مقالات
حوزه های تخصصی:
نقش زبان در ساختن هویت، از مهم ترین بحث های نظری مدرن در باب هویت است. نظریه گفتمان لاکلائو و موف نیز با پذیرش این انگاره اساسی پساساختارگرایی ، تأکید می کند که «کیستی» یا «هویت» ، امری نسبی و غیرذاتی است و هویت ها را باید به مثابه «موقعیت های سوژگی» در یک ساخت گفتمانی فهمید که هیچ گاه نمی توانند برای همیشه تثبیت شوند. پژوهش پیش رو می کوشد با ارائه الگوی مناسبی از بررسی هویت در متون عرفانی، با اتکا به مبانی نظری و روش شناختی «نظریه گفتمان» نشان دهد چگونه کاربرد زبان تمثیلی در آثار عرفانی ، انگاره «معنای واحد» یا حضور «معنای قطعی» را متزلزل می کند و هویت «بنده گناهکار» را به عنوان یکی از سوژه های مهم متون عرفانی، به اشکال متفاوت بازنمایی می کند. بازنمایی هویت گناهکار در تمثیل های عرفانی قرن سوم تا هفتم، در سه گفتمان اصلی دسته بندی می شود: الف. گفتمان «دشمن و طغیانگر»: که در آن با بازتولید گفتمان قرآنی، برخی گناهان به منزله جنگ با خدا و گناهکار به منزله دشمن حق بازنمایی می شود؛ ب. گفتمان «بیمار و ناخلف»: با رویکردی اخلاقی، گناهکار فرزندِ ناخلف یا بیماری است که به مراقبت بیشتر نیاز دارد؛ ج. گفتمان «محبوب و خاص»: با ساخت شکنی رابطه گناه و محبت، گناهکار را «غلام خاص سلطان» یا «فرزند محبوب و زیبارو» بازنمایی می کند. بررسی تمثیل ها نشان می دهد در دوران تکوین تصوف، هویت گناهکار ماهیتی بیناگفتمانی دارد اما در آثار متأخرتر، به تدریج مفصل بندی تازه ای ارائه می شود که حاکی از تحول هستی شناختی مفهوم گناه از منظر صوفیه است و گاه حتی در تخاصم آشکار با سایر گفتمان های مسلط در جهان بینی اسلامی قرار می گیرد.
اهمیت آینه سان بودن صوفیان واصل در توصیف ماهیت معرفت صوفیانه با تکیه بر آثار مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، با روش توصیفی تحلیلی به بررسی موضوع آینه سان بودن اولیاءالله و صوفیان واصل و اهمیت عنصر آینه در توصیف ماهیت معرفت صوفیانه در آثار مولانا و متون صوفیانه دیگر پرداخته شده است. در متن مقاله، اهمیت نور الله و تجلی آن در آینه سان شدن صوفی واصل و حصول معرفت صوفیانه بررسی شده است؛ عنصر آینه در متون صوفیانه به عنوان استعاره یا رمز وجودشناختی معرفت شناختی تلقی شده و جایگاه این عنصر به عنوان وابسته و همبسته عنصر بنیادین نور در الگوی ساختاری «نور مانع تجلی آینه شهود» تبیین شده است. فنای صوفیانه و ارتباط آن با آینه سان شدن صوفی واصل، صیقل کردن آینه وجود برای حصول بصیرت و معرفت صوفیانه و ماهیت و سرشت تابشی انعکاسی بصیرت و معرفت صوفیانه از موضوعات دیگری است که در این مقاله به توصیف آن ها پرداخته شده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که هیچ عنصری مثل آینه نمی تواند ماهیت وجودی اولیاءالله و صوفیان واصل و ماهیت نوری و تابشی انعکاسی بصیرت و معرفت صوفیانه را توأمان بازنمایی کند. نور الله عامل اصلی معرفت صوفیانه است و تجلی نور الله بر وجود صوفی حقیقی از یک سو، سبب فناء فی الله و آینه سان شدن کل ساحات وجودی او و حصول فراست و بصیرت و شهود صوفیانه یا همان معرفت ناب صوفیانه می شود و از سوی دیگر تابش و انعکاس نور الله از وجود صوفی واصل به دیگران سبب حصول معرفت صوفیانه در آن ها می شود.
تحلیل و بررسی دلایل ضرورت بُعد جسمانی انسان از دیدگاه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در حوزه انسان شناسی، بُعد جسمانی انسان است که دارای ابعاد گوناگونی است. در این مقاله، به یکی از ابعاد مهم آن، یعنی ضرورت بُعد جسمانی انسان از نگاه ابن عربی، پرداخته شده و به این سؤال پاسخ داده شده که آیا خلقت جسمانی انسان امری ضروری است یا اینکه امکان خلق انسان بدون بُعد جسمانی نیز وجود دارد. در نهایت، این نتیجه به دست آمده است که ضرورت بُعد جسمانی انسان با مبانی مهم عرفان نظری ابن عربی (همچون حب اسماء به ظهور؛ تخاصم و تقابل اسماء؛ جامعیت، جانشینی، اعتدال و واسطه گری انسان) قابل اثبات است. این مقاله که بر اساس روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا نگارش یافته است، نشان می دهد که بُعد جسمانی انسان یک حقیقت ضروری و لازم جهت تشکیل هویت انسانی، تکامل و سیر وجودی انسان از منظر ابن عربی است و این گونه نیست که اگر انسان، جسمانی خلق نمی شد، عالم هستی و ظهورات الهی باز به نحو کامل شکل می گرفت و نسبت و ارتباط انسان با هستی تغییری نمی کرد. از طرفی، اینکه اصل انسان موجودی غیرجسمانی است و در نهایت به موطن غیر جسمانی بر می گردد و بدن او صرفاً یک مرکب و امری زاید و طفیلی است، سخنی باطل است بلکه بدن انسان امری ضروری است در کنار نفس او.
تبیین و تحلیل آموزه تضاد در هستی شناسی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزه تضاد/ تخالف در سنت های فکری شرق و غرب، به گونه های مختلفی ظاهر شده است. در حوزه اسلامی، دانشمندان مسلمان متأثر از فلسفه یونانی، به طرح تضاد ارسطویی و تبیین و تکمیل آن پرداخته اند. مولانا در عرصه شعر تعلیمی عرفانی، وجوهی از این آموزه را در پهنه هستی طرح می کند که در نوع خود بی نظیر است و موقف وی را از پیشینیان متمایز و ممتاز می سازد. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به مثنوی می کوشد تا از ساحات تضاد (۱. تضاد مرآتی، تضاد ذات حق/ مطلق هستی با مظاهر و تجلیات او/ نیستی؛ 2. تضاد تکمیلی، تضاد میان مظاهر حق)، پرده بردارد و ویژگی ها و کارکرد های آن را عرضه کند. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که تضاد از نگاه مولوی، نه با تضاد منطقی ارسطویی/ اسلامی تناسبی داشته و نه از جنس تضاد دیالکتیکی افلاطونی/ هگلی است؛ بلکه به معنای نوعی ناسازگاری است که نه در وجود، بلکه بعد از موجود بودن ظهور پیدا کرده و در عین حال منتج به وضع مجامع سنتز نیز نمی شود. در این قسم از تضاد که به دلالت مولانا می توان آن را تضاد تکمیلی و قوام بخش نامید، ضدین در صلح و آشتی، به تکمیل کار همدگر پرداخته و هدف واحدی را برآورده می سازند و در نهایت، سامان مندی و استقرار و استمرار کلیت نظام آفرینش را رقم می زنند. تضاد در این ساحت ویژگی ها و کارکرد هایی همچون قوام بخشی، اندراج، زمینه سازی، تنوع بخشی، معرفت آفرینی و... دارد.
بررسی ساحات وجودی آدمی از نظر موسی دلئون و یاکوب بومه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان ابعاد و ساحات مختلفی دارد که فهم آن ها می تواند در شناخت ماهیت او نقش مهمی ایفا کند. به لحاظ اهمیت شناخت انسان تصمیم گرفته شد تا به روش توصیفی مقایسه ای، ابعاد وجودی انسان در دیدگاه دو عارف مطرح یهودی و مسیحی بررسی گردد. موسی دلئون، عارف یهودی، و یاکوب بومه، عارف مسیحی، از زوایای مختلف ساحات انسان را بررسی کرده اند. دلئون انسان را تجلی خداوند می داند که از طریق سفیره ها واسطه بین خدا و جهان است. او به ابعاد سه گانه روح انسان، منشأ و روابط آن ها اشاره کرده و رستگاری انسان را نتیجه اعمال او در جهان معرفی می کند. دلئون اتحاد انسان و خدا را امری موقتی دانسته و در توصیف آن از نماد های عاشقانه استفاده کرده است. به نظر بومه، انسان از جسم و نفس و روح تشکیل شده، جسم از زمین، نفس از صورت های فلکی و روح از خداست. جسم، نفس، روح و ذهن انسان با یکدیگر ارتباط دارند و هر جنبه از ساحت های وجودی انسان بر دیگر جنبه ها تأثیر می گذارد. انسان می تواند به مدد فیض الهی در مبارزه با خواهش های نفسانی به نجات دست یابد. با اینکه بومه از لفظ اتحاد عرفانی استفاده نکرده، به زندگی خدا در انسان اذعان می نماید؛ که این امر نوعی اتحاد عرفانی انسان و خداست.
صورت بندی مفهوم خوشبختی در منطق الطیر بر مبنای معناشناسی واژه دولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«دولت» در منطق الطیر واژه ای کلیدی است که عطار در مواضع متعددی ، نقش کانونی آن را برجسته نموده و از ظرفیت های معنایی این واژه برای بیان مفاهیم آرمانی و مقاصد مهم صوفیانه بهره جسته است. از آنجا که مفهوم دولت دارای ابهام و تیرگی معنایی بوده و مؤلفه های معنایی آن روشن نیست، بررسی معناشناختی این واژه، و تعیین مصادیق و کاربردهای آن در این اثر ضرورت پیدا می کند. این مقاله بر آن است با واکاوی واژگانی که در تلاقی با واژه دولت در منطق الطیر به کار رفته است، حوزه های معنایی و مؤلفه های معنایی آن را استخراج کرده و ضمن تحلیل معناشناختی، کاربردهای مختلف آن را در این اثر نشان دهد. آنچه از بررسی ها به دست آمد، این بود که عمده ترین کاربرد واژه دولت در منطق الطیر به حوزه معنایی «فیض و عنایت الهی» تعلق دارد که در سه محور «جذبه»، «رویارویی با انسان کامل» و «نجات» صورت بندی شده است. کاربرد دیگر واژه دولت متعلق به حوزه معنایی «تجارب عرفانی» شامل «فنا»، «انقطاع از ماسوی الله» و «درد طلب» است که عطار در به کارگیری این مفاهیم، مؤلفه هایی مانند «سُکر»، «استغراق در شهود حق» و «تطهیر قلب از ماسوی الله» را به مفهوم دولت افزده و دایره معنایی آن را گسترش داده است. با در نظر گرفتن این دو حوزه معنایی، دو عنصر «اصطناع و برگزیدگی» و «تغییر از درون» را می توان زیرساخت اصلی مفهوم خوشبختی در منطق الطیر دانست. هدف این مقاله تحلیل معناشناختی واژه دولت و بررسی ابعاد گوناگون آن در منطق الطیر است که با روش توصیفی و تحلیلی انجام گرفته است.
نشانه شناسی جنبه های عرفانی شخصیت کیخسرو بر اساس ریشه نام او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی جنبه های مختلف شخصیت کیخسرو در شاهنامه ، همواره یکی از موضوعات مورد نظر پژوهشگران بوده است. در این مقاله بر اساس رهیافت نشانه شناسی و با تمرکز بر ریشه شناسی نام کیخسرو، به بررسی نشانه های موجود در شاهنامه در ارتباط با این پادشاه کیانی پرداخته شده است. نظام های نشانه ای رنگ ها، اعداد، گفتار و کردار، شخصیت های مرتبط و... بررسی شده اند تا چرایی ارتباطشان با کیخسرو و کمکی که به پیشبرد وجوه عارفانگی او می کنند، مشخص شود. تبیین جایگاه نام و مسمّا بودن نام در اساطیر، نمایاندن اهمیت ریشه نام ها در فرهنگ ملل کهن، بررسی نشانه شناختی عناصری اساطیری چون خورشید، آب، برف، چشمه و رفتارهایی چون ترک تخت شاهی از سوی کیخسرو، یافتن نشانه های عرفانی رفتار و کردار کیخسرو و نظام نشانه ای رفتار عارفانه او در هنگام رجعت به جهان جاویدان و... از دیگر نکاتی است که در این پژوهش بدان پرداخته شده است. بنیان نهادن آتشکده را به عنوان یک نماد و مکان مذهبی، جنگیدن با بزرگ ترین شرّ موجود در جهان یعنی افراسیاب، تجهیز بودن به ابزارهایی چون جام جهان بین و برخورداری از قدرت نیروهای امدادی مافوق بشری و پشت پا زدن به تخت شاهی، داشتن حالاتی از مراقبه و... همگی نشانه هایی از رفتارهای عرفانی کیخسرو هستند که در این مقاله بر اساس رهیافت نشانه شناسانه مورد مداقه قرار گرفته اند. آنچه به دست آمده، نشان می دهد که این اعمال عرفانی، زیرساخت های اسطوره ای دارند و با معنا و ریشه نام کیخسرو ارتباط مستقیم دارند.
تحلیل زبان عرفانی روح الارواح سمعانی بر اساس نشانه شناسی لایه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای ورود به جهان فکری عارفان و شناخت نگرش ایشان، باید به بررسی زبان عرفانی آنان پرداخت. در این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مبانی نشانه شناسی لایه ای، به بررسی زبان عرفانی متن روح الارواح پرداخته شده است. بر اساس مبانی نشانه شناسی لایه ای، همنشینی لایه های مختلف متنی که از رمزگان های مختلف، انتخاب و ترکیب شده اند و نیز همنشینی عناصر رمزگان های آن ها به صورت فعال و اثرگذار است و بر روی هم یک ساختار نشانه ای را پدید می آورد. در این جستار، بر اساس این اصول و مبانی دیگر نشانه شناسی لایه ای، به بررسی نقش همنشینی واژگان کلیدی و پربسامد «جلال» و «جمال» و «لطف» و «قهر» با عناصر رمزگان های مختلف در روح الارواح سمعانی پرداخته ایم. بر مبنای زمینه های کلامی و دینی متن و نیز جنبه های ادبی و هنری آن، روابط رمزگان اصطلاحات عرفانی، عناصر کلامی، زبان قرآنی و رمزگان زیبایی شناختی روح الارواح را بررسی کردیم. با تحلیل مواد متنی دریافتیم تأثیرگذاری عناصر پربسامد رمزگان عرفانی و کلامی متن، در لایه های مختلف متن، و ارتباط آن با عناصر دیگر، نشان دهنده نقش ساختاربخش این عناصر به عنوان عناصر کلیدی متن است.
تحلیل روابط بینامتنی در تفسیرهای صوفیانه از آیه 17 سوره انفال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفسیرهای کلامی و صوفیانه از آیات قرآنی در شکل گیری زبان و اندیشه صوفیان نقش مهمی ایفا کرده است؛ به طوری که بررسی بینامتنی روابط این تفسیرها، در شناخت نظام فکری متصوفه اهمیت ویژه ای دارد. یکی از مهم ترین آیات قرآنی که بارها در متون عرفانی اهل سنت، تفسیر و تأویل شده، آیه 17 سوره انفال است. در این مقاله نقش روابط بینامتنی تفاسیر این آیه در شکل گیری نظام اندیشه و سلوک صوفیانه مد نظر قرار گرفته است. بدین منظور، با روش توصیفی تحلیلی، داده های متنی کلامی و عرفانی از آیه مذکور تحلیل، و ارتباط اندیشه عرفانی توحید افعالی و آثار آن (رضا و تسلیم، موت اختیاری و...) را با اندیشه زیربنایی کلام اشعری نشان داده شده است. همچنین، نقش تفاسیر صوفیانه این آیه در سه سطحِ تعالیم نظریِ خداشناسی و انسان شناسی، تعالیم سلوکی و توصیف و تبیین تجارب عرفانی بررسی گردیده و مشخص شده است که تفسیر صوفیانه توحید افعالی در آیه مذکور در هر سه سطح اثرگذار بوده است؛ از این رو این آیه در شکل دادن به نظام معرفتی و سلوکی صوفیان اهل سنت، نقش مهمی ایفا کرده است.
بررسی تطبیقی کارکرد خانقاه و آداب خانقاهی در تصوف متقدم و معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی و چرایی پیدایش خانقاه در فرهنگ اسلامی همواره مورد بحث پژوهشگران و شرق شناسان بوده است. عده ای این پدیده را آداب اسلامیزه شده رهبانیت بودایی، مسیحی و یا مانوی دانسته و عده ای نیز بن مایه آن را اسلامی و یا شبهه اسلامی دانسته اند. این مقاله به بررسی آداب و کارکرد این پدیدار دینی، آن گونه که در متون متصوفه بدان اشاره شده است، می پردازد. هدف تحقیق، پاسخ به این سؤال است که آیا فلسفه وجود خانقاهی و آدابی که ناظر بر آن هستند، در فضای مدرن جهانی تغییری داشته اند یا خیر؟ در این راستا آرای متصوفه درباره کارکرد، کاربرد و فلسفه پیدایش خانقاه و همچنین آداب ورسومی که ناظر بر هویت خانقاهی است و می توانند مورد تفسیر قرار گیرند، شناسایی و احصا شده اند. این بررسی با رویکردی تطبیقیِ دو برهه زمانی، یعنی تا قرن هشتم هجری قمری و همچنین تصوف معاصر را مدّ نظر قرار داده است. در تصوف معاصر آرای مکتوب سلسله نعمت اللهی ذوالریاستین، و در تصوف متقدم اهمّ آثار کلاسیک، به صورت توصیفی و تحلیلی، به صفت یابی و تفسیر مقایسه ای گذاشته شده اند. نتایج نشان می دهد که به غیر از تأثیرهای مدنیت معاصر در سازمان دهی ساختاری خانقاهی معاصر و تغییر برخی کاربردهای آن به نوعی سمبول فرهنگی، سایر کارکردها و فلسفه بهره برداری از خانقاه در این دو گونه تاریخی از تصوف یکسان و شبیه است، از جمله این شباهت های ساختاری، بهره برداری از این نهاد برای تمایز، استقرار و اشاعه جماعت صوفیان به عنوان یک گروه دینی و عقیدتی مستقل با تکیه بر اعمال و تبلیغات مردم دارانه است.
مفهوم نور و ساحت های آن در عرفان هیلدگارد بینگنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عرفان مسیحی، نور به دو شکلِ عمده درخور توجه بوده است: 1. بُعد تجربی؛ یعنی اینکه راهب یا عارف چگونه می تواند به نور به عنوان مقصد نهایی سلوک واصل شود و وجودش نورانی گردد. در واقع این بُعد توجه به وجودشناسی نور بوده است؛ 2. بُعد انتزاعی، که بیشتر در عرفان های نظری مد نظر بوده و بر حجاب های نورانی و وصف مقام ذات به عنوان نوری نادیدنی یا ظلمت توجه می کرده است. در دیدگاه اول، خدا سراسر نور است و در دیدگاه دوم، نور حجاب است و ذات خدا دست نیافتنی و در نتیجه ظلمت است. در بینش عرفانی هیلدگارد بینگنی، عارف قرن دوازدهم میلادی، نور عنصر کلیدی آن است و با توجه به پیش زمینه گنوسی به عنوان رمز، عالم قدسی در برابر جهان شر و تاریکی قرار می گیرد. او تجربه گر نوری است که با او سخن می گوید، به وی فهم تازه ای از کتاب مقدس و هستی می بخشد و تصاویری را نمایش می دهد. بر این اساس، نور در سه ساحت به شکل توصیفی و تحلیلی بررسی می شود: ساحت وجودی، ساحت معرفتی و ساحت نمادین. با نظر به این سه ساحت درمی یابیم عرفان هیلدگارد آمیزه ای از عرفان غرب و شرق مسیحی است که خدا و جهان روحانی آن سراسر نور است و دسترس ناپذیری مقام ذات نه با ظلمت که با نقص انسان وصف می شود.
نگاهی به غزل روایی در دیوان فخرالدین عراقی از منظر کارکرد آن در شرح تجارب عرفانی او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش درباره توانش قالب های غیرمثنوی در قصه گویی عرفانی، معمولاً به دلیل انبوه روایت های مثنوی مورد غفلت قرار گرفته است. غزل، یکی از قالب های شعری، که در بیان عواطف و احساسات درونی به کار گرفته می شود، به دلیل برخورداری از زبانی غیرارجاعی، شرح رخدادهای رمزی و روایت دیدار با معشوق در فضایی نمادین را به خوبی بازنمایی می کند. شعرای عرفانی از این ظرفیت غزل برای بازنمایی تجارب عرفانی خود بهره گرفته اند و فرم غزل روایی در نتیجه توجه به این ظرفیت غزل در ادبیات فارسی شکل گرفته است. این مقاله با رویکرد توصیفی تحلیلی، به جایگاه عراقی و کمیت و کیفیت غزل روایی او در بین سایر شعرای عارف زبان فارسی می پردازد و نشان می دهد عراقی (متوفی 688ق) از این لحاظ (سرایش غزل روایی؛ ۸۸/۶ درصد نسبت به کل غزلیاتش) پس از عطار (۱۱/۷ درصد) در جایگاه دوم و پیش از مولانا (۸۴/۲ درصد) و سنایی (۱۸/۳ درصد) قرار دارد. و در 21 غزل از 305 غزل دیوانش، شرح تجارب شهودی خود را به شکلی نمادین ارائه کرده است که در آن ها عناصر غزل و روایت در نگاهی ساختارمند به بیان کلیت تجربه عرفانی او می پردازند. شخصیت های اصلی این غزل ها عاشق (عارف)، معشوق (معبود)، پیر و راهنما و در مواردی اهل خرابات هستند. با توجه به بیان مشاهدات از زبان عارف، بیشتر روایت این غزل ها به شیوه اول شخص، دو غزل با شیوه دوم شخص و سه غزل دیگر به طریق سوم شخص بیان شده است. این غزلیات روایی در بیشتر موارد مبتنی بر کنش هستند و تنها در نُه غزل، گفت وگو بین شخصیت ها رخ داده است.
بررسی «اعتبار» از دیدگاه ابن برّجان و مقایسه با ابن مسرّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مورد تأکید عرفای مسلمان، سیر آفاقی است. یکی از عرفای اندلس که بر سیر در آفاق بسیار تأکید می کند، ابن برّجان (د. 536 ق/ 1141 م)، عارف و مفسر اندلسی است. ابن برّجان در توضیح سیر در آفاق، از اصطلاح «اعتبار» استفاده می کند و این اصطلاح در نظام فکری او، جایگاه ویژه ای دارد. این پژوهش به دنبال بررسی مفهوم اعتبار از دیدگاه ابن برّجان و مقایسه آن با دیدگاه ابن مسرّه است و به روش اسنادی و توصیفی تحلیلی انجام شده است. اعتبار از دیدگاه ابن برّجان عبارت است از معراج عقل در پرتو نور ایمان و وحی با تأمل بر آیات الهی (آیات وحی و آیات طبیعت) برای معرفت به غیب و رسیدن به یقین. اعتبار دارای دو مؤلفه تعقل و ایمان است که می تواند صعودی یا نزولی باشد. او معتقد است با اعتبار در مخلوقات می توان به معرفت الهی و شناخت موجودات اخروی دست یافت. دیدگاه ابن برّجان با ابن مسرّه در این باره قابل مقایسه است. با توجه به شباهت ها و قرینه های مختلف به نظر می رسد ابن برّجان تحت تأثیر ابن مسرّه بوده است. تفاوت مهم این است که ابن مسرّه معتقد است در اعتبار، عقل می تواند جدای از وحی به نتیجه برسد. تفاوت دیدگاه های آن ها می تواند ناشی از گرایش کلامی متفاوت آن ها باشد.
نمایه مقالات مجله مطالعات عرفانی به ترتیب الفبایی نام نویسندگان اول مقاله (شماره های 1 تا 30)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نمایه مقالات مجله مطالعات عرفانی به ترتیب الفبایی نام نویسندگان اول مقاله (شماره های 1 تا 30 )