فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۴۱ تا ۱٬۵۶۰ مورد از کل ۵٬۷۲۹ مورد.
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۳ شماره ۵۹
حوزه های تخصصی:
اخلاق در فلسفة اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و...]
چنان که شهرت یافته، فلسفة اشراق فلسفه به رنگ عرفان است. اخلاق اشراقی نیز اخلاق عارفانه است و جهت گیری آن به گونه ای است که انسان را به مدد سلوک اخلاقی از تاریکی های طبیعت و تعلقات دنیوی و از غربت غریب خویش رهایی می دهد تا او را به وطن اصلی اش بازگرداند. شیخ اشراق برای دستیابی سالک به تزکیة نفس و تصفیه دل و توفیق به بصیرت حقیقی براساس مبانی انسان شناختی و جهان شناختی سترگ، دستورالعمل هایی را توصیه کرده است. این نوشتار درصدد تبیین معنا و مفهوم و نیز ماهیت و حقیقت اخلاق از نگاه فلسفه اشراق است و به مبانی انسان شناختی و جهان شناختی اخلاق اشراقی و سپس برنامه ها و دستورالعمل های اخلاقی اشراقی می پردازد.
بررسی تطبیقی سنخیت علّی و معلولی در الهیات صدرایی و الهیات تفکیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مناقشه برانگیز بین الهیات صدرایی و الهیات تفکیکی، اصل سنخیت بین علت و معلول است. تردیدی نیست که هر معلولی از هر علتی به وجود نمی آید و حتی میان پدیده های متعاقب یا متقارن هم همیشه رابطه علیت برقرار نیست؛ بلکه علیت رابطه ای است خاص، میان موجودات معینی و به دیگر سخن، باید میان علت و معلول مناسبت خاصی وجود داشته باشد که از آن به سنخیت بین علت و معلول تعبیر می شود. چون علت هستی بخش، وجود معلول را افاضه می کند و به تعبیر مسامحی به معلول خویش وجود می دهد، باید خودش وجود مزبور را داشته باشد تا به معلولش اعطا کند و اگر فاقد آن باشد، نمی تواند افاضه کند: « معطی الشئ لا یکون فاقدا له» و با توجه به اینکه با اعطای وجود به معلول چیزی از خودش کاسته نمی شود، روشن می گردد که وجود مزبور را به صورت کامل تری دارد؛ به گونه ای که وجود معلول شعاع و پرتوی از آن محسوب می شود. اصحاب تفکیک پذیرفتن اصل سنخیت را مستلزم تالی های فاسدی؛ از جمله نفی توحید، اجتماع نقیضین و...می دانند، بنابراین، آن را انکار می نمایند. در این نوشتار به بررسی تطبیقی این دو دیدگاه و موارد تقابل آنها با یکدیگر پرداخته ایم.
نقد و بررسی دانش ارتباطی از منظر معرفت شناسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۳ شماره ۵۷
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو به شیوه ای توصیفی- تحلیلی به نقد و بررسی یکی از نظریه های جدید حوزه معرفت شناسی غرب، تحت عنوان دانش ارتباطی یا دانش توزیع شده پرداخته است. با وجود آنکه کمتر از یک دهه از عمر این نظریه سپری شده است، در مجامع علمی دنیا با اقبال زیادی روبرو بوده است. دانش ارتباطی مدعی است که در کنار دو نوع دانش تجربی و عقلی، نوع سومی از دانش را به اقتضای عصر دیجیتال شناسایی و معرفی کرده است. مقاله حاضر دارای دو بخش عمده است. در بخش نخست، مبانی و ویژگی های معرفت شناختیِ دانش ارتباطی احصا شده است و در بخش دوم از منظر معرفت شناسی اسلامی (صدرایی) مورد نقد قرار گرفته است. در بخش نخست منبع، اعتبار، برآمدنی بودن، کثرت گرایی و نظریه صدق و توجیهِ دانش ارتباطی به عنوان ویژگی های برجسته آن استخراج شده است. در بخش دوم، تحویل گرایی دانش ارتباطی که از جمله شواهد آن تسری قوانین و یافته های دیگر علوم (فیزیکی) به حوزه معرفت شناسی و همچنین یکسان انگاری قوانین شبکه های عصبی، اجتماعی و فناوری است، مورد نقد قرار گرفته است. از دیگر نقدها اعتقاد دانش ارتباطی به ساحت مادی علم است که از منظر معرفت شناسی اسلامی قابل پذیرش نیست. با وجود نقدهای مختلف، نقاط اشتراکی نیز بین معرفت شناسی اسلامی و دانش ارتباطی وجود دارد که از آن میان می توان به تقریبی بودن دانش و عینیت هستی شناختی نزد هر دو اشاره کرد
علم الهی و اختیار انسان از دیدگاه بوئثیوس و پایک و نقد آن براساس فلسفة اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر جهت تبیین سازگاری یا ناسازگاری علم پیشین الهی و اختیار انسان، در اندیشة بوئثیوس و نلسون پایک تدوین یافته است. در این خصوص سعی بر آن بوده است، ابتدا به تدوین برهان حاکی از ناسازگاری علم پیشین خداوند و اختیار انسان، با لحاظ ویژگی های لازم برای علم پیشین خداوند، از دید بوئثیوس و پایک پرداخته شود و سرانجام نتیجه گرفته می شود براساس قواعد پذیرفته شده در فلسفه اسلامی از دیدگاه بوئثیوس، تعارض علم الهی و اختیار انسان، ناشی از تصور نادرست از خداست. با این حال به دلیل خلط ضرورت ذاتی و بالغیر، سازگاری علم الهی و اختیار انسان را نمی تواند اثبات کند. در پایان نتیجه گرفته می شود بهترین راه حل ممکن برای برطرف کردن ناسازگاری علم پیشین الهی و اختیار آدمی، دیدگاه اندیشمندان شیعی است که با نام روش «الامر بین الامرین» معروف است.
اختیار و ضرورت از دیدگاه حکمت متعالیه، مکتب نائینی و محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
یکی از مسائل مهم در بحث جبر و اختیار رابطه اختیار با ضرورت است، چرا که طبق قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد، هیچ پدیده ای تا به سر حد ضرورت نرسد تحقق پیدا نخواهد کرد. این که این قاعده در مورد همه پدیده ها صادق است یا این که فقط بر امور غیراختیاری حاکم است از دیرباز مورد بحث متکلمان و فلاسفه و اصولیون بوده است. حکیمان صدرایی این قاعده را بر افعال اختیاری انسان نیز حاکم می دانند، اما طرفداران نائینی به مخالفت با آن برخاسته و آن را در تنافی با پذیرش اختیار انسان می دانند. در این مقاله، در ابتدا به دیدگاه حکما و اصولیون در باب مراحل فعل اختیاری پرداخته می شود و سپس این مسئله مطرح خواهد شد که آیا با جبری تلقی کردن مراحل فعل اختیاری می توان اختیار انسان را پذیرفت، یا نه؟ و آیا نقدهای مکتب نائینی بر فلاسفه وارد است، یا نه؟ در ادامه بحث، به نوآوری های علامه جعفری، هم در مورد مراحل فعل اختیاری و هم در مورد نحوه حاکمیت قانون علیت بر افعال اختیاری انسان، خواهیم پرداخت. آرای وی، بر خلاف آنچه تصور می شود، هماهنگ با نائینی نیست و در عین حال خلأهای فلاسفه را نیز برطرف می سازد.
مطابقت وجودی ذهن و عین در معرفت شناسی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطابقت ذهن و عین از مباحث اصلی معرفت شناسی است. فلاسفه با واسطه قرار دادن ماهیت بین ذهن و عین و به واسطه تطابق ماهوی سعی کرده اند مسئله مطابقت در شناخت را حل نمایند؛ اما نظریه تطابق ماهوی ایراداتی با خود به همراه دارد که درنهایت نتوانسته پاسخ گوی مسئله مطابقت باشد. در مقابل آنچه می تواند با اصول فلسفی و معرفت شناختی ملاصدرا هماهنگ باشد، نظریه این همانی وجود عینی است که انطباق را به واقعیت علم ارجاع می دهد که ناشی از نفی ماهوی بودن علم و اخراج علم.
وجود ذهنی و حقیقت علم؛ تفسیری تجزیه گرا از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس یک تفسیر حداکثری از نظریة وجود ذهنی می توان این نظریه را مشتمل بر سه رکن دانست: 1. در موارد علم حصولی امری (یا صورتی) در ذهنِ (نفس) عالِم وجود می یابد؛ 2. حقیقت علم حصولی چیزی جز همان صورت موجود به وجود ذهنی نیست؛ 3. صورت موجود در ذهن به گونه ای مطابق با معلوم خارجی است (واقع نمایی علم). در این مقاله تفسیری از دیدگاه ملاصدرا که ضمن پذیرش رکن نخست با رکن دوم مخالفت می ورزد تشریح و سپس بررسی می شود. این تفسیر، که می توان آن را به دلیل تفکیک میان حقیقت علم و وجود ذهنی «تفسیر تجزیه گرا» نامید، از سوی استاد جوادی آملی ارائه شده که مدعی تغایر میان وجود حقیقی علم از یک سو، و وجود ذهنی و ظلّی معلوم در ذهن از سوی دیگر است. از آن جا که مخالفت با رکن دوم پیش از ملاصدرا نیز دارای سابقه است به منزلة زمینة تاریخی بحث دو نظریة دیگر نیز بررسی می شوند. نظریة اول از آنِِ فخررازی است که هر چند به وجود صورت های ذهنی معترف است حقیقت علم را همان صورت ذهنی نمی داند. نظریة دوم از سوی فاضل قوشچی ارائه شده که طبق آن حقیقت علم امری قائم به ذهن و موجود به وجود خارجی است که با معلوم که امری حاصل در ذهن و موجود به وجود ذهنی است مغایر است. نتیجة کلی بررسی این نظریات آن است که هر سه با اشکالات یا دست کم ابهامات قابل توجهی مواجه اند.
نحوة موجودیت ماهیت در فلسفة صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه ملاصدرا دربارة اعتباری بودن ماهیت به گونه های متفاوت و بلکه متضاد تفسیر شده است. دیدگاه علامه طباطبایی و فیاضی در تبیین اعتباری بودن ماهیت از مهم ترین تفسیرهای نظریة صدرالمتألهین اند. علامه طباطبایی هر گونه موجودیت خارجی ماهیت را نفی کرده و آن را سراب ذهنی واقعیت معرفی کرده است. در حالی که، فیاضی در عین اعتباری بودن ماهیت آن را در خارج موجود می داند. از نظر فیاضی، اسناد وجود به ماهیت موجود شده «اسناد الی ما هو له» است. از نظر نگارنده، هیچ یک از تفسیرهای فوق به نحو صحیح نظریة ملاصدرا را منعکس نکرده است. آنچه از عبارات صدرالمتألهین برمی آید این است که ماهیت در خارج معدوم نیست و یک نحوه موجودیتی در مقابل عدم دارد، اما موجودیتی متفاوت با موجودیت وجود. او به دلایلی خاص اطلاق واژة موجود بر موجودیت ماهیت را صحیح نمی داند و از این نحو موجودیت به شیئیت ثبوتی تعبیر کرده است. در این مقاله، پس از بیان تفسیر علامه طباطبایی و فیاضی از دیدگاه صدرالمتألهین، تفسیر مختار را تبیین می کنیم و در پایان برخی از نتاج آن را در فلسفة صدرالمتألهین برمی شمریم.
حقیقت دوگانه و نظریه عقل هیولانی ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن رشد و ابن رشدیان متهم به «حقیقت دوگانه» شده اند؛ یعنی معتقدند که یک مسئله می تواند در دین حقیقت باشد در حالی که نقیض آن در فلسفه صادق است. در بخش اول مقاله تاریخ و معنای این نظریه از دیدگاه کلیسا بررسی شده، در بخش دوم به رأی ابن رشد در باب چگونگی بقای نفس در دو دسته از آثار فلسفی و کلامی اش پرداخته ایم، و در بخش سوم با ارزیابی نظر ابن رشد در این دو دسته آثارش این نتیجه به دست آمده که رأی ابن رشد در باب عقل هیولانی و بقای مشترک و کلی آن پس از مرگ (وحدت عقل) با رأی او در باب بقای نفوس فردی در آثار کلامی متناقض نیست، زیرا وی در مورد نفس قائل به اشتراک لفظی است. لذا نمی توان او را معتقد به حقیقت دوگانه دانست بلکه او به وحدت حقیقت باور دارد. بنابراین ابن رشد را دوحقیقتی خواندن نشان از عدم درک آرای وی دارد.
برهان صدیقین به تقریر ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله برهان های اقامه شده بر وجود خدا برهان صدیقین است. امتیاز این برهان بر سایر برهان ها آن است که در آن از هیچ یک از مخلوقات خدا برای اثبات وجود خدا استفاده نشده است.
تقریر ملاصدرا و تقریر علامه طباطبایی دو تقریر از این برهان است. در این مقاله نشان داده شده است که این دو تقریر، برخلاف تفاوت ظاهری و برخلاف تلقی مشهور، در اصل تفاوتی ندارند و هر دو، بعد از قبول اصالت وجود، چیزی جز تأمل در حقیقت وجود، که وجودش به ضرورت ازلی موجود و بنابراین واجب الوجود است، نیستند. در ضمن، در مقاله نشان داده شده است که تقریر علامه طباطبایی مبتنی بر اصالت وجود است، نه اصالت واقعیت. هم چنین، هیچ کدام از دو تقریر، در واقع، برهان نیست (چون در آن ها حد وسطی وجود ندارد). برهان صدیقین صرفاً بیانی است از بداهت وجود خدا.
تکامل نوعی انسان بر اساس نظریه ی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین و اثبات مبانیِ ویژه ی صدرالمتألهین شیرازی در حکمت متعالیه، بسیاری از مسائل گوناگون حکمت را دگرگون کرد و تعالی بخشید. از آن جمله نظریه ی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس است که خود، بر اصولی چون اصالت وجود و حرکت جوهری استوار شده است. نحوه ی حدوث و حیات و استکمال نفس انسانی، بر اساس نظریه ی مذکور، مباحثی را درباره ی انسان به میان آورد که خاستگاه نوآوری هایی در نظام فلسفیِ ملاصدرا شد. تکامل جوهری که به دگرگونی نوعی منجر می شود، از آن دست است.
نفس انسانی در فلسفه ی ملاصدرا با بهره گرفتن از اصولی چون اصالت وجود، حرکت جوهری و رابطه ی اتحادی خاصی که بین نفس و بدن، با تکیه بر نظریه ی جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس برقرار می شود، در حرکتی ذاتی قرار می گیرد. بر همین اساس است که سخن از دگرگونی و تکامل نوعیِ انسان به میان می آید. نظریه ی تکامل نوعی در تبیین مسأله ی تکامل انسان، در زندگی پس از مرگ و حل معضلات آن نقش بسزایی ایفا می کند. کوشش نگارنده در این پژوهش، معطوف به تبیین جایگاه نظریه ی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس در شکل گیری دیدگاه تازه ی ملاصدرا درباره ی ماهیت انسان و چگونگی تکامل اوست.
نظریه تعین اول در مکتب ابن عربی (تحلیل و نقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریة فلسفی- عرفانی، «تعین اول» نظریه ای کلان درباره لحظه «پدیداری و ظهور وجود» و چگونگی شکل گیری صدور کثرات از واحد بسیط است. این مسئله از مباحث بنیادی و البته از دشوارترین مسائل در «عرفان اسلامی» است. ابن عربی پدر عرفان نظری در جهان اسلام شناخته شده و در این میان اندیشة وحدت وجود او که پایة اصلی فکر و دستگاه عرفانی اوست، در پرتو نظریه تعین اول سامان یافته است. بررسی این مسئله که ابن عربی چگونه و در کجا آن را بررسی کرده و آیا دغدغة فکری او بوده یا تعبیر و تبیین او چگونه بوده است، اهمیت زیادی دارد. از آنجا که در بررسی عمدة آثار وی، از جمله کتاب عظیم فتوحات مکیّه به صراحت این عنوان یافت نمی شود، در تحقیق پیش رو تلاش شده با بررسی آثار ابن عربی به ویژه کتاب یادشده معادل و اصطلاح یا اصطلاحاتی که ابن عربی در آثار خود برای «تعین اول» به کار برده، مشخص و مقصود او تبیین، تحلیل و در پاره ای از موارد با نگاه نقادانه به آن ها نگریسته شود. همة این مسائل به روش توصیفی – تحلیلی و با توجه به نگاه ابن عربی و شاگردان مکتب وی، به این موضوع رسیدگی شده است.
روش فلسفی ابن سینا در تفسیر حروف مقطعه قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همواره تفسیر و فهم معانی حروف مقطعه قرآن از مهم ترین مسائل تفسیری به شمار رفته است. ابن سینا به عنوان یک فیلسوف مسلمان در تفسیر آیات از روش فلسفی و مبانی حکمت خود که بیش تر جنبه نوافلاطونی دارد، بهره می گیرد. او در رساله النیروزیه که به تفسیر حروف مقطعه اختصاص دارد، ابتدا به بیان مبانی حکمت خود مانند نظریه صدور و پیدایش نظریه صدور و پیدایش موجودات از واجب الوجود، می پردازد و سپس سعی می کند تا با استفاده از نظریه حروف ابجد، حروف مقطعه قرآنی را بر این مبانی تطبیق و تفسیر کند. از نظر وی هر یک از حروف مقطعه که معادل حروف ابجد در نظر گرفته می شوند، به صورت فردی یا در حال ترکیب با حروف دیگر، بر اساس قوانین خاصی که ابن سینا ارایه می دهد، با موجودات خاصی متناظر خواهند بود.
تأملی دوباره در باب برهان صدیقین سینوی در نجات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله ای با عنوان «صورت بندی برهان صدیقین ابن سینا در نجات بر پایه منطق محمولات مرتبه اول»، صورت بندی ای از برهان صدیقین ابن سینا در کتاب نجات ارائه شده بود. اکنون با تأملی دوباره بر صورت بندی آن مقاله ، درصدد بیان آن هستیم که فرض های این صورت بندی به همراه دو فرض وحدت واجب و وجود حداقل یک موجود ممکن، منجر به تناقض می شود. ضمن بررسی سه راه حل ممکن برای حل تناقض، یعنی تغییر تعریف سلسله علی تام، تغییر اصل تعدی و تغییر اصل نامنعکس بودن رابطه علیت و توضیح نحوه ارتفاع تناقض ایجاد شده به کمک اصلاح آن ها، اصلاح تعریف سلسله علی تام بر راه حل های دیگر ترجیح داده می شود. این تغییر به همراه برخی تغییرات جزیی دیگر از جمله حذف محمول سلسله بودن در تعریف سلسله علی تام و نیز حذف محمول موجود بودن از کلیه مقدمات در صورت بندی برهان به صورت بندی جدیدی می انجامد که بر فرض های کم تری نسبت به صورت بندی پیشین مبتنی است.
بررسی انسجام در قول به بقای نفس همراه با فساد بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاسد شدن بدن بعد از جدایی نفس امری محسوس است که به استدلال نیازی ندارد. اما با توجه به دخالتی که بدن در حدوث نفس دارد فاسد نشدن نفس با زوال بدن نیازمند برهان است. از این رو مقاله پیش رو در تلاش است از منظر سه فیلسوف بزرگ اسلامی، ابن سینا، سهروردی و صدرالدین شیرازی به این پرسش پایه ای در فلسفه اسلامی پاسخ دهد که «چگونه با وجود دخالت بدن در حدوث نفس، با زوال بدن، نفس همچنان باقی می ماند؟». در بررسی پاسخ های این سه فیلسوف به پرسش یادشده به نظر می رسد طبق نظر صدرالدین شیرازی، که بین حدوث و بقای نفس از حیث تجرد تفاوت می گذارد، بدن می تواند در ابتدای پیدایش، شرط حدوث نفس باشد، ولی در بقا بی نیاز از بدن باشد. اما طبق دیدگاه ابن سینا و سهروردی که نفس را در حدوث و بقا مجرد می دانند نفس در هر دو حالت وابسته به علت قابلی (بدن) و علت فاعلی است و نفی وابستگی نفس به علت قابلی (بدن) در مرحله بقا و عدم فساد آن با زوال بدن ادعایی بدون دلیل است.
تبیین فلسفی مسئولیت اخلاقی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر چند علامه طباطبایی در باره مسئولیت اخلاقی بحثی مستقل ندارند اما می توان مباحث مربوط به این مسئله را در آثار ایشان بازخوانی کرد. در مقام بازخوانی آثار علامه معلوم می شود که ایشان مسئولیت اخلاقی را پاسخ گویی به استدلال های مرتبط با امر اخلاقی می دانند. با توجه به اصول هستی شناختی و انسان شناختی همچون اصالت وجود، علیت، سیر اشتدادی و ابعاد مختلف زندگی انسان، او نسبت به خداوند، دیگر انسان ها و جهان دارای مسئولیت اخلاقی است. در مسئولیت اخلاقی، عامل فعل به عنوان عامل دارای علم، قدرت و اختیار و عمل به عنوان متعلق عامل موضوعیت دارند. توجه به نکته اخیر معلوم می کند که از نظر علامه مسئولیت اخلاقی دارای مولفه ها و شرایط متعدد است. چالش فراروی مسئولیت اخلاقی که هم از منظری کلامی و هم از منظری فلسفی قابل طرح است مسئله جبر می باشد.
تبیین فلسفی کلام الهی از نظرگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود اتفاق نظر فرق کلامی و فلسفی بر سر اتصاف خداوند به تکلم، در کیفیت این اتصاف اختلاف نظرهایی مشاهده می شود. ملاصدرا، با این تلقی که کلام انشاء چیزی است که بر درون متکلم دلالت کند، می گوید کلام الهی شامل تمام موجودات و افعال خداوند است؛ فایده آفرینش آن ها، اعلان و اظهار غیب است. پس اطلاق کلمه و کلام بر جهان آفرینش صحیح است، و خداوند هم به این اعتبار متکلم است. صدرالمتألهین، با بیان مراتب سه گانه کلام الهی، معتقد است: کلام اعلی عالم امر است، کلام اوسط عالم نفس، و کلام نازل یا ادنی کلام تشریعی است. از نظرگاه صدرایی، تفاوت کلام و کتاب رتبی نیست، بلکه آن ها دو چهرهٔ یک واقعیت اند. کلام مربوط به چهره وجوب و مبدأ فاعلی و کتاب مربوط به چهره امکان و مبدأ قابلی است.