکل گرفته، مرتفع نمی سازد.
برخی از وجوه تمایز متون عرفانی نسبت به آثار غیرعرفانی ( با تأکید بر امهات آثار عرفانی قرون 6 -9 )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات عرفانی یکی از مقولههایی است که بخش گستردهای از ادب فارسی را به خود اختصاص داده است. عرفان با توجه به گستردگیاش، فراز و نشیبهای فراوانی به خود دیده است. علاوهبر این، تأثیر آن بر حوزههای دیگر نیز قابل توجه است. عرفان از جمله موضوعهای مهمی است که در مورد آن، دیدگاههای مختلف و حتی گاهی متضاد با یکدیگر ارائه شده است. در پی این امر است که مکتبهای عرفانی متعددی بنابر سلائق مختلف، در طول تاریخ شکل گرفته است که در سیر ادب فارسی نیز میتوان صبغههای مختلفی از آن را مشاهده کرد. در این پژوهش، کوشش شده است که سیر این جریان از قرن ششم تا قرن نهم، مورد بررسی قرارگیرد، از این رو در آغاز مختصری از کلیات موضوع ارائه، سپس ب ه مشخصات بنیادین آن پرداخته شده است. به علاوه به علت کثرت آثار عرفانی این عصر، سعی شده است تا از کتب مهم عرفانی این دوره، مثلاً: حدیقه سنایی، مثنوی مولوی و...یاد شود. پس از به دست دادن شاخصههای متون عرفانی، از جمله در سطح زبان، مضمون، اصطلاحات خاص صوفیه و... کوشش شده است تا نمود این شاخصها در تکتک آثار، یعنی؛ عبهرالعاشقین، حدیقه سنایی، سیرالعباد إلی المعاد سنایی، الهینامه، منطقالطیر، مختارنامه، دیوان و اسرارنامه عطار، اسرارالتوحید، فیهمافیه، غزلیات شمس و مثنویمعنویِ مولوی و غزلیات حافظمشخص شده، مورد ارزیابی قرار گیرد.
ملاک های تجربه عرفانی از دیدگاه ابن عربی و ویلیام جیمز(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف نوشتار حاضر مقایسه دیدگاه های محیی الدین ا بن عربی و ویلیام جیمز در باب «تجربه عرفانی» است. ابن-عربی و جیمز «تجربه عرفانی» را وصف ناپذیر و زودگذر می دانند که طی آن، انسان از نیرویی متعالی منفعل گردیده، معرفتی فراعقلی و خصوصی کسب می کند. در این تجربه، فرد به معرفتی می رسد که با تلاش های عقلانی هرگز به آنها دست نمی یابد. آنچه فرد در تجربه شخصی خود از حقیقت غایی در می یابد، از طریق بیان تجربه به کسانی که از آن بی بهره اند، قابل انتقال نیست و کسانی که خواهان درک چنین تجاربی هستند، باید با مجاهدت و ریاضت، زمینه فراهم شدن آن تجارب را در خویش فراهم کنند. با وجود شباهت های موجود، ابن عربی حصول تجربه عرفانی را در پرتو عمل به شریعت و عامل تقویت ایمان می داند، در حالی که جیمز سرچشمه عمیق دین و تجربه عرفانی را احساس دینی می داند و الهیّات را امری ثانوی تلقی می کند.
تجربه زیبایی یا عشق در افلاطون به مثابه تجربه دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
183 - 202
حوزه های تخصصی:
مسئله اساسی در این مقاله این است که آیا می توان تجربه زیبایی یا عشق در افلاطون را نوعی تجربه دینی شمرد. ابتدا با بیان دیدگاه های گوناگون درباره تجربه دینی به تبیین دیدگاه افلاطون درباره زیبایی و عشق و نسبت میان آن ها پرداخته و در نهایت، با اثبات الوهیت زیبایی در افلاطون نشان داده ایم که اگر تجربه دینی را نوعی مواجهه توأم با آگاهی بی واسطه تجربه گر با موجودی الوهی یا به تعبیر دینی، خداوند بدانیم که در قالب های گوناگون ظهور پیدا می کند، می توان تجربه زیبایی یا عشق در افلاطون را نوعی تجربه دینی دانست. اگر چه، ادعای این مقاله صرفاً این است که تجربه زیبایی یا عشق یکی از مصادیق تجربه دینی است و ناظر به دیدگاه معرفت شناختی خاصی درباره تجربه دینی نیست. ولی اتخاذ هرگونه دیدگاه معرفت شناختی درباره تجربه دینی منطقاً، تجربه زیبایی یا عشق را هم در بر می گیرد.
بازشناسى عرفان حقیقى از عرفان هاى کاذب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تبیین عرفان حقیقى از عرفان هاى کاذب مى پردازد. از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام، «عارف باللّه» کسى است که به عالى ترین مقام معرفت بشر که دستیابى به آن براى ایشان ممکن است، نایل آید. همواره در طول تاریخ از عرفان تحریف هایى صورت گرفته و آن را با شاعر یکسان پنداشته اند؛ زیرا عرفا و شعرا مفاهیم معنوى و عرفانى را در قالب مفاهیم تخیلى و شعرى بیان مى کنند. این برداشتى عامیانه و نادرست است. در قرآن نیز گاهى اوقات تعابیر استعارى، کنایى و تخیلى به کار رفته اند. ازاین رو، عرفان هرگز به معناى داشتن مهارت در ارائه مفاهیم معنوى در قالب شعر و یا به صورت کنایه، استعارى و تخیلى نیست. عارف باللّه کسى است که افزون بر شناخت ذهنى خدا و اسماء و صفات او، عمیقا نیز خداوند و صفات او را باور داشته باشد. این عرفان، نشانه کامل انسان و شیعه واقعى و روح تشیع است و در پرتو تجلى نور الهى در قلب مؤمن حاصل مى شود.
مفاهیم، اصطلاحات و استعارات عرفان تلفیقی در آثار داعی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
131 - 109
حوزه های تخصصی:
در این مقاله که به بررسی مفاهیم، اصطلاحات و استعارات مکتب ابن عربی اختصاص دارد؛ کوشش شده است تا با تکیه بر آثار شاه داعی شیرازی، یکی از تلفیق گرایان بزرگ ادب فارسی، به بازنگری و بررسی ساختارها و عناصر مکاتب عرفانی در آثار تلفیق گرایان قرن نهم هجری پرداخته شود. بررسی ها نشان می دهد که شاه داعی در رسائل و اشعار خویش، به دو جریان صورتگرای عاشقانه و جریان های معناگرای استدلالی-استعاری بعد از ابن عربی توجه بسیار نشان داده و در جهت همگام کردن آن ها با هم تلاشی وافر کرده است. وی علاوه بر شروح وحدتِ وجودی خود بر آثار شبستری و حمویه و مولوی، به تبیین علمیِ افکار ابن عربی نیز پرداخته؛ همچنین با بیان اصطلاحات عرفان نظری، موضوع وحدت وجود را به طریقی استدلالی نیز اثبات کرده است. داعی در موارد زیادی از اشعار دیگران، جهت تبیین معانی خود استمداد طلبیده و استدلال و ذوق را به گونه ای تلفیق ساخته است.
تحلیل روابط بینامتنی در تفسیرهای صوفیانه از آیه 17 سوره انفال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
239-268
حوزه های تخصصی:
تفسیرهای کلامی و صوفیانه از آیات قرآنی در شکل گیری زبان و اندیشه صوفیان نقش مهمی ایفا کرده است؛ به طوری که بررسی بینامتنی روابط این تفسیرها، در شناخت نظام فکری متصوفه اهمیت ویژه ای دارد. یکی از مهم ترین آیات قرآنی که بارها در متون عرفانی اهل سنت، تفسیر و تأویل شده، آیه 17 سوره انفال است. در این مقاله نقش روابط بینامتنی تفاسیر این آیه در شکل گیری نظام اندیشه و سلوک صوفیانه مد نظر قرار گرفته است. بدین منظور، با روش توصیفی تحلیلی، داده های متنی کلامی و عرفانی از آیه مذکور تحلیل، و ارتباط اندیشه عرفانی توحید افعالی و آثار آن (رضا و تسلیم، موت اختیاری و...) را با اندیشه زیربنایی کلام اشعری نشان داده شده است. همچنین، نقش تفاسیر صوفیانه این آیه در سه سطحِ تعالیم نظریِ خداشناسی و انسان شناسی، تعالیم سلوکی و توصیف و تبیین تجارب عرفانی بررسی گردیده و مشخص شده است که تفسیر صوفیانه توحید افعالی در آیه مذکور در هر سه سطح اثرگذار بوده است؛ از این رو این آیه در شکل دادن به نظام معرفتی و سلوکی صوفیان اهل سنت، نقش مهمی ایفا کرده است.
ویژگی های درونی انسان و نقش آنها در نیل به غایت مطلوب او در آرای آیت الله شاه آبادی و امام خمینی ره(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از خلال آموزه های عرفانی می توان تصویری از «انسان مطلوب» را به دست آورد. آنچه در این راستا مد نظر است، آرمان هر انسان می باشد. افراد به تناسب توانمندی های درونی خود قادرند در راستای هدف مطلوب و آرمانی خود حرکت کنند. میل درونی انسان برای تعالی یافتن و نیل به کمال، امری است که به انحای مختلف مورد توجه انسان بوده است. در این مقاله به تبیین این مسئله خواهیم پرداخت که آیا ابزار های نیل به این مرتبه، در ذات و خلقت انسان ریشه دارد یا در خارج از ذات او؛ و آدمی چگونه می تواند با در نظر گرفتن ابزارهای مذکور، به مقام مطلوب خود نائل شود؟ در این پژوهش سعی بر این است که تبیین موضوع مورد بحث، با تکیه بر آرای امام خمینی ره و آیت الله شاه آبادی صورت گیرد. در این آرا به مبحث ذات و فطرت انسان برمی خوریم که از این طریق، نه تنها تصویری از مقصد آرمانی او ارائه می شود، بلکه نقطه آغاز و مسیر یک سیر کمالی نیز تبیین می گردد.