یکی از مباحث مهم عرفان نظری در اسلام بحث از خاتم الاولیاء است. عرفا معتقدند هر آنچه در هستی و کائنات وجود دارد مظهری از مظاهر حق تعالی است. خداوند دارای صفات و اسمائی است و هر یک از آن ها در جهان نیازمند مظهری است تا خود را نشان دهد. یکی از اسامی مهم خداوند ولیّ است، پس آن نیز نیازمند مظهری است که اولیای الهی مظاهر این ولایت هستند. از آنجا که جهان و مظاهر الهی روزی به پایان می رسد، لازم است مظهر اسم ولیّ نیز دارای خاتمی باشد که با ظهور او جهان به پایان برسد. در اینکه این خاتم کیست در آثار ابن عربی از حضرت عیسی (ع)، حضرت مهدی (عج) و خودش نام برده شده است. در این مقاله بر آنیم که دیدگاه مؤیّد الدّین جَندی یکی از شارحان ابن عربی و فصوص الحکم را که اصرار فراوانی بر خاتم بودن ابن عربی دارد، طرح و سپس نقد کنیم و ضمن اشاره ای کوتاه به دیدگاه قیصری اثبات کنیم که ابن عربی نمی تواند خاتم اولیاء باشد.