عرفا در برخورد با واقعیات فرامادی به تجربه هایی دست می یابند که شایسته نامگذاری به تجربه عرفانی است. خانم اولین آندرهیل (1875 1941م) عرفان پژوه انگلیسی معاصر، در تحقیقات و تألیفات گسترده خود پیرامون عرفان مسیحی، به بررسی تجربه عرفانی همت گماشته است. ایشان پس از تحول بزرگ درونی، از بی دینی به سمت باورهای عمیقاً دینی و عرفانی گروید و با تدوین کتب و مقالات متعدد، در زمره مؤثرترین پژوهشگران عرفان قرن بیست عالم مسیحیت قرار گرفت. این مقاله درصدد است تا به تبیین تجربه عرفانی و بررسی چگونگی تحقق آن از نگاه آندرهیل بپردازد و در همین راستا تلاش می کند با بیان انواع، نشانه ها و خصایص تجربه عرفانی، تصویر روشنی از چیستی آن ارائه دهد. آندرهیل با لحاظ کردن آموزه های عرفانی روان شناختی و با توجه به نقش ضمیر ناخودآگاه و حواس باطنی، همچنین با قبول تقدم ساحت احساس بر ساحت اندیشه، تحقق تجربه عرفانی را از طریق سیر آفاقی و انفسی میسر می داند. در سیر انفسی که بر محور درون گرایی در حرکت است، عارف به مهارتی دست می یابد که به واسطه آن از قیودی همچون «برای من، از من، مرا و ...» رها می گردد و با وسعت بخشی به شخصیت خود، به مکاشفه انفسی دست می یابد. در سیر آفاقی نیز سالک با آموزه «کشف خدا در مخلوقات»، حوزه آگاهی خود را از سمت کثرت به سوی وحدت سوق می دهد تا جایی که به فهم حضور واقعی و روشن وحدت در کثرت نائل شود. مشخصه های اصلی تجربه عرفانی رازآلودگی، تناقض پذیری، احساس عینیت، احساس انفعال و مقاومت ناپذیری است و آگاهی از سازوکار لایه های معرفتی عالم، به تحقق تجربه عرفانی کمک شایانی می کند.