مکان به عنوان یک عنصر مهمِ تولید معنا در هر روایت محسوب می شود و تجلی آن در گفتمان ها، یا عینی و فیزیکی است یا انتزاعی؛ لذا آن گاه که وجه عینی مکان ضعیف شود، ویژگی تخیلی و استعلایی می یابد و وجه نمادین آن در اولویت قرار می گیرد. داستان دقوقی روایتِ واقعه و مکاشفه عرفانی است. مکاشفه فراتر از محدوده شناخت های عادی است؛ به همین دلیل برای بیان آن از زبان رمز استفاده می شود. به دلیل ماهیت مکاشفه و زبان رمز در داستان دقوقی، حضور مکان ها در زبان کارکردی استعاری و نمادین دارد. این مکان ها به دو دسته کلیِ «مکان های واقعه» و «مکان های سیال» تقسیم می شوند. هدف از پژوهش حاضر این است که با برجسته کردن عنصر مکان و استعاره مکان و با عطف توجه به جنبه مکاشفه عرفانی و نمادهای عرفانی و وجه بینامتنیت مکان ها در این داستان، کارکرد نشانه معناشناسی مکان نمادین، چگونگی حضور مکان ها در کنش زبانی، فرایندهای تبدیل مکان به فرامکان و استعلای آن و کارکرد گفتانی آن را بررسی کند. این پژوهش نشان داد که زبانِ این روایت برای توصیفِ مکاشفه و القای آن، از اصطلاحات و تصاویرِ مکانیِ بسیاری مانند دریا، ساحل، بیابان و درخت به عنوان استعاره هستی و وجود، بهره برده و توانسته است قابلیتِ کینونیت بخشی و شفاف سازی گفتمان را که مشتمل بر بسیاری از حقایق و امور عرفانی است، ارتقا دهد. همچنین مکان ها به واسطه حضورِ سوژه از کارکردهای پدیداری، استعلایی و اسطوره ای برخوردارند.